چرا جوانان بهجای ازدواج به تجرد همیشگی فکر میکنند و اینکه حالا این مجردان چگونه قرار است زندگیشان بگذرد. آماری که منتشرشده نشان میدهد بیش از 13میلیون جوان مجرد ایرانی که در آستانه ازدواج هستند، سن مناسب ازدواج را سپری کردهاند یا در حال سپریکردن این سن هستند.
به گزارش به نقل از روزنامه آرمان ،اکنون متوسط سن ازدواج دختران ایرانی 25سال و متوسط سن پسران ایرانی 27سال است و البته این آمار در استانهای بزرگ مانند تهران بالاتر است. 13 میلیون جوان ایرانی در آستانه تجرد قطعی براساس بررسیهای مرکز آمار ایران هست، تجرد قطعی در سال 1375 برای مردان حدود 1ر1 درصد و برای زنان 2ر1درصد بوده است.
روند افزایشی تجرد قطعی در زنان خیلی بیشتر از مردان بوده بهطوری که طی سالهای 1375تا 1395 این شاخص برای مردان حدود دو برابر شده اما برای زنان بیش از سهبرابر شده است. در واقع نسبت تجرد قطعی زنان به حدود 1.6 برابر مردان رسیدهاست.
البته باید در نظر گرفت که جمعیتشناسی سن بالای 40سال را برای زنان تجرد قطعی میداند. طبق سرشماری سال 1395، 10درصد زنان 35 تا 39ساله کشور مجردند. این در حالیست که در گروه سنی 40 تا 44ساله 6.8 درصد، در گروه سنی 40 تا 44ساله 6.8درصد و 50 تا 54سالهها نیز 3.1 درصد مجرد هستند.
چرا مجرد میمانیم؟
خیلیها میگویند شرایط ازدواج برای جوانان فراهم نیست و به همین دلیل آنها تجرد را انتخاب میکنند یا حداقل دیر ازدواج میکنند، اما جامعهشناسی دلایلی غیر از مسائل اقتصادی را در این مساله موثر میداند.
شهلا کاظمیپور جامعهشناس میگوید: «سالها آمار تجرد قطعی برای زنان 2درصد و برای مردان 8ر1 درصد بود اما پس از انقلاب اسلامی و بعد از افزایش موالید در دهه 60 با توجه به آنکه به لحاظ فرهنگی دختران باید با دهه قبلی خود ازدواج کنند و با توجه به آنکه تعداد پسران دهه 50 بسیار کمتر از دختران دهه 60 بود، برای این گروه مضیقه ازدواج به وجود آمد و مساله تجرد دختران دهه 60 از اواخر دهه 80 خود را نشان داد.
در حال حاضر 81هزار نفر مرد 45سال مجرد در کشور داریم این در حالی است که نرخ زنان بالای 40سال مجرد 426هزار نفر است، یعنی آمار تجرد قطعی مردان حدود یکپنجم تجرد قطعی زنان است.
در دهه 70 با کاهش باروری مواجه شدیم بدین ترتیب دختران دهه 70 کمتر از پسران دهه 60 هستند و این مساله باعث افزایش نرخ ازدواج در میان دختران دهه 70 شده است؛ بهطوری که در حال حاضر با افزایش نرخ ازدواج در دختران میان 15 تا 19ساله کشور مواجه هستیم و همین مساله باعث میشود که نرخ تجرد قطعی در آینده کاهش پیدا کند.»
طیبه سیاوشی نماینده مجلس درباره دلایل ازدواجنکردن جوانان میگوید: «موضوع مسئولیتپذیری است. این مساله بیشتر در کلانشهرها دیده میشود. باید گفت مباحثی وجود دارد که مربوط به حوزه «مسئولیتپذیری» آنان میشود که در نهایت ازدواج را برای آنان «خطیر و دشوار» میکند. این مساله بهحدی سخت و دشوار دیده میشود که جرأت نمیکنند وارد آن شوند.»
امانا... قراییمقدم جامعهشناس و استاد دانشگاه میگوید: «جوانان بهدلیل عوامل متعددی مخصوصا مسائل اقتصادی نمیتوانند به ازدواج تن دهند، در حالی که برای برطرفکردن مسائل عاطفی و جنسی خود نیازمند رابطه با یکدیگر هستند. البته وجود برخی روابط ناسالم و خارج از عرف نیز در این زمینه نباید از نظر دور داشت. مسائل اقتصادی مشکلات ازدواج را چندین برابر میکند.
در حالی که در گذشته، خانوادهها توانایی کمک به فرزندانشان برای ازدواج را داشتهاند، امروز اما نهتنها توانایی کمک به فرزندان خود را ندارند، اداره زندگی برای خودشان هم بسیار دشوار است. در حالی که جوانان آینده روشنی برای زندگی خود و مسائل شغلیشان متصور نیستند نمیتوانند ریسک ازدواج را بپذیرند و در پی آن مسائل پرخطری مثل کاهش امید به زندگی و انزوا و تنهایی در جامعه بهوجود میآید.
مجرد ماندن نگرانی دارد؟
واقعیت این است که نگرانی درباره آینده و ترس از تنهایی تبدیل به یکی از موارد اصلی بحث میان دختران ازدواجنکرده یا حتی زنان مطلقه و تنها شده است و بسیاری از زنان برای فرار از این نگرانی و ترس، راههای مختلف، پرهزینه و حتی خطرناک را در پیش میگیرند. البته همین موارد برای مردان نیز صادق است.
از آنجایی که جامعه ما با عرف و رفتارهایی اجتماعی عجینشده و براساس همین رفتارها و عرفها مردان فرصت، امکان و راههای بیشتری برای تأمین نیازهای خود دارند. عدمارتقای کاری یکی از پیامدهای مجردماندن مردان است. اتفاقی که بهعنوان یکی از ابزارهای قهرآمیز که نتیجهاش تشویق مردان مجرد به ازدواج است در ایران مورد استفاده قرار گرفته؛ ابزاری که کمتر زمانی به نتیجه مورد نظر دست پیدا کرده است.
مجردماندن یک بحران روحی، روانی و حتی جسمانی است. با این حال در جامعه کنونی ما دختران نگرانی بیشتری نسبت به مجردماندنشان دارند. به عبارتی بیشتر دختران بهخصوص آنهایی که تصمیم به زندگی منفک از خانواده خود را میگیرند، فارغ از انواع عارضههای جسمی و روحی و روانی نوعی نگرانی از آینده و ترس از تنهایی دارند که نمیتوانند با آن کنار بیایند و ممکن است همین نگرانی و ترس در آنها تبدیل به بیماریهای دیگری شود.