استیون کینگ طی چندین دهه در کارهایش از عبارت “انسان هیولای واقعی است.” در داستانهای فراطبیعی خود به خوبی استفاده کرده است، اما به ندرت این نیت را به شدت و تمرکز رمان آقای مرسدس که در سال 2014 منتشر کرد، عیان به نمایش گذاشته است. این داستان که کاملا خالی از روح، دیو و هیولا است، در قالب یک بازی موش و گربهی ظریف بین یک قاتل و یک کارآگاه بازنشسته که در به دام انداختن او ناکام باقی مانده است، روایت میشود.
همچنین بخوانید:
بررسی تازهترین آثار اقتباس شده از نوشتههای استیون کینگ
سریال جدیدی که در شبکهی ایتی اند تی آدینس با اقتباس از این رمان ساخته شده بسیار به آن نزدیک است و دنیای حول این دو رقیب ترسیم میکند — بیل هاجز (با بازی برندن گلیسون)، کارآگاه بازنشسته که با ناتوانی و نامربوطی خود به ماجراهایی که در زندگیاش میگذرد کنار بیاید، و بری هارتسفیلد (با بازی هری ترداوی)، قاتلی که با یادگاریهایی از جنایتهای فجیعش هاجز را آزار میدهد.
معنی آن این است که بارها در طول سریال به سیرهای داستانی مختلف خواهیم رفت، اما «آقای مرسدس» هرگز تمرکز خود را از دست نمیدهد.
سریال «آقای مرسدس» مانند کتابش با یک صحنهی جنایی، درست پیش از قتل عام هولناک افراد بسیار زیادی شروع میشود. در سال 2009 در دورهی رکود که ناامیدی در اوج خود بود، بیکاران با هزار امید و آرزو از ساعتها قبل در صفهای طویل نمایشگاه کار اوهایو در تاریکی شب منتظر میماندند. آنچه در ادامه اتفاق میافتد خشن و بیرحمانه است، اما مقدمهی سریالی را فراهم میکند که با شخصیتهایش، هر چقدر هم فاسد باشند، در هر پیچش آنطور که شایسته است برخورد میکند. ظرف چند دقیقه مردی را خواهیم دید که با یک ماسک دلقک، کارجویان بیگناه را تار و مار میکند، اما پیش از آن، ما با آنها آشنا میشویم. اول به آنها اهمیت میدهیم.
زنی با یک بچهی چند ماهه وجود دارد که به خوبی میداند با بچهای که به خود بسته است چقدر از استخدام شدن دور است، اما چارهی دیگری جز سیر کردن بچه ندارد.
مردی وجود دارد که به او کمک میکند، وقتی که مجبور نیست مهربان باشد مهربان است، و مردی که آن زن را تحقیر میکند، در حالیکه هیچ چیز از این کار نصیبش نمیشود، و دهها انسان دیگر که در اطراف آنها هستند. وقتی آقای مرسدس ماشین خود را روشن میکند و به آنها هجوم میبرد، هیچ چیز جذابی در آن خون و خونریزی دیده نمیشود. استخوانهایی که خرد میشوند و خونهایی که به بیرون میجهند بسیار واقعی و آشنا هستند. مخاطب به شدت با شخصیتها همذاتپنداری میکند. عطش طبقهی کارگر بسیار قابل درک است، و تصویر مردی تنها و رنجور که خشمش را از طریق اعمال خشونت علیه عدهی زیادی انسان بیگناه ابراز میکند به طرز دردناکی آشنا است.
ریتم روایی «آقای مرسدس» احتمالا باب طبع مخاطبان زیادی که چشمانتظار آخر هفتهها هستند نخواهد بود، اما با آن همراه باشید و ترکیب جذابی از ژانر این اثر با درام هوشمندانهی شخصیتها و نقشآفرینیهای استثنایی و یکپارچه را شاهد خواهید بود. گذشته از اینها، «آقای مرسدس» یک سریال تلویزیونی با درخشش برندن گلیسون است که این موضوع به خودی خود آنرا با ارزش میکند.
این مطلب برگرفته از نوشتهی هلی فوچ در وبسایت کلایدر است.
حال به بررسی نظر سایر منتقدین میپردازیم:
کن تاکر Ken Tucker ؛ یاهو تیوی Yahoo TV
کلی توانسته توجه هاجز را با درگیر کردن جینی پترسون، با بازی مری-لوییس پارکر، در یک رابطهی عاشقانه با او جلب کند. این کار نه تنها غیرضروری است — در واقع دلیل وجود داشتن ایدای تیلور همین است، همانطور که رمان کینگ بود: تا گرما و آرامش به هاجز بدهد — بلکه باعث میشود غیر قابل باور باشد (رفتار شلختهی هاجز برجسته به تصویر کشیده شده است و آیا واقعا قرار است باور کنیم که پارکر مجذوب آن میشود؟)
اگر از این مورد بگذریم «آقای مرسدس» فوقالعاده است. کینگ همیشه داستان خوبی ارائه میکند و با گذشتن سالهای پیاپی در عصر تلویزیون، بیشتر و بیشتر پی میبرید که نقش اول سریالها از طبقهی کارگر یا متوسط انتخاب میشود؛ اینها آدمهای استیون کینگ هستند و او آنها را واضح و متنوع به تصویر میکشد.
ماریا سیولو Maria Sciullo ؛ پیتزبورگ پست-گزت Pittsburgh Post-Gazette
برای طرفداران «سهگانهی بیل هاجز» آقای کینگ ممکن است جالب باشد که چطور یک بازی موش و گربه بین بردی و بیل، یک کارآگاه پلیس بازنشسته که زمان (و نوشیدنی) بیش از جد برای صرف کردن دارد در ده قسمت روایت شده است. اما این اتفاق افتاده است، و از قضا بسیار تماشایی از آب درآمده است.
مری لوییس پارکر نقش خواهر قربانی خودکشی بردی را بازی میکند و هالند تیلور همسایهی سفت و سخت و خشک بیل را نقشآفرینی کرده است. هر دو عالی هستند.
عصبانی کردن یک قاتل تا مرز لو دادن خودش احتمالا بهترین ایدهی ممکن نیست، اما بیل مصمم است که نگذارد این یکی از دستش در برود. او به شخصیت خانم پارکر میگوید: “مردم وقتی عصبانی هستند اشتباه میکنند.”
و خانم پارکر به او یادآوری میکند: “مردم آدم هم میکشند.”
طرفداران کارهای استیون کینگ غافلگیر نخواهند شد وقتی تماشای سریال «آقای مرسدس» ثابت میکند هر دوی اینها درست است.
دیوید هینکلی David Hinckley ؛ هافینگتن پست The Huffington Post
گلیسن این بار هم در ایفای نقش شخصیتی که قبلا دیدهایم میدرخشد، یک پلیس رنجدیده که به وسط میدان جنگی میپرد که به نظر میرسد در آن راه خود را بهتر از بقیه میداند و از بقیه مجهزتر است. ترداوی به خوبی نقش بچهای را بازی میکند که موج خشم در وجودش میخروشد و مطمئنیم که جایی منفجر و سرریز خواهد شد. کلیشهای بودن منشا خشم او چیزی از دیوانهوار بودنش نمیکاهد، البته از ظرافت داستان کلی اندکی میکاهد.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
61