برترین ها - مهناز براتی، روزنامه نگار: نمایشگاه کتاب تهران یکی از بزرگترین رویدادهای حوزه نشر است. برای بازدیدکنندگان این نمایشگاه امکانی فراهم میشود که خدمات ناشران را دریافت کنند و از تازههای ناشرین مطلع شوند. گردهمایی ناشران به آنها این فرصت را میدهد که نگاهی اجمالی و شاید تفصیلی به اکثر ناشرین حوزههای تخصصیشان داشته باشند. نمایشگاه کتاب برای ساکنین شهرستانهایی که بازار طبع و نشر کتاب در شهرهایشان به نسبت شهر تهران گرم نیست؛ نیز مجال خوبی است. اما مخاطب کتابخوان به عنوان یک رکن در چرخه تولید کتاب، متاثر از چه مسائلی است؟
برپایی این نمایشگاه در اردیبهشت هر سال به ناشران این فرصت را میدهد که تازههای خود را معرفی کنند و مخاطبین خود را جذب نمایند. وانفسای بازار نشر، گرانی کاغذ، فقدان حمایتهای لازم و کافی دولتی و قرار گرفتن کتاب در انتهای سبد معیشتی خانوارها باعث شدهاست که بسیاری از ناشران این فرصت 10 روزه و محدود را مغتنم بشمارند و جانی در کالبد بیجان کسب و کار خود بدمند. در چند سال اخیر، تنگناهای بازار نشر باعث شده که بسیای از ناشرین کمبودهای خود را از طریق طبع و نشر کتابهای به اصطلاح «زرد» یا «بست سلر»ها جبران کنند.
در این میان کتابهای زرد روانشناسی از پرفروشترینهای نمایشگاه بعد از کتابهای مذهبی و درسی محسوب میشوند. این کتابها بیشترین تیراژها را به خود اختصاص میدهند و برخی از انتشاراتیها از فروش این کتابها که تعداد آنها رو به فزونی است، سود کلانی را نصیب خود میکنند. در سایت کتابخانه ملی تنها با سرچ واژه «موفقیت» 16689 عنوان کتاب معرفی میشود.
کتابهایی که موفقیت، سلامتی، ثروت، رسیدن به سلامت روانی را در کوتاهترین زمان تضمین میکنند. ویترین بسیاری از غرفههای نمایشگاه نیز مملوء از این دست کتابهاست. مخاطبپسند بودن آنها، مزیت رقابتیای است که شاید نتوان به راحتی از آن چشم پوشید. در این میان هم مترجمین و هم ناشرین در پروسه تولید محتوا برای جامعه کتابخوان محدود قدم در بیراهه گمراهسازی خوانندگان و القای آگاهی کاذب میگذارند.
کتابهای روانشناسی زرد (yellow psychology) مبتنی بر تجربیات شخصی مولفینشان هستند، بنابراین پایه علمی-پژوهشی ندارند. فقدان زیرساختهای نظری غنای محتوایی این کتابها را بازاری و همهپسند میسازد. علاوه بر این، این دست از تالیفات حتی در صدد تکمیل نظریات پیشین برنمیآیند. تاثیرات کوتاهمدت دارند و مخاطب را در دام تعریف و ذهنیتی نادرست از علم روانشناسی میاندازند.
شنیدهها حاکی از آن است که تعدادی از محصلین رشته روانشناسی در مقطع تحصیلات تکمیلی با همین تلقی نادرست در پی کسب معجزه موعود این کتابها، ادامه تحصیل میدهند. اما دیر یا زود با سرفصلهایی مواجه میشوند که نه تنها شباهتی به این تالیفات ندارد بلکه کاملا در وادی دیگر روان انسانی را میکاوند. بر این اساس تحصیلات آکادمیک روندی عقیم خواهد داشت.
دکتر وحیده وطنخواه، روانشناس و عضو انجمن روانشناسی ایران، درباره این کتابها میگوید: «این اصطلاح از روزنامهها و نشریات بهاصطلاح زرد به این حوزه تسری پیدا کرده است. درواقع همان اغراقها و همان تعابیر فریبنده در روانشناسی زرد هم مورد استفاده قرار میگیرد. دقیقا شبیه آنچه در نشریات زرد اتفاق میافتد، در این نوع کتابها هم مصداق دارد. عموما محتوایی ندارند و مطالبی ارایه میکنند بدون ذکر منبع، بیاستناد و ناموثق. اسامی فریبنده و پرطمطراقی هم دارند. ادعاهای گزافی هم در آنها مطرح میشود؛ مثلا اینکه در عرض یک روز مشکل اعتمادبهنفس شما را حل میکنند. یا اینکه ادعا میکنند با خواندن این کتاب میتوانید بر افسردگی و اضطراب خودتان غلبه کنید. از مثالهای آن هم میتوان به کتابهای آنتونی رابینز اشاره کرد.»
با تمام این تفاسیر شاید زیرساختهای بسیار ضعیف اقتصادی در حوزه نشر را بتوان دلیل عمده تولید این کتابها دانست. چه از دریچه دید مترجم و چه ناشر. چرا که زیست اقتصادی برخی از مترجمین از این طریق تامین و تضمین میشود و از سوی دیگر چرخهی مادی بنگاههای انتشاراتی، با نشر و طبع این کتابها میچرخد.
نشر نیز به عنوان یک صنعت از آب و لعاب تبلیغات و مارکتینگ به دور نمانده است. تبلیغ اثر نویسندگان داخلی در فضای مجازی توسط اینفلوئنسرها، اپیدمی شدن خوانش برخی از کتابهای خاص (نظیر ملت عشق، راز، چهار اثر از فلورانس اسکاول شین، من پیش از او و ...)، استفاده از کتاب به عنوان یک کالا و نه محتوا برای القای فضای روشنفکری و... گواه این مدعاست. این فضای تبلیغاتی مخاطبین کتاب را در چرخه تقلید و بازتولید یک مفهموم همهپسند نگاه میدارد.
به تعبیر آدورنو: «این پیروزی تبلیغات در صنعت فرهنگ است: تقلید ناخواستۀ مصرفکنندگان از کالاهای فرهنگی، در حالی که آنان نادرست بودنش را تشخیص میدهند....
آن عبارت، آن کلمهای که میخواهد فریب دهد، به چیزی حقیقیتر از آنچه همیشه مد نظر بوده، تبدیل شده است. مردم تنها، به قول معروف، گول شیادی را نمیخورند؛ آنها فریبی را میخواهند که برایشان واضح و بیپرده باشد، حتی اگر این فریب زودگذرترین خشنودی آنها را تضمین کند.»
در دنیای امروز که با تصاویر احاطه شده است، گاه "کتاب" به عنوان یک "نشانه" برای القای مفهومی خاص کارکرد دارد. مثلا برای تزئین فضای کافهها، خانهها، دفاتر کار، گالری اینستاگرام و ... همین مصادیق روند کالاشدگی "کتاب" را تسریع میکنند. شاید به تعبیر آدورنویی آن فرهنگ تبدیل به صنعتی میشود که مطابق با قواعد حاکم بر بازار تولید میشود و نه نیاز جامعه و مقاصد درستتر.
استقبال از نمایشگاه کتاب تهران معیار مناسبی برای سنجش میزان کتابخوانهای جامعه نبوده و نیست. شلوغی و ازدحام جمعیت در نمایشگاه کتاب تهران را باید با نگاهی موشکافانه رصد کرد و دلایل آن را کاوید.
ویترین، بازدید و بازارگرمی برخی از غرفههای کتاب، ریشه در تمایلات درونی مخاطبین دارد. خوانش بستسلرها مخاطبین خود را در حس عقبنماندگی از قافله نگاه میدارند، خرید کتابهای مد روز، چراغ محتوای بسیاری از کتابهای دیگر را کم فروغ و گفتمانشان را طرد میکنند، کتابهای روانشناسی زرد با ادعای انتقال سواد، آگاهی و درونکاوی صحیح دم گرمی به درون سرد افراد جامعه میدمند. غافل از اینکه "دولت مستعجلند" و موضوع انتقادات جدی.