این نویسنده در گفتوگو با ایسنا، درباره ادبیات دینی و کتابسازی در این حوزه اظهار کرد: مسائل دینی پیش از اینکه ما وارد عصر مدرن شویم عموما از طریق خانوادهها، روحانیون و مساجد و با ابزارهای خیلی محدود و سنتی منتقل میشد، اما در دنیای کنونی راههای فراوانی برای تبلیغ و آموزش آموزههای دینی برای بچهها وجود دارد، مانند تلویزیون، تئاتر، سینما و کتاب. در بخش کتاب علاوه بر کتابهای دینی که اهل فن مینویسند، یکی از راههای موثر تبیین مسائل دینی از طریق داستان و رمان برای بچهها است.
او افزود: پیش از انقلاب به نوشتن داستان و رمان دینی کمتر توجه میشد و نویسندههای کمی بودند که سعی داشتند در داستانهایشان به این موضوع توجه داشته باشند. اما بعد از انقلاب این موضوع مورد توجه قرار گرفت و ناشران زیادی هم تمایل داشتند تا کارهای تخصصی برای کودکان منتشر کنند. تعدادی از نویسندهها هم سعی کردند مسائل و مفاهیم دینی را در داستانهایشان بیاورند.
حسنبیگی در ادامه گفت: متأسفانه بخش قابل توجهی از انتقال مفاهیم دینی به صورت مستقیمگویی است؛ فرض کنید نویسنده واقعه کربلا را عینا به زبان ساده برای کودکان در کتابش میآورد؛ اتفاقی که در همه منابع آمده و صدا و سیما نیز هر سال آن را تکرار میکنند. شاید این موضوع در جای خود با ظرافت انجام بشود و مورد قبول باشد، اما چیزی که اهمیت این کار را بیشتر میکند، در قالب داستان و غیرمستقیم بیان کردن آن است. اکثر کتابهای دینی ما به زندگی پیامبران، ائمه (ع) و رویدادهای دیگر برمیگردد و در حوزه شعر، داستان و رمان کمبود کتاب داریم و نویسندهها کمتر تلاش کردهاند تا این مفاهیم را در قالب شعر و داستان بیان کنند، بخصوص در حوزه کودک.
او خود نویسندهها و حاکمیت را عامل کمتوجهی به این حوزه دانست و خاطرنشان کرد: حاکمیت در حوزه فرهنگ متولی فرهنگسازی و ترویج دین است. حاکمیت مساجد را تجهیز میکند، تعداد آنها را افزایش میدهد و روحانیت را تربیت میکند تا به تبلیغ آموزههای دینی بپردازند، همه اینها در جایگاه خود لازم است اما حاکمیت در حوزه ترویج داستانهای دینی و تبلیغ آنها کاری نکرده، همچنین از نویسندهها نیز حمایتی ندارد. شاید یکی از دلایل کمتوجهی نویسندهها این است که از آنها حمایتی نمیشود. حاکمیت میتواند این کتابهای دینی را با قیمت پایین و کیفیت بالا در دسترس همگان قرار دهد و وقتی این کارها صورت نمیگیرد نمیتوان انتظار داشت کتابهای دینی با کیفیت بالا و به سهولت در اختیار مخاطبان قرار بگیرد. عنصر تبلیغ هم که عنصر مهمی است و در دست حاکمیت است در این بخش فعال نیست.
نویسنده رمان «محمد(ص)» و «قدیس» درباره آسیبهایی که متوجه ادبیات دینی است مانند وارد شدن خرافات به این حوزه، بیان کرد: خرافه موضوعی است که در طول تاریخ همراه دین بوده است، عدهای ناخواسته برای تأثیرگذاری حرف خود یا تأثیرگذاری موضوع مدنظرشان مانند عاشورا یکسری اضافات به واقعیتهای تاریخی داشتهاند. این اتفاق در طول تاریخ افتاده است، بخصوص در عصر صفویه ما شاهد نفوذ فراوان خرافه در واقعه کربلا بودهایم. البته برخی از علما مانند مطهری و شریعتی به آن پرداخته و خواستهاند در نوشتههایشان این بدعتها را کنار بگذارند.
حسنبیگی در ادامه اظهار کرد: ادبیات هم میتواند از این خرافهها تأثیر بگیرد، بخصوص نویسندههایی که فکر عمیقی ندارند و نخواستهاند سره از ناسره را جدا کنند و هرچیزی را که بین عامه بوده و در کتابهای غیرعلمی وجود داشته در داستانهایشان آورده و ترویج دادهاند. به نظرم این به عهده نویسنده است که وقتی میخواهد کاری را انجام بدهد نسبت به موضوع آگاهی و بینش داشته باشد و مطالب اصیل، نو و چیزهایی را که کمتر گفته شده در داستانهای خود مطرح کند نه مسائلی را که مکررا گفته شده و چه بسا آنها آمیخته به خرافات هم باشند. نقش نویسنده در این امر مهم است. از طرف دیگر حاکمیت میتواند با ممیزی کاری کند تا هر چیز خرافهای را به نام دین به مردم قالب نکنند، اما ممیزی در این بخش فعال نیست زیرا در فرهنگ عمومی و دینیمان خرافهها بسیار تکرار شدهاند.
او خاطرنشان کرد: در ایام محرم بخشی از علما و مداحان برای اینکه صحبت خود را تأثیرگذار کنند و به اصطلاح اشک مردم را دربیاورند، حاضرند هرچیز بیاساس و بیپایهای را به نام کربلا و امام حسین (ع) به خورد ملت بدهند. در این 40 سال انتظار میرفت پالایشی در این حوزه صورت بگیرد اما علیرغم اینکه 40 سال پیش مطهری، شریعتی و برخی از علما در آثار خود به اینها پرداخته و آنها را نقد کردهاند هنوز اتفاق خاصی نیفتاده و هنوز عدهای اینها را تکرار میکنند. بدتر اینکه برخی نویسندهها هم بخواهند از اینها استفاده کنند.
این نویسنده همچنین درباره کتابسازی در این زمینه اظهار کرد: کتابسازی امری طبیعی است و نمیشود از حاکمیت انتظار داشت با قوه قهریه ممیزی کند و جلو کتابسازیها را بگیرد. کتابسازی سوءاستفاده ناشر و نویسنده از موضوع مورد اقبال عامه مردم است و بهزور نمیشود جلو آن ر ا گرفت. اما با تولید آثار خوب باید کاری کرد که مردم و مخاطب سراغ آنها نروند. به نظرم زمانی که این افراد عرصه را خالی ببینند شروع به کتابسازی میکنند. نکتهای که در زمینه کتابسازی وجود دارد این است که حاکمیت میتواند این کتابهای تکراری را تبلیغ نکند و مروج این آثار نباشد.