ماهان شبکه ایرانیان

خلافت و کرامت انسان

کلّ سال و عمر ایام کرامت است؛ زیرا خدای سبحان براساس کرامت جهان را آفرید و انسان را خلق کرد و کارگزاران این نظام هم افراد کریم هستند

کلّ سال و عمر ایام کرامت است؛ زیرا خدای سبحان براساس کرامت جهان را آفرید و انسان را خلق کرد و کارگزاران این نظام هم افراد کریم هستند. درست است که نفت و گاز از زمین برمی خیزد، اما روزیِ ما نفت و گاز نیست! فرمود روزی شما از آسمان است ﴿وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکمْ وَ مَا تُوعَدُونَ[1] و آن هم رزق کرامت و انسانیت است؛ آن کرامت و انسانیت از نفت و گاز بهره خوب می برد و اگر رزق آسمانی که کرامت است نباشد، با داشتن نفت و گاز کسی به مقام والای انسانیت نمی رسد. درست است که در بخشی از آیات قرآن فرمود: ﴿وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُوا وَ اتَّقَوا﴾؛[2]باران هم از بالا می آید و نفت و گاز هم از پایین می آید، ولی آنچه این دو قطب را اداره می کند کرامت انسانی است. فرمود من کریم خلق کردم ﴿وَ لَقَدْ کرَّمْنَا بَنِی آدَمَ﴾؛[3] من انسان را کریمانه آفریدم، این تعبیر درباره آسمان و زمین و نفت و گاز و معدن طلا و نقره نیامده است، فرمود آنن مواد جماد می باشند؛ ولی من انسان را کریمانه آفریدم، این اصل اول. منشأ کرامت انسان هم خلافت اوست، چون او خلیفه و جانشین خدای کریم است از کرامت بهره برده است، این دو اصل. اصل سوم آن است که اگر جانشین، قائم مقام و خلیفه کرامت خود را از خدا دارد، باید «مستخلف عنه» خود را خوب بشناسد؛ زیرا کرامت انسان ذاتی او نیست، چون او جانشین و خلیفه کریم است، باید اسمای حسنای «مستخلف عنه» را هم بداند، متّصف بشود، عمل بکند و منتشر بکند تا طَرْفی از کرامت ببندد، او کرامت خود را از جانشینی «الله» دارد. اگر کسی حرمت او به قائم مقامی او بود، ارزش امضای او به حرمت آن «منوب عنه» است؛ اگر کسی از طرف او امضا کند ولی حرف خودش را بزند، این قیامش قیام غاصبانه است نه کریمانه. برابر اصل سوم ما باید اوصاف «مستخلف عنه» خود مان را بشناسیم و متّصف بشویم تا از کرامت طَرْفی ببندیم. یکی از سخنان نورانی امام رضا (سلام الله علیه) که این ایام به ولادت آن حضرت وابسته است این است که فرمود: مؤمن وقتی به ایمان کامل بار می یابد که سنّتی از پروردگار در او باشد، چه اینکه سنّتی از پیامبر در او باشد، چه اینکه سنّتی از امام در او باشد: «لَا یکونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً حَتَّی یکونَ فِیهِ ثَلَاثُ خِصَال».[4]کمتر کسی هست که درباره امام رضا(سلام الله علیه) سخن گفته باشد و این حدیث را ننوشته باشد یا نگفته باشد یا نشنیده باشد.

فرمود مؤمن وقتی به مقام ایمان بار می یابد که سنّت خدا، روش خدا و راه خدایی را داشته باشد؛ تا بنده شدم، تابنده شدم! وقتی برده او شد، تابنده می شود. فرمود اگر بخواهید طَرْفی از کرامت ببندید، باید آثار خدایی در شما باشد؛ آن بزرگواری، آن عظمت و جلال و شکوه در تو باشد! در این دعاهای سحر ماه مبارک رمضان اسامی او را می بریم تا خود متّصف به آنها شویم؛ او را به عنوان جمال، او را به عنوان جلال، او را به عنوان عظیم، او را به عنوان نور می خوانیم تا خودمان جلال و جمال و شکوه و نور پیدا کنیم. فرمود نورانی شدن برای شما ممکن است ﴿وَ جَعَلْنَا لَهُ نُوراً یمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ﴾.[5] ممکن است کسی در هر کسوت و شغلی که هست یک چراغ فروزانی باشد در آن محل یا در آن اداره یا در آن وزارتخانه یا در آن نظام ﴿وَ جَعَلْنَا لَهُ نُوراً یمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ﴾، مردان الهی مردان نوری اند! نور ان است که راه را به دیگران نشان بدهد، انسانِ نورانی نه بیراهه می رود و نه راه کسی را می بندد.

 بنابراین اصل اول این است که ساختار انسان براساس کرامت است و اصل دوم هم آن است که این کرامت ذاتی انسان نیست او﴿أَ لَمْ یک نُطْفَةً مِن مَنی یمْنَی﴾،[6]پس او کریم نیست و اگر کرامتی دارد به برکت همان یک «یایی» است که خدا به ما داد! بارها این شعر جناب حکیم سنایی را شنیدید که در عصر ایشان خواستند کعبه را مزین کنند و با پارچه های ابریشمی تزیین کنند، ایشان در آن شعر گفت کعبه با همین سنگ سیاه کافی است. کعبه است! قبله است! مطاف است!

کعبه را جامه کردن از هوس است ٭٭٭ یاء بیتی جمال کعبه بس است[7]

 این سنگ سیاه کعبه قبله ما و مطاف ماست، آن «حجر الاسود» را پیغمبر بوسید و برای همه هم فضیلت دارد که آن را ببوسیم، اما زیبایی و جمال و جلال کعبه در این نیست که کسی پرده ابریشمی بر پیکر او کند.

کعبه را جامه کردن از هوس است ٭٭٭ یاء بیتی جمال کعبه بس است

کعبه یک زیور دارد و آن یک حرف «یاء» است که خدا به خلیل و ذبیح خود فرمود: ﴿أَن طَهِّرَا بَیتِی﴾،[8] این یک «یاء» به کعبه شرف داد، به کعبه عظمت داد. حرف سنایی این است که این «یاء» را خدا به انسان هم داد و فرمود: ﴿وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی﴾.[9]چرا ما کعبه نباشیم؟ چرا از کعبه بالاتر نباشیم؟! در روایات ما دارد ارزش و آبروی مؤمن از آبروی جمال و جلال کعبه بالاتر است،[10]البته این سخن «بالاصالة» برای اهل بیت (علیهم السلام) و «بالتبع» برای شاگردان آنهاست خدا ابن بابویه را غریق رحمت کند! ایشان در کتاب قیم من لا یحضره الفقیه دارد کهه کعبه محترم است، قبله ماست، مطاف ماست، اما حرمت این به برکت ولایت و امامت است![11] اگر کسی خواست کعبه را از بین ببرد، ابرهه همچنان آماده است و اما اگر کسی نخواست کعبه را از بین ببرد، بلکه دوباره بخواهد کعبه را بازسازی کند؛ اگر کسی با امام زمانش رابطه نداشته باشد، به درون کعبه هم برود خدا او را پناه نمی دهد؛ این ابن زبیر بود، در عصر وجود مبارک حسین بن علی امام سجاد(علیه السلام) بود، این با امام زمانش بیعت نکرده است، در مکه بود که به درون کعبه رفت، بَست نشست و متحصّن شد، با منجنیق کعبه را خراب کردند، او را گرفتند اعدام کردند و دوباره کعبه را ساختند. کعبه برای امام محترم است! اگر کسی با امام زمانش رابطه نداشته باشد و به دورن کعبه هم بروند خدا پناهش نمی دهد. آن ابرهه که آمد خواست کعبه را ویران کند، اما امویان خواستند ابن زبیر را بگیرند و اعدام کنند و کعبه را دوباره بسازند؛ این بیان نورانی ولایت و امام که مرحوم صاحب من لا یحضره الفقیه در آن کتاب قیم نقل کرد، این است. غرض آن است که اگر کسی مؤمن بود و حرمت این یاء را حفظ کرد و به آن متکلّم وحده خود را مرتبط دانست، اگر بالاتر از کعبه نباشد، کمتر از کعبه نیست!

کعبه را جامه کردن از هوس است ٭٭٭ یاء بیتی جمال کعبه بس است

 این «یاء» را خدا به ما هم داد، فرمود: ﴿وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی﴾. ما این بدن را که ابزار کار است اصل ندانیم، رزق ما در نفت نیست، رزق ما در گاز نیست، رزق ما در کرامت ماست! این کرامت از زمین نمی جوشد، این معدن زمینی نیست، این معدن دریایی نیست، این کوه نیست ﴿وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکمْ وَ مَا تُوعَدُونَ﴾! اگر آسمانی شدید و با فرشتگان رابطه داشتید، چه اینکه انقلاب ما به این سَمت بود، دفاع مقدس به این سمت بود و آن که شربت شهادت می نوشید همین راه را داشت، لذا این کشور تأمین است. این کارِ آسانی نیست که بیش از بیست سال کسی قطع نخاع باشد و بگوید «اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ»! این کار فرشتگان است! مگر می شود کسی تمام اعضا و جوارحش را از دست بدهد و آنچه از زبانش شنیده می شود «الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد» باشد؟! این ﴿وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکمْ وَ مَا تُوعَدُونَ﴾ است. بنابراین طبق این اصول یادشده، ما کرامت را در سایه خلافت «الله» داریم و در این کلمه «خلیفة الله»، این حرف «تاء» نشانهٴ تأنیث نیست. آدم «خلیفة الله» است، نه «خلیفُ الله»! این «تاء»، «تاء» مبالغه است. به همان دلیل که زینب کبرا عقیلهٴ بنی هاشم است، حسین بن علی هم عقیلهٴ بنی هاشم است؛ این «تاء»، «تاء» مبالغه است، نه تاء تأنیث. اگر گفتند فلان شخص «علامة» است، این «تاء» «تاء» مبالغه است؛ اگر گفتند حسین بن علی هم عقیله بنی هاشم است، قمر بنی هاشم هم عقیله بنی هاشم است، این «تاء» «تاء» مبالغه است و اگر درباره زینب کبرا(سلام الله علیهم اجمعین) گفته شد او عقیله بنی هاشم است، این «تاء» «تاء» تأنیث نیست؛ مثل اینکه به یک زن بگویند «علامة»، این «تاء» در «علامة» که «تاء» مبالغه است، هم صفت مرد است و هم صفت زن.

بنابراین خدای سبحان ما را با دست کرامت آفرید و برای اینکه اسباب کرامت را آماده کند، فرشتگان را به خدمت ما گرفته است؛ فرمود آنهایی که کتاب های الهی را می آورند ﴿بِأَیدِی سَفَرَةٍ ٭ کرَامٍ بَرَرَةٍ﴾؛[12]فرشتگان کریم پیام الهی را می آورند، آنها که فَرّاشی شما را به عهده می گیرند فرشتگان کریم هستند. این روایات را از کافی[13] تا معالم[14] و از معالم تا کافی همه محدّثان ما نقل کردند که «إِنَّ الْمَلَائِکةَ لَتَضَعُ أَجْنِحَتَهَا لِطَالِبِ الْعِلْم»؛ هر محفلی که سخن علمی، سخن از خدا و پیغمبر و قرآن و عترت است، فَرّاشی آن مجلس را فرشته ها به عهده دارند؛ خواه دانشگاه باشد، خواه حوزه باشد، خواه حسینیه و مسجد! هر جا سخن از علم است و معارف است فرش می خواهد که فَرّاشان آن محفل ملائکه می باشند «إِنَّ الْمَلَائِکةَ لَتَضَعُ أَجْنِحَتَهَا لِطَالِبِ الْعِلْم». مستحضرید این فرشته ها را که خدا با کرامت می ستاید، این فرشتگان کریم که با پرهای مشروح در سوره «فاطر» تنزّل می کنند ﴿أُوْلِی أَجْنِحَةٍ مَّثْنَی وَ ثُلاَثَ وَ رُبَاعَ[15]آن که پَر او همانند پر کبوتر و مرغ نیست، آن پَر زیر پای ما برای سه اصل است که پهن می شود: به ما می گوید اگر بخواهی رشد کنی باید پَر در بیاوری، یک؛ اگر بخواهی رشد کنی، بعد از پَر در آوردن باید آیین پرواز یاد بگیری، دو؛ بعد از اینکه پر درآوردی و آیین پرواز را یاد گرفتی، از جهت باید پرواز کنی نه در جهت، سه؛ آن که در جهت پرواز می کند، مرغی است که به طمع تالاب از شمال به جنوب یا از غرب به شرق می آید، اما آن که از جهت حرکت می کند فرشته است:

تو فرشته شوی ار جهد کنی از پی آنک ٭٭٭ برگ توتست که گشتست به تدریج اطلس[16]

به ما گفتند اگر فرشته نشدید خسارت است. این فرّاشان فرمایش و پیام آنها همین سه اصل است که پَر در بیاورید، پرواز کنید، و از جهت بیرون بروید، نه در جهت! آن پرواز شمال و جنوب برای تالاب، از این مرغ ها هم ساخته است؛ چه حلال گوشت و چه حرام گوشت از آنها، آنکه هنر نیست! از جهت و از طبیعت بیرون آمدن، آن وصف مد نظر است. بنابراین کرامت در همین جریان هاست، فرّاشان ما فرشتگان کریم اند، آموزگاران ما فرشتگان کریم اند، آن معلم کل هم ما را در کلاس کرامت فرا خواند که بارها به عرضتان رسید، آغاز سوره مبارکه «علق» این است که ﴿اقْرَأْ وَ رَبُّک الأکرَمُ ٭ الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ ٭ عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ یعْلَمْ﴾،[17] به همه ما در آغاز تفسیر و نزول قرآن فرمود وارد کلاسب شوید که معلّم آن اکرم است. اگر گفتند در فلان کلاس فقیه تدریس می کند یعنی درس فقه می دهد، در فلان کلاس مهندس تدریس می کند درس هندسه می دهد، در فلان کلاس مفسّر یا متکلّم یا حکیم تدریس می کند یعنی درس تفسیر و کلام و حکمت می دهد، اگر گفتند در فلان کلاس اکرم تدریس می کند یعنی درس کرامت می دهد؛ این درس، درس کتاب نیست!

بشوی اوراق اگر همدرس مایی ٭٭٭ که علم عشق در دفتر نباشد[18]

نفرمود خدای علیم! نفرمود خدای فقیه! نفرمود خدای حلیم! فرمود خدای اکرم درس می دهد: ﴿اقْرَأْ وَ رَبُّک الأکرَمُ ٭ الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ ٭ عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ یعْلَمْ﴾. بنابراین ساختار اصلی کرامت است، فَرّاشان ما فرشتگان کریم­اند، مأموران اجرایی فرشتگان کریم اند، آورندگان برنامه های آموزشی فرشتگان کریم­اند، معلم کل هم کریم است و حیف است که انسان از همه این مبادی و مبانی کرم بهره کرامت نبرد. همیشه، هر روز و هر لحظه، لحظه کرامت است و مخصوصاً این ایام، این بخش کوتاه مربوط به مسئله کرامت بود. اما آنچه مربوط به امامزاده هاست که فرمودند قطب فرهنگی این مملکت را امامزاده ها تشکیل می دهند، یک توضیح لازم است و آن توضیح این است که اسلام در حجاز رشد کرد و در زمان خود حضرت از منطقه شبه «جزیرة العرب» تعدّی نکرد، بعد ترقّی کرد که امپراطوری ایران را در شرق و روم را در غرب گرفت و کل خاورمیانه را اسلام احاطه کرده است. یک بیان نورانی امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) دارد که آن بیان در خلال این مطالب به عرضتان می رسد. حواث بسیار مهمی در همان حجاز و بخشی از عراق اتفاق افتاد؛ مسئله غدیر بود که در جریان حجاز اتفاق افتاد، مسئله کربلا بود که در عراق اتفاق افتاد، مسئله تأسیس حوزه های علمیه به وسیله امام باقر و صادق (سلام الله علیهم اجمعین) که در عراق اتفاق افتاد؛ هرکدام از این ائمه هم نور بودند که مشکلات جامعه را حل کردند، ولی صدای غدیر را چه کسی به ایران رساند؟ خطر سقیفه را چه کسی به ایران منتقل کرد؟ جریان کربلا را چه کسی به ایران منتقل کرد؟ اینکه می گویند اگر زینب(سلام الله علیها) نبود ـ کربلا در کربلا می ماند ـ این دربارهٴ بخش خاصی از عراق و حجاز است. چه کسی غدیر را به ایرانی ها منتقل کرد؟ این سوغات را چه کسی آورد؟ جریان کربلا را چه کسی به ایران آورد؟ جریان امام صادق و امام باقر و حوزه های علمیهٴ این بزرگواران را چه کسی به ایران آورد؟ غیر از همین سادات؟! غیر از این امامزاده ها؟! غیر این قطب های فرهنگی؟! اجداد ما نه تِیم و عَدی را می شناختند، نه از قضیه غدیر و سقیفه کاملاً باخبر بودند، آن روز که رسانه های گروهی نبود! آن روز که مبلّغان نبودند! اگر خدای ناکرده اسلام که به ایران آمده بود، همه منطقه ها را افسران و سربازان تِیم و عَدی طی می کردند، ما این ننگ را چه می کردیم؟ ما امروز به جای اینکه غدیری باشیم سقفی می شدیم، چه اینکه خیلی از کشورها همین طور هستند! از کجا اجداد ما عظمت و جمال و جلال و حُسن غدیر را فهمیدند و از خطر سقیفه باخبر شدند؟ غیر از این سادات؟! ما راه دیگری داشتیم؟ این قطب فرهنگی ـ این امامزاده ها ـ به برکت وجود مبارک امام رضا(سلام الله علیه) به ایران آمدند. آن که در قم نزول اجلال کرد یا در فارس نزول اجلال کرد یا در منطقه های دیگر نزول اجلال کردند، اینها حاملان پیام غدیر بودند و اجداد ما به برکت اینها علی بن ابیطالب را شناختند! کشورهای دیگری که این امامزاده ها راه پیدا نکردند و نرفتند، اینها سقفی درآمدند! آن تلاش و کوشش وجود مبارک حضرت در غدیر همه در آن کشورهااز بین رفته است! وجود مبارک امیرالمؤمنین در خطبه «قاصعه» فرمود مردم، وحدت را حفظ کنید![19] الآن گزارشی که این بزرگوار درباره متخصصان نفت و گاز داد، ما از این فرزندان به لطف الهی زیاد داریم، این هوش در ایران بود و یک کشور سابقه داری است! این کشور سابقه دار که حکیم پرور است فقیه پروراست، عالم پرور است، ادیب پرور و متخصص پرور است نباید دستش به عدّ ه ای از بیگانه ها دراز بشود. ما یک روابط مشترکی داریم، ادب یک زبان بین المللی است که اگر کسی به ما بد نکرد ما هم به او بد نمی کنیم، آیات سوره مبارکهٴ «ممتحنه» که در مقدمه قانون اساسی[20]ما آمده است گویاست که ﴿لَا ینْهَاکمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یقَاتِلُوکمْ﴾.[21] اما وجود مبارک حضرت امیر در خطبه «قاصعه» فرمود این وحدت و انجسام را از دست ندهید؛ اگر خدای ناکرده این وحدت و انسجام را از دست دادید و حرف مرا نشنیدید یا گفتید داشتن رهبر خوب کافی است، این اشتباه است! رهبر اگر علی بن ابیطالب هم باشد مادامی که مسئولین در مسیر نباشند شکست قطعی است، چه اینکه شکست علی بن ابی طالب هم قطعی بود! نگوییم یک رهبر خوب داریم، باید بگوییم ما هم کریم هستیم، ما هم می توانیم، ما هم وظیفه داریم، ما هم خوبیم، ما را خوب خلق کرد و ما می توانیم! حضرت فرمود اگر بگویید ما یک رهبر خوب داریم کافی نیست، همه باید چنین باشید و من را تنها نگذارید؛ این را در خطبه «قاصعه» فرمود. فرمود: «الْأَکاسِرَةُ وَ الْقَیاصِرَةُ»، شما هم دشمنان شرقی دارید و هم دشمنان غربی. این «الْأَکاسِرَةُ» که در نهج البلاغه است جمع کسراست و کسرا هم همان سلاطین ایران را می گفتند و «الْقَیاصِرَةُ» جمع قصیر است که قیصر حکام روم را می گفتند. فرمود: در شرق شما «الْأَکاسِرَةُ» دهن باز کردند، در غرب شما «الْقَیاصِرَةُ» دهن باز کردند؛ این «الْأَکاسِرَةُ وَ الْقَیاصِرَةُ» به پیغمبرزاده ها رحم نکردند، به امامزاده ها رحم نکردند به شما هم رحم نمی کنند.[22] فرمود شما شنیده اید ابراهیم خلیل که «خلیل من همه بتهای آذری بشکست»[23] پیغمبر بود؟ شنیده اید اسحاق پیغمبر بود؟ شنیده اید یعقوب پیغمبر بود؟ اینها را که شنیدید! وقتی همین شرقی ها و همین غربی ها بر بخش وسیعی از خاورمیانه مسلط شدند، با این پیغمبرزاده ها چکار کردند؟ اینها را چارویدار کردند!...ما وقتی قرآن را به کسی می دهیم یا می گیریم می بوسیم، ولی درباره نهج البلاغه چنین سنّتی نیست که آن را ببوسیم؛ یک وقت من این نهج البلاغه را خدمتشان دادم، دیدم این کتاب را بوسید، دیدم مثل قرآن دارد با نهج البلاغه عمل می کند! در همین نهج البلاغه آمده که فرمود این «اکاسرة» و «قیاصرة» ـ این دشمنان شرق و غرب ـ می دانید با امامزاده ها و پیغمبرزاده ها چکار کردند؟ نگفتند اینها فرزندان ابراهیم خلیل اند سازنده کعبه است، اینها را چارویدار کردند! «إِخْوَانَ دَبَرٍ وَ وَبَرٍ»! «وَبَر» این قسمت جلوی سینه شتر هست که عباهای وَبری از همین جاست؛ این موها را که می چینند این را می گویند «وَبَر»، پارچه ها و پرده ها و غیره که با این پشمهای روی سینه شتر درست می کنند خیلی لطیف، با دوام و نرم است. «دَبَر» هم پشت شتر است که وقتی پشت شتر زخم می شود چارویدار آن زخم را تیمار می کند، این را حضرت در نهج البلاغه فرمود، فرمود: «اکاسرة» از شرق آمدند و «قیاصرة» از غرب آمدند پیغمبرزاده ها را چارویدار کردند! اگر ـ خدای ناکرده ـ خطری این انقلاب را تهدید کند، خیلی ها را آنها ماشین شور می کنند و به آنها سمت نمی دهند! اگر کسی گوشش به حرف بیگانه باشد؛ آن که حرمت خون شهدا را نداند؛ آن که عُرضه ای که خدا به او داد را بکار نبست؛ آن که سرمایه فنی را که خدا به او داد به بیگانه سپرد؛ آن که در کنار سفره ایران و ایرانی نشست، اما همین که در کنکور قبول شد تمام خدماتش را به بیگانه داد، او باید جوابگوی نعمت الهی باشد! فرمود: این «اکاسرة»، این «قیاصرة»، آنها را اصحاب «دَبَر» و اصحاب «وَبَر» کردند، این حرف علی همیشه زنده است! این قطب فرهنگی ـ این امامزاده ها ـ نهج البلاغه را برای ما آوردند، صحیفه سجادیه را برای ما آوردند، غدیر و کربلا را برای ما آوردند. قصه کربلا و جریان کربلا کجا در ایران منتشر شد؟ به دست چه گروهی منتشر شد؟ جریان امام باقر و امام صادق (سلام الله علیهم اجمعین) که حوزه های علمیه تشکیل دادند کجا منتشر شد؟ بسیاری از این روات را شما می بینید که اهل ایران هستند! اینها به برکت امامزاده ها این معارف را شناختند. بنابراین اگر گفته شد امزاده ها قطب فرهنگی هستند، اوقاف موظف است مؤدّب باشد، یک؛ عالم باشد، دو؛ عادل باشد، سه؛ عاقل باشد، چهار؛ دستش پاک، چشمش و شکمش پاک باشد تا آن عُرضه را داشته باشد که به این امامزاده خدمت کند. اگر خدای ناکرده به حرم امن وقف تعدّی شده، بی جا مصرف شده یا بر خلاف رضای واقف مصرف شده گرفتار نفرین همان امامزاده خواهد شد! ما موظفیم وقتی وارد شدیم مثل علامه طباطبایی که وقتی وارد حرم می شد در و دیوار را می بوسید، احترام کنیم. ماها وقتی وارد حرم می شویم در و دیوار را می بوسیم، اینها که پیغمبر و امام نبودند، اینها امام زاده هستند؛ اینها آمدند کربلا را برای ما معرفی کردند! حسین بن علی که آن کار را کرده، چطور ایران و عراق و امثال آنها حامی کربلا شدند؟ آن جریان عظمت غدیر، چطور ایران غدیری شد؟ این همه کشورهای اسلامی، هشتاد درصدشان حرف غدیر را گوش ندادند! حرف کربلا را گوش ندادند! حرف امام باقر و امام صادق را گوش ندادند! چطور تنها کشوری که می گوید «أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیاً حُجَّةُ اللَّه» ایران اسلامی است؟ چرا؟ چه کسی این را آورده؟ به برکت همین امامزاده ها آمد! بنابراین اگر فرمودند اینها قطب فرهنگی اند، این ایام را گرامی می داریم و بدانیم مزار اینها منشأ رحمت و برکت است؛ همه قبرستان ها مخصوصاً کنار قبور اینها، مدرسه است! ما وقتی کنار قبرستان عبور می کنیم یا از کنار مزار اینها عبور می کنیم، باید باورمان بشود که این جا حوزه علمیه و دانشگاه است و این جا چیز به ما یاد می دهند، چون به ما نگفتند وقتی قبرستان رفتی فاتحه بخوان، فاتحه خواندن را که همه ما می دانیم و خودشان هم خواندند. به ما گفتند وقتی رفتید به قبرستان، این را بفهمی که رفتی مدرسه! قبرستان مدرسه است، چرا؟ آن حمد و سوره را که همه بلدند و می خوانند، ادب قبرستان رفتن این درخواست است؛ یعنی در کمال ادب بایست به اینها سلام بکن و بگو شما را به «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه» قسم بگو آن جا چه خبر است تا من هم بفهمم. قبرستان مدرسه است! کسی کنار قبرستان برود و چیزی یاد نگیرد، معلوم می شود که جزء فرشتگان نیست. «السَّلَامُ عَلَی أَهْلِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مِنْ أَهْلِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ یا أَهْلَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ بِحَقِّ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ کیفَ وَجَدْتُمْ قَوْلَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مِنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ »؛[24] شما را به «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه» قسم بگویید آن جا چه خبر است؟! پس معلوم می شود آنجا می شود خبردار شد. اینکه می بینید مرحوم آقای قاضی یا شاگردان عمر وسیعی را در قبرستان می گذراندند چون آن جا راه ها هست و می دانند که می شود با مرده ها صحبت کرد، می شود از آنها خبر گرفت! این دعا را برای چه به ما گفتند؟ به ما گفتند اینها را به «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه» قسم بدهید که با شما حرف بزنند و بگویند که آن جا چه خبر است. این قبر همین یک متر و نیم خاک است یا «رَوْضَةً مِنْ رِیاضِ الْجَنَّة»؟[25]شما روایات قبر را ببینید، می بینید آمده که تا چشم کار می کند باغ است! این کدام قبر است؟ اگر قبرستان برای این بود که ما برای آنها آش و حلوا بدهیم که این مکتب نبود، یک حمد و سوره ای است که می خوانیم و یک عرض ادبی هم می کنیم و ثواب هم دارد، این سر جایش محفوظ است؛ اما برنامه قبرستان آن دعاست! ما آنها را قسم می دهیم، از «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه» بالاتر چیست؟ می گویم آن جا چه خبر است؟ بگویید تا ما هم بفهمیم! چه چیزی جواب باید بدهیم؟ چه چیزی باید بیاوریم؟ چه چیزی از ما می خواهند؟ «بِحَقِّ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ کیفَ وَجَدْتُمْ قَوْلَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مِنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ»، آن گاه پایانش هم دعاست «یا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ بِحَقِّ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ اغْفِرْ لِمَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ احْشُرْنَا فِی زُمْرَةِ مَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ». قبرستان مکتب است! مدرسه است! حالا قبرستان ما ـ خدای ناکرده ـ سگ عبور بکند، این ادب دینی ماست؟! این وظیفه ماست که قبرستان باز باشد و هر حیوانی بخواهد عبور کند؟! قبرستان مدرسه است! قبرستان مکتب است! قبرستان دانشگاه است! ما مشکلات مملکتمان نداشتن همین مسائل اخلاقی است! اگر می بینید اختلاس و حقوق نجومی است، در اثر اینکه ما این مسائل را رعایت نمی کنیم، وگرنه همه چیز در این مملکت داریم.

پی نوشت ها


[1] سوره ذاریات، آیه22.

[2] سوره اعراف، آیه96.

[3] سوره إسراء، آیه70.

[4] الکافی(ط ـ الإسلامیة)، ج2، ص241؛ «لَا یکونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً حَتَّی یکونَ فِیهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ سُنَّةٌ مِنْ رَبِّهِ وَ سُنَّةٌ مِنْ نَبِیهِ وَ سُنَّةٌ مِنْ وَلِیهِ فَأَمَّا السُّنَّةُ مِنْ رَبِّهِ فَکتْمَانُ سِرِّه. ..».

[5] سوره انعام، آیه122.

[6] سورة قیامت، آیه37.

[7] سیر العباد الی المعاد(سنایی ـ چاپ تهران)، ص 101.

[8] سوره بقره، آیه125.

[9] سوره حجر، آیه 13؛ سوره ص، آیه72.

[10] الخصال، ج1، ص27؛ «الْمُؤْمِنُ أَعْظَمُ حُرْمَةً مِنَ الْکعْبَةِ».

[11] من لا یحضره الفقیه، ج2، ص248 و 249؛ «مَنْ أَرَادَ الْکعْبَةَ بِسُوءٍ. .. وَ إِنَّمَا لَمْ یجْرِ عَلَی الْحَجَّاجِ مَا جَرَی عَلَی تُبَّعٍ وَ أَصْحَابِ الْفِیلِ لِأَنَّ قَصْدَ الْحَجَّاجِ لَمْ یکنْ إِلَی هَدْمِ الْکعْبَةِ إِنَّمَا کانَ قَصْدُهُ إِلَی ابْنِ الزُّبَیرِ وَ کانَ ضِدّاً لِصَاحِبِ الْحَقِّ فَلَمَّا اسْتَجَارَ بِالْکعْبَةِ أَرَادَ اللَّهُ أَنْ یبَینَ لِلنَّاسِ أَنَّهُ لَمْ یجِرْهُ فَأَمْهَلَ مِنْ هَدْمِهَا عَلَیهِ».

[12] سوره عبس، آیات15 و 16.

[13] الکافی(ط ـ الإسلامیة)، ج1، ص34.

[14] معالم الدین و ملاذ المجتهدین(قسم الفقه)، ج 1، ص69.

[15] سوره فاطر، آیه1.

[16] دیوان سنایی، قصیده90.

[17] سوره علق، آیه3 ـ 5.

[18] دیوان حافظ، غزل162.

[19] نهج البلاغة(للصبحی صالح)، خطبه192؛ «فَانْظُرُوا کَیفَ کَانُوا حَیثُ کَانَتِ الْأَمْلَاءُ مُجْتَمِعَةً وَ الْأَهْوَاءُ مُؤْتَلِفَةً وَ الْقُلُوبُ مُعْتَدِلَةً وَ الْأَیدِی مُتَرَادِفَةً وَ السُّیوفُ مُتَنَاصِرَةً وَ الْبَصَائِرُ نَافِذَةً وَ الْعَزَائِمُ وَاحِدَةً أَ لَمْ یکُونُوا أَرْبَاباً فِی أَقْطَارِ الْأَرَضِینَ وَ مُلُوکاً عَلَی رِقَابِ الْعَالَمِینَ».

[20] مقدمه قانون اساسی، اصل 14؛ «به حکم آیه شریه ﴿لاَ ینْهَاکمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یقَاتِلُوکمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یخْرِجُوکمْ مِنْ دِیارِکمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیهِمْ إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُقْسِطِینَ﴾ دولت جمهوری اسلامی ایران و مسلمانان موظفند نسبت به افراد غیرمسلمان با اخلاق حسنه و قسط و عدل اسلامی عمل نمایند و حقوق انسانی آنان را رعایت کنند، این اصل در حق کسانی اعتبار دارد که برضد اسلام و جمهوری اسلامی ایران توطئه و اقدام نکنند».

[21] سوره ممتحنه، آیه8.

[22] نهج البلاغة(للصبحی صالح)، خطبه192.

[23] دیوان سعدی، غزل40؛ «دگر به روی کسم دیده بر نمی باشد ٭٭٭ خلیل من همه بت های آزری بشکست».

[24] بحارالانوار، ج99، ص301.

[25] الکافی(ط ـ الإسلامیة)، ج3، ص242.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان