فصل باران های موسمی Rainy Seasons اولین فیلم مجید برزگر است. فیلمسازی که از همان فیلم اولش، استقلال در جهانبینی و سبکش را به نمایش میگذارد. مجید برزگر و تفکر او سنخیتی با جریان اصلی سینمای ایران ندارد و هرچه هم بیشتر میگذرد این ارتباط گسستهتر میشود. تا جایی که آخرین فیلم برزگر، «ابر بارانش گرفته»، بیش از همه تجربههای قبلیاش، مستقل بود و در جریان سینمای شاعرانه جای میگرفت.
فصل باران های موسمی برای یک فیلم اولی تجربهای جسورانه است. برزگر در اولین فیلمش قهرمانی از میان نوجوانان انتخاب میکند، ستارهها را کنار میگذارد و یکسره به سنت فیلمسازی تجربی وفادار میماند. او با قصهای که مخاطب سینمای ایران عادت به دیدنش ندارد، او را شگفتزده میکند. اما تصویر او نه دردآور است و نه جانکاه. یک تصویر مینی مال از زندگی یک نوجوان در دورانی بحرانی. یک تصویر ساده، واقعی و بدون بزک و دوزک.
به همین دلیل هم هست که فصل باران های موسمی با همه سادگیاش تأثیرگذار است و با مخاطبش ارتباط برقرار میکند.
همچنین بخوانید:
چشم و گوش بسته – محترم یا مبتذل؟
بحران نوجوانی
فصل باران های موسمی قصه پسری نوجوان است به نام سینا. پدر و مادر سینا در آستانه جدایی هستند و هر دو خانه را ترک کردهاند. هردو سعی میکنند نیازهای سینا را تأمین کنند، به او پول بدهند و یخچال خانه را برایش پر نگهدارند. سینا اما از جنس نوجوانهای سینمایی نیست. او اثری از خروش و عصیان دوران بلوغ ندارد. همه زندگی سینا در یک سکوت طولانی و یک تنهایی تمامنشدنی خلاصهشده است.
حتی ماجرایی که سینا و دوستش علی را درگیر کرده است و آنها را وادار ساخته تا به یک موتورسوار نهچندان موجه باج بدهند هم، تصویری از یک نوجوان پردردسر نمیسازد. سینا به قول دوستانش بچه مثبت است، همانطور که بیننده هم خیلی زود متوجه این موضوع میشود. او در حلقهای از استیصال و ناتوانی گیر افتاده است. همهچیزی که سینا میخواهد، احتمالاً این است که کسی کمکش کند. شاید صبح از تختخواب بیرون بکشدش، رفتوآمدهایش را زیر نظر داشته باشد و به پسزمینه بیرنگ زندگیاش رنگ و لعابی ببخشد.
سینا آشکارا، یک نوجوان افسرده است. هالهای بیخیالی همه احوالاتش را تحت تأثیر قرار داده است. تصویر برزگر از نوجوانی در فصل باران های موسمی با همین افسردگی و ملال است که جان میگیرد. برزگر بهجای آنکه به سراغ یک آشوب و دردسر پرسروصدا برود، یک موقعیت بغرنج اما آرام را به تصویر درمیآورد.
سینا نوجوان و در آستانه بلوغ است. او از این حیث با دیگر نوجوانان فرقی ندارد. او هم در مرحله گذار از یک بحران ناشناخته است. اما چیزی که برزگر نشان میدهد یک درگیری درونی است. یک گذار پردرد اما در سکوت. برزگر با هوشمندی، ماجرای جدایی پدر و مادر سینا و باج دادن او را در یک حباب بیاهمیتی میپیچد تا نشان دهد که نوجوانی به سن و سال سینا و در شرایط او لازم نیست فریاد بزند و مواد بکشد و خود را به درودیوار بکوبد تا بگوید درد دارد.
تجربهگرایی در روایت
فصل باران های موسمی روایتی چندلایه دارد. خط روایت اصلی، سینا را در بحبوحه جدایی پدر و مادرش نشان میدهد. بهموازات این روایت اصلی، داستانکهای دیگر هم بسط و گسترش مییابند. مثل ماجرای سینا و باج دادنش و آشناییاش با ناهید. برزگر بهجای آنکه از شخصیتهای فرعی استفاده کند و بهواسطه آنها، خرده روایتهایی را وارد روایتش کند، روی شخصیت اصلیاش تمرکز میکند و این داستانکها را پیرامون شخصیت او شکل میدهد. خرده روایتها، شخصیت سینا را پرورش میدهند و او را به کنش وامیدارند تا تکامل شخصیت او برای بیننده آشکار شود.
تمام این داستانکها، نقطه شروع و پایانی دارند. شروعشان مشخص است و پایانشان بهواسطه پایان روایت اصلی رقم میخورد. درواقع در فصل باران های موسمی با فیلمنامهای طرف هستیم که چفتوبست اساسی دارد و مسیر دراماتیکی طی میکند و در مرکز این درام شخصیت اصلی را قرار میدهد.
البته باید اذعان کرد که فصل باران های موسمی فیلمنامه بی ایرادی ندارد. منطق دراماتیک گاهی لنگ میزند و اساساً چرایی وضعیت سینا، مثل رها شدنش از طرف پدر و مادر، هیچ توجیهی ندارد.
بااینحال شیوه برزگر در دراماتیزه کردن روایتش، شیوه مرسومی نیست. او روایتش را همسان با ایده کلیاش، در عین سادگی پیش میبرد و میتواند یک درام جذاب و چندلایه ارائه کند. درامی که باشخصیت محور بودن فیلم همسو است و ازلحاظ لحن هم تکمیلکننده تجربهگرایی در فصل باران های موسمی است.
تجربهگرایی در فرم
نگاه تجربه از تماتیک روایی به ساختاری میرسد و اولین تجربه برزگر را کامل میکند. فصل باران های موسمی با استفاده از تکنیکهای سینمایی، بیآنکه به زیادهگویی بیفتد، بیننده را در تجربه ذهنی کاراکترش شریک میکند.
دوربین روی دست، مهمترین ویژگی است که در ساختار فصل باران های موسمی خودنمایی میکند. دوربین، بهمثابه فرم، تنش و شرایط نامتعادل روحی سینا را به تصویر درمیآورد. در تمام روایت، دوربین وفادار به فیلمنامه، زاویه دید شخصیت اول را حفظ میکند و همهچیز را از نگاه سینا به تصویر درمیآورد. دیالوگها را رفت و برگشتی تعقیب میکند و مخاطب را بهجای کاراکتر اصلی میگذارد.
اندازه نماها و زوایای دوربین، تصویری کامل از دنیای بزرگ اما خالی سینا ارائه میدهد.نماهای بسته، حس تنهایی و افسردگی سینا را بازآفرینی میکنند و وضعیت تمام کاراکترهای مکمل را نسبت به او مشخص میکنند.
در این میان انتخاب شهرک اکباتان برای لوکیشن فیلم هم هوشمندانه است. محل وقوع حوادث فیلم، مینیاتوری از جهان بزرگتر است. دوربین بیآنکه از فضای شهرک خارج شود، میتواند دنیای بزرگ و بیدروپیکری که سینا در آن گمشده است را به تصویر درآورد. مثل سکانسی که سینا از کافه خارج میشود، چند ساختمان را دور میزند و دوباره به مکان اولش بازمیگردد.
صدا و سکوت هم عنصر دیگری است که در فضاسازی و پرداخت ساختاری فصل باران های موسمی به چشم میآید. سکوتی که در بیشتر فیلم حاکم است جای دیالوگهای بیهوده که ضرباهنگی دروغین به فیلم میدهند را میگیرد. در مقابل اما صدا با موسیقی که گاهی از ورای هدفون سینا میشنویم، آشوب درونی او را تائید میکنند.
بااینهمه، فصل باران های موسمی ریتمی کند دارد. همین سکوتهای طولانی میتواند بیننده را خسته کند و واقعگرایی محض روایت هم او را پسزده میکند. واقعگرایی که افتوخیز را از درام میگیرد. بیننده باحوصلهتر اما میتواند در پس این ریتم کند، در جزئیات دنیای سینا غرق شود و حقیقت را از ورای نقاب آرامشی که روی همهچیز کشیده شده است دریابد.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
122