ماهان شبکه ایرانیان

ایرج کریمی &#۸۲۱۱; پرونده یک روشن فکر فیلم بین

ایرج کریمی فعالیت حرفه‌ای خود را در اواسط دهه پنجاه با دستیاری آغاز کرد. او دستیار فریدون گله در دو تا از فیلم‌های آخرش یعنی «کندو» و «ماه عسل» بود

ایرج کریمی فعالیت حرفه‌ای خود را در اواسط دهه پنجاه با دستیاری آغاز کرد. او دستیار فریدون گله در دو تا از فیلم‌های آخرش یعنی «کندو» و «ماه عسل» بود. ایرج کریمی که یک منتقد قابل اعتنا هم به‌حساب می‌آید، سال‌ها بعد شرح این دستیاری را در یادداشتی به‌یادماندنی در مجله فیلم منتشر کرد.
در واقع بعد از به ثمر نشستن انقلاب اسلامی و فاصله‌ای که ناگزیر در فضای فیلمسازی اتفاق افتاد و برای چند سال، عملا جریان سینما را متوقف کرد، ایرج کریمی جذب فعالیت‌های انتقادی شد.

همچنین بخوانید:
فیلم هایی که در پاییز 98 باید منتظرشان باشیم

در اوایل دهه شصت با ظهور مجله فیلم، ایرج کریمی به نوشتن درباره فیلم‌ها متمایل می‌شود و اولین یادداشت‌های خود را به صورت کاملا تئوریک درباره سینمای آمریکا و خصوصا جریانات سینمای هنری و روشنفکری منتشر می‌کند. کریمی بعد از مدتی طرفدارانی پر و پاقرص پیدا کرد که از دریچه نگاه او سینما را رصد می‌کردند.

ایرج کریمی
ایرج کریمی سر صحنه فیلم نیمرخ‌ها 1393

او در این سلسله مطالب تئوریک خود سعی داشت مولفه‌های زیباشناسانه سینمای آمریکا و سینمای هنری را دسته‌بندی کند و از هم تمیز دهد. فعالیت انتقادی او در دهه شصت به واقع، بسیار جدی است و در تربیت سلیقه و ذائقه تماشاگر پیگیر و فیلم‌بین تاثیر به‌سزایی دارد.
از جمله یادداشت‌های انتقادی مهم او می‌توان به «لمپنیسم در سینما» اشاره کرد که علیه سینمای مسعود کیمیایی به نگارش درآورد و خب مطلب بسیار تند و تیزی بود. در دوره‌ای که کیمیایی در سینمای ایران پادشاهی می‌کرد و کمتر کسی جرات داشت به سازنده «قیصر» کمتر از آقا و استاد بگوید، هم جسارت ایرج کریمی قابل توجه بود. او در عین اینکه تند و جسورانه به کیمیایی تاخته، مجرای انتقادی و ادبیات تئوریک و علمی خود را به کینه‌توزی و تسویه حساب‌های شخصی نفروخته بود و این ارزش مضاعفی به آن یادداشت می‌بخشید. در زمان خودش این یادداشت یک خط شکنی به حساب می‌آمد.

دوره دوم فعالیت سینمایی

از کنار هم میگذریم ایرج کریمی

ایرج کریمی فعالیت خود را به عنوان منتقد تا اواسط دهه هفتاد ادامه داد تا اینکه تصمیم گرفت فیلم بسازد و بالاخره بعد از سال‌ها کلنجار رفتن با سینما از مجرای قلم، این‌بار پشت دوربین بیاستد. در ابتدا جذب همکاری با تلویزیون شد و چند تله فیلم ساخت که چندان مورد توجه قرار نگرفتند تا اینکه در سال هفتاد و نه اولین فیلم بلند سینمایی خود را ساخت و در جشنواره به‌نمایش گذاشت: «از کنار هم می گذریم». فیلمی که نمایان‌گر علایق روشنفکرانه و تعلق خاطر کارگردان به سینمای هنری اروپا بود، کمااینکه پیش از این هم در یادداشت‌های سینمایی کریمی می‌شد تمایل به این جنس از سینما را دید.
«از کنار هم می‌گذریم»، فضایی متاثر از نوشته‌های کارور و فیلم‌هایی که از کارور اقتباس شده بودند، مانند «برداشت‌های کوتاه» رابرت آلتمن، داشت؛ چند داستان مختلف در کنار یکدیگر تعریف می‌شدند.
فیلم قصه چند ماشین در جاده و ربط و دخل داستان‌های شخصی هرکدام به همدیگر را روایت می‌کرد. هرچند همه قصه‌ها جذابیت یکسانی نداشتند و کیفیتشان متفاوت بود اما فیلم توانست با وجود اینکه با سه سال تاخیر اکران شد و به شکل محدود تنها در چند سالن به نمایش درآمد، طرفداران خاص خود را پیدا کند. البته از میان داستانک‌های مختلف، داستان ماشین نعش‌کش که مهران رجبی در آن حاضر بود و نقش‌آفرینی می‌کرد بسیار جالب توجه به نظر می‌رسید و ماندگارترین دیالوگ فیلم را هم در خود داشت: «بدون عشق، ما همه‌مون نعش‌کشیم!»

بهترین و دیده نشده‌ترین فیلم

چند تار مو

فیلم بعدی را ایرج کریمی در سال 82 ساخت؛ در دوره‌ای که دوربین‌های دیجیتال تازه روانه بازار شده بودند و کم کم داشتند در سینمای ایران همه‌گیر می‌شدند و امکانات مختلفی را عرضه می‌داشتند. ضمن اینکه سهل الوصول‌تر و کم‌هزینه‌تر بودند. «چند تار مو» که تهیه‌کننده‌اش هم خود کریمی بود، با دوربین دیجیتال ساخته شد. فیلمی که می‌توان آن‌را بهترین اثر کریمی هم دانست.
فیلم درباره کاراکتری است که تماشاگر تنها صدایش را در فیلم می‌شنود و به‌واسطه صدای او و تعریف‌ها و نریشنش، آدم‌های داستان و جلوی دوربین به‌هم ربط داده می‌شوند. تجربه‌ای که باز هم به‌شکلی در پیوند داستان‌های مختلف، شبیه به «از کنار هم می‌گذریم» عمل می‌کرد.
«چند تار مو» را می‌توان مهم‌ترین فیلم کارنامه فیلمساز دانست. فیلمی که به بهترین شکل ممکن آن مدل سینمای هنری و روشنفکری اروپایی که محبوب کریمی بود را بومی کرد و با مختصات فرهنگی ایران همسان ساخت. ضمن این‌که فیلم نوعی خویشتن‌داری و روحیه سرد روشنفکرانه را در خود می‌پروراند که آن‌ را از باقی فیلم‌های خود کریمی و باقی جریانات روشنفکری دم‌دستی آن سال‌ها در سینمای ایران، متمایز می‌کند. فیلم اما اصلا دیده نشد و اکران بسیار محدودی داشت.

نوبت عاشقانه

باغ‌های کندلوس 1383 ایرج کریمی

«باغ‌های کندلوس» سومین و دیده‌شده‌ترین فیلم ایرج کریمی است که البته بخش مهمی از دیده‌شدنش مرهون حضور محمدرضا فروتن در فیلم بود که آن روزها از محبوب‌ترین ستاره‌های سینمای ایران به‌شمار می‌آمد. فیلم داستان عاشقانه‌ای را روایت می‌کند با تب و تاب فراغ یار و محبوب که می‌توان آن را پررنگ‌ترین تجربه نمایش عاشقانه در سینمای ایرج کریمی دانست. داستان فیلم داستان زوجی عاشق‌پیشه بود که زن مبتلا به بیماری سرطان می‌شد و در آستانه ترک دنیا بود و همسرش (فروتن) همه‌چیزش را به فراغ معشوقه‌اش می‌باخت و در نهایت هم به شکلی سربسته، انگار از فرط تاب نیاوردن غم از دست رفتن او، خودکشی می‌کرد.
فیلم عموما در فلاش بک می‌گذرد و نمایشگر عاشقانه‌های دو نفره قهرمانان است و در همراهی با موسیقی والس به‌یادماندنی، لحظاتی بسیار احساسی و دردناک را خلق می‌کند که تماشاگر را شدیدا تحت تاثیر قرار می‌دهد و از این حیث می‌توان آن را تاثیرگذارترین فیلم کریمی هم دانست. هرچند هرکجا که به زمان حال می‌آید و از عاشقانه فاصله می‌گیرد، از ریتم می‌افتد، درگیر شعارهای روشنفکرانه می‌شود و کسل کننده به‌نظر می‌رسد…
فیلم بعدی کریمی «نسل جادویی» بود که تلاش داشت تا یک اثر سوپر هیرویی و قهرمانانه در سینمای ایران باشد که البته به‌دلیل امکانات محدودش موفقیت آمیز نبود. فیلمی که میان یک اثر سوپرهیرویی سرگرم‌کننده و یک فیلم روشنفکرانه هنری سرگردان بود و می‌خواست جفت این‌ها باشد اما در نهایت هیچ‌کدامشان نشد و از دست رفت.

فیلم آخر

نیمرخ‌ها

فیلم آخر «نیمرخ‌ها» داستان بیماری و مریضی خود ایرج کریمی بود انگار و یک حدیث نفس که متاسفانه همان بیماری سرطان بهش اجازه نداد آن‌ را تکمیل کند و به‌پایان برساند. فیلمی درباره رقابتی که بین معشوقه و مادر مردی که به سرطان مبتلاست و بابک حمیدیان نقشش را بازی می‌کرد، بر سر مراقبت و تیمار مرد شکل می‌گیرد و بنای داستان می‌شود، تا آخرین روزها و لحظات زندگی مرد را از آن خودشان بکنند. فیلمی که می‌توانست یک اثر برگمانی عجیب شود اما به‌دلیل شرایط نامساعد خود کریمی در روزهای آخر زندگیش، آنطور که باید به ثمر ننشست اما حکم یک حسن ختام خاطره‌انگیز را برای کارنامه فیلمسازی و زندگانی این منتقد و فیلمساز فقید داشت.

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان