والا قدیما معلم ها یه ابهتی داشتند و ما مثل چی ازشون حساب می بردیم
حتی شاید برای بابا یا مامانامون تخس بازی در میاوردیم ، اما وقتی پامون به کلاس
باز می شد و معلم میومد تو کلاس ، انگار ما وارد یه سیاره دیگه ای شدیم که این اقا یا خانوم
معلم هم اصلا روی زمین وجود ندارند و برای مدتی میان این جا تا به ما درس بدند و برند ،
تو خونه شاید سر کشی می کردیم و بازی در کوچه رو به درس و مشق و حل کردن
سوال های منفور ریاضی ترجیح می دادیم اما وقتی پای معلم ریاضی میومد وسط،
سر کلاس با اینکه هیچی هم از اون درس ها متوجه نمی شدیم ، اما چنان با سر صحبت های
معلم رو تایید می کردیم و قیافمون رو شبیه آدم هایی در می اوردیم که تا عمق مسله ریاضی
رو در جا تفسیر می کنند ، که معلم حتی به خودش اجازه نمی داد از ما سوال بپرسه و به این بهانه مارو بکشونه پای تخته .
البته خب یه وقت هایی هم تیرمون به سنگ می خورد ،
![](/Upload/Public/Content/Images/1398/02/12/1822000904a.jpeg)
یادتونه معلم می گفت بیا پای تخته ، یکی می گفت آقا من ؟
معلم میگفت نه پست سریت . از بخت بد اون پست سریت همیشه من بودم؛
انگار نتونسته بودم به خوبی باور پذیرانه قیافه اون هایی رو بگیرم که همه مسئله های ریاضی رو درک می کنند .
اما خب برعکسم بود وقرار نبود همیشه ما بازنده این بازی کثیف باشیم ،
شاید یکی دو بار هم در کل سال تحصیلی این قضیه پیش میومد که
معلم با خیال اینکه مچت گرفته و حس کرده که حواست به درس نیست ،
یه سوال ازت می پرسه و ما سوالو کامل جواب میدادیم ، که شرط می بندم
با اختلاف از بهترین لحظات و لذت بخش ترین اتفاق های زندگی هر آدمیه . اینطور نیست؟
اما خب ما 90 درصد از معلم هامون حساب می بردیم ،
مخصوصا معلم های ریاضی ، اوضاع در کلاس های ما جوری بود که اگه معلم میگفت
دو دوتا میشه چهار تا ، ما از راه دور همزمان که با سر تایید می کردیم می گفتیم سه سه تا هم میشه نه تا تازه نوکرتم هستیم اقا معلم .
اما الان چی ؟
بچه های الان از کل هفته به علاوه اینکه پنج شنبه ها هم از خر شانسی براشون تعطیل کردند
یا زنگ آزاد دارند ، یا ورزش یا پرورشی و یا وقتی هیچ ایده ای ندارند که تایم آزادشونو پر کنند، فش فشه و کیک می خرند و جشن می گیرند ،
جدیدا جشنی به لیست جشن هایی که در طی سال می گیرند اضافه شده به اسم جشن خودکار ،
![](/Upload/Public/Content/Images/1398/02/12/1822000935f.jpeg)
جشن خودکار مگه اونی نبود که معلم خودکار میذاشت لای انگشتامون و اینقد فشار میداد تا استخونمون بشکنه و خون بپاشه به درو دیوار ؟
آخرشم ما از خوشحالی فرار می کردیم و به بقیه می گفتیم اصلا هم درد نداشت .
حالا متوجه شدم چرا میگن سلاح معلم قلمشه .
ولی خدا وکیلی کتکی که ما سر کلاس می خوردیم ، متهم ها از مامور های ساواکی نخوردند 😀
بچه های امروز حتی معلم هاشونو به اسم کوچیک صدا می کنند ،
یعنی اینطور بگم که بچه 10 ساله سر کلاس به معلمش میگه،
شیما جون ! امروز خیلی بد درس دادیا ، فردا به بابام میگم بیاد مدرسه یه صحبتی باهاتون بکنه ،
در این جمله شما حتی تهدید هم به علاوه این که جمله دستوریه می بینید.
![](/Upload/Public/Content/Images/1398/02/12/1822000951p.jpeg)
اما اون زمان ما تا آخر سال تو کف این بودیم که اسم کوچیک خانوم رضایی چیه
و یه تیم تجسس از بچه های کلاس بسیج می کردیم که وقتی میرند داخل دفتر یواشکی از روی دفتر معلم ها اسم هارو بخونند ،
اگه اینجا بچه ها موفق می شدند که میزان تحصیلات معلم ها رو هم
متوجه بشند که دیگه خدای خدایان کاراگاه بازی بودند و فخر کلاس ، تا آخر سال میشد با همین دو تا موضوع کلی پز داد .
اما دقت کردید؟ خیلی جالبه ما از همه معلم ها حساب می بردیم
به جز معلم پرورشی ، یعنی نقش مداد سفید رو توی جعبه مداد رنگی ایفا می کرد ،
هیچ کس تا الان متوجه نشد دقیقا کار معلم پرورشی چیه ؟
خانوم یا آقاهای مهربون که همیشه در دفتر معلم ها می شد پیداشون کرد و همیشه
هم یه فنجون چای دستشون بود و واسه خودشون در سالن مدرسه می چرخیدند.
اما خب دهه فجر یه جور هایی عید پاک و کریسمس معلم پرورشی ها بود
ده روز کاری و تنها زمانی از سال که وجودشون مقدار کمی اهمیت پیدا می کرد و دیده می شدند
و حس می کردیم دلیلی هست برای بودنشون . و ما هم از اون جایی که بشدت
به درس و علم و دانش علاقه داشتیم عضو گروه پرورشی می شدیم و تقریبا دهه فجر
بیشتر کلاس هارو می پیچوندیم خیلی هم حال می داد و عشق می کردیم ، خدا جد و آبادش رو بیامرزه حالا که اینطور شد.
توصیه من به شما این هست که در زندگیتون معلم پرورشی باشید دوستان
به بقیه یه خیری برسونید و دل آدم ها رو شاد کنید ، هر چند ناخواسته 😀
به هر حال روز معلم رو خیلی کادو پیچ شده به معلم پرورشی های کل کشور تبریک
می گم که مارو از یه سری از کلاس های چرت و کسل کننده نجات دادند. معلم تویی بقیه اداتو در میارند 😀
به اون دسته از عزیزانی که حس می کنند معلم اخلاق هستند ، اما سر تا پای اخلاق خودشون مشکل داره .
به معلم ادبیاتمون که همیشه در بیت های حافظ معنی شراب رو برای ما شراب الهی تفسیر می کرد .
و در آخر معلم نقاشیمون که مهمترین سابقه هنری من اول راهنمایی با سیلی که از ایشون خوردم ثبت شد .