روزنامه خراسان: اروپای باستان یا مدرن، شرایط زمانی تفاوتی در اصل مسئله ایجاد نمیکند؛ اروپا همیشه مستعد درگیری داخلی بوده است. درگیریهایی که به براندازی برخی تمدنها منجر شده است. از یونان و روم باستان تاجنگ های جهانی اول و دوم.
در اروپا ظهور تمدنهای جدید و قدرت گرفتن آن ها منجر به تشکیل جبهه جدید و تضعیف قدرتهای قدیمی تر شده است. این بار شکاف اروپا در حال فرق باز کردن از جمهوری فرانسه است. از زمانی که صدای ترک اتحادیه اروپا در بریتانیا شنیده شد، برخی احزاب را در اتحادیه هوای برگزیت برداشته است. چه در انتخابات هلند یا در پیروزی اردوغان در نظرسنجی شبه برگزیت. وقتی آنگلا مرکل از موافقان حفظ شرایط به ماکرون همتای فکری خود تبریک میگوید وپوتین قطب مخالف اتحادیه اروپا به ماری لوپن طرفدار خروج از اتحادیه تبریک میگوید، نمیتوان از کنار آن به سادگی گذشت. این دو دستگی به خارج از مرزهای اروپا و به متحد قدرتمند یک سده اخیر اروپای لیبرال یعنی آمریکا هم نفوذ کرده است.
موید آن ذوقزدگی ترامپ در ماجرای نظرسنجی ترکیه و تبریک وی به اردوغان است. این که آمریکای بعد از اوباما دیگر اروپای واحد را نمیخواهد بماند برای فرصتی بهتر. اما دو دستگی در بین رهبران اروپای امروز دیگر چیزی نیست که بتوان آن را انکار کرد. گرچه گفته میشود که ماکرون از لوپن پیش است؛ اما آن چه در فرانسه مشاهده میشود چندان تازگی ندارد. حدود صد سال پیش در شرایطی شبیه به امروز و در میان هیاهوی ایسمهای نوپا و مکاتب سیاسی جدید بود که آتش زیر خاکستر و دودستگی میان رهبران اروپا به انضمام اتفاقی مانند ترور شاهزاده اتریش موجب جنگ خانمانسوز جهانی اول شد و به مرور به دیگر قارهها نفوذ کرد. اما پس از جنگ جهانی اول و در فترت بین این جنگ و جنگ دوم جهانی، احزاب و گرایشهای جدیدی سر برآوردند که احزاب لیبرال و کشورهای لیبرالمانده یا همان متفقین را به چالش و نهایتا وادار به جنگ کردند.
امثال حزب ناسیونالسوسیالیست کارگران آلمان یا حزب فاشیسم که در برابر کمونیسم و لیبرالیسم قد علم کردند و پس از تسلط بر فضای فکری و حزبی کشورهای خود جنگ دوم را کلید زدند. امروز احزاب رادیکال و شخصیتهای جنجالی جدیدی در اروپا پدیدار شدهاند که مانند دهه 20 و 30 میلادی سده گذشته شمشیر خود را در برابر ارزشهای لیبرال اروپای لیبرال آختهاند. مباحثی مانند خروج از اتحادیه و بستن مرزها در برابر مهاجران و... .