حبیب احمدزاده نویسنده و پژوهشگر در یادداشتی درباره حادثه ساختمان پلاسکو که در اختیار ایسنا قرار داده، نوشته است:
«سه پیشنهاد برای آینده پس از فاجعه پلاسکو
پیشنهاد اول
دقیقا دقایقی بعد از آنکه سخنگوی سازمان آتشنشانی در مقابل دوربین شبکه خبر از کنترل کامل آتش سخن گفت، همهچیز به تصاویری همچون یازده سپتامبر تبدیل شد.
اگر این ماجرا را با انفجار چند سال پیش قطار حامل کود شیمیایی در نیشابور که منجر به مقتول شدن بیش از سیصد و بیست نفر از مردم شد مقایسه کنیم، به یک نکته مشترک برخورد خواهیم کرد و آن، آسودگی نسبی از کنترل ماجرا پس از بحران اولیه است. در مورد قطار نیشابور، محموله کود شیمیایی درون واگنها، بهواسطه گرم شدن به خرج انفجاری خرفت تبدیل شده بود که پس از خاموشی آتش و اطفای حریق تمامی تلاشها معطوف به باز کردن راه عبوری قطارهای در پیش رو میشود.
در این لحظات و برای خارج کردن واگنهای دچار سانحه، بریدن درها و دیوارههای فلزی واگنها به وسیله سنگ فرز و استفاده از وسایل جوشکاری درحال انجام است که حرارت ناشی از این وسایل همچون خرج انفجار برای کود گرمشده عمل کرده و باعث آن فاجعه دهشتزا میشود.
این مورد به سبب ناآشنایی گروه پاککننده و بازکننده راه قطار با نوع خطرات این محموله (احتمال واقعی انفجار کود شیمیایی درون واگنها صرفا براساس گرما و بدون هیچ نیاز به چاشنیهای محرک انفجاری ) بود، ولی در مورد ساختمان پلاسکو و موارد مشابه در آینده ماجرای پس از حادثه به صورت دیگری است و آن در دسترس نبودن هیچ نقشه دقیق از این ساختمان و به تبع سناریوی تدوینشده برای چگونگی اطفای موارد مشابه در لحظات سرنوشتساز قبل و پس از فروریختن است که به ناچار در مورد همین ساختمان پلاسکو با استفاده از راهنماهای مدعی صورت گرفته؛ لذا شاید بهتر باشد پس از رفع تبعات روحی ناشی از سانحه، در اولین مرحله تمامی ساختمانهای اینگونه مورد خطر توسط گروه مبرزی از لحاظ نقشه ساختمانی، مقاومت سازه و راههای دسترسی و... کاملا به صورت دیجیتال سهبعدی، شناسایی شده و سناریوسازی شوند تا در لحظات سرنوشتساز اولیه، براساس مانورهای قبلی دیجیتالی و عملی احتیاج به افراد غیر کاربلد مدعی آشنایی با ساختمان نباشد.
همانگونه که سخنگوی آتشنشانی برای نجات آتشنشانان قهرمان محبوس در زیر آوار از حفر کانالهایی برای رسیدن به طبقات زیرزمین ساختمان پلاسکو به ادعای اینگونه افراد و اعتماد به آنان سخن راند که هرگز به نتیجهای هم نرسیده است. طرحریزی برای این واماندگی زمانی پس از خوشبینی مرحله اول و سپس فاجعه ناگهانی مرحله دوم را در هر دو موضوع قطار نیشابور و ساختمان پلاسکو باید درسهایی اساسی برای ستادهای بحران در کشور ما دانست.
پیشنهاد دوم
لازم به ذکر است تا تخلیه اینگونه ساختمانها که به سبب کاربری عمده اقتصادی، هزینههای انسانی و اقتصادی سنگین میطلبد، باید کاری کرد.
باید گفت که با وجود ششصد واحد اقتصادی با حدود بیش از سههزار شغل مستقیم در این ساختمان و شاید دهها هزار شغل غیرمستقیم و جمع خانوادههای این عزیزان تصمیمات بسیار سختی در انتظار مسئولان برای رفع مشکل ساختمانهای اینگونه در پیش است. زیرا به راحتی نمیتوان با یک تکه کاغذ، برای امرار معاش هزاران کارگر و مغازهدار زحمتکشِ درگیر کار در اینگونه ساختمانها تصمیمگیری کرد.
این را بدانیم که اگر همه به کمک نشتابیم، عید سختی برای این عزیزان کارگر، صاحبان کسب و کار و خانوادههایشان در پیش خواهد بود. خرید پوشاک داخلی بهترین کمک به راهاندازی چرخه بهینه اقتصادی برای این زحمتکشان است. فقط باید باور کنیم که فرزندان آنان نیز جزیی از خانوادههای ما هستند و مشکلات آنان نیز مشکلات ما. در این چند ماهِ پیش رو بیاییم و فقط پوشاک ایرانی خریداری کنیم.
پیشنهاد سوم
ولی بزرگترین کمک همه ما چیست، کمکی که از دست همه ما برآید؟
چهارشنبهسوری در پیش است، همانگونه که دوستان بزرگواری همچون پرویز پرستویی از مدتها قبل اشاره داشتند، همگی به گونهای عمل کنیم که در روز چهارشنبهسوری امسال نیازی نباشد که حتی زنگ تلفن یک ایستگاه آتشنشانی بیخود به صدا درآید.
اینگونه است که همگان میتوانیم بگوییم برای خانواده و خود این قهرمانانِ آتشنشان، یک شبانهروز التهابآور را به اوقاتی آسوده تبدیل کردهایم.
آیا این روش، بهترین راه اثبات احساسات امروزمان با تبدیل به عملی واقعی در فرداها نیست؟