ماهان شبکه ایرانیان

همشهریانی که شهروندان را به افطار میهمان می‌کنند

سفره‌های مهربانی

سفره‌های افطاری ساده ‌ماه مبارک رمضان این روزها کمی بعد از غروب و لحظه اذان رنگ و بوی مهربانی به خیلی از نقاط شهر داده‌اند؛ مخصوصا در ایامی که مشکلات اقتصادی زندگی را برای خیلی‌ها سخت‌تر کرده است.

سفره‌های مهربانی

سفره‌های افطاری ساده ‌ماه مبارک رمضان این روزها کمی بعد از غروب و لحظه اذان رنگ و بوی مهربانی به خیلی از نقاط شهر داده‌اند؛ مخصوصا در ایامی که مشکلات اقتصادی زندگی را برای خیلی‌ها سخت‌تر کرده است.

به گزارش به نقل از روزنامه همشهری ،حالا سفره‌های افطاری ساده و بی‌تکلف در کوچه‌ها و خیابان‌ها پهن می‌شود و پذیرایی از روزه‌داران به ساده‌ترین شکل ممکن و با شورخاصی انجام می‌شود. در این میان هستند افرادی که براساس یک سنت قدیمی با مراجعه به نانوایی‌ها و پرداخت هزینه پخت یک یا چند تنور نان، اقدام به توزیع نان صلواتی در میان روزه‌داران می‌کنند.

آش تا لحظه‌ای دیگر می‌رسد
3 پیرمرد سپیدموی همسن و سال روی صندلی‌های پلاستیکی جلوی در مغازه‌ای که کرکره آن نیمه‌باز است، دور هم نشسته‌اند و در حال صحبت کردن و خندیدن سبزی پاک می‌کنند. ترب‌های قرمز جدای از دیگر سبزی‌ها در لگنی قرمز‌رنگ ریخته می‌شوند.

یکی از پیرمردها هم پیازچه‌ها را داخل لگنی سفید‌رنگ می‌ریزد. حاج یاور همانطور که آشغال‌های ریحان‌ها را جدا می‌کند، با سرش به داخل پارکینگ خانه بغلی اشاره می‌کند و می‌گوید: فکر نکنی فقط همین سبزی خوردن خالی برای افطار است‌، تا یک ساعت دیگر نان‌هایی که به نانوایی برای افطار سفارش داده‌ایم آماده می‌شود و چند نفر به کمکمان می‌آیند، خانم‌ها هم داخل خانه سبزی‌ها را می‌شویند و پنیر -و بعضی روزها اگر هزینه خرید خرما را داشته باشیم- خرما هم به سفره‌مان اضافه می‌شود.


حاج یاور بعد از اینکه برای افطار امشب دعوتم می‌کند، می‌گوید: امشب آش شله‌قلمکار هم داریم، آش را از دیشب بار گذاشته‌ایم و تا دو، سه ساعت دیگر که افطار می‌شود، حسابی جا می‌افتد، آش امشب‌مان را یکی از خیرین تقبل کرده و مابقی مایحتاج سفره افطار را مردم تقبل کرده‌اند.
سبد سبزی‌ها که پر می‌شود یاسین برای بردن سبدها به داخل خانه و خالی کردن‌شان می‌آید. حاج یاور به یاسین اشاره می‌کند و می‌گوید: یاسین، نوه دختری‌ام 15ساله است، این سفره بیشتر از دو برابر سن یاسین عمر دارد، اما از اول اینطور نبود. الان درست است که گرانی زیاد شده اما مردم بیشتر به کمک هم می‌آیند. شانس شما امشب ‌آش شله‌قلمکار داریم، شب‌های دیگر اگر وسعمان برسد ‌آش رشته یا سوپ جو هم می‌پزیم اگر هم نتوانیم با همین نان و پنیر و سبزی و چای از روزه‌داران پذیرایی می‌کنیم. حاج یاور ادامه می‌دهد: بیشتر هزینه افطاری را مردم تقبل می‌کنند، من فقط پارکینگ و خانه‌ام را در اختیارشان می‌گذارم تا راحت‌تر باشند. وگرنه با این وضعیت اقتصادی و گران شدن همه‌‌چیز، اگر کمک‌های مردمی نبود نمی‌توانستیم افطاری بدهیم.

راهکاری برای کم‌کردن هزینه‌ها
چند جوان در ضلع شرقی بلوار ابوذر مشغول پهن کردن فرش‌هایی هستند که روی گاری چیده شده‌اند، فرش‌ها که یکی‌یکی در امتداد هم پهن می‌شود و عباس شروع به جارو کردنشان می‌کند، علیرضا و حسین چند مانع کله قندی نارنجی را در جلوی فرش‌ها کنار خیابان قرار دادند تا هشداری برای راکبان موتور و معدود خودروهای عبوری باشد.

آن طرف‌تر 3 پسربچه بر سر اینکه کدامشان سفره‌های یکبار مصرف را پهن کنند با هم جر و بحثشان شده بود که حسین با رفتن به سمتشان مانع از بالا گرفتن دعوا شد و سرانجام با کمی صحبت تصمیم بر این شد تا امیر و مصطفی سفره پهن کنند و هانی مسئول چیدن سبزی و پنیرها روی سفره باشد.

برخلاف بسیاری از سفره‌های افطاری که پهن می‌شود خبری از لیوان و ظروف یکبار مصرف نیست، سبزی‌ها داخل سبدهای پلاستیکی و خرما و پنیر هم داخل بشقاب‌های ملامین چیده شده‌اند، تنها وسیله یکبار مصرفی که هر شب استفاده می‌شود، سفره است و مابقی وسایل از لیوان و چاقو و ظرف و ظروف مورد نیاز از ملامین و استیل است.

حاج رضا اربابی که از قدیمی‌های محله است، می‌گوید: قدیم‌ها که وسایل یکبار مصرف نبود چکار می‌کردیم؛ همین ظرف و ظروف‌ها بود، پلاستیک کمتر بود و سالم‌تر بودیم. ما هم تصمیم گرفته‌ایم از همان وسایلی که سال‌ها در هیئت‌هایمان استفاده می‌کردیم، استفاده کنیم، به غیراز سفره، تمام وسایلمان قابلیت استفاده دارد. اینطوری هزینه‌هایمان هم کمتر می‌شود.


حاج رضا می‌گوید:‌ این سفره سال‌های سال است که با کمک اهالی محل پهن می‌شود، همه اهالی در ثواب این نذری شریکند. ما سعی می‌کنیم سفره‌های افطاری‌مان بی‌تکلف و ساده باشد، تا 2 سال قبل بعضی روزها حلیم و ‌آش شله‌قلمکار هم داشتیم، شب‌های احیا هم حتما غذا می‌پختیم اما امسال تصمیم گرفتیم به جای اینکه به‌دلیل گرانی‌ها سفره افطار را جمع کنیم، با کم کردن هزینه‌ها و ساده‌تر کردن سفره، باز هم به مردم افطاری بدهیم و با همین نان و پنیر و سبزی و چای از مردم و رهگذران پذیرایی کنیم.

با این وضعیت اقتصادی اگر بخواهیم تجملاتی باشیم کم‌کم باید قید سفره‌های افطار دسته‌جمعی را بزنیم. اینطور اما به هیچ‌کسی فشار نمی‌آید و همه می‌دانند حتی با کمترین هزینه هم می‌توانند در ثواب افطاری دادن شریک باشند.

افطار در کنار خیابان
غروب آفتاب که نزدیک می‌شود، کم‌کم میزهایی که از صبح کنار خیابان زیر آفتاب خالی رها شده بودند، رنگ و لعابی به‌خود می‌گیرند. سفره‌های یکبار مصرف روی میزهای کوچک و بزرگ پهن می‌شود و کم کم سر و کله افرادی که نذر کرده‌اند تا همزمان با اذان مغرب افطار ساده‌ای را به رهگذران بدهند پیدا می‌شود. لیوان‌های یکبار مصرف روی سینی‌های رویی چیده می‌شود.

آب سماور برقی کم‌کم به نقطه جوش نزدیک می‌شود و پسر جوان چهارشانه‌ای که تی‌شرت آبی‌رنگی پوشیده، چای دم می‌کند تا در دقایق مانده به اذان چای آلبالویی‌رنگ شیرین کام روزه‌داران را شیرین کند. چند دقیقه مانده به اذان دو جوان دیگر پشت میز می‌آیند و خرماها را کنار سینی می‌گذارند و دو نفری شروع به ریختن چای در لیوان‌ها می‌کنند.

صدای اذان که در خیابان می‌پیچد محمد سینی چای به دست، به رهگذران و خودروهای عبوری چای و خرما تعارف می‌کند تا روزه‌شان را باز کنند. امسال سومین رمضانی است که محمد به همراه دوستانش با گذاشتن یک میز کوچک در کنار خیابان افطاری ساده را برای رهگذران فراهم می‌کنند. در 3 سال گذشته، چای شیرین، خرما، گاهی اوقات شیرینی و بعضی شب‌ها نان و پنیر هم به این سفره ساده اضافه می‌شد. محمود می‌گوید: 3 سال قبل با دوستانم تصمیم گرفتیم سفره ساده‌ای را هنگام افطار روبه‌روی مغازه‌مان بر پا کنیم.

تا پارسال در کنار چای شیرین و خرما، هر شب نان و پنیر و گردو و سبزی هم داشتیم، بعضی روزها هم مادرهای‌مان مقداری شله‌زرد می‌پختند و موقع افطار پخش می‌کردیم. امسال اما قیمت گردو، زعفران، برنج و خلال بادام آنقدر گران شده که تا امروز نتوانسته‌ایم شله‌زرد بپزیم یا گردو بخریم. با این حال ترجیح دادیم با همین چای، خرما، نان و پنیر روزه روزه‌داران را باز کنیم. فتاح، دوست محمود درحالی‌که چای شیرین شده را داخل لیوان‌های کاغذی می‌ریزد، می‌گوید:‌ گران شدن اقلام اساسی باعث نشده تا سفره افطاری ما و خیلی‌های دیگر که دوست دارند افطاری بدهند، جمع شود.بالاخره با همین یک لیوان چای شیرین هم می‌توان افطاری داد و ثوابش را برد.



خیرین بی‌نام و نشان
بیرون مغازه رنگ‌فروشی، سماور بزرگی که رویش کاغذی چسبانده و نوشته شده: چای شیرین صلواتی در کنار لیوان‌های کاغذی پای هر روزه‌داری را سست می‌کند، محمدرضا صادقی اگر چه نمی‌خواهد در مورد ثوابی که انجام می‌دهد، صحبتی کند، اما با وجود این در جملاتی کوتاه می‌گوید:‌ تنها کاری که از دستمان بر می‌آید این است که چند لیوان چای صلواتی به مردم بدهیم. با این وضعیت اقتصادی که در این یکی، دو سال گریبانگیرمان شده وسعمان بیشتر از این نمی‌رسد.


بشقاب‌های یکبار مصرف کوچک خرما که با سلفون پوشانده شده‌اند روی میز در گوشه سوپر مارکت خیابان 17شهریور جنوبی روی هم چیده شده‌اند، گوشه دیگر میز، بسته‌های نان روی همدیگر چیده شده‌اند و کاغذ بزرگی روی دیوار چسبانده شده که خبر از صلواتی بودن نان‌ها و خرما‌ها می‌دهد.
عزتی، صاحب سوپر مارکت می‌گوید:

امسال قیمت خرما خیلی زیاد شده، تعداد زیادی از مردم مخصوصا در این محله‌ها نمی‌توانند برای ‌ماه رمضان خرما بخرند، یکی از خیرین که هر سال برای‌ ماه رمضان نذر دارد امسال این خرماها و نان‌ها را بسته‌بندی شده برایمان آورد تا هر کس که وسعش به خرید این اقلام نمی‌رسد بتواند از آنها استفاده کند. عزتی می‌گوید: اگر چه گرانی‌ها کمر مردم کم درآمد را شکسته اما هنوز هم هستند افرادی که با وجود گرانی‌ها به فکر نیازمندان باشند و آنها را در این روزهای سخت از یاد نبرند.


افطار در حاشیه خیابان

در حاشیه میدان شوش میز بزرگی جلوی یک چادر برزنتی بزرگ بر پا شده، داخل چادر 3 دیگ روی اجاق گاز است که بخار زیادی از آن خارج می‌شود، بوی آش رشته در دقایق نزدیک افطار هوش از سر رهگذران می‌برد، کاسه‌های یکبار مصرف سفید کم‌کم با آش‌رشته داغ پر می‌شوند.

غیراز مردم پیاده‌ای که حالا در حال باز کردن روزه و خوردن آش کنار پیاده‌رو و اطراف میز هستند، کم‌کم راکبان موتورسوار هم به بقیه مردم اضافه می‌شوند و همانطور که روی موتور نشسته‌اند ‌آش می‌خورند، محمدصادق یک سینی بزرگ پر از کاسه آش را در دست می‌گیرد و به سمت خودروهای عبوری می‌رود. با ترمز زدن خودروهای عبوری برای گرفتن آش، کم‌کم ترافیک اطراف میدان زیاد می‌شود اما کمتر کسی به ترافیک اعتراض می‌کند.

محمد صادق می‌گوید: پدرم سال‌های سال بر اساس نذری که داشت در ‌ماه مبارک رمضان به مردم افطاری می‌داد، سال‌های اول، مادرم در خانه آش می‌پخت و ما بچه‌ها‌ آش را به در خانه همسایه‌ها می‌بردیم، بعد از چند سال مادرم تصمیم گرفت تا نذری هر ساله‌اش را برای مردم عبوری که در هنگام افطار به خانه‌هایشان نرسیده‌اند پخش کند، برای همین سال‌هاست که‌ آش افطاری را بین مردم پخش می‌کنیم.

چند سالی هم می‌شود که کم‌کم خود مردم برای پختن‌ آش کمکمان می‌کنند و علاوه بر همان مقدار آشی که هر سال می‌پزیم مردم هم برخی مواد اولیه‌اش را برایمان می‌آورند و حالا دو سالی می‌شود که یک قابلمه کوچک آش تبدیل به 3 دیگ بزرگ شده که با آن روزه‌داران عبوری افطار می‌کنند.

محمدصادق درحالی‌که روی زمین خم می‌شود تا کاسه‌های خالی‌ آش را از کف خیابان جمع کند، می‌گوید:‌ امسال واقعا قیمت حبوبات و دیگر ملزومات آش به نسبت سال‌های قبل گران شده اما هر طور شده نذری امسال را هم با کمک مردم ادا کردیم، برای سال بعد هم خدا بزرگ است.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان