برترینها: برای برخی از افراد دوست پیدا کردن ظاهرا کار سادهای است، اما برای عدهای دیگر برقراری رابطه دوستانه حتی با یک نفر هم میتواند بسیار سخت باشد.
شما چه احساس کنید هیچ دوستی ندارید و یا فقط مشکلتان این باشد که مثلا در دانشگاه یا در محل کارتان دوست صمیمی ندارید، به هر حال نباید اجازه دهید باور کنید که آدم دوست داشتنی نیستید. فقط باید دلایل اینکه هنوز با کسی به طور واقعی دوست نشدهاید را پیدا کنید تا به دنبال راه حل آن باشید.
اولین قدم این است که به زندگی خودتان نگاهی بیندازید، ولی پیش از آن باید بدانید که شما تنها نیستید. شاید فکر کنید همهی آدمها حداقل یک دوست خیلی نزدیک دارند که میتوانند هر وقت لازم شد با او تماس بگیرند و درد دل کنند، اما واقعا این طور نیست. واقعیت تلخ این است که بیشتر آدمها تنها هستند و احساس تنهایی هر روز با آنهاست. پس یادتان باشد اگر هیچ دوستی ندارید، آدم عجیب و غیرعادی نیستید و این مشکل خیلیهاست.
دوستی نعمتی است که به ما امید و انگیزه میدهد و به همین دلیل وقتی از آن محروم میشویم احساس بدی پیدا میکنیم. اگر کسی را در زندگی ندارید که بتوانید او را دوست صمیمی خطاب کنید، احساس تنهایی ناشی از آن فشار زیادی به شما وارد میکند، اما خوشبختانه مشکل شما بدون راه حل نیست و راهکارهایی برای بهتر کردن موقعیت خود دارید.
آیا راه ارتباطات جدید را بر خود میبندید؟
اگر در حال خواندن این مطلب هستید پس به احتمال زیاد از نداشتن یک دوست صمیمی رنج میبرید یا اینکه اغلب احساس میکنید تنها هستید. پس بد نیست از خودتان بپرسید آیا این خود شما نیستید که راه دوستیهای جدید را بر خود میبندید؟ شما به شدت دوست دارید دوستان خوبی پیدا کنید پس چرا باید بخواهید راههای ارتباطی را بر خود ببندید؟! موضوع این است که ممکن است بدون اینکه خودتان بدانید ناخودآگاه این کار را میکنید!
ذهن، موجود عجیبی است و خیلی از کارهایی که انجام میدهیم از ضمیر ناخودآگاه ما ناشی میشوند. ما یک سری از کارها را ناخودآگاه انجام میدهیم، بدون اینکه فکر کنیم و بدون اینکه در نظر بگیریم چه تاثیری بر زندگی ما میگذارند.
این رفتارها که از دید ما پنهاناند، به سادگی و به دلیل یک سری مشکلات شخصی حل نشده به وجود میآیند. نیازی نیست شما حتما یک حادثهی وحشتناک عاطفی یا تجربهی بسیار بد هیجانی را پشت سر گذاشته باشید تا رنجی عمیق در ضمیرناخودآگاه خود پنهان کنید. این طور که پیداست، حوادث بیاهمیت و جزئی زندگی در گذشتهی ما نیز میتوانند بر طرز فکر فعلی ما اثر بگذارند و باعث شوند ناخواسته موانعی بر سر راه ارتباطات خود بسازیم.
شاید شما در محیطی بزرگ شده باشید که به شما یاد داده باشند بینهایت محتاط و محافظه کار باشید. در نتیجه نمیتوانید به راحتی به دیگران اعتماد کنید و خیلی زود دچار قضاوت و بد بینی میشوید. طبیعی است که چنین طرز فکر و عادتی مانع ارتباط راحت شما با دیگران میشود. شاید هم تجربهی پس زده شدن از سوی دیگران در گذشته را دارید و حالا سعی میکنید با فاصله گرفتن از دیگران، دوباره آن احساسات بد را زنده نکنید و باز دیگر آزرده نشوید. شما از بیوفایی و ناامید شدن میترسید، بنابراین همیشه فاصلهای را با دیگران حفظ میکنید تا ریسک نکرده باشید.
آیا در خاطرات خود تجربهی سرزنش و تحقیر شدن از جانب دیگران را دارید و میترسید حالا هم دیگران با شما همان رفتارها را بکنند؟
اینها فقط چند نمونه از دلایلی بودند که میتوانند با ایجاد موانع ذهنی جلوی ارتباط شما با دیگران را بگیرند. باورها و افکاری که با خود حمل میکنید روی دیگران هم اثر میگذارند و اجازه نمیدهند برای دوستی با شما پا پیش بگذارند. مثلا اگر همکار شما چند بار در برخوردی که با شما داشته متوجه شود که از تماس چشمی یا ارتباط کلامی بیشتر با او خودداری میکنید ممکن است به این نتیجه برسد که آدم سرد و نچسبی هستید و نمیتواند رابطهی دوستانهای با شما برقرار کند.
آیا پیام اشتباهی به دیگران میدهید؟
معمولا بیشتر افراد نسبت به دوستیهای جدید باز و پذیرا هستند، اما اول باید احساس کنند که طرف مقابل هم خواهان دوستی با آنهاست. آنها با خواندن زبان بدن و علامتهایی که میفرستید موقعیت را ارزیابی میکنند که ببینند برای ارتباط بیشتر با شما پیشقدم شوند یا کلا فراموشتان کنند؛ بنابراین باید از خودتان بپرسید آیا سیگنالهای اشتباهی به دیگران که پتانسیل دوستی با شما را دارند ارسال میکنید.
آیا اغلب دعوتها را رد میکنید؟
مطمئن باشید اگر چند بار از شما دعوت کرده باشند که مثلا در یک دورهمی شرکت کنید و شما رد کرده باشید، خیلی زود دور شما را خط میکشند و دیگر از شما دعوت نخواهند کرد. آنها این طور فرض میکنند که شما علاقهای به بودن با آنها ندارید یا کارهای خیلی بهتری دارید که وقتتان را صرف آنها میکنید. ضمنا زبان بدنتان نیز بسیار مهم است. اگر معمولا دست به سینه هستید و سرتان را پایین میاندازید، راهی برای دیگران باز نمیکنید که به سمت شما بیایند و با شما حرف بزنند.
اگر معمولا ژستهای بدنیتان طوری است که انگار نمیخواهید کسی با شما کاری داشته باشد و القاء میکنید که انزوا را بیشتر دوست دارید، دیگران نیز تمایلی به تعامل با شما نشان نمیدهند و ناخودآگاه این نتیحه را میگیرند که اگر پا پیش بگذارند، از جانب شما طرد خواهند شد. به هر حال آنها نیز انساناند! وقتی دیگران با شما حرف میزنند چگونه واکنش نشان میدهید؟ آدمها گفتگوهایی را دوست دارند که به طور طبیعی پیش برود و هر دو طرف شرکت فعال در گفتگو داشته باشند و کسی احساس نکند آن دیگری را وادار به حرف زدن کرده است.
اگر عادت دارید معمولا جوابهای بسیار کوتاه بدهید یا فقط به تکان دادن سر اکتفا کنید و تلاشی برای ادامهی گفتگو نمیکنید، این واکنش شما از جانب دیگران چیزی شبیه سکوت تلقی شده و خیلی زود شما را ترک خواهند کرد.
مهارتهای اجتماعی باید فراگرفته شده و تمرین شوند
وقتی فهمیدید چگونه ممکن است خودتان مانع ارتباط با دیگران باشید، باید راه حلی پیدا کنید. مهارتهای اجتماعی مانند تمام مهارتهای دیگر نیاز به فراگرفته شدن و تمرین دارند و هر روز باید تمرینشان کنید تا بتوانید آنها را به درستی به کار ببرید. میتوانید از قدمهای کوچک شروع کنید، حتی به کوچکی «سلام کردن»!
شما باید فعالیتهایی را پیدا کنید که ضعفی را که در مرحلهی اول پیدا کردید تقویت کنند؛ بنابراین اگر مثلا علت عدم ارتباط شما با دیگران ترستان از طرد شدن است، میتوانید این طور شروع کنید که خودتان به همکارتان پیشنهاد بدهید در ساعت استراحت با هم قهوه بنوشید. سعی کنید در محیط کارتان با همین چند دقیقه گپ زدن، تمرین کنید و کم کم در موقعیتهای اجتماعی بزرگتری قرار بگیرید.
اگر آدمی هستید که معمولا سوژهای برای حرف زدن به ذهنتان نمیرسد میتوانید از شب قبل کمی به این موضوع فکر کنید و چند سوژه آماده در ذهنتان داشته باشید. کارهای سادهای مانند این میتوانند تبدیل به گپ و گفتهای طولانی هم بشوند و ارتباط شما با طرف مقابلتان را بیشتر و عمیقتر کنند.
یاد بگیرید که اوقات تنهاییتان را دوست داشته باشید
اگر دوست ندارید تنها باشید، راههایی پیدا کنید که از تنهاییتان لذت ببرید. کتاب بخوانید، سینما بروید، در تورهای گردشی و تفریحی شرکت کنید و به موسیقی مورد علاقهتان گوش دهید. تنها بودن برای بیشتر افراد سخت است، زیرا ما شرطی شدهایم که سرگرمی چیزی است که حتما باید در گروه یا در جمع روی بدهد.
بنویسید
اجازه ندهید احساساتی که در مورد تنهاییتان دارید درونتان پنهان شوند. شما باید این احساسات را بشناسید و به آنها توجه کنید. در موردشان بنویسید تا احساس کنید زندگیتان تحت کنترل شماست. نوشتن در مورد افکار و احساسات کمکتان میکند ببینید آنقدرها هم که فکر میکردید بد نیستند و میتوانید کنترلشان کنید.
چند نکته که در دوستیابی کمکتان میکنند
تعداد دوستان مهم نیست
وقتی در حال حاضر هیچ دوستی ندارید، مهم نیست از این به بعد با چند نفر بتوانید دوست شوید. شما تلاش خود را بکنید؛ حتی اگر با یک نفر هم بتوانید دوست شوید، برندهاید. پس تمرکزتان را روی دوستی با عدهای زیاد از افراد قرار ندهید و فکر نکنید به یک باره میتوانید با چند نفر طرح دوستی بریزید. شاید در عرض یک سال فقط بتوانید با یکی دو نفر دوست شوید. مهم این است که مهارت اجتماعی خود را کم کم تقویت کنید.
اگر متوجه شدید بعد از دوست شدن با کسی نمیتوانید این دوستی را ادامه بدهید و ارتباط را حفظ کنید، از خودتان بپرسید آیا به اندازه کافی برای دوستیتان وقت میگذارید و توجه لازم را دارید. این موضوع مخصوصا وقتی که تازه دارید تلاش میکنید دوست پیدا کنید بسیار مهم است. داشتن تماس و ارتباط مکرر و منظم چیزی است که پیوندها را محکم میکند.
به سن و نژاد و طبقه اجتماعی اهمیت ندهید
به عنوان یک فرد بزرگسالی که هیچ دوستی ندارد ممکن است به راحتی فکر کنید احتمال اینکه با افرادی در سن و سال خودتان یا در طبقه اجتماعی خودتان دوست شوید بیشتر است، اما واقعیت این است که این چیزها کمتر از آنچه فکر میکنید اهمیت دارند. چیزی که مهم است، علاقه مندیهای مشترک، ارزشها و باورهای مشترک و ویژگیهای شخصیتی سازگار است. پس در پیدا کردن دوست خودتان را محدود نکنید و موانع سنی و نژادی و ... را کنار بزنید تا دنیایی از دوستان بالقوه پیش رویتان قرار بگیرند.
دوستیها آنلاین هم بد نیستند به این شرط که محدود به این دوستیها نشوید
هرچند در فضای مجازی، پیدا کردن دوستان زیاد خیلی راحتتر است و دنیای دیجیتال، دوستیها را بسیار ساده کرده است، اما این نوع دوستیهای مجازی هرگز نمیتوانند جای دوستیهای واقعی را بگیرند. فضای مجازی چیز بدی نیست و میتواند کمکتان کند با افراد زیادی با هر طرز فکری در تمام دنیا آشنا شوید، اما این دوستیها جای خود را دارند و نباید فقط به آنها وابسته شوید.
از شور و علاقههایتان به عنوان راهی برای دوستیهای جدید بهره ببرید
علاقههای مشترک نیز اغلب میتوانند واحدهای سازندهی یک دوستی و همراهی خوب باشند، پس چرا از فعالیتهای مورد علاقهتان به عنوان راهی برای دوستیهای جدید استفاده نکنید؟ در گروههای گوناگون که به فعالیتهای مورد علاقهتان میپردازند شرکت کنید تا با شبکهای از افراد که با آنها علایق مشترک دارید آشنا شوید. مهم این است که زندگی اجتماعیتان را گسترش دهید.
از دیگران تعریف کنید
به کسی که در اتوبوس مقابلتان نشسته است بگویید چه لباس قشنگی پوشیده یا مدل موهایش چقدر زیباست. خجالتی نباشید. آدمها آنقدر درگیر مشغلههای ذهنی هستند که گاهی شنیدن جملاتی اینچنینی واقعا آنها را سر شوق میآورد و از پیلهی تنهاییشان بیرون میکشد. خودتان خوشحال نمیشوید کسی به شما لبخند بزند و بگوید چه لباس زیبایی به تن دارید؟ پس از این توصیه تعجب نکنید و سخت نگیرید. گاهی همین جملات کوتاه و دلنشین میتواند باب یک گفتگوی دوستانه را باز کنند. حتی اگر ارتباط شما به همین جا ختم شود باز هم شما قدمی برداشتهاید و ارتباط با دیگران را تمرین کردهاید.
بیشتر لبخند بزنید
به آدمها لبخند بزنید و واکنشها را ببینید. شاید کسی که به او لبخند میزنید کسی باشد که درست مثل خود شما به دنبال یک دوستی ناب میگردد و شما با همین لبخند ساده، نصف راه دوست یابی را طی کرده باشید.
حلقهی اجتماعیتان را با معرفی دوستانتان به همدیگر بزرگتر کنید
وقتی با دو سه نفر دوست شدید میتوانید با معرفی آنها به همدیگر روابط خود را تقویت کنید. اگر با این دو سه نفر علایق مشترک دارید پس احتمال اینکه آنها با هم نیز علایق مشترک داشته باشند زیاد است. این کار را انجام دهید و ببینید بعد از یک مدت چند نفر به حلقهی دوستانتان اضافه میشوند و این دوستیها چقدر به شما اعتماد بنفس میدهند.
با کسی به زور دوست نشوید
البته شما باید تمام تلاش خود را برای دوست شدن انجام دهید، اما وادار کردن کسی برای دوستی هرگز جواب نمیدهد. شما باید به آدمها فرصت بدهید تا آنها نیز پتانسیل دوستی خوب با شما را ببینند و به ارتباط عمیقتر با شما علاقهمند شوند. ضمنا باید بدانید چه زمانی لازم است یک رابطه دوستی را کنار بگذارید و قطع کنید. اگر بعد از مدتی متوجه شدید ارتباطی به نفع شما نیست یا انتظارات شما را برآورده نمیکند مجبور به ادامه نیستید و میتوانید شانسهای دیگری را امتحان کنید.
منابع: aconsciousrethink, hackspirit