ماهان شبکه ایرانیان

گفت‌وگو با محمدرضا روزبه

جایی که شعر و داستان بی‌بُته می‌روید!

محمدرضا روزبه می‌گوید: مسلما شاعر و نویسنده‌ای که ارتباطش را با سنت‌ها و پشتوانه‌های ادبی، فرهنگی و تاریخی جامعه خودش قطع کند، اثرش از تاریخیت، معنامندی و بسیاری از قابلیت‌ها تهی می‌شود. در آن‌جا با شعر یا داستانی به اصطلاح بی‌بُته و بی‌هویت مواجه خواهیم بود.

جایی که شعر و داستان بی‌بُته می‌روید!

این شاعر و منتقد ادبی در گفت‌وگو با ایسنا، درباره میزان نمود و تاثیر ادبیات کهن و کلاسیک در آثار ادبی معاصر اظهار کرد: ادبیات کهن و کلاسیک همواره بر ادبیات پس از خود تاثیر داشته و نشانه‌ها و نمودهای آن در ادبیات امروز و هر روزگاری وجود داشته است. اما بنا به عوامل ادبی، سیاسی، اجتماعی، گفتمانی و ... این تاثیرگذاری ضعف و شدت پیدا کرده و درحالی که همواره بوده ولی صور و ابعاد آن تغییر پیدا کره است. مثلا در شعر امروز، گاه مفاهیم گذشته با نوعی دگردیسی، ساخت‌های زبانی، تصاویر با نوعی آشنایی‌زدایی و عادت‌زدایی و قالب‌ها دوباره تکرار می‌شوند و پشتوانه‌های فرهنگی در شعر امروز نمود پیدا می‌کنند.

او افزود: اما هرچه جلوتر می‌رویم تحت تاثیر پارادایم‌ها و الگوهای فرهنگی، اجتماعی، گفتمانی و تغییر ذائقه‌ها و سلیقه‌ها و ساختارهای متفاوت، تاثیر ادبیات کلاسیک بر ادب امروز کم‌رنگ‌تر می‌شود. در برهه‌هایی از زمان که جریان‌های ادبی و فرهنگی مدرنیسم غلبه پیدا کردند، ارتباط ادبیات ما با ادب کهن و معیار و موازین آن کم‌رنگ‌تر شده است و در برهه‌هایی که ما دوباره به سنت‌ها گرایش نشان دادیم، می‌بینیم که تاثیر ادبیات کهن دوباره بیشتر شده است. مثلا در دهه 50 بر اثر غلبه مدرنیسم سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و ظهور جریان‌های ادبی غرب‌نمون مثل موج نو، موج ناب و شعر حجم، ارتباط شعر ما با موازین شعر قدیم کم‌تر شد.

روزبه با نوسانی دانستن تاثیر ادبیات کهن بر ادبیات معاصر در زمان‌های مختلف، درباره اثرپذیری آثار ادبی بعد از انقلاب از ادب کلاسیک گفت: بعد از انقلاب به دلیل گرایش به سنت‌ها از جمله سنت‌های فرهنگی و ادبی دوباره شاعران به قالب‌های کلاسیک گراییدند و پاره‌ای از مسائل و موضوعات شعر قدیم مثل حکمت، مفاهیم دینی، مفاهیم عرفانی، مفاهیم مذهبی، مفاهیم آیینی و عاشورایی و انتظار دوباره تجلی پررنگ‌تری یافتند. به هر حال تاثیر ادبیات کلاسیک بر شعر امروز، حالت نوسانی و شناور دارد و به اقتضای سلیقه‌ها، بافت و الگوهای فرهنگی و اجتماعی، در هر روزگار ضعف و شدت پیدا کرده است. 

این نویسنده در پاسخ به سوالی درباره آسیب‌شنایی دوری شاعران و نویسندگان نسل جوان از ادبیات کلاسیک بیان کرد: همان‌طور که کهن‌گرایی تعصب‌آلود و ناآگاهاه به حال خلاقیت ادبی مضر است، قطع ارتباط با پشتوانه‌های فرهنگی و ادبی هم زیان‌مند است.  و به قول الیوت «سنت، بالقوه ذخیره و پشتوانه نوآوری است». اساسا ما نوآوری و تجدد را در قیاس با سنت‌ها می‌شناسیم.

او با بیان این‌که مسلما شاعر و نویسنده‌ای که ارتباطش را با سنت‌ها و پشتوانه‌های ادبی، فرهنگی و تاریخی جامعه خودش قطع کند در خلأ به سر می‌برد و دست و پا می‌زند، ادامه داد: در این صورت شعر از پشتوانه‌های فرهنگی خالی می‌شود. مسلما هنرمند خلاق می‌کوشد سنت را نو کند و نشانه‌ها و استاتیک سنتی را در بافت و قالبی نو به کار ببندد؛ همان کاری که بسیاری از داستان‌نویسان روزگار ما انجام داده‌اند و شیوه روایت‌ها و حکایت‌های کهن را تازه کرده و در بافت داستان‌های نو قرار داده‌اند. بسیاری از داستان‌نویسان ما هم مفاهیم، هم شیوه‌های روایی و هم تکنیک‌های داستانی قصه‌های کهن را نو کرده‌اند و در خدمت مفاهیم نو به کار بسته‌اند و این خودش شده است یک سبک و شیوه و تجلی زیبایی‌شناختی در ادبیات امروز. 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان