در چند روز گذشته ماجرای سخنرانی کرباسچی که نامش با فساد اقتصادی دهه 70 گره خورده درباره مدافعان حرم دل همه حقیقتطلبان را به درد آورد و با واکنشهای مختلفی همراه بود، که شاید جالبترین واکنش پیام داریوش سجادی اصلاحطلب خارجنشینی است که رسماً گفته بود: «اسائه ادب غلامحسین کرباسچی به ساحت قدسی حافظان حرم و خانواده محترم شهیدان و سربازان دلاور سردار قاسم سلیمانی شایسته یک تودهنی جدی به این تبختر پربلاهت است. جناب کرباسچی، مطمئن باش اگر هنگام صدور آن ترهات شخصاً نزدتان حضور داشتم دندانهایت را در دهان کثیفت خرد میکردم و ارزنی نیز خود را معطل اطوارهای روشنفکری و مدنیبازی نمیکردم...»
اما حقیقت امر آن است که مظلومیت مدافعان حرم تنها به همین جا خلاصه نمیشود و کرباسچی نمادی از هجمههای پنهان و آشکاری است که مدام ضد مدافعان حرم و شهدای مظلوم آن در حال جریانسازی است. آنها که نه تنها در وفاداریشان به کشور شک و شبهه است، بلکه برابر با فرموده مقام معظم رهبری زیر چتر نفوذ دشمن در حال تخریب و وارونه جلوه دادن حقیقت برای داخل و خارج هستند، و با شیوهای سازماندهی شده حملات روانی سنگینی را علیه مدافعان حرم در فضای حقیقی و مجازی بهراهانداختهاند؛ حملاتی که یکی از خروجیاش را درسخنان همسر شهیدی میبینیم که از نامهربانیهای اطرافیان نسبت به خانوادههای مدافع حرم دل پردردی دارد، ولی آنچه مسلم است این جنگ تنها جنگ سیاهی لشکرهایی نیست که در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی به اشکال مختلف سازماندهی و هدایت شده باشد و ماجرا کمی پیچیدهتر از این حرفهاست. کرباسچی در حقیقت قسمتی از این دمل چرکینی است که بیرون زده و در مباحث انتخاباتی عقدهگشایی کرده است.
این سیستم خروجیهای منفی زیادی از خود بروز داده است که برای مثال میتوان به درد دلهای عباس لاجوردی کارگردان فیلم سینمایی «جشن تولد» اشاره کرد. لاجوردی که با بودجه بخش خصوصی و بدون حمایت دولتی در اقدامی متهورانه اولین فیلم سینمایی درباره مدافعان حرم را در خود کشور سوریه ساخته است پس از یکسال از تولید و نمایش فیلمش در جشنواره فجر سال 94 بالاخره در اواخر 95 اثر او بعد از آثار اجتماعی و سیاهنماییهای هر روزهای که از دل وزارت ارشاد و ساختار سینماییاش به اکران فرستاده میشوند، فرصت پیدا کرد تا برروی پرده سینما برود.
اما چه اکرانی!؟ اکران او در واقع اکران نبود، بلکه به نوعی رفع تکلیف و از سرباز کردن بود، کاری که به قول خود لاجوردی بیشتر به بستن دهان سازندگان این اثر و دغدغهمندان فرهنگی میمانست تا آنچه به صورت عرف در سینماها به عنوان اکران یک فیلم مطرح است، آن هم فیلمی که با بودجه بخش خصوصی ساخته شده و صد البته برای مردم امروز حرفهای جدی و تازهای دارد.
با این ظلمی که در حق «جشن تولد» برای اکران شد چطور ممکن است باور کنیم در سیستم اکران وزارت ارشاد نفوذیها وجود نداشته باشند!؟ و در زمانیکه در حال جنگ آشکار با تکفیریهای سراپا مسلح و حامیان آنها هستیم تنها فیلم سینمایی در این زمینه به راحتی ذبح شود و به جای آن آثار زردی که هیچ حرفی برای گفتن ندارند یا حتی تخریب خودمان هستند اکرانهای متعدد و مناسبی داشته باشند!؟
«جشن تولد» اکران شد اما چگونه!؟ متأسفانه این فیلم که گویای اوضاع سوریه و مدافعان حرم در شرایط جنگی نابرابر است در سینماهای ایران به جز شهر مشهد اکران نشد، آن هم بعد از یک ماه و نیم تبلیغات تلویزیونی پس از پیگیریهای شدید کارگردان و تهیهکننده در بدترین سینماهای مشهد و سئانس دو بعد ازظهر که تک سئانس بود به روی پرده رفت اما در شهرهایی چون شیراز و اصفهان نرفت، فقط شهرکرد و سنندج با سئانسهای محدود و زمان نامناسب اکران داشت که البته این شهرها چون سینمایی نیستند فروشی هم ندارند. درتهران انتظار بیشتری میرفت اما متأسفانه آنجا هم وضعیت مناسبی نداشت به طوریکه در چند سینمای محدود و سئانسهای مرده زمان اکران داشت؛ یعنی ساعت 10 تا 12ظهر که اصلاً ساعتی نیست تا مردم بخواهند به سینما بروند. (عمدتاً مشغول کار یا استراحت هستند).
با توجه به چنین برنامهریزی برای اکران «جشن تولد» به نظر میرسد که گویا تنها میخواستند بگویند ما فیلم را در ایران توزیع و اکران کردیم! لاجوردی گلایهمندانه میگوید: «متأسفانه ظلم زیادی به فیلم شد همان طور که در سوریه بعضی هاردهای فیلم را دزدیدند تا ساخته نشود حتی بعضی میخواستند به عوامل صدمهای بزنند تا مانع ساخت فیلم بشوند و خداراشکر موفق نشدند، اما جای بسی تأسف و گلایه است برخی خودیها که من اسمشان را همان ولنگارهای فرهنگی و نفوذی میگذارم هرچند جاهای موجه نشستهاند و چهره موجهی هم برای خود ساختهاند همان خواسته تکفیریها و داعشیها را داشتند و نمیخواستند تا فیلمی درباره سوریه و مدافعان حرم دیده شود. متأسفم بابت این مسئلهای که وجود دارد.»
«جشن تولد» ساخته کسی است که مستندهای اثرگذارش توانایی جریانسازی را داشتهاند؛ شاید جرم «جشن تولد» آن بود که نه رقص و آواز در آن وجود داشت و نه توهین و سیاهنمایی به ایران و اسلام.
«عصبانی نیستیم» اما مدیران سینمایی توضیح بدهند که این «خط ویژه» که نگاه «ابد و یک روزی» به آثار ارزشی و ضدارزشی دارند از کجا آمده است!؟ آیا غیر از این است که این «بارکد» هایی که روی چنین اکرانها و چنان حمایتها زده میشود ما را به سرخط نفوذ در فرهنگ و هنر میکشاند!؟ آقایان مسئول باید بدانند «ماجرای این نیمروز» قدرتنماییشان در حوزه فرهنگ و هنر خواهد گذشت و آنچه میماند قضاوت تاریخ و آیندگان است.
* جوان