این پژوهشگر و مترجم در گفتوگو با ایسنا، درباره میزان نمود ادبیات کهن در آثار ادبی معاصر اظهار کرد: من با مطالعهای که روی ادبیات معاصر و همچنین ادبیات کهن دارم، تصور میکنم تاثیر ادبیات کهن بر ادبیات معاصر کم شده است. ادبیات کهن ما تا دوره مشروطه ویژگی خاصی داشت. از دوره مشروطه حالوهوا و شرایط خاصی بر ادبیات ما حاکم شد که با گذشته فرق کرد. اما این برای آنها که پیشرو ادبیات معاصر بودند دلیلی برای دور شدن از ادبیات گذشته نشد. همه شاعران و نویسندگان آن دوره با ادبیات کهن در ارتباط بودند و از آن شناخت کافی داشتند؛ اما با ظرفیتهای تازه و خصوصا با شناختی که از لغات و صور خیال گذشته داشتند، توانستند با بهرهگیری از سنتهای گذشته، ادبیات جدید و پرباری ایجاد کنند.
او افزود: اما من اخیرا احساس میکنم که بهخصوص در ادبیات نمایشی، ادبیات داستانی و حتی شعر اثرپذیری از ادبیات کهن کمتر شده است و داستاننویسان و نمایشنامهنویسان معاصر متون گذشته را نمیخوانند و همه چیز برایشان سهلالوصول شده است. وقتی نوشتههایشان را میخوانم گاهی تعجب میکنم که چگونه حتی از نظر دستور زبان و دیگر موارد اشتباه دارند و مدعی هم هستند که داستانشان آن ادبیت گذشته را پیدا کند و همانند دیگران مشهور شوند.
این نویسنده با بیان اینکه از ادبیات گذشته فقط خواندن حافظ و فردوسی کفایت نمیکند، گفت: شاعران و نویسندگان امروز باید آثار زیادی از نثر و شعر دورههای مختلف ایران را مطالعه کنند و بعد خودشان به یک زبان ادبی جدید برسند. اما متاسفانه مطالعه آنها خیلی کم است و من بارها و بارها دیدهام که از نظر دستوری و واژگان در آثارشان مشکل دارند. واژگان جدیدی میسازند و بعد خیال میکنند که ادبیات همین است.
آژند سپس درباره آسیبهای ناشی از بیتوجهی شاعران و نویسندگان جوان به ادبیات کهن اظهار کرد: به نظر من شرایط زمانه تغییر کرده است و نمیتوان جوانان را برای این مسئله شماتت کرد. اما جوانی که وارد ادبیات میشود واقعیت این است که باید دنبال اینترنت نباشد، اگر هم هست باید برای خودش مشخص کند که کجای اینترنت به دردش میخورد. یعنی وقتش را صرف چیزهای پیش پا افتاده که او را به طرف سادهنگری و سهلانگاری میراند، نکند و حداقل ادبیات را از دوره مشروطه به بعد مطالعه کند، چون مشخص است که این نسل حتی از دوره معاصر هم شناخت کمی دارند. اما آنها که شناخت خوبی دارند نویسندگان و نمایشنامهنویسان خوبی هستند.
او با ابراز تاسف برای وضعیت شعر امروز گفت: شعر امروز ما ماندگار نیست. این شعرهایی که میسرایند و ترانههایی که میخوانند اصلا دارای صور خیال شعری و آنچه عاطفه و احساس انسان را به هیجان درمیآورد، نیست؛ درحالی که باید سنت را فهمید و آن را به صورت مدرن درآورد.
این استاد دانشگاه تهران در حالیکه معتقد است فاصله گرفتن از ادبیات و هنر گذشته به آثار ادبی نسل امروز لطمه میزند، بیان کرد: ما در ادبیات تنه عظیمی از شاعران و نویسندگان داریم که از دهه 20 به بعد بالیدهاند و شعرها و داستانهای خوبی تولید کردهاند اما بعد از انقلاب به نظر میرسد که امثال آنها انگشتشمار هستند که از میانشان میتوان از سیدحسن حسینی و قیصر امینپور نام برد. در واقع آنها کسانی بودند که حس و حال مدرن را ضمن مطالعه گذشته در کارشان بازتاب میدادند.
یعقوب آژند افزود: به راحتی میتوان گفت که از دهه 80 به بعد داستاننویسی ما گرفتار فرمالیسم بدی شده است. همه چیز درون این فرمالیسم پیچیده شده و هیچ چیز به ادبیات ایران اضافه نکرده است. البته شاید هم ما که از نسل قبل هستیم نمیتوانیم با اینها ارتباط برقرار کنیم.
او با اشاره به اینکه آنچه امروز سروده میشود، شعر نیست، ادامه داد: برای ادبیات ما که تنهای عظیم از فرهنگ و شعر دارد، اینها چیزی نیست که به فرهنگمان بیفزاید. آن اکبر رادی بود که میخواست چیز جدیدی با نثرش به ادبیات ایران بیفزاید یا ساعدی و نصیریان بودند، چیزهایی به یادگار گذاشتند که ادبیات نمایشی ایران را شکل داد اما این روزها اشتباهات زیادی در نمایشنامهنویسی دیده میشود. خصوصا که واژههای عامیانه را در ادبیات به کار میبرند که به ادبیت اثر چیزی اضافه نمیکند.