خلاصه: لوتر (با بازی تام هاپر)، دیهگو (با بازی دیوید کاستاندا)، الیسون (با بازی امی ریور-لامپمن)، کلاوس (با بازی رابرت شیهان)، وانیا (با بازی الن پیج)، و شماره پنج (با بازی آیدان گالاگر)به خاطر مرگ پدرخواندهشان (با بازی کولم فیور) گرد هم آمدهاند. این سریال بر اساس کتابهای کمیک و رمانهای جرارد وی نویسندهی My Chemical Romance ساخته شده است.
برای آنهایی که از انبوه فیلمها و سریالهای ابرقهرمانی این روزها خسته شدهاند، «آکادمی آمبرلا» داروی نیروبخشی است که نیاز دارید. این سریال استیو بلکمن و جرمی اسلیتر که روی نتفلیکس قرار دارد، بر اساس Dark Horse Comics جرارد وی ساخته شده است و بلافاصله شما را در دنیای عجیب و غریب خود غرق میکند و روشن میکند که همه چیز طبق قانون خودش اتفاق میافتد. همیشه مشخص نیست که این قانونها چه هستند، اما اهمیتی ندارد چون سفری که وارد آن میشویم بسیار هیجانانگیز است.
این سریال که ده قسمت دارد، به داستان پیشینهی شخصیتها و وقایع نمیپردازد — البته پیشینهی شخصیتها مهم هستند. اعضای آکادمی چتر همگی بزرگ شدهاند، و دوران کودکی که در مرکز توجهات عموم بودهاند را پشت سر گذاشتهاند. یک روز در سال 1989، 43 بچه از مادرهایی به دنیا آمدند که تا روز قبلش باردار نبودند. هفت بچه از آنها توسط یک میلیاردر عجیب و غریب خریداری شدند: سر ریجینالد هارگریوز (با بازی کولم فیور) — کسی که آنها را تربیت کرد تا آکادمی آمبرلا را برای مبارزه با جنایت تشکیل دهند. پس از سالها بسیاری از آن هفت نفر از آکادمی بیرون آمدند (که مشکلات پدرانه دلیل بسیاری از آنها بود)، اما مرگ “پدر” آنها را برای مسالهی بسیار مهمی گرد هم آورده است.
شخصیتهای بسیاری به صورت همزمان معرفی میشوند، اما یکی از نقاط قوت متعدد «آکادمی آمبرلا» این است که اهمیت مونتاژ خوب را درک میکند.
مونتاژهای آن در کنار موسیقیهای عالی، باعث میشود که تک تک شخصیتها برجسته و به یاد ماندنی شوند. یکی از شخصیتهای آن شماره 1 یا همان لوتر (با بازی تام هاپر) است که به مدت 4 سال بر روی ماه بوده است و قدرتهای ماورایی دارد؛ شماره 2 یا همان دیهگو (با بازی دیوید کاستاندا) یک قهرمان شبیه بتمن است که مهارت خاصی در استفاده از چاقو دارد؛ شماره 3 یا همان الیسون (با بازی امی ریور-لامپمن) یک فرد مشهور است که میتواند با بیان کردن “شایعات” واقعیت را تغییر دهد؛ شماره 4 یا همان کلاوس (با بازی رابرت شیهان) یک معتاد است که وقتی تحت تاثیر مواد نباشد میتواند با مردگان ارتباط برقرار کند؛ شماره 5 که اسم دیگری ندارد (با بازی آیدان گالاگر) یک پسر 13 ساله است که به آینده سفر کرده، جایی که به مدت پنجاه سال در آن اسیر شده است، و سپس به زمان حال در کالبد کودکیاش بازگشته است؛
و شماره هفت یا همان وانیا (با بازی الن پیج) یک ویولنیست بدون هیچ ابرقدرتی است که جدا افتاده و اجازه ندارد در تمرینهای برادران و خواهرانش شرکت کند. (شماره 6 یا همان بن در یک اتفاق که توضیحی در موردش داده نمیشود پیش از شروع داستان سریال، مرده است.) شمارهها برای چه است؟ پدرشان آنها را بر اساس اینکه چقدر به دردش میخورند رتبهبندی کرده است، و ظاهرا وقت برای نامگذاری نداشته است! (اسمهای آنها بعدتر و به صورت تصادفی نامگذاری شدهاند).
تماشاگران کارکشتهی سریالهای تلویزیونی خواهند توانست برخی از پیچشهای داستان را پیش از آنکه اتفاق بیفتند حدس بزنند، اما لذت تماشای «آکادمی آمبرلا» در این است که هرگز نمیتوانید پیشبینی کنید داستان در چه مسیری پیش خواهد رفت تا به این پیچشها برسد.
این گروه مسیر زیگزاگی را طی میکند تا به اوج داستان برسد اما تمام اینها در راستای شدیدتر شدن بار احساسی تقابل نهایی است.
از آنجایی که کتابهای این سریال را نخواندهام نمیتوانم در مورد موفقیت آن به عنوان یک اثر اقتباسی چیزی بگویم، اما به عنوان یک سریال تلویزیونی ابرقهرمانی، همهچیز را تمام و کمال به جا آورده است. «آکادمی آمبرلا» بسیار جذاب، لذتبخش و غیر منتظره است، و قطعا ارزش زمانی را که صرف تماشای آن میکنید دارد.
این مطلب برگرفته از نوشتهی الیسون کین در وبسایت کلایدر است.
حال به بررسی نظر سایر منتقدین میپردازیم:
متیو گیلبرت Matthew Gilbert ؛ بوستون گلوب Boston Globe
این سریال زیادهرویها و کاستیهایی دارد، اما با این وجود به خوبی توانسته بین کمدی، درام، پرداختن به شخصیتها و روایت داستان و اکشن تعادل دلپذیری برقرار کند. زمانی که مری جی. بلیگ و کمرون بریتن (که نقش ادموند کمپر قاتل زنجیرهای در «شکارچی ذهن» را داشت) در نقش آدمکشهای مسافر در زمان به نامهای چاچا و هیزل، به ترتیب، ظاهر میشوند؛ کاملا متقاعد شدم که حداقل این فصل آنرا تماشا کنم.
بن ترورس Ben Travers ؛ ایندیوایر IndieWire
«آکادمی آمبرلا» از هر تقابل صادقانهای که میان کودکان وجود داشته برای شخصیتپردازی شخصیتهایی که به راحتی قابل شناسایی باشد استفاده کرده است. برخی از انتخابها در روایت داستان طی این ده قسمت فصل اول قابل هضم هستند، اما بسیاری از آنها نتوانستهاند به پای انتخابهای خلاقانهای که این سریال میتوانست در روایت داستان خود داشته باشد، برسند.
«آکادمی آمبرلا» نتوانسته کاملا از پتانسیل درونی خود بهره ببرد. این سریال تبدیل به تلاش نامطمئن دیگری برای بهرهبرداری از محبوبیت این ژانر در میان مخاطبان، شده است.
ورن گی Verne Gay ؛ نیوزدی Newsday
سریال «آکادمی آمبرلا» ظاهر، آوا، و حس متفاوتی دارد — موسیقی آن نقش برجستهای را در حسی که به مخاطب منتقل میشود دارد. این یک اثر چشمنواز است که شما را به یک دنیای دیگر میبرد، در حالیکه هنوز با دو پای خود در این جهان ایستادهاید.
در حالیکه دیزنی به تمام مجموعههای مارول چنگ میزند تا شاید در یکی از این روزها از سرویس پخش آنلاین خود رونمایی کند، نتفلیکس یک مجموعهی برجسته و شاخص را معرفی کرده که میتواند جایگزین آنها شود. گذشته از همه چیز، مری جی. بلایژ — در نقش چاچا — ممکن است در هفت روز به سرنوشت دنیا خاتمه دهد. چطور میتوان چنین سریالی را تماشا نکرد؟
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
113