ماهان شبکه ایرانیان

ریشه‌های نظم سیاسی: از دوران پیشاانسانی تا انقلاب فرانسه

فرانسیس فوکویاما ترجمه: محمد حسین باقی فرانسیس فوکویاما، نظریه‌پرداز معروف «پایان تاریخ»، از میان مجموعه آثارش یک «سه‌گانه» برجسته دارد که به ترتیب عبارتند از: «ریشه‌های نظم سیاسی» که در سال ۲۰۱۱ نوشته شد؛ «نظم و زوال سیاسی» که در سال ۲۰۱۴ منتشر شد و «هویت» در سال ۲۰۱۸

مقدمه

این کتاب دو منشأ دارد. اولین منشأ زمانی مطرح شد که مراد و مرشدم ساموئل‌ هانتینگتون از دانشگاه‌ هاروارد از من خواست تا مقدمه‌ای بر چاپ جدید کتاب کلاسیک او در سال 1968 با عنوان «سامان سیاسی در جوامع دستخوش دگرگونی» بنویسم. کتاب‌ هانتینگتون نمایانگر یکی از آخرین تلاش‌ها در راستای مطالعه‌ای گسترده از توسعه سیاسی بود و کتابی بود که من در نوشته‌ها و تدریس‌هایم بارها به آن ارجاع داده‌ام. این کتاب شامل ایده‌های کلیدی بسیار در سیاست تطبیقی بود؛ از جمله تئوری زوال سیاسی، مفهوم نوسازی اقتدارگرایانه و این مفهوم که توسعه سیاسی پدیده‌ای است مجزا از دیگر جنبه‌های نوسازی. چنان‌که در آن مقدمه مطرح کردم، به‌نظر می‌رسد که اگرچه کتاب «نظم سیاسی» روشنگر بود، اما نیازمند برخی به‌روزرسانی‌های جدی بود. این کتاب یک دهه (یا بیشتر) پس از آغاز موج بزرگ استعمارزدایی نوشته شد که جهان پساجنگ جهانی دوم را در نوردید و بسیاری از نتیجه‌گیری‌هایش بازتاب نهایت بی‌ثباتی آن دوره با تمام کودتاها و جنگ‌های داخلی‌اش بود.

در سال‌های پس از انتشار این کتاب، تغییرات خطیر بسیاری رخ داده است؛ مانند ظهور اقتصادی شرق آسیا، فروپاشی کمونیسم جهانی، تسریع جهانی شدن و آنچه خود ‌هانتینگتون آن را «موج سوم» دموکراسی‌سازی نامیده است که در دهه 70 شروع شد. نظم سیاسی راه درازی در پیش دارد و هنوز باید در بسیاری از جاها رخ دهد؛ اما این امر در بسیاری از بخش‌های جهان درحال توسعه ظهوری موفقیت‌آمیز داشته است. مناسب به نظر می‌رسد که به موضوعات آن کتاب بازگردیم و بکوشیم آن موضوعات را برای جهانی که اکنون در آن به سر می‌بریم قابل اطلاق ‌سازیم. در تامل در مورد اینکه چگونه ایده‌های‌ هانتینگتون ممکن است مورد بازنگری قرار گیرد، به این برداشت رسیدم که هنوز کارهای بنیادی‌تری وجود دارد که باید برای تبیین ریشه‌های توسعه سیاسی و زوال سیاسی انجام شود. «سامان سیاسی در جوامع دستخوش دگرگونی» جهانی سیاسی را در مرحله‌ای نسبتا دیرهنگام در تاریخ بشریت قرار داده است؛ جایی که نهادهایی مانند دولت، احزاب سیاسی، قانون، سازمان‌های نظامی و امثال آن همگی وجود دارند. این در تقابل با مشکل کشورهای در حال توسعه بود که می‌کوشیدند نظام سیاسی خود را نوسازی کنند؛ اما روایتی از این به‌دست نمی‌دادند که آن نظام‌ها ابتدا در جوامعی پدیدار شدند که سابقه‌ای ریشه‌دار داشتند. کشورها در دام گذشته‌شان گرفتار نیستند. اما در بسیاری از موارد، اتفاقاتی که صدها یا شاید هزاران سال قبل رخ داده همچنان نفوذی قابل‌توجه بر ماهیت سیاست اعمال می‌کند. اگر به‌دنبال درک کارکرد نهادهای معاصر هستیم، لازم است که نگاهی به ریشه‌ها و نیروهای اغلب تصادفی و اتفاقی بیندازیم که باعث به‌وجود آمدن آنها شد.

نگرانی در مورد سرچشمه و منشأ نهادها با یک دغدغه دومی همراه شد که همان مشکلات واقعی جهان یعنی دولت‌های ضعیف و شکست خورده است. برای بیشتر دوران پس از 11 سپتامبر، من درحال کار روی مشکلات دولت و ملت‌سازی در کشورهایی با دولت‌های فروپاشیده یا بی‌ثبات بودم؛ تلاشی اولیه برای تامل در مورد این مساله کتابی بود که در سال 2004 با عنوان «دولت‌سازی: حکمرانی و نظم جهانی در قرن بیست و یکم» منتشر کردم. ایالات‌متحده و نیز به‌طور کلی‌تر، جامعه اهداکنندگان بین‌المللی سرمایه‌گذاری زیادی روی پروژه‌های ملت‌سازی در اقصی نقاط دنیا انجام داده است؛ از جمله در افغانستان، عراق، سومالی، ‌هائیتی، تی‌مور شرقی، سیرالئون و لیبریا. من شخصا با «بانک جهانی» و «آژانس کمک‌های استرالیا» موسم به «AusAid» برای بررسی مشکلات دولت‌سازی در ملانزی

 [Melanesia: ملانزی نام ناحیه‌ای است که از کناره غربی اقیانوس آرام شرقی تا دریای آرافورا در شمال و شمال شرقی استرالیا ادامه دارد. این جزایر به‌طور سنتی بخشی از ملانزی به‌شمار می‌آیند: فیجی، وانواتو، جزایر سلیمان، کالدونیای جدید، پاپوا گینه نو، پاپوای اندونزی، مجمع‌الجزایر بیسمارک، جزایر مالوکو و جزایر تنگه تورس] از جمله تی مور شرقی، پاپوا گینه نو، پاپوای اندونزی و جزایر سلیمان مشورت کردم؛ همه اینها با دشواری‌های جدی‌ای برای ساختن دولت‌های مدرن مواجه بودند. برای مثال، مشکل تاسیس نهادهای مدرن در جوامع ملانزی مانند پاپوا گینه نو و جزایر سلیمان را در نظر بگیرید. جامعه ملانزی سازماندهی قبیله‌ای دارد؛ یعنی چیزی که انسان‌شناسان به آن «دودمان‌های بندبندی» [segmentary lineages] می‌گویند؛ یعنی گروهی از مردم که تبارشان به یک جد مشترک می‌رسد. این قبایل که در همه جا تعدادشان از چند ده نفر تا چند هزار خویشاوند [kinsmen:عشیره] شمارش می‌شود به لحاظ محلی «وانتوک» [wantoks: این واژه شکلی تغییر یافته از واژه انگلیسی one talk است که در جوامع ملانزی دو معنا دارد: 1- یک دوست و همدم و رفیق نزدیک که فرد براساس زبانی مشترک دارای پیوندهای قدرتمند اجتماعی با اوست؛ 2- به معنای مجموعه‌ای مشترک از ارزش‌های فرهنگی ملانزیایی است که معمولا به یک زبان سخن می‌گویند. اصطلاحا به این زبان «نیم زبان» یا پیجین (Pidgin) می‌گویند. «نیم‌زبان» به‌عنوان یک وسیله ارتباطی در میان دو یا چند گروه که دارای زبان مشترک نیستند، ایجاد می‌شود. این زبان بیشتر در مناطق مستعمره کاربرد دارد. پیجین ملانزی و پیجین هاوایی از جمله این «نیم زبان»‌ها هستند. شاید در اینجا بتوان عبارت «همزبانان» را برای آن به‌کار برد [نامیده می‌شوند که شکلی «نیم زبان»ی [pidgin: در قاموس زبان شناسان، واژه‌ها، کلمات و عباراتی که اکثریت مردمان یک کشور به آن سخن می‌گویند و اکثریت نیز آن را می‌فهمند «زبان» گویند اما نیم‌زبان یا زبان آمیخته یا پیجین نوعی زبان ساده‌شده است که به‌عنوان یک وسیله ارتباطی در میان دو یا چند گروه که دارای زبان مشترک نیستند، ایجاد می‌شود. این زبان بیشتر در مناطق مستعمره کاربرد دارد] یا تغییر یافته از کلمه انگلیسی «one talk» یا «یک زبان» یا «هم‌زبان» است یعنی کسانی که به یک زبان تکلم می‌کنند. از هم گسیختگی اجتماعی [social fragmentation] که در ملانزی وجود دارد، استثنایی است. پاپوا گینه‌نو میزبان بیش از 900 زبان متقابل غیرقابل درک است؛ یعنی حدود یک ششم از کل زبان‌های بازمانده جهان.

22222

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان