سالهاست که از افسردگی جامعه سخن گفته میشود و هر وزیر ،مسئول یا کارشناسی به محض دسترسی به تریبونی، شیوع افسردگی در کشور را فریاد میزند. اما با این وجود تاکنون نسخهای که به درمان یا کاهش آن منتهی شود، برای آن تجویز نشده، گویا افسردگی در ایران تبدیل به دردی لاعلاج شده است که مسئولین نیز از درمانش عاجز ماندهاند.
به گزارش به نقل از روزنامه همدلی ،سید حسن هاشمی قاضی زاده، وزیر پیشین بهداشت بارها نرخ بالای افسردگی ایرانیان را رسانهای کرد و با استناد به آمارهای داخلی و موسسههای بین المللی به ضرورت درمان این درد ناسور تاکید میکرد. وزیر بهداشت کنونی نیز مانند وزرای بهداشت سابق هر از چند گاهی به شیوع افسردگی در جامعه هشدارمیدهد.
سعید نمکی دو روز پیش در دیدار با نماینده ولی فقیه و امام جمعه زنجان ضمن هشدار به شیوع افسردگی در کشور، بیماری های روانی و بخصوص افسردگی را از عوامل مهم رغبت به اعتیاد، خودکشی و خشونت دانست.
آمارهای جهانی نیز به شیوع افسردگی در کشور صحه میگذارند. بر اساس گزارش شبکه راهحلهای توسعه پایدار (SDSN) - نهادی زیر نظر سازمان ملل متحد که از سال 2012 آغاز به کار کرده است- در سال 2017 ایران در ته جدول شادی و جزء کشورهای غمگین دنیا به حساب میآید.
در حالی که مسئولان و آمارهای داخلی و بینالمللی به شیوع افسردگی در کشور صحه میگذارند، بسیاری از جامعهشناسان و کنشگران اجتماعی نیز معتقدند غم و اندوه در جامعه ایران نهادینه شده و فرهنگ سوگواری ایرانیان بر فرهنگ شادمانیشان پیشی گرفته است.
براساس آمار وزارت بهداشت ایران نزدیک به 50درصد از مردم تهران به یکی از انواع اختلالات روانی و برخی نیز به چند نوع اختلال روانی دچار هستند.این در حالی است که بیشتر کارشناسان، کاهش شادی در جامعه را از مهمترین علل بروز این اختلالات میدانند.
یک روانشناس بالینی در این زمینه به همدلی گفت: نه تنها جامعه شادی نیستیم، بلکه مردمان اخمویی داریم که سالهاست با شادی فاصله گرفتهاند، افسردگی در لایههای مختلف جامعه به دلیل عدم حمایت های اجتماعی رسوخ پیدا کرده است و اگر چارهای برای آن اندیشیده نشود تبعات غیر قابل جبرانی خواهد داشت.
سارا قاسمی افزود: افسردگی با رضایتمندی از زندگی رابطه معکوسی دارد. یعنی هر چقدر رضایتمندی از زندگی در جامعه بیشتر باشد، نرخ افسردگی آن کاهش پیدا میکند و یا بالعکس. داشتن احساس رضایت از زندگی نیز نیازمند فاکتورهای خاصی مانند وجود شادی و امید در زندگی، احساس امنیت و آرامش، وضعیت درآمدی و اقتصادی و ... است.
اما در این میان وضعیت اقتصادی و درآمد بالا یکی از مهمترین عوامل است. چرا که میزان درآمد بیشتر به افراد جامعه امکان میدهد تا از سطح آموزش و بهداشت مناسبتری برخوردار شوند، در تهیه مایحتاج اساسی زندگی به مشکل برنخورند و در وقت آزاد خود به تفریحات گوناگون بپردازند. برخورداری از امنیت شغلی و اجتماعی، تبعیض جنسیتی حداقلی، بهرهمندی از آزادیهای اجتماعی و حقوق مدنی سبب میشود تا مردم یک کشور احساس رضایت بیشتری از زندگیشان داشته باشند.
این روانشناس با بیان این که افسردگی جامعه را محاصره کرده است و مسئولان ما به جای اقدامی برای کاهش آن مشغول بازیهای سیاسی خود هستند، افزود: سلامت روان مردم در میان بازیهای سیاسی کشور گم شده و بداخلاقیها در عرصه اجتماعی و سیاسی و تهمت و غیبت افسردگی در جامعه را تشدید کرده و مشکلات اقتصادی و معیشتی نیز بر آن دامن زده است.
وی افزود: در شرایطی که افسردگی در یک قدمی همه ما است و نفس افسردگی پشت گردن جامعه احساس میشود، انتظار میرود مسئولان و سیاسیون کشور اقدامی در جهت کنترل وضعیت موجود انجام دهند، اما در عمل مشاهده میکنیم برخی از آنان با توجه به تریبونهای که در اختیار دارند به نفرت پراکنی مشغول هستند و نه تنها ان را اقدامی نادرست تلقی نمیکنند، بلکه حتی فکر میکنند به این شیوه به مردم خدمت میکنند، در صورتی که با این عمل بنیان اجتماعی را نابود میکنند.
بدون تردید همه این رفتارها در نهایت منجر به افسردگی در میان مردم میشود و آسیبی که افسردگی بر فرد وارد می کند، به تدریج بر ذهن و کارایی او تاثیرگذار است و به نوعی شناخت او را مختل می کند و امروزه حتی از عقل افسرده هم سخن می گویند.
قاسمی به نبود شادی در کشور اشاره کرد و ضمن آن که شادی را عامل تاثیر گذاری در شیوع افسردگی جامعه دانست، افزود: شادی هیجان مثبتی است که به رضایت از زندگی تعبیر میشود و کشوری که شاد نباشد، یعنی به سمت افسردگی و غمیگینی و عدم رضایت از زندگی میل پیدا کرده است، بنابراین مستعد پذیریش هرگونه آسیب اجتماعی نیز است .
در حال حاضر زمینههای شادی در کشور وجود ندارد و اگر اندک شادی هم باشد، متاسفانه با آن برخورد میشود. بر همگان روشن است وقتی شادی کنترل میشود، غم سر بر میآورد و از غم، ناراحتی و خشونت تولید میشود.
این روانشناس به مسری بودن افسردگی اشاره کرد و افزود: افسردگی مانند آنفلونزا یک اختلال به شدت مسری است که میتواند در اجتماع شایع و منتقل شود. بنابراین در حال حاضر که به دلیل مشکلات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و نبود چشمانداز روشن در کشور، زمینه افسردگی فراهم شده است، این افسردگی و هیجان منفی حتی آن قشری از جامعه که از شرایط بهتر اقتصادی، اجتماعی و... به نسبت بقیه برخوردارند را نیز تهدید میکند.
شیوع افسردگی در لایههای مختلف جامعه و حتی آن بخشی که انتظار میرود از این بیماری به دور باشند ضربالمثل «افسرده دلی انجمنی را افسرده کند» را به یاد میآورد.
قرار گرفتن در زمره کشورهای شاد دنیا، یا فاصله گرفتن از قعر جدول کشورهای غمگین و افسرده مستلزم زیرساختهای لازم و مناسب است، برای این مهم کارهای زیادی لازم است انجام بدهیم.
بخشی از آن مانند بالا بردن شاخصهای رفاهی، از بین بردن نابرابرهای اجتماعی و ...از وظایف دولتمردان است، و بخشی دیگر نباید منتظر اقدامات دولت بود و سعی کنیم علیرغم تمام مشکلات و محدودیتها شادی را تمرین کنیم و امیدوار باشیم تا شاید کشور ایران هم روزی از ته جدول فاصله گرفته و در بین شادترین مردم جهان قرار بگیرد.