درحالیکه تقریباً همیشه، گیشه در تسخیر فیلمهای کمدی است (و متأسفانه طی چند سال اخیر، این کمدیها، سخیف و بیارزش بودهاند)، فیلمهای جدی که تبلیغات و حاشیههای زیادی به همراه نداشتهاند یا از حضور ستارگان مطرح و پولساز سینما محروم بودهاند، با همه لیاقتشان در گیشه مورد استقبال قرار نمیگیرند. حقیقت این است که مخاطب امروز سینمای ایران از هر زمان دیگری خستهتر است و بیش از هر زمان دیگری در جستجوی سینمایی است که حالش را بهتر کند، یا حداقل بدتر نکند. اما با نزدیک شدن به پایان سال و بستن پرونده سینمای ایران در سال 97، شاید بد نباشد نگاهی به فیلمهایی بیندازیم که نادیده گرفته شدند و در گیشه مظلوم واقع شدند. خیلی از این فیلمها اکنون وارد شبکه نمایش خانگی شدهاند و تعطیلات نوروز، فرصت مناسبی است تاکمی هم به فضاهای ناآشنا و سینمای نامعمولی که اغلب اوقات به دنبالش نمیرویم سر بزنیم. با ما همراه باشید تا در خشکسالی سینمای ایران، چند فیلم خوب که فرصت دیده شدن پیدا نکردند را مرور کنیم.
- شماره 17، سهیلا
اولین فیلم محمود غفاری از همان اولین نمایشش در جشنواره فجر، یک شگفتیساز تمامعیار بود. «سهیلا، شماره 17» با به تصویر کشیدن جسورانه بحران میانسالی دختری که در تلاش است با توجه به مشکل ژنتیکیاش زودتر ازدواج کند، تمام و کمال وارد دنیای زنانهای شد که مخاطبان فیلم میتوانستند با گوشت و پوستواستخوان آن را درک کنند. قهرمان فیلم از میان زنان یک جامعه در حال گذار از سنت به مدرنیته برخاسته است و با همه ناتوانیهایش برای بیننده جذاب است. «سهیلا، شماره 17»، یک فیلم مستقل است که بدون آنکه ستاره محور باشد یا روی حضور کوتاه ستارههایی چون بابک حمیدیان و مهرداد صدیقیان مانور بدهد، به سبکی مینیمال، قصهای کوتاه از درگیریهای طولانی و تمامنشدنی قهرمانش با زندگی به تصویر میکشد و بیننده را مجذوب میکند.
- خرگیوش
مانی باغبانی قبل از آنکه اولین فیلمش، «خرگیوش»، را بسازد، با علی احمدزاده در نگارش فیلمنامه فیلم به نمایش درنیامده «مهمونی کامی» و با فیلمنامه «نهنگ عنبر» با سامان مقدم، همکاری داشت. «خرگیوش»، بیش از آنکه شبیه «نهنگ عنبر» یک کمدی سرراست باشد، شبیه «مهمونی کامی»، بود؛ یک فیلم ابزورد که شاید بیننده سینمای ایران خیلی عادت به تماشایش نداشته باشد و نتواند با آن ارتباط برقرار کند. «خرگیوش»، یک قصه بی افتوخیز دارد، هیچ اتفاقی در مسیر فیلمنامه نمیافتد و هیچکدام از کنشها بهاتفاق خاصی ختم نمیشود تا باغبانی اولین فیلمش را در باب پوچی زندگی و اغواگری مرگ بسازد. نمادها، نشانههای تصویری ، استفاده از فرهنگعامه و دیالوگهایی که کلیت اثر را در عین بیهدفی، هدفمند میکنند، «خرگیوش» را تبدیل به جزئیات نگاری میکند که از کلیت سرباز میزند. پوچی انگیزه شخصیتهای اصلی، بیخیالی و بیعاریشان و دنیای عجیبوغریب ناشی از قرص “تدبیر و امید”، «خرگیوش»، را از ارتباط با بیننده عامی سینما بازمیدارد، اما مخاطب خاصی که ادبیات و به دنبال آن سینمای ابزورد را میشناسد و به حرکت سینمای ایران به سمت پستمدرن در سالهای اخیر آگاه است، میتواند از «خرگیوش»، لذت ببرد و حتی بیشتر از «نهنگ عنبر»، با آن بخندد؛ خندهای همراه با پوچی و تلخی.
- گرگ بازی
عباس نظام دوست، یکی دیگر از فیلم اولیهایی است که جسورانه گامی بزرگ برای بنیان نهادن سبک خود برداشته است. با این تفاوت که «گرگ بازی» برخلاف سایر فیلم اولیهای چند سال اخیر، یک فیلم اجتماعی نیست و در آن خبری از کاراکترهای معتاد، مشکلات مالی و دردسرهای زندگی اجتماعی نیست. «گرگ بازی»، پیرو مسیری است که این روزها در سینمای جهان حسابی طرفدار پیداکرده است. فیلمی که بهجای قهرمان، ضدقهرمان سکان هدایت فیلم را بر عهده دارد. ضدقهرمانی عجیب که انگار از سوختن دنیا لذت میبرد، (جملهای که آلفرد در «شوالیه تاریکی» به بروس وین در توصیف جوکر میگوید). تمام کاراکترها، قصهها و بازیها، در مقابل ضدقهرمان مرموز و خرابکاری که حتی اثبات وجودش کار دشواری است، شکست میخورند. ترسناکترین و شاید درخشانترین سکانس «گرگ بازی» هم سکانس آخر است. وقتی این ضدقهرمان عازم سفری دیگر است، انگار او همهجا میتواند باشد و هرکسی میتواند باشد، فقط یکچشم برهم زدن کافی است تا دنیای کوچک و شاد چند بازیگر معصوم در بازی بزرگش را به آتش بکشاند.
- درساژ
قدیمیها میگفتند دود از کنده بلند میشود، اما این روزها سینمای ایران ناقض این ضربالمثل است. تاکنون همه فیلمهایی که معرفی کردیم، فیلم اولی بودند و چند سالی میشود که سینماگران باسابقه سینمای ایران دودی ندارند، جوانها و تازهکارها خیلی بهتر آبروی سینما را خریدهاند. پویا بادکوبه هم با اولین فیلمش به جرگه فیلم اولیهایی پیوست که باید حضورشان را جدی گرفت. «درساژ» هم از آن دسته فیلمهای مستقلی است که بدون ستارههای درخشان و قهرمانهای پوشالی قصهای جذاب و بینظیر پدید آورده است. قهرمان «درساژ» دختر نوجوانی است که در آستانه دنیای بزرگسالی از شبیه بزرگترهایش شدن با همه وجود سرباز میزند. نوجوان «درساژ»، برخلاف همه قوانین و آنچه دیگران درست میدانند عمل میکند و تاوان میدهد، اما عادت سر خم کردن در مقابل قدرت ناحق را نمیپذیرد. بادکوبه در «درساژ»، بیش از همه با سکوت قهرمانش صحبت میکند و بیننده را در عین سکوت به دنیای پرآشوب قهرمانش میبرد و با بازی قوی و حسابشدهای که از بازیگران نوجوان فیلمش میگیرد یکی از بهترین فیلمهای سال گذشته سینمایی ایران را میسازد، اما چندان دیده نمیشود.
- فراری
آخرین ساخته داوودنژاد بااینکه در جشنواره فجر با اقبال خوبی روبرو شد و با چند جایزه این جشنواره را ترک کرد، اما در اکران چندان موفق نبود. «فراری»، سوژه جذابی دارد؛ دختری شهرستانی که برای عکس گرفتن با یک فراری به تهران آمده است. دخترک قصه با همه زرنگیهایش برای جامعه درندهخوی تهران زیادی ساده است و همین هم کار دستش میدهد. تمام فیلم نمایش یک روز از همسفر شدن دخترک با یک راننده تاکسی است که وجدانش اجازه نمیدهد او را در این شهر رها کند. اما برخوردهای این دو با افراد مختلف و تقابلشان با یکدیگر روایت «فراری» را جذاب و دوستداشتنی کرده است. «فراری»، با نمایش یک جامعه که بهشدت از تفاوت طبقاتی رنج میبرد، به کوچه و خیابانهای بالا و پایینشهر میرود و بیآنکه اسیر شعارزدگی شود، بازتاب اجتماعی متفاوتی ارائه میکند و در لایه زیرین روایتش یک تراژدی بهتماممعنا را به تصویر درمیآورد.
- ناخواسته
برزو نیک نژاد، بیشتر با آثار طنزش شناخته میشود اما در «ناخواسته»، متفاوتترین اثرش را به نمایش میگذارد. «ناخواسته»، یک درام جادهای جذاب است که قهرمان اصلیاش یک طلبه است. طلبهای که در مسیری که در پیش دارد چند مسافر با خود همراه میکند. مسافرانی که داستانهای غمانگیز خود را به زندگی ساده طلبه جوان میآورند. «ناخواسته»، باآنکه ریتم نسبتاً یکنواختی دارد، اما بهخوبی میتواند با خرده روایتهایش بیننده را با خود همراه کند و کنش و واکنشهای میان طلبه و مسافران ماشین قدیمیاش را با ضرباهنگی مناسب عرضه میکند. «ناخواسته» هم از آن دسته فیلمهای بیادعایی است که همین سادگی و بیآلایش بودنش مانع از درخشیدنش میشود و به همین دلیل در گیشه با اقبال کمی روبرو شد.
- آشغالهای دوستداشتنی
آخرین ساخته محسن امیر یوسفی، بیشک مظلومترین فیلم شش سال گذشته سینمای ایران است. «آشغالهای دوستداشتنی»، بااینکه بعدازاین همه مدت به پرده رسیده است، اما در بدترین زمان ممکن اکران شده است؛ درست بعد از جشنواره فیلم فجر و قبل از اکران نوروزی. در تمام مدت اکران، «آشغالهای دوستداشتنی»، صدرنشین جدول فروش بود و با اقبال نسبتاً خوبی هم روبرو شد، اما قبل از آنکه بتواند فرصتی برای ارتباط با مخاطبان پیدا کند و در قماری از پیش تعیین شده رقابت را به کمدیهای تازه نفس اکران نوروزی میبازد و این در حالی است که این فیلم از نمایش در سالنهای حوزه هنری هم محروم بوده است. «آشغالهای دوستداشتنی»، با یک داستان جذاب و نوع روایت بکرش، اگر در فرصت مناسب اکران میشد، و اگر تا این حد مورد بیمهری قرار نمیگرفت، میتوانست یکی از موفقترین فیلمهای سینمای ایران باشد.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
6