به گزارش ایسنا، لیلی گلستان را شاید بیشتر با نگارخانهاش بشناسند، اما او مترجمی است که در کارنامه خود ترجمه آثاری همانند «بیگانه»ی آلبر کامو را دارد. در میان آثار غیرداستانی، ترجمه کتابهایی همچون «گزارش یک مرگ» از گابریل گارسیا مارکز و «زندگی، جنگ و دیگر هیچ» نوشته اوریانا فالاچی از دیگر آثار او هستند.
گلستان درباره برنامه پیش روی خود برای ترجمه کتاب تازه میگوید: فعلا دارم استراحت میکنم. بعد از کتاب «مجموعه خصوصی لیلی گلستان» که زمستان 97 منتشر شد و در نهایت تعجب من و ناشر، در عرض یک ماه هم به چاپ دوم رسید، کار تازهای نکردهام. باید یک سفر به پاریس بروم و کتابهای جدید را ببینم تا انتخاب کنم و بنشینم به ترجمه کردن.
مترجم کتاب «میرا» نوشته کریستوفر فرانک که البته تالیف «قصه عجیب اسپرماتو» و کتابهای دیگر را نیز در کارنامه خود دارد، درباره آسیبهایی که امروزه متوجه ادبیات ترجمه است و همچنین آینده این حوزه، چنین بیان میکند: بزرگترین آسیب را مترجمهای بیسواد به حیطه ترجمه میزنند و ناشران بیسوادتر که کتاب اینها را چاپ میکنند و کاغذ به این گرانی را حرام. اگر صحنه ترجمه از لوث وجود این ناشرها و مترجمین پاک شود، میتوانم به آینده ترجمه امیدوار و خوشبین باشم.
شاید بتوان گفت همهچیز برای لیلی گلستان از کتابفروشی و نگارخانه «ایران» که در سال 1360 در گاراژ خانهاش افتتاح کرد شروع شد؛ جایی که آغازکننده راه متفاوتی برای او بود.
لیلی گلستان حالا پس از گذشت سالها از آن دوران در پاسخ به این سوال که «اگر به دوران جوانی برمیگشتید باز هم راهی را که با افتتاح کتابفروشی «ایران» آغاز کردید، شروع میکردید، اظهار میکند: من وقتی به گذشتهام نگاه میکنم، میبینم از لحاظ کاری، چه در حیطه ترجمه و چه در حیطه هنرهای تجسمی، همان کاری را میکنم که پیش از این کردهام. هر کاری را که کردهام دوست داشتهام و از انجام آن لذت بردهام و همین کفایت میکند.
در آن روزگار کتابفروشی لیلی گلستان جایی بود که نویسندگان و شاعران مختلفی به آن رفتوآمد میکردند. این نگارخانهدار درباره خاطراتش از آن روزها روایت میکند: خاطرات بسیار دلپذیری از کتابفروشیام دارم. آشنا شدن با احمد محمود نازنین، دیدن شاملو و دولتآبادی و نشستوبرخاست با آنها برای من از خاطرات خوب آن دوران است.
23 تیرماه 98، هفتادوپنجمین زادروز لیلی گلستان است. او همزمان با تولد خود آروزیش را چنین بیان میکند: آرزوی من در تمام حیطهها صلح، صفا و زندگی بیدغدغه و بینگرانی و اضطراب است امیدوارم این اتفاق بیفتد. هرچند که از قدیم گفتهاند آرزو بر جوانان عیب نیست. حتی بر جوانان قدیمی مثل من!