تمام آثار هنری که روزی افراطی شناخته میشدند، کمکم جای خود را در اکوسیستم فرهنگی باز کردند. خندهدار است که روزی تماشاچیان کنسرت موسیقی «پرستش بهار»، آن را هو کردند و یا اینکه روزی حامیان موزهها مخالف به نمایش گذاشتن نقاشیهای جکسون پولاک در موزه بودند و یا اینکه روبهروی اثر هنری وارهول، «قوطیهای سوپ» ایستادند و گفتند:”الان این هنر است؟”. در سال 1971 فیلم «پرتقال کوکی» یک رسوایی بود، اما پس از آن به عنوان یکی از آثار اصیل کوبریک شناخته شد.
همچنین بخوانید:
دنیای فانتزی تارانتینو در Once Upon a Time in Hollywood
بله، «قاتلین بالفطره»، هنگامی که در 26 آگوست 1994 اکران شد به عنوان یک فیلم افراطی بیپروا شناخته شد، اما هیچوقت آن جنبه حقیقتگویش را از دست نداد. «قاتلین بالفطره» هنوز هم داستانی خطرناک، هیجانانگیز، فریبنده و آیندهنگر است. از همان اولینباری که این فیلم را دیدم شیفته آن شدم. تا هفتهها بعد از دیدنش، هنوز به آن فکر میکردم و حتی در طی سالهای بعد، بارها (در حدود 40 بار) آن را تماشا کردم. «قاتلین بالفطره»، با تجربه فوقالعادهای که برای رقم زد و حقیقت و زیباییش، همیشه در خاطر من باقی میماند.
افراد زیادی را دیدم که مانند من شیفته این فیلم هستند، در عینحال کسانی را ملاقات کردم که اصلا از این فیلم خوششان نیامده بود. میتوان کسانی که این فیلم را تماشا کردهاند را به دو دسته تقسیم کرد: مریدان «قاتلین بالفطره» (که افراد مطرحی از جمله راجر ابرت و استنلی کافمن نیز جزو این دسته هستند) و کسانی که از نظر آنها این ساخته الیور استون دیگر زیادی افراطی است. در زمان اکران این فیلم بسیاری معتقد بودند که این فیلم زیادی خشن و متظاهر است. میتوان گفت عدهای «قاتلین بالفطره» را «مولن روژ» ژانر اکشن و بزن و بکش میدانستند. از این دو حالت خارج نیست، یا غرق این هیجان و خشونت میشدی و یا اینکه از آن متنفر بودی.
این جدایی عقیده سالهاست که وجود دارد و «قاتلین بالفطره» هنوز هم پس از 25 سال نتوانسته به احترامی که شایسته آن است برسد. که البته از نظر من اتفاق خوبی است، چرا که بسیاری از آثار هنری بهتر است خارج از سیستم تعریف و تمجید عمومی و همهگیر بمانند. اما اگر امروز بار دیگر «قاتلین بالفطره» را تماشا کنید، چیزی که توجه شما را به خود جلب خواهد کرد، قدرت و انرژی منحصربهفردی است که از موضوع خاص آن نشات میگیرد.
«قاتلین بالفطره» خیلی بیشتر از فیلمی مثل «ماتریکس»، نگاهی عمیق به مسائل متافیزیکی- روانی دارد: اتفاقات هیجانانگیز و توهمبرانگیز زیاد، حس خباثتی که در فانتزی و تخیلات وجود دارد و خشونت خیالی که در نهایت به خشونت واقعی تبدیل میشود.
همیشه نوشتن نقدی کامل در مورد «قاتلین بالفطره» برای من کار سختی بوده است (مثل این است که بخواهی برای یک نفر آوای یک ترانه را توصیف کنی). با اینحال تعریف کردن خلاصه داستان آن آسان است: میکی ناکس (با بازی وودی هارلسون)، آدم خطرناک و دیوانهای با موی دماسبی است که به همراه معشوق خلافکارش، مالوری (با بازی جولیت لوییس)، آدم میکشند و این قتلها باعث به شهرت رسیدن آنها میشود و آنها را مانند بانی و کلاید (زوج خلافکار معروف آمریکایی) مشهور میکند.
اما این روایت لحظه به لحظه و صحنه به صحنه داستان است که آن را از داستانی دو بعدی به دنیایی چهار بعدی تبدیل کرده است.
“همان چیزی هستی که تماشا میکنی، که همان چیزی است که میخواهی باشی، که چیزی است که فکر میکنی هستی، که دقیقا همان چیزی است که میتوانی باشی….. تا وقتی که به آن باور داشته باشی.”
این تفکر اصلی فیلم را میتوان الان و در موقعیتهای سیاسی اجتماعی مختلف هم دید. کسانی که به اخبار دنیا مانند یک برنامه تلویزیونی نگاه میکنند و یا شبکههای اجتماعی که باعث شده مردم جنبههای مختلف زندگی خود را مانند یک رسانه در اختیار دیگران بگذراند. «قاتلین بالفطره»، فیلمی که قبل از فراگیر شدن اینترنت، قصد گفتن حقیقت و روشنگری داشت، جامعهای را توصیف کرد که در آن زندگی مانند رفتن بدون توقف از یک کانال تلویزیونی به کانال دیگری است.
در ابتدا کوئنتین تارانتینو فیلمنامه «قاتلین بالفطره» را نوشت، اما در نهایت فیلمنامه اصلی با تغییراتی زیادی همراه شد، اما ستون اصلی فیلم که همان داستان خشن دو خلافکار در حال فرار است، از نوشتههای تارانتینو گرفته شده است. اما منطقی است که چرا تارانتیتو از فیلم آنطور که باید خوشش نیامد، چرا که پایان آن چیزی نبود که او در نظر داشت. اولیور استون جنبه کنایی به داستان تارانتینو اضافه کرد که در نهایت اینطور به نظر میرسید که در حال تماشای یک مستند در مورد دو قاتل هستیم تا یک فیلم داستانی.
سبکی که استون برای فیلمبرداری و ویرایش فیلمش استفاده کرده است نیز قابل توجه است: برخی تصاویر سیاه و سفید، برخی رنگهای خیرهکننده، استفاده از لنز 8 میلیمتری. این ویژگیها باعث شد فیلم حالت شاعرانه و رویاگونهای به خود بگیرد. همان سبکی که استون در فیلم قبلی خود در سال 1991 «جیافکی»، داستان درام سیاسی در مورد ترور رییسجمهور، استفاده کرده بود. اما «قاتلین بالفطره» داستانسرایی استون را یک قدم فراتر برد، نیمی از این ماجراجوییهای میکی و مالوری را جوری میبینیم که آنها در ذهن خود تصور میکنند. در سال 1967 برای توصیف بانی و کلاید گفته میشد: “آنها جوان و عاشق هستند و با هم آدم میکشند.”، برای توصیف «قاتلین بالفطره» باید گفت:” آندو باهم آدم میکشند، تا چیزی برای تماشا کردن داشته باشند.”
«قاتلین بالفطره» نشان میدهد که چطور یک رابطه انگلی میتواند باعث زیاد شدن خشونت شود. این موضوع الان میتواند خیلی مهمتر و خطرناکتر از سال 1994 باشد. به عنوان یک لیبرال که از قانون اجازه استفاده از اسلحه حمایت میکنم و به نظرم نمیتوان یک اقدام خشونتآمیز را دلیلی برای محکوم کردن یک سرگرمی دانست، معتقدم که بیش از نیم قرن نمایش خشونت در فرهنگ عامیانه نمیتواند در عدم حساسیت جامعه به خشونت بیتاثیر باشد.
در «قاتلین بالفطره» یک روانپزشک با بازی کمدین استیون رایت، در تلویزیون گزارشی در مورد میکی و مالوری میدهد: “میکی و مالوری فرق بین کار درست و غلط را میدانند. فقط به آن اهمیت نمیدهند.”
از نظر من این جمله یکی از تاثیرگذارترین پیامهای فیلم است، چرا که کاملا حالوهوای الان جامعه را شرح میدهد. همه میگوییم که اهمیت میدهیم، اما اگر به کارهایمان دقت کنیم میبینیم دقیقا برعکس آنچیزی است که میگوییم. کاملا مشخص است که کمکم داریم به سمت جامعهای میرویم که مردم فرق بین کار درست و غلط را میدانند، اما به آن اهمیت نمیدهند.
درست است، شاید گفتن این جمله زیادی ناامیدکننده باشد. با اینحال زیبایی و هوشمندی «قاتلین بالفطره»، که میتوان آن را ادامه مسیر فیلمهایی چون «بانی و کلاید»، «زمینهای لم یزرع» و «راننده تاکسی» دانست، مخاطب را وارد ذهن و روح یک آدم نامتعادل و خطرناک میکند و باعث میشود از خود بپرسیم که یک انسان قابلیت انجام چه کارهایی را دارد. تا از خود بپرسیم آیا واقعیت را از زندگیمان حذف کردهایم و آن را به شویی برای دیگران تبدیل کردهایم و آیا فقط روزها را میگذرانیم را به مرگ برسیم یا نه.
این مطلب از نوشته اوون گلیبرمن در سایت ورایتی گرفته شده است.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
192