معنای توحید ربوبیّت این است که اداره کننده و مدبّر و مربّی و نظام بخش عالم هستی تنها ذات پاک خدا است. واژه «ربّ» که یکی از اوصاف خداوند است و معادل آن در فارسی «پروردگار» می باشد، شاید بیش از همه اوصاف او در قرآن مجید تکرار شده است. (بیش از نهصد بار به صورت «رب» و «ربک» و «ربکم» و «ربنا» و «ربی» و مانند آن)
در بسیاری از آیات قرآن، خداوند به عنوان «رب العالمین» (پروردگار جهانیان) معرّفی شده است؛ و این نشان می دهد که قرآن عنایت مخصوصی نسبت به مسأله توحید ربوبیّت دارد. زیرا بیشترین طرفداران شرک کسانی بودند که در مسأله تدبیر جهان، موجودات دیگری را همتای خدا قرار می دادند چون غالب مشرکان توحید در خالقیّت را پذیرفته و گرفتار شرک در ربوبیّت بودند؛ و به همین دلیل قرآن به طور مکرّر و مداوم این انحراف بزرگ عقیدتی را که در اقوام مختلف وجود داشته درهم می کوبد. البتّه شرک در ربوبیّت به نوبه خود سرچشمه انحرافات مهمّ دیگری است که در بحث های آینده می خوانید. با این اشاره، به آیات زیر که نمونه ای از آیات توحید ربوبیّت در قرآن مجید است؛ گوش جان فرا می دهیم:
1- (الْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعَلَمِینَ). (1) «حمد و سپاس مخصوص خداوندی است که پروردگار جهانیان است».
2- (قُلْ أَغَیْرَ اللهِ أَبْغِی رَبّآ وَهُوَ رَبُّ کُلِّ شَیْءٍ). (2)«بگو: آیا غیر خدا، پروردگاری را بطلبم، در حالی که او پروردگار همه چیز است؟!».
3- (قُلْ مَنْ رَّبُّ السَّمَوَاتِ وَالاَرْضِ قُلِ اللهُ). (3)«بگو: چه کسی پروردگار آسمانها و زمین است؟ بگو: خداوند یگانه!».
شرح مفردات آیات
«رَبّ» دارای یک ریشه اصلی، و شاخ و برگ های فراوان، و موارد استعمال زیاد است. ریشه اصلی آن چنانکه راغب در مفردات می گوید: به معنای تربیت و سوق دادن چیزی به سوی کمال است.از آنجا که اقدام به چنین کاری با مفاهیم دیگری مانند: اصلاح، تدبیر، حکومت، مالکیّت، مصاحبت، سیادت، اجتماع، تعلیم، تغذیه همراه است؛ به هریک از این معانی نیز اطلاق شده است. جان سخن این که: این واژه در اصل به همان معنای پرورش و تربیت و سوق به کمال است؛ و سپس به معانی ملازم آن نیز اطلاق شده است؛ و لذا در ترجمه فارسی آن، واژه پروردگار به کار می رود که همین مفاهیم را در بردارد. (4)
ولی به طوری که از گفتار علمای لغت استفاده می شود؛ این واژه هنگامی که به طور مطلق به کار رود تنها بر خداوند اطلاق می شود؛ چرا که او مالک حقیقی و مربّی و مصلح همه چیز است؛ و هنگامی که به غیر خدا گفته شود، حتمآ به صورت مضاف خواهد بود مانند: «ربّ الدّار»: مالک خانه، «ربّ الابل»: مالک شتر، و «ربّ الصّبی»: مربّی کودک. (5) این واژه هنگامی که در مورد خداوند به کار برود، ممکن است اشاره به جنبه های مختلف ربوبیّت او باشد؛ یعنی مالکیّت و تدبیر و اصلاح و تربیت و قیمومت و انعام. قرآن مجید، مالک و مربّی و مدیر و مدبّر را نسبت به تمام جهان هستی و هر شیء و هر موجود، خداوند قادر متعال معرّفی می کند.
خداوندا! تو پروردگار جهانیانی
در نخستین آیه که هر صبح و شام در نمازها تکرار می کنیم؛ چنین آمده: «ستایش مخصوص خداوندی است که پروردگار جهانیان است»: (الْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعَلَمِینَ).
عین این جمله در سوره های متعدّدی از قرآن مجید از سوی بندگان و از سوی خداوند با همین تعبیر تکرار شده؛ که گاه مربوط به دنیا و گاه مربوط به قیامت است. (6)
در حقیقت این آیه استدلال لطیفی را در بر گرفته؛ و آن این که خداوند شایسته هرگونه حمد و ستایش است؛ چرا که مربّی واقعی همه عالمیان او است. هم خالق است و هم روزی دهنده، هم مالک است و هم تربیت کننده، هم مدیر و هم مدبّر، و هم راهنما و معلّم و هادی. قابل توجّه این که «الحمد» چون به صورت جنس به کار رفته همه انواع ستایش ها را شامل می شود؛ و «اَلْعالَمینَ» نیز چون به صورت جمع با الف و لام است؛ تمام موجودات جهان را اعم از عاقل و غیر عاقل، مادّی و مجرد، همه را در بر می گیرد. (و این که به صورت صیغه جمع عاقل آمده است به اصطلاح از باب تغلیب است. )(7)
بنابراین اگر دیگران نیز در گوشه ای از این جهان اقدام به تعلیم و تربیت و پرورش و انعام می نمایند، همه از پرتو او است؛ و اگر کسی مالکیّتی دارد شعاعی از مالکیّت مطلقه او می باشد. بنابراین قبل از این که از بندگان او تشکر و سپاسگذاری کنیم یا حمد و ستایش آنها نماییم؛ باید خدا را بستائیم و در برابر ذات مقدّس او شکرگزاری کنیم.
دومین آیه که روی سخن در آن به پیامبر (صلی الله علیه وآله) است؛ می فرماید: «بگو: "آیا غیر خدا، پروردگاری را بطلبم، در حالی که او پروردگار همه چیز است؟!"»: (قُلْ أَغَیْرَ اللهِ أَبْغِی رَبّآ وَهُوَ رَبُّ کُلِّ شَیْءٍ). شما چگونه می خواهید خود را از نظام کلّی جهان آفرینش جدا بدانید؛ و در حالی که خداوند پروردگار تمامی موجودات است، چگونه ما او را «رب» خویش ندانیم؟ آیا ممکن است چیز دیگری را که خود تحت ربوبیّت خداوند قرار دارد همتای او بدانیم؟ و مربوب را رب بشمریم؟ و مخلوق را شریک خالق؟ و بنده را همسان مولی؟ این چه قضاوتی است که شما می کنید؟!
با توجّه به گستردگی مفهوم «شَیء» که تمام ما سوی الله را شامل می شود؛ توحید ربوبیّت در این آیه به طور کامل منعکس است. و در همین رابطه در دو آیه قبل از آن به پیامبر (صلی الله علیه وآله) دستور می دهد که صریحآ به مشرکان بگوید: «بگو: "نماز و تمام عبادات من، و زندگی و مرگ من، همه برای خداوندی است که پروردگار جهانیان است". »: (قُلْ إِنَّ صَلاَتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَای وَمَمَاتِی للهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ). چرا غیر او را بپرستم؟ و چرا سر بر آستان غیر او بگذارم؟ و چگونه به یاد غیر او زنده بمانم؟ و یا برای غیر او بمیرم؟ در حالی که خالق و مالک و مربّی و پرورش دهنده من فقط او است. می بینیم در اینجا توحید عبادت و توحید ربوبیّت به هم آمیخته و گره خورده؛ و معجون روح پروری به وجود آورده اند. (8)
در سومین آیه باز روی سخن به پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) است؛ منتها در اینجا سخن از پروردگار آسمان و زمین به میان آمده، که در واقع با «رب العالمین» و «رب کل شیء» تفاوت زیادی ندارد، هرچند با عبارات مختلف ذکر شده؛ می فرماید: «بگو: "چه کسی پروردگار آسمانها و زمین است؟"»: (قُلْ مَنْ رَّبُّ السَّمَوَاتِ وَالاَرْضِ). و چون آنها هرگز نمی توانند ادّعا کنند که بت ها، یا معبودهای انسانی، و امثال آنها مدبّر و مربّی و نظام بخش آسمان و زمین اند؛ بلافاصله به پیامبر (صلی الله علیه وآله) دستور می دهد: تو خود جواب این سؤال را بده و «بگو: خداوند یگانه»: (قُلِ اللهُ).
در اینجا با هرچه غیر او است وداع کن؛ و از هرچه جز او است دل برگیر؛ و تنها به ذات پاک او تکیه کن، و دل در گرو او بدار و بر آستان او پیشانی نِه. تو را چه کار با موجوداتی که مالک سود و زیان خویش نیستند تا چه رسد به دیگران (وَلاَ یَمْلِکُونَ لاَنفُسِهِمْ ضَرّآ وَلاَ نَفْعآ). (9)از مجموع آیات فوق و آیات مشابه آن در قرآن مجید که بسیار گسترده و فراوان است، این حقیقت به دست می آید که قرآن مجید، مالک و مربّی و مدیر و مدبّر را نسبت به تمام جهان هستی و هر شیء و هر موجود اعم از آسمان و زمین و عرش و کرسی و انسان های امروز و پیشین، خداوند قادر متعال معرّفی می کند؛ و با صراحت می گوید: که غیر از او هیچ رب و پروردگاری در جهان هستی نیست.
توحید ربوبی در روایات
این معنا در روایات و دعاهایی که از معصومین نقل شده است نیز بازتاب گسترده ای دارد. از جمله در دعاهای مختلفی که در جلد دوم اصول کافی نقل شده است؛ ضمن نیایش ها تعبیرات زیر دیده می شود: «اَللّهُمَّ رَبَّ السَّمواتِ السَّبْعِ وَ رَبَّ الأَرَضیْنَ السَّبْعِ. . . رَبَّ الْعَرْشِ الْعَظیمِ. . . رَبَّ الْمَشْعَرِ الْحَرامِ وَ رَبَّ الْبَلَدِ الْحَرامِ وَ رَبَّ الْحِلِّ وَ الْحرامِ. . . اَلْحَمدُللهِ رَبِّ الصَّباحِ. . . رَبِّ الْمَلائِکَةِ وَ الرُّوحِ. . . رَبِّ الْمُسْتَضْعَفیْنَ. . . رَبِّ جَبْرَئِیْلَ وَ میکائیْلَ وَ اِسْرافیلَ وَ رَبِّ الْقُرآنِ الْعَظیمِ وَ رَبِّ مُحَمَّدٍ خاتَمَ النَّبِیِیّیْنَ». (10)
بعضی از این تعبیرات در روایات اهل سنّت نیز آمده است. (11)به این ترتیب هیچ گونه رب و پروردگاری برای آسمان و زمین، فرشتگان و نبیّین، اغنیاء و مستضعفین، صبح و شام و کعبه و مکّه و عرش عظیم، جز خداوند قادر یکتا نیست!اصولا هماهنگی امور جهان و انجام نظامات حاکم بر آن دلیل روشنی است بر وحدت مدبّر؛ و لذا در حدیثی از امام صادق (علیه السلام) می خوانیم که در برابر مرد زندیق و بی ایمانی که از محضرش سؤال درباره وحدانیّت پروردگار کرد؛ فرمود: «فَلَمّا رَأَیْنَا الْخَلْقَ مُنْتَظَمآ، وَالْفَلَکَ جارِیآ، وَاخْتِلافِ اللَّیْلِ وَالنَّهارِ وَالْشَّمْسِ وَالْقَمَرِ، دَلَّ صِحَّةُ الأَمْرِ وَالتَّدبیرِ وَائْتِلافُ الأَمْرِ عَلَی أَنَّ الْمُدَبِّرَ واحِدٌ»: «هنگامی که آفرینش را منظّم مشاهده می کنیم؛ و افلاک را در جریان، و آمد و شد شب و روز و خورشید و ماه را طبق برنامه منظّم می بینیم، این درستی فرمان، و تدبیر، و انسجام امور، دلیل بر این است که مدبّر و پروردگار فقط یکی است. »(12)
توحید یعنی حذف واسطه ها!
دقّت در آیات قرآن مجید نشان می دهد که قرآن مؤکّدآ اصرار دارد که انسان ها در واسطه ها گم نشوند، و مستقیمآ به ذات پاک خداوند توجّه کنند. با او سخن بگویند، از او تقاضا کنند، در پیشگاه او سر به سجده بگذارند و به درگاه او شکر نعمت بجای آورند، حل تمامی مشکلات خود را از او بخواهند، به او عشق بورزند، تنها به او دل ببندند و غیر او را پرستش نکنند. تعبیر به (رَبِّ الْعالَمین) در سوره حمد، و سوره های دیگر قرآن، اشاره به همین حقیقت است. تکرار ذکر رکوع و سجود «سُبْحانَ رَبِّی الْعَظیمِ» و «سُبْحانَ رَبِّی الاَعْلی» همه بیان این حقیقت است که نه تنها خلقت ما، بلکه بقا و تربیت و تکامل و تدبیر امور ما همه به دست او است.
دلیل آن را هم دقیقآ روشن ساخته؛ چرا که «خالق» و «رب» نمی تواند از هم جدا باشد؛ و اگر درست دقّت کنیم انسان هر لحظه خلقت و آفرینش جدیدی دارد که همه از ناحیه او است. تمامی موجودات جهان نیازمند و فقیرند؛ و غنی مطلق و بی نیاز از هر جهت او است. او «صمد» است؛ یعنی آقا و بزرگی است که همه نیازمندان به سوی او می روند. تاریخ ادیان نشان می دهد که بشریت به خاطر گم شدن در واسطه ها گرفتار چه خرافاتی شده است؛ و چه بسا موجوداتی پست تر از خود را معبود و اختیاردار سرنوشت خود دانسته است؛ و این تعدّد ارباب و خدایان چه تفرقه و پراکندگی و بدبختی که برای او به ارمغان نیاورده؟! امّا هنگامی که این واسطه ها کنار رفتند، و رب مطلق را او دانستیم؛ و همانطور که دلایل و براهین عقلی می گوید همه چیز را نیازمند او شناختیم؛ به سرچشمه ای از نور و عظمت و وحدت و یگانگی می رسیم.از همین رو است که صفت «رَبّ» بیش از نهصد بار در آیات قرآن تکرار شده؛ و هیچ یک از اوصاف الهی تا این حد مورد تأکید قرار نگرفته است. در واقع خلوص توحید اسلام را باید قبل از هر چیز در همین توحید ربوبی مطالعه کرد.
«تفویض» نیز نوعی شرک است
گرچه تفویض معانی گوناگونی دارد که بعضی آن را بالغ به هفت نوع می شمرند؛ و بحث های گسترده ای در این زمینه شده است، ولی آنچه در اینجا لازم به یادآوری است این که گروهی از قائلین به تفویض در میان مسلمانان پیدا شدند که معتقد بودند خداوند، پیامبر (صلی الله علیه وآله) و ائمه معصومین(علیهم السلام) را آفرید و امر خلقت و رزق و مرگ و حیات سایر موجودات جهان را به آنها واگذار کرد.
درباره این عقیده بهترین سخن همان است که مرحوم مجلسی در مرآة العقول بیان کرده؛ آنجا که می گوید:«این سخن دو تفسیر می تواند داشته باشد؛ نخست این که: معصومین این کارها را به قدرت و اراده خود انجام می دهند؛ و فاعل حقیقی این امورند. این کفر صریح است که ادلّه عقلی و نقلی بر بطلان آن دلالت دارد؛ و هیچ عاقلی در کفر معتقدان به این عقیده شک نمی کند! دیگر این که: خداوند این امور را مقارن اراده آنها انجام می دهد؛ مانند: شقّ القمر و زنده کردن مردگان و سایر معجزات انبیاء. اگر منظور آنها این باشد چیزی برخلاف عقل نیست؛ ولی اخبار فراوانی که در کتاب بحارالانوار آورده ایم این موضوع را در غیر معجزات، ظاهرآ بلکه صریحآ نفی می کند. (13)
به این ترتیب احتمال دوم عقلا محال نیست، ولی دلایل نقلی با آن موافقت نمی کند؛ و بسیارند اموری که عقلا محال نیستند ولی شرعآ نفی شده است؛ مثلا عدد پیامبران یا امامان عقلا ممکن بوده که بیش از این باشد؛ ولی دلایل نقلی تعداد آنها را در حدی که می دانیم تعیین کرده است. احتمال سومی نیز وجود دارد که خداوند قدرتی به پیامبر و امام می دهد که بتواند به اذن الله، مرده ای را زنده، یا بیمار غیر قابل علاجی را شفا دهد. بلکه ظاهر آیات قرآنی در مورد مسیح (علیه السلام) همین است؛ و در مورد معصومین نیز این امر کاملا ممکن است. ولی همانطور که در عبارات فوق آمد این مسأله تنها در حدود معجزات و کرامات است، نه در مورد خلقت آسمان و زمین و تدبیر امور کائنات، چرا که قرآن با صراحت خلقت و تدبیر و ربوبیّت را در کل جهان منحصر به خدا می شمرد. (آیاتی که درباره توحید ربوبیّت در این فصل گفتیم شاهد و گواه این معنا است. ) البتّه از این نظر که انسان کامل هدف اصلی آفرینش است، و معصومین برترین انسان های کامل اند؛ می توان گفت عالم هستی به خاطر آنها آفریده شده است، و یا به تعبیر دیگر علّت غایی عالم هستی هستند.
پاسخ به یک سؤال: آیا فرشتگان مدبّرات امورند؟
قرآن مجید در سوره نازعات، آیه 5، به مدبّرات امور سوگند یاد کرده؛ می فرماید: (فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرآ) و مشهور در میان مفسّران این است که آنها همان فرشتگانی هستند که امور جهان را تدبیر می کنند؛ آیا این امر با مسأله توحید ربوبی منافات ندارد؟پاسخ این سؤال روشن است: اگر فرشتگان استقلالی در تأثیر داشتند با توحید ربوبی قابل جمع نبود؛ امّا می دانیم آنها مجریان فرمان الهی هستند، و موکّلان امور به اراده مشیّت او می باشند؛ درست همانند اسباب در عالم طبیعت که به فرمان خدا هر کدام آثاری دارند.
بسیاری از مفسّران به این آیه که رسیده اند به این نکته توجّه کرده؛ و هرگز تناقضی میان این سخن که خداوند «ربّ العالمین» و «رب کلّ شیء» است، با تأثیرات عالم اسباب، یا تدبیر فرشتگان به اذن الله احساس نکرده اند. همان گونه که قرآن روزی دهنده همه موجودات را ذات پاک خداوند می شمرد (وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِی الاَرْضِ إِلاَّ عَلَی اللهِ رِزْقُهَا (14) ولی در جای دیگر می فرماید: (وَعَلَی الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَکِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ): «و آن کس که فرزند برای او متولّد شده (پدر)، باید خوراک و پوشاک مادر را به طور شایسته (در مدّت شیردادن) بپردازد. »(15) مسلّمآ اطلاق روزی دهنده بر پدر نوزاد هیچ تضادی با اطلاق آن بر خداوند ندارد؛ آن یکی مستقل و بالذات است و این یکی بالعرض و وابسته. یا اگر می گوییم در عسل شفا است: (فِیهِ شِفَاءٌ لِّلنَّاسِ) (16) هیچ منافاتی ندارد که شفا دهنده فقط خدا باشد؛ همان گونه که ابراهیم (علیه السلام) قهرمان توحید می فرماید: (وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ)؛ «و هنگامی که بیمار شوم مرا شفا می دهد. »(17) اینها همه سلسله علّت و معلول را بیان می کند. یعنی از یک علّت غیر مستقل شروع می شود تا به علّت العلل و مسبّب الاسباب، یعنی ذات پاک خدا برسد؛ که هر سببی در تأثیرش مدیون او است.
__________________________________
پی نوشت:
(1). سوره فاتحه، آیه 2 تعبیر به «رَبِّ الْعَلَمِینَ» بیش از چهل بار در آیات مختلف قرآن مجید به کار رفته؛ واین نشانه اهمّیّت فوق العاده ای است که قرآن برای این تعبیر در توضیح مسأله توحید قائل است.
(2). سوره انعام، آیه 164-
(3). سوره رعد، آیه 16-
(4). باید توجّه داشت که «رب» از مادّه «رَبَبَ» است؛ در حالی که «تربیت» از مادّه «رَبَوَ» است؛ و ازتفسیرهایی که برای کلمه «رب» در کتب لغت آمده چنین استفاده می شود که واژه «ربو» و «ربب» از نظر معنابا یکدیگر شباهت نزدیک دارند. مرحوم طبرسی در مجمع البیان این دو واژه را به یک معنا آورده است. (جلد 1، صفحه22).
(5). به لسان العرب، مفردات راغب و قاموس اللّغه مادّه «رب» مراجعه شود.
(6). سوره انعام، آیه 1 - سوره یونس، آیه 10 - سوره صافات، آیه 182 - سوره زمر، آیه 75 - سوره غافر، آیه 65-
(7). به همین دلیل هنگامی که موسی (علیه السلام) در برابر فرعون خدا را به عنوان «رب العالمین» توصیف می کند؛ او می پرسد «رب العالمین» چیست؟ موسی (علیه السلام) می فرماید: (رَبُّ السَّمَوَاتِ وَالاَْرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا): «اوست پروردگار آسمانها و زمین، و آنچه میان آن دو قرار دارد. »
(8). «نُسُکْ» مفرد است و بسیاری از ارباب لغت آن را به معنای هرگونه عبادت تفسیر کرده اند؛ در حالی که بعضی از مفسّران آن را به خصوص قربانی تفسیر نموده اند، ولی هیچ گونه قرینه ای بر این معنا وجود ندارد. بلکه ظاهر آیه نشان می دهد که منظور همه عبادات است؛ بنابراین ذکر آن بعد از «صلاة»: «نماز» از قبیل ذکرعام بعد از خاص است.
(9). سوره فرقان، آیه 3-
(10). اصول کافی، جلد 2، صفحه 514 تا 585-
(11). برای توضیح بیشتر به جلد سوم «المعجم المفهرس لالفاظ الحدیث النبوی» صفحه 207، مراجعه شود.
(12). توحید صدوق، صفحه 244، باب 36 «باب الرد علی الثنویة و الزّنادقه».
(13). مرآة العقول، جلد 3، صفحه 143 (با تلخیص).
(14). سوره هود، آیه 6-
(15). سوره بقره، آیه 233-
(16). سوره نحل، آیه 69-
(17). سوره شعراء، آیه 80.