به گزارش ایسنا، رمان «بالزنها» نوشته محمدرضا کاتب در 239 صفحه با شمارگان 1650 نسخه و قیمت 15 هزار تومان در انتشارات هیلا به چاپ رسیده است.
در نوشته پشت جلد کتاب میخوانیم: فقط چند تا درخت با مرگ فاصله داشتم. کافی بود پا بگذارم به فرار یا کار احمقانهی دیگری بکنم تا آن روانی حسابم را برسد. حتم داشتم این بار دیگر گلولهاش دوروبرم نمیخورد. برای دیوانگیاش همین بس که تا حالا کلی آدم کشته بود و باز اسم خودش را گذاشته بود صید. دوست نداشتم بدانم صید باهام چکار میخواهد بکند:
«زانو بزن.»
سر بلند کردم. همینطوری نگاهش میکردم. یعنی به همین راحتی رسیده بودم ته خط. آخر برای چه؟ به چه گناهی؟ سایه او هفتتیرش را گرفت طرف سایه من که زانو زده بود. عین فیلمها شده بود. فقط یک خرده سهبعدیتر بود. چیزی سنگین محکم از پشت به سروگردنم خورد. حتی صدای شکستن جمجمهام را شنیدم. و بعد همهجا تاریک شد.
همچنین رمان «نیستدرجهان» از محمداسماعیل حاجیعلیان در 296 صفحه با شمارگان 1100 نسخه و به بهای 15هزار تومان در نشر یادشده منتشر شده است.
در نوشته پشت جلد کتاب بخشی از متن داستان آمده است: دو روز از ماه عسلمان نگذشته بود، خبرمان کردند نیستدرجهان فوت کرده و زود برگردید. برگشتیم. گُلی بدتر از من بود و کارش کشید به فال قهوه و احضار روح. آقاجان آلزایمر گرفته، یک گوشه مینشیند و با نیستدرجهانش حرف میزند. از بچگیاش میگوید تا وقتی که به نیستدرجهان برسد. انگار دنیایش همانجا تمام میشود.
اوایل نمیتوانستم بفهمم آقاجان چه میگوید و چهکار میکند. از در خانه بیرون نمیرفت و فقط به سفیدی دیوار زل میزد. کاغذ دیواری همه اتاقها را کندم تا غریبی نکند....
امروز هم گُلی و دوستهایش رفتهاند دورهمی روح احضار بفرمایند. من حوصله این بازیها را ندارم. هدست را توی گوشم میگذارم و پوشه آقاجان و نیستدر را باز میکنم و دوباره از سر گوش میکنم. نمیدانم این چه عادت بدی است که من دارم؟ نمیتوانم روی کاری تمرکز کنم. به خودم میآیم میبینم آقاجان دارد توی گوشم از نیستدر میگوید و من رفتهام به خاطرات خودم و گُلی.
دیگر کتاب تازه منتشرشده در انتشارات هیلا، رمان «چینخوردگی» از هادی معصومدوست است که در 168 صفحه با شمارگان 770 نسخه و قیمت 11هزار تومان منتشر شده است.
نوشته پشت جلد کتاب: زندگی مثل بعضی از این فیلمهای هالیوودی نیست که طرف توی سه تا دیزالو اعتیادش را ترک میکند، توی سه تا دیزالو شغلش را عوض میکند و توی سه تا دیزالو زندگیاش را از نو میسازد. نمیدانست که بخش مهم داستان فاصله بین این دیزالوهاست که ما هیچوقت نمیبینیمش. چندبار باید به گوش ماکان سیلی میزدم؟ چندبار باید تا صبح عذاب وجدان میگرفتم و نیمهشب میرفتم بالای سرش و گونهاش را میبوسیدم؟ چقدر میشد به تن و بدن مهتاب بپیچم؟ به بیزاری بعدش فکر کردهای؟
سیامین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران تا 23 اردیبهشت در شهر آفتاب برپاست.