ماهان شبکه ایرانیان

نقد Killing Eve: سریال سرگرم‌کننده و چشم‌نوازی که نباید از دست داد

همچنین بخوانید:معرفی سریال Peaky Blinders: خانواده‌ای میان دو جنگ

“موی او بلوند تیره بود. و پشت سرش بسته شده بود. او لاغر بود، شاید 25 یا 26 سالش بود. او ویژگی‌های ظریفی داشت… چشم‌های او به نوعی شبیه چشم‌های گربه بود. عریض، اما باز و هشیار. لب‌های او پر بود، و گردن درازی داشت. گونه‌هایش برجسته بود و پوستش صاف و روشن بود… نگاهی که در چشمانش داشت، هم مستقیم و برنده، و هم مرعوب‌کننده بود. او کاملا متمرکز، و در عین حال دست‌نیافتنی بود.”

همچنین بخوانید:
معرفی سریال Peaky Blinders: خانواده‌ای میان دو جنگ

ین‌ توصیف قاتل بین‌المللی مرموز، شگفت‌انگیز و کاملا مسلط به خود، ویلانل (با نقش‌آفرینی جودی کومر) است، و از زبان مامور ام‌آی‌5 ایو پولستری (با بازی ساندرا او) بیان می‌شود، کسی که شیفته‌ی این آدم‌کش شده است. ویلانل هم شیفته‌ی ایو است، و موش و گربه بازی آن‌ها بیشتر شبیه بازی دو گربه است که در اروپا دنبال هم می‌دوند. سریال جدید بی‌بی‌سی آمریکا، «کشتن ایو» اثر خالق «فلیبگ»، فیبی والر-بریج است و با الهام از داستان‌های «ویلانل» لوک جنینگز ساخته شده است.

این سریال جایگاه‌هایی را که معمولا به مردان داده می‌شود، به شخصیت‌های زن خود می‌دهد، یا دست کم موقعیت‌هایی که در آن‌ها یک مرد معمولا درگیر است، و این برای مخاطب تازگی جذابی دارد. از جنبه‌های بسیاری این سریال، نسخه‌ای از رابطه‌ی هنیبال لکتر و ویل گراهام از «هنیبال» است که جای زن و مرد در آن عوض شده است، جایی که شیفتگی، جاذبه‌ی جنسی، و مرگ همگی در یک به ‌هم ریختگی پیچیده و دلنشین در هم ادغام شده‌اند.
البته هیچ چیز در مورد «کشتن ایو» به ‌هم ریخته نیست، این سریال گشت و گذاری سرگرم کننده‌ به وسعت جهان است (همان‌طور که کارت‌های بزرگ عنوان آن می‌گوید: پاریس! برلین! بلچ‌هم!) که قتل‌های مهم و خونین ویلانل در آن رخ می‌دهد.

جودی کومر شگفت‌انگیز، افسون‌گر، و به عنوان یک آدم‌کش غیر قابل پیش‌بینی است که حس طنز و درام را قوی و با هم‌دیگر دارد. ویلانل در کار خود بسیار ماهر است، و کارهای جدیدش را از مدیر خود که جایگاه پدری برای او دارد، کنستانتین (با بازی کیم بودنیا) دریافت می‌کند، اما آن‌چه که تماشای او را بسیار لذت‌بخش می‌کند این است که او هیچ‌گاه حس یک ربات بودن را منتقل نمی‌کند. او یک روانی است، اما در عین حال عجیب و غریب، بازیگوش و به طرز شگفت‌آوری رک و صریح است.

در حالی‌که ویلانل لباس‌های زیبایی می‌پوشد و به مکان‌های قشنگی می‌رود، ایو در لندن پشت یک میز نشسته است — حداقل در ابتدا این‌طور است. اما ایو هم در کار خود بسیار حرفه‌ای است. او به شدت باهوش است و حس شوخ‌طبعی منحصر به فردی دارد.

مانند هر رابطه‌ی قاتل-کارآگاه دیگری، ایو و ویلانل آینه‌ی همدیگر در ویژگی‌های مثبت و منفی هستند. در این‌جا هر دوی آن‌ها متمرکز، جذاب، و خودخواه هستند که خلاقیت و استعداد‌های هم‌دیگر را اندکی تحسین می‌کنند. او هم، مانند کومر، شخصیت ایو را بسیار دوست‌داشتنی نقش‌آفرینی می‌کند.

نکته‌ی مهمی در مورد قتل‌های ویلانل قابل ذکر است و آن این‌که اکثر آن‌ها — و البته نه همه‌ی آن‌ها — مردان پرقدرت هستند. در خلاف این‌که معمولا زن‌ها در درام‌های جنایی قربانی می‌شوند، این‌جا جایگاه‌ها برعکس شده است. ویلانل هدف‌های خود را انتخاب نمی‌کند، اما در کشتن آن‌ها روش‌های خلاقانه‌ای را به کار می‌گیرد — که معمولا شامل عقیم کردن یا کارهای مشابه می‌شود. این نکته‌ی مهمی است که در فیلم‌نامه جریان دارد و هیچ‌گاه نیاز نیست توجه مخاطب را مستقیما به آن جلب کرد. جنسیت این‌جا مهم است.

در حالی‌که ویلانل و خود سریال هر دو بسیار وسوسه‌کننده هستند، به ندرت واضح هستند. ویلانل از ویژگی‌های زنانه‌ی خود برای رسیدن به آن‌چه که می‌خواهد استفاده می‌کند، و می‌داند که این راحت‌ترین ارز قابل خرج در دنیاست، البته او هرگز (و یا بسیار به ندرت) قصد انجام این کار را ندارد. قسمت‌های هیجان‌انگیز وقتی شروع می‌شوند که ایو و ویلانل لباس‌های همدیگر را بو می‌کند و در مورد یکدیگر خیال‌پردازی کرده و درگیر هم می‌شوند. وقتی شوهر ایو در اواخر فصل از ترسیدن از او خسته شده و در نهایت به او نهیب می‌زند: “تو دنیا را نجات نمی‌دهی عزیزم، تو داری لباس‌های یک روانی را بو می‌کنی!” تنش جنسی در فضا موج می‌زند و به روش‌های مختلفی در میان شخصیت‌های مختلف منتقل می‌شود، که قوت غیرمنتظره‌ای به این سریال برای ادامه می‌دهد.

جایی که موفقیت اصلی «کشتن ایو» رقم می‌خورد آن‌جاست که داستان را محدود به ایو و ویلانل نمی‌کند. اگر موضوع تنها درباره‌ی این دو زن باهوش بود که به دنبال یکدیگر هستند، پایان آن تقریبا روشن بود و جایی برای فراتر رفتن وجود نداشت. اما طی برخوردهای ایو و ویلانل با هم کم کم روشن می‌شود که آن‌ها ممکن است بخشی از یک توطئه‌ی بزرگ باشند و لزوما در جبهه‌های مقابل هم قرار ندارند. سازمان‌های تاریکی که آن‌ها برایشان کار می‌کنند ممکن است از آن‌چه انتظار داریم ربط بیشتری به هم داشته باشند، و این چیزی است که هر دو زن در طول مسیر خود با پیش رفتن در فصل کم کم کشف می‌کنند.
این مطلب برگرفته از نوشته‌ی الیسون کین در وب‌سایت کلایدر بود.

حال به بررسی نظر سایر منتقدین می‌پردازیم:

مارک ای. پریگارد ؛ بوستون هرالد

فیلم‌نامه طنز و دلنشین است اما هرگز نمی‌گذارد فراموش کنید برخی انسان‌های خوب سرنوشت‌های وحشتناکی داشتند. کومر نقش ویلانل را مانند دکستر، اما بدون اصول و ضوابط اخلاقی، بازی می‌کند. او به کنجکاوی ایو بیشتر می‌پردازد و در آن عمیق‌تر می‌شود. چه کسی برنده‌ی این رقص شیطانی خواهد بود؟ از دست دادن حتی یک لحظه از «کشتن ایو» جنایت محسوب می‌شود.

کلی لالر ؛ یو‌اس‌اس تودی

«کشتن ایو» با بازی‌های بی‌نظیر ساندرا او (در اولین نقش‌آفرینی ثابت خود در یک سریال تلویزیونی پس از ترک «آناتومی گری») و جودی کومر (از «پرنسس سفید») سفری مجذوب‌کننده است که داستانی آشنا را دنبال می‌کند و سپس ناگهان از مسیر خارج می‌شود، و هیچ‌وقت دست از غافل‌گیر کردن و راضی کردن مخاطب بر نمی‌دارد. این سریال مخاطب را پای تلویزیون نگه می‌دارد.

سوفی گیلبرت ؛ آنتلانتیک

«کشتن ایو»، که مانند «فلیبگ» بخش زیادی از داستان را در لندن روایت می‌کند، همان حس شوخ‌طبی جدی نگرفتن هیچ‌کس و هیچ‌چیز که در «فلیبگ» دیدیم را دارد، و به همان شیوه به ماجراجویی روان‌شناسی شخصیت‌های اصلی خود می‌پردازد. در این‌جا این ویژگی‌ها کاملا با عرف داستان‌های جاسوسی در یک‌جا جمع نمی‌شوند، اما چیز جدیدی می‌سازند که مجذوب‌کننده — و در بهترین لحظاتش — هیجان‌انگیز است.

رابرت لوید ؛ لس آنجلس تایمز

اگر به خود زحمت بررسی دقیق بدهید می‌بینید که این سریال کامل و بی‌نقص نیست، البته بعید است آن‌قدر سرگرم نشوید که به خود چنین زحمتی بدهید. اما تعدادی از چیزهایی که ممکن است به چشم بخورد عبارت‌اند از: عکس‌العمل شخصیت‌ها به وقایع مهم به شکلی غیر طبیعی راحت و بی‌خیال است.

برخی ماموریت‌های ایو بیش از حد راحت هستند. آهنگ‌های موسیقی متن این سریال گاهی اوقات زیادی منعکس‌کننده‌ی کاری که در حال انجام است، هستند.
دیالوگ‌های این سریال رگه‌هایی از تاثیرات آلفرد هیچکاک دارد، هم شخصیت‌های اصلی و هم شخصیت‌های فرعی به خوبی و با وضوح بالایی نقش‌آفرینی شده‌اند. طرف‌داران بازیگران شخصیت‌های انگلستان از دیدن دیوید هیگ و دارن بوید در میان عوامل ایو ذوق‌زده خواهند شد؛ همچنین مدیر ویلاندل، کنستانتین، با بازی بازیگر دانمارکی کیم بوسنیا حس گرم و دلنشینی در مخاطب به وجود می‌آورد.

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان