شیخ در یک نگاه
«مُحمّد بن نعمان» ملقب به شیخ مُفید(ره) و معروف به ابن المعلّم، فقیه و متکلم برجستة شیعه در قرن چهارم و اوایل سدة پنجم هجری قمری است. او تقریباً 7 سال بعد از آغاز غیبت کبری، در 11 ذیقعده سال 336ق در نزدیکی بغداد[1] متولد شد. این فقیه پر آوازه و متکلم زبردست، مکتب کلامی شیعه را در عصر خود به اوج کمال رساند.
«شریف ابویعلی جعفری»[2] دربارة سبک زندگی شیخ مفید(ره) گفته است: «او مقدار کمی از شب را می خوابید، آنگاه بر خاسته، نماز می گذارد، یا کتاب می خواند، یا درس می گفت، یا قرآن تلاوت می کرد.»[3]
شیخ از مستمندان بسیار دستگیری می کرد، فروتنی و خشوع وی زیاد، نماز و روزه اش فراوان، و لباسش زبر بود. گاه عضد الدوله شیخ را زیارت می کرد. او شیخی متوسط القامه، لاغر اندام و گندم گون بود. در مدت هفتاد و شش سال عمر خویش، بیش از دویست کتاب تصنیف کرد. پس از مرگ، هشتاد هزار نفر در تشییع جنازه اش شرکت کردند.[4]
شیخ از علمای بزرگ جهان اسلام بهره برد. مؤلف کتاب «اعیان الشیعة» پنجاه و شش تن از اساتید شیخ را معرفی می کند که برخی از آنان عبارتند از: ابوغالب زراری (متوفای 368ق)، ابن قولویه قمی (متوفای 369ق)، ابوعبدالله حسین بن علی جعل بصری (متوفای 369ق)، شیخ صدوق (متوفای 381ق)، ابن جنید اسکافی (متوفای 381ق)، علی بن عیسی رمّانی (متوفای 384ق)، محمّد بن عمران مرزبانی (متوفای 384ق)، ابن ولید قمی، ابو علی صولی بصری، ابو عبدالله صفوانی، ابن ابی عقیل و...[5]
ابن ندیم که از معاصران شیخ مفید بوده و مانند او در بغداد می زیسته، در «فهرست» خود نوشته است: «ابن المعلم - ابوعبدالله - که ریاست متکلمین شیعه در عصر ما به وی رسید، در علم کلام (عقاید و مذاهب) به روش مذهب شیعه، بر همه کس پیشی دارد. دانشمندی باهوش و بافراست است. از کتابهای او دریافتم که دانشمندی عالیقدر است.»[6]
ستایش و هراس علمای اهل سنت
مشاهیر علمای اهل سنت نتوانسته اند فضایل شیخ را انکار کنند؛ ولی شیخ چنان اعتقادات تشیع را تبلیغ کرد و مخالفین را با قوی ترین منطق خود زمینگیر نمود که آنان هنگام رحلتش آسوده خاطر گشتند. اینک عبارات برخی از مخالفینش را با هم به نظاره می نشینیم:
عبدالرحمن ابن جوزی
ابن جوزی، دانشمند مشهور اهل سنت که هم عصر شیخ مفید(ره) است، در وقایع سال 413ق می نویسد: «محمد بن محمد بن نعمان ابوعبدالله معروف به ابن معلم، پیشوای شیعة امامیه و دانشمند آنها بوده و کتابها بر اساس مذهب آنان تصنیف کرده است. سید مرتضی از جمله شاگردان اوست. ابن معلم مجلس مناظره ای در خانه اش واقع در "درب ریاح" منعقد ساخته بود که در آن عموم دانشمندان گرد می آمدند. او نزد امرای اطراف که متمایل به مذهب وی بودند، مقامی عالی داشت. در ماه رمضان امسال (413ق) وفات یافت و سید مرتضی او را مرثیه گفت.»[7]
خطیب بغدادی
خطیب بغدادی (متوفای 463ق) بعد از آنکه نتوانسته فضایل روشن شیخ مفید(ره) را نادیده بگیرد، ناتوانی مخالفان را در مقابل شیخ ابراز نموده و هراس شان را اینگونه بیان می کند: «صنف کتبا کثیرة فی ضلالهم و الذب عن اعتقادهم... إلی أن أراح الله منه فی شهر رمضان؛[8] [مفید] کتابهای بسیاری در گمراهی مخالفان و دفاع از اعتقاد شیعه نوشته است. ..! تا اینکه خداوند اهل تسنن را با مرگ وی در ماه رمضان آسوده گردانید. »
سخنان خطیب به روشنی می رساند که متعصبان مخالف چقدر از شخصیت شیخ و تألیفات و مکتب وی در رواج مذهب تشیع هراس داشتند، چنان که از سخنان دانشمندان بعدی عامه نیز روشن می گردد.
شیخ عبدالله یافعی
وی در «مرآت الجنان فی تاریخ مشاهیر الاعیان » ضمن وقایع سال (413ق) و دانشمندانی که در آن سال درگذشته اند، می نویسد: «دانشمند شیعه و پیشوای رافضه، صاحب تصانیف بسیار، معروف به مفید و ابن معلم می باشد. وی در کلام و فقه و جدل، استادی فرزانه بود. او در دولت آل بویه با طرفداران هر مسلک و عقیده ای با جلالت و عظمت مناظره می کرد. وی در سال 413 ق وفات یافت. .. خداوند از دست او ما را آسوده گردانید. »[9]
ابن حجر عسقلانی
وی که از متعصبان اهل سنت است، در «لسان المیزان» این دانشمند عالیقدر شیعه را چنین معرفی می کند: «دانشمند بزرگ رافضه (شیعه) ابوعبدالله، ابن معلم، صاحب تصانیف بدیع است که بالغ بر دویست کتاب می باشد. او به خاطر عضدالدوله قدرتی بزرگ داشت. هشتاد هزار رافضی (شیعه) جنازة او را تشییع کردند. در سال 413ق وفات یافت. شیخ مفید بسیار پارسا و فروتن و پاسدار علم بود. گروهی از دانشمندان از محضرش برخاستند و در بزرگداشت مکتب تشیع جایگاهی عالی یافت، تا جایی که گفته اند: او بر هر دانشمند بلندقدری منت دارد. پدرش در «واسط» معلم بود، و مفید در آنجا متولد گردید. بعضی نیز گفته اند: در «عکبرا» متولد شده است. می گویند عضد الدوله برای ملاقات او به خانه اش می رفت و هرگاه بیمار می شد، به عیادتش می شتافت.»[10]
و این همان حقیقتی است که در این شعر آمده است:
شَهِدَ الأَنَامُ بفضْلِهِ حتی الْعدَاء
وَ الْفضْلُ ما شهِدَتْ به الأَعْدَاءُ
تمامی مردم، حتی دشمنانش به فضل او گواهی می دهند، و فضیلت حقیقی آن است که مخالفین به آن شهادت و گواهی دهند.
مرزبان اعتقادات شیعه
شهر بغداد در روزگار شیخ مفید - قرن چهارم هجری - شاهد انقلابی فرهنگی، فکری، سیاسی و علمی بود. این شهر به عنوان مهم ترین مرکز علمی و سیاسی جهان اسلام، از ویژگیهای خاصی برخوردار بود. آل بویه و حمدانیان که شیعه بودند، قدرت یافته و از دانشمندان شیعی حمایت می کردند و یا حداقل از آن آزار و اذیتها که قبلاً به شیعیان می رسید، جلوگیری می کردند و این فرصت خوبی بود تا دانشمندان شیعه از حقانیت مذهب امامیه دفاع کنند. در آن زمان شیخ مفید به عنوان پرچمدار مکتب شیعه از هیچ تلاشی برای اعتلای مکتب اهل بیت(ع) فروگذار نمی کرد. فعالیتهای وی را می توان در چند محور خلاصه کرد:
الف) تربیت شاگردان
شیخ برای پیشبرد اهداف مقدس خویش به تربیت عالمان ربانی همّت گماشت، تا اینکه در مکتب تربیتی این شخصیت برجسته، دانشمندان بزرگ و نامدار شیعه تربیت شدند که امروزه افتخار عالم اسلام محسوب می شوند و هر کدام در دفاع از مبانی شیعه تلاشهای چشمگیری انجام داده اند. برخی از آنان عبارتند از:
سید مرتضی (متوفای 436ق)، سید رضی (متوفای 406ق)، شیخ طوسی (متوفای 460ق)، ابوالعباس نجاشی، شخصیت نگار و رجالی معروف جهان تشیع (متوفای 450ق)، سلَّار دیلمی (متوفای 463ق)، ابوالفتح کراجکی (متوفای 449ق)، ابویعلی محمّد بن حسن جعفری (متوفای 463ق) و...[11]
در محضر صدیقه طاهره(ع)
مقام علمی و منزلت معنوی شیخ به حدی بود که شبی در خواب حضرت زهرا(ع) را دید که دست حسنین(ع) را گرفته، خطاب به شیخ فرمود: ای شیخ! به این دو فرزندم فقه بیاموز! ساعاتی بعد حیرت مرحوم مفید برطرف شد؛ چراکه مادر[12] سید مرتضی و سید رضی را دید که دست دو فرزند خود را در دست دارد که به شیخ گفت: «یا شیخ! خذ ولدی هذین و علمهما الفقه ؛ ای شیخ! به این دو فرزندم فقه بیاموز!»[13]
ب) مناظرات کلامی
شیخ که در مناظرات کلامی مهارت خاصی داشت، با عالمان و متکلمان معروف عصر خود مناظرات معروفی داشته است. با بزرگان فرقه های معتزله، اشاعره و مذاهب گوناگون اهل سنت و حتی شیعه از قبیل زیدیه و اسماعیلیه به بحث و مناظرة حضوری و شفاهی می پرداخت که نمونه های آن را در کتاب ارزندة «الفصول المختارة» می توانیم ببینیم.[14]
برخی از دانشمندان و عالمانی که با شیخ بحث کرده اند و نظرات و آرای آنها به نقد کشیده شده و شیخ در مناظرات علمی بر آنان فائق آمده،[15] عبارتند از:
قاضی عبدالجبار معتزلی، قاضی ابوبکر احمد بن سیار، ابو الهذیل علّاف، ابو عمرو شطوی، ضرار بن عمرو ضبی، قاضی ابو محمد عمانی، ابوبکر بن دقّاق، ورثانی، ابو الحسین خیاط، ابوالقاسم کعبی، عبدالله بن کلّاب، سوّار قاضی، ابوبکر بن صرایا، ابو عثمان جاحظ و ابراهیم نظّام.[16]
ج) تحول در علوم اسلامی
قبل از شیخ مفید(ره)، فقه بین علمای شیعه به صورت کنونی رایج نبود؛ بلکه احادیث فقهی منقول از ائمة اطهار(ع) با سلسله سند عیناً در کتابها نقل می شد و فقها هیچ گونه تصرّفی در متن حدیث نمی کردند و حتّی در نقل احادیث، سلسله سند آنها را کامل ذکر می کردند. بعدها این شیوه، اندکی تکامل یافت و فقها به خود اجازه دادند که در همان محدودة احادیث تا حدّی اجتهاد کنند و طبق مدلول و مضمون احادیث فتوا دهند. کتاب «علل الشرائع» پدر شیخ صدوق، و «المقنع» و «الهدایة» شیخ صدوق بر همین شیوه تألیف یافته است.
در این دوره، تمسّک به ظواهر احادیث به شدت رواج داشت و بهره گرفتن از عقل و اندیشه منزلت چندانی نداشت و این امر در مسیر تکامل علوم و پیشرفت علما مانع ایجاد کرده بود. با ظهور شیخ مفید این مانع جدی از مسیر حرکت اندیشمندان شیعی برداشته شد.[17]
د) خلق آثار بدیع
شیخ مفید(ره) با احیای مکتب کلامی شیعه، راهگشای دانش پژوهان و اندیشمندان شد. شیخ طوسی(ره) در کتاب «الفهرست» می نویسد: وی از جمله متکلمین امامیه است که در زمان خود، ریاست امامیه به او رسید و در علم کلام و فقه پیشتاز بود. او عالمی خوش ذهن، تیز فهم و حاضر جواب بود که نزدیک دویست اثر بزرگ و کوچک دارد. ابوالعباس نجاشی شخصیت نگار معروف جهان تشیع - که خود از شاگردان اوست - در کتاب رجال خود 171 اثر شیخ مفید را می شمارد که در موضوعات: کلام، فلسفه سیاسی، مهدویت، اصول فقه، فقه، فقه تطبیقی، تاریخ، مناظره، حدیث و اخلاق هستند، برخی از آن آثار عبارتند از:
اوائل المقالات، اجوبة المسائل السرویه، النکت فی مقدمات الاصول، العیون و المحاسن، الافصاح فی الامامة،[18] المسئلة الکافیة فی ابطال توبة الخاطیة،[19] تفضیل امیرالمؤمنین(ع)، المسائل الصاغانیة، الاختصاص، تصحیح الاعتقادات الامامیة، المقنعه،[20] المسائل العکبریة، الامالی، المزار،[21] الفصول العشرة فی الغیبة، الجوابات فی الخروج المهدی(ع)، الجَمَل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، جمل الفرائض، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد،[22] الکلام فی دلائل القرآن، وجوه اعجاز القرآن، النصرة فی فضل القرآن، البیان فی تألیف القرآن، الایضاح فی الامامة، الارکان فی دعائم الدین و...
تجلیل امام زمان(ع) از شیخ مفید(ره)
زحمات شیخ مفید(ره) در راه احیای فرهنگ اهل بیت(ع) مورد توجه حضرت ولی عصر(ع) قرار گرفت و در اواخر عمرش بارها از سوی حضرت حجت(ع) تمجید و ستایش شده است.
شیخ طبرسی(ره) نامة سوم امام زمان(ع) به شیخ مفید(ره) را نقل کرده، می نویسد: این نامه در تاریخ پنجشنبه، بیست و سوم ذی الحجّه سنه چهار صد و دوازده از جانب آن حضرت(ع) به شیخ مفید(ره) رسیده است:
«بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ سلَامُ اللَّه عَلَیک أَیهَا النَّاصِرُ لِلْحَقِ الدَّاعِی إِلَیهِ بِکلِمَةِ الصِّدْقِ فَإِنَّا نَحْمَدُ اللَّهَ إِلَیک الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ إِلَهُنَا وَ إِلَهُ آبَائِنَا الْأَوَّلِینَ وَ نَسْأَلُهُ الصَّلَاةَ عَلَی سَیدِنَا وَ مَوْلَانَا مُحَمَّدٍ خَاتَمِ النَّبِیینَ وَ عَلَی أَهْلِ بَیتِهِ الطَّاهِرِینَ وَ بعْدُ فقَدْ کنَّا نَظَرْنَا مُنَاجَاتَک عَصَمَک اللَّهُ بِالسَّبَبِ الَّذِی وَهَبَهُ اللَّهُ لَک مِنْ أَوْلِیائِهِ وَ حَرَسَک بِهِ مِنْ کیدِ أَعْدَائِهِ؛[23] به نام خداوند بخشنده مهربان؛ سلام خدا بر تو ای یاری دهنده حقّ و دعوت کننده به حقّ با کلمۀ صدق! ما در مورد [نعمت وجود] تو پروردگار یکتا را سپاسگزاریم؛ خداوندی که معبودی جز او نیست و خدای ما و خدای پدران ماست. از خداوند مسئلت می داریم که بر پیامبر و سید و مولای ما که خاتم پیامبران است و بر خاندان پاک و مطهّر او درود فرستد. امّا بعد [ای شیخ مفید!] مناجات تو را دیدیم. خداوند در سایة موهبتی که در ارتباط با اولیاءاش به تو عنایت فرموده است، از تو حراست و نگهبانی فرماید و از شرّ دشمنان در امان باشی.»
و در انتهای نامه می فرماید: «... وَ لَوْ أَنَّ أَشْیاعَنَا وَفقَهُمْ اللَّه لِطاعَتِهِ عَلَی اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِی الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَیهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْیمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا عَلَی حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَ صِدْقِهَا مِنْهُمْ بِنَا! فَمَا یحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلَّا مَا یتصِلُ بنَا مِمَّا نَکرَهُهُ وَ لَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ وَ هُوَ حَسْبُنَا وَ نِعْمَ الْوَکیلُ وَ صَلَاتُهُ عَلَی سَیدِنَا الْبَشِیرِ النَّذِیرِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ سَلَّمَ؛[24] اگر شیعیان ما - که خداوند آنها را به طاعت خویش موفّق بدارد – قلباً در وفای به عهد [و پیمان الهی] اتفاق می داشتند [و آن را محترم می شمردند]، نه تنها سعادت دیدار ما برایشان به تأخیر نمی افتاد؛ بلکه زودتر از این به سعادت دیدار ما نایل می شدند. و اینها همه در پرتو شناخت کامل ما و صداقت محض نسبت به ما بود (اگر در دوستی با ما صادق بودند). آنچه که موجب جدایی ما و دوستانمان گردیده [و آنان را از دیدار ما محروم نموده است]، گناهان و خطاهای آنان نسبت به احکام الهی است و خداوند تنها یاری کننده و کفایت کنندة تمام کارها و امور ما و بهترین وکیل برای ماست. درودهای الهی بر سرورمان؛ بشیر و نذیر محمد(ص) و خاندان پاکش باد! .»
این توقیع در روز اول شوّال سال چهارصد و دوازده هجری به دست مبارک آن گرامی نگارش [و شرف صدور] یافته است.[25]
امام زمان(ع) در نامه های خود به شیخ مفید(ره) ، او را برادر خطاب کرده و فرموده است: «این نامه ای است از ما به تو؛ ای برادر و ای ولی و ای مخلص در محبّت ما و ای پاک و یاور وفادار...»[26]
یا شیخ! منْک الْخطاء
روزی «سلّار بن عبدالعزیز »[27] در مجلس درس شیخ مفید(ره)، یکی از مطالب علمی را به شکل شایسته ای بیان کرد و همة حاضران را به اعجاب و تحسین واداشت. شیخ نیز از هوش سرشار و مقام علمی این شاگرد لذت برد و خوشحال شد. نام و نشان و احوال وی را پرسید، گفتند: این دانشمند جوان به لطف شما زنده است و زندگی اش مرهون سخن شماست.
شیخ مفید چگونگی ماجرا را سؤال کرد، گفتند: وقتی که مادر او از دنیا رفت، او در شکم مادر بود. اطرافیان و بستگانش در مورد وی متحیر مانده و به محضر شما آمدند. نخست فتوا دادید که آن زن (با جنینش) دفن شود، وقتی که آنان از محضر شما مرخص شدند، شخصی را با عجله فرستادید و او آمد و گفت: شیخ می فرماید پهلوی چپ آن مادر را بشکافید و بچه را بیرون آورده، بعداً دفن کنید. آنان طبق دستور شما عمل کردند و قبل از دفن مادر، بچه را بیرون آوردند و الآن این عالم وارسته و متبحّر که در محضر شما نشسته، همان طفل است.
شیخ مفید(ره) با کمال تعجب فرمود: به خدا قسم! آن فتوای دوم از من نبوده است. حال که چنین است، با خود شرط می کنم که دیگر در امور مسلمانان دخالت نکنم و در مورد احکام شرعی مسلمانان فتوا صادر ننمایم؛ چراکه با یک فتوای اشتباه نزدیک بود باعث مرگ چنین شخص دانشمندی شوم. بعد از آن تصمیم، شیخ گوشة عزلت گزید؛ اما پیامی از سوی مولای غایب از نظر(ع) به دست شیخ رسید که: «یا شِیخ! مِنْک الْخَطاء وَ منّا التسْدیدُ؛ ای شیخ! (تو همچنان در مسند فتوا بنشین و مردم را راهنمایی کن و) اگر خطایی از تو سر بزند، ما آن را تصحیح می کنیم.» شیخ بعد از این پیام آرامش خود را بازیافت و با تصمیم قاطع به حل و فصل امور مسلمانان پرداخت و فهمید که او تنها نیست و پشتوانه ای قوی از سوی خداوند متعال او را حمایت می کند و در ذیل توجهات و الطاف حضرت ولی عصر(ع) قرار دارد.[28]
علامه میرزا محمدحسین شهرستانی بعد از نقل این حکایت، می نویسد: «این عبارت، از جمله توقیعاتی است که از ناحیة مقدسة حضرت مهدی(ع) صادر شده است.»[29]
أنت شیخی و معتمدی
آن گاه که در مسئله ای فقهی بین استاد و شاگرد (شیخ مفید و سید مرتضی) اختلاف نظر پدید آمد و با بحث و ارائة دلیل مشکل حل نشد، هر دو راضی به قضاوت امیرالمؤمنین(ع) شدند. مسئله را بر کاغذی نوشته و بالای ضریح مقدس حضرت گذاردند. صبح روز بعد که کاغذ را برداشتند، دستخطی مزین به چنین نوشته ای دیدند که: «أَنتَ شَیخِی وَ مُعتَمَدِی وَ الحَقُّ مَعَ وَلَدِی عَلَمُ الهُدَی؛ ای شیخ! تو مورد اطمینان من هستی؛ ولی حق با فرزندم [سید مرتضی] علم الهدی است.»[30]
وفات شیخ
شیخ مفید در شب جمعه 3 رمضان 413ق در بغداد، در سن 75 سالگی درگذشت. سید مرتضی علم الهدی بر او نمازگزارد و در پایین پای امامین همایین کاظمین(ع) و در کنار استادش ابن قولویه مدفون گردید.
شیخ طوسی(ره) که خود در تشییع جنازة او حضور داشت، می گوید: «ازدحام مردم، چه مخالفان و چه موافقان، برای نمازگزاردن بر او و گریستن در مرگش چنان بود که روزی بزرگ تر از آن دیده نشد.»[31]
سید مرتضی که سالیانی از علم و دانش شیخ مفید(ره) خوشه چیده بود، زبان سوگ گشود و قصیده ای با این مطلع سرود:
من علی هذه الدیار اقاما
اوضفا ملبس علیه و داما[32]
«در این دیار چه کسی ساکن شده است؟ جامه جاودانگی پوشیده و همیشه باقی مانده است.»
یومٌ علی آلِ الرسولِ عَظِیمٌ
قاضی نورالله شوشتری(ره) می نویسد: در سوگ این رهبر الهی، روضه ای از سوی حضرت ولی عصر(ع)، حاوی ابیات زیر بر قبر شیخ مفید(ره) مرقوم شد:
لَا صَوَّتَ النَّاعِی بِفَقْدِک إِنَّهُ
یومٌ علی آلِ الرسولِ عَظِیمٌ
إن کنت قد غُیبْتَ فی جَدَثِ الثَّرَیفا
لعلمُ و التوحیدُ فیک مقیم
و القائمُ المهدی یفرحُ کلَّمَا
تُلِیتْ علیک منَ الدُّرُوسِ عُلُومٌ[33]
«صدای آنکه خبر مرگ تو را اطلاع داد به گوش نرسد که مردن تو روزی است که بر آل رسول(ص) مصیبت بزرگی است. اگر در زیر خاک پنهان شده ای، حقیقت علم و توحید [و خداپرستی] در تو اقامت گزیده است. قائم مهدی(ع) خوشحال می شود هر وقت که درسها و علوم تو را برایش می خوانند (کتابهای تو را طالبان حقیقت مورد مطالعه و بحث قرار می دهند).»
پی نوشت ها
[1] او در منطقه «عُکبَرَی» بر وزن مرتضی، شهری بر کرانه شرقی دجله در ده فرسنگی شمال بغداد در مکانی معروف به «سویقه بن بصری» زاده شد.
[3] میرحامد حسین، محمد رضا حکیمی، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، قم، 1362ش، صص 55 - 56.
[4] مرآت الجنان، عبدالله بن اسعد یافعی، دارالکتب العلمیه، بیروت، 1417، ج 3، ص 22.
[5] أعیان الشیعة، سید محسن امین، دار التعارف للمطبوعات، بیروت، 1998م، ج 9، ص 421.
[6] الفهرست، اسحاق بن ندیم، انتشارات اساطیر، تهران، 1381ش، ص 279.
[7] المنتظم، عبدالرحمن بن علی بن جوزی، دارالکتب العلمیه، بیروت، ج 15، ص 157.
[8] تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، دارالفکر، بیروت، بی تا، ج 3، ص 450.
[9] مرآت الجنان، ج 3، ص 22.
[10] لسان المیزان، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1996م، ج 5، ص 368.
[11] تاریخ فقه و فقها، ابوالقاسم گرجی، انتشارات سمت، تهران، 1375 ش، ص 143.
[12] فاطمه بنت الحسین، مادر سید رضی و سید مرتضی، بانوی با شخصیت و عالمه ای بود که سید رضی در پاسداشت مقام ارجمند وی، در شعری او را چنین می ستاید:
لَوْ کانَ مِثْلُکِ کُلُّ ام بَرَّةً
غَنِی الْبَنُونُ بِها عَنِ الآباءِ
«اگر همه مادرها مانند تو نیکوکار و پاک سرشت بودند، هیچ فرزندی به پدر نیاز نداشت. »
[13] شرح نهج البلاغه، عبد الحمید ابن ابی الحدید معتزلی، کتابخانه آیت اللّه مرعشی، قم، 1404 ق، ج 1، ص 41.
[14] کتاب الفصول المختارة را سید مرتضی علم الهدی از کتاب المجالس و العیون و المحاسن و از املای شیخ مفید(ره) بر ایشان و دیگر تألیفات شیخ مفید، گلچین کرده و با نام «الفصول المختارة» تدوین نموده است. این کتاب، حاوی مجموعه مباحثات شیخ با علمای اهل تسنن، درباره مباحث اعتقادی و کلامی است که به شکل زیبایی تدوین شده است. شیخ مفید(ره) در این مباحثات، بسیاری از عقاید شیعه را با بیانی استدلالی و با استناد به عقل، قرآن و روایات اهل بیت(ع) ثابت کرده و به بسیاری از شبهات و اشکالات اهل تسنن بر شیعه پاسخ داده است.
[15] مناظره شیخ مفید با «فاضل کتبی» (از علمای اهل سنت) که روزی از شیخ پرسید: دلیل شما امامیه بر بطلان خلافت ابی بکر چیست؟ شیخ مفید گفت: دلیل بسیار است و من نمونه ای از دلایل را برایت یاد می کنم: تو می دانی که امت اتفاق دارند بر اینکه امام نیازمند به غیر خدا نیست و از طرف دیگر امت اسلام متفق اند بر اینکه ابوبکر در مجمع عمومی روی منبر گفت: «وَلیَّتُکُم و لَسْتُ بِخَیرکُم فَاِنْ اِسْتَقَمْتُ فَاتَّبِعُونی وَ اِن اَعْوَجْتُ فَصَّوِّمونی؛ زمامدار شما شدم؛ ولی از شما بهتر نیستم. پس اگر بر مسیر درست گام برداشتم، از من پیروی کنید و اگر منحرف شدم، مرا به راه راست راهنمایی کنید.» در آن لحظه عربی با شمشیر کشیده به ابوبکر گفت: «نگران نباش! با همین شمشیر برّان تو را به راه راست خواهم آورد.» بنابراین، ابوبکر خود را محتاج به دیگران می دانست و این احتیاج خود را بر همگان اظهار کرده است. فاضل کتبی در جواب فرو ماند. یکی از حاضران به خیال خود خواست ایرادی بر شیخ نماید، پس برخاست و گفت: ای شیخ! در این صورت شما امامیه هم باید ملتزم شوید بر اینکه قاضی هم بایستی عادل و معصوم و غیر محتاج به غیر خود باشد؛ زیرا امت اتفاق دارند بر اینکه قاضی نباید محتاج به قاضی دیگری باشد؟! شیخ گفت: این سخن بسیار بی پایه است؛ زیرا نه تنها چنین اجماعی محقق نشده است؛ بلکه عکس آن مورد اتفاق می باشد! در ثانی مرتبه قاضی پایین تر از امام است؛ اگر مقصودت از قاضی امام باشد، گفتم که نیاز به کسی ندارد. (بنابراین، خلافت ابوبکر و عمر و عثمان که نسبت به بسیاری از احکام جاهل بودند و با مشورت امام علی(ع) در بسیاری از موارد از مفتضح شدن نجات یافتند، باطل است.) الفصول المختارة، ص 25؛ بحار الأنوار، ج 10، ص 412.
[16] دفاع از تشیع؛ ترجمه الفصول المختارة للمفید، قم، چاپ اول، 1377 ش، ص 27.
[17] ر.ک: تاریخ فقه و فقها، ابوالقاسم گرجی، نشر سمت، تهران، 1385ش.
[18] این کتاب بحث مستوفایی است در اثبات امامت امیرالمؤمنین علی(ع).
[19] در این کتاب درباره مسئله توبه عائشه و طلحه و زبیر بحث شده است.
[20] کتابی در ابواب فقه و از قدیمی ترین متون فقهی شیعه است. شیخ طوسی(ره) آن را به طور مبسوط به نام «تهذیب الاحکام» (یکی ازکتب اربعه) شرح کرده است.
[21] قسمت اول این اثر درباره فضیلت کوفه و کربلا و زیارت امیرالمؤمنین و امام حسین(ع) و قسمت دوم درباره فضیلت زیارت رسول اکرم(ص) و حضرت فاطمه و سایر ائمه(ع) است.
[22] این اثر در بخش معرفی منابع دست اول شیعه در شماره 130 همین مجله شناسانده شده است.
[23] الإحتجاج، احمد بن علی طبرسی، نشر المرتضی، مشهد، چاپ اول، 1361ش، ج 2، ص 499.
[25] حضرت در این توقیع شریف به چند نکته مهمّ اشاره دارد: 1. مقام والای شیخ مفید(ره) که در نتیجه پیمودن راه تقوا، حجّت خداوند و امام زمان(ع) به او سلام می کند؛ 2. امام عصر(ع) بر اعمال آحاد مردم (کنّا نظرنا مناجاتک) نظارت عالیه دارند؛ 3. دعای آن حضرت درباره شیخ مفید و هر دوست مخلص؛ 4. تضمین یاری و نصرت خداوند درباره شیخ مفید و هرکس دیگری که راه او را ادامه دهد؛ 5. علّت غیبت و محروم بودن ما از فیوضات و برکات وجود مقدّس حضرت بقیة اللّه(ع) و بی سعادتی از رهبری آن حضرت، گناهان و لغزشهای اجتماع شیعه است. خداوند بزرگ ما را به صلاح و طی منازل تقوا و خدمت به مذهب و مکتب تشیع یاری فرماید!
[26] احتجاج، ج 2، ص 597؛ بحار الانوار، ج 3، ص 175.
[27] حمزه بن عبد العزیز معروف به سالار دیلمى، از بـزرگان فقهاى امامیه در قرن پنجم به شمار مىآید. او از ممتازترین شاگردان شیخ مفید، سید مـرتضى و شـیخ طـوسى است. المقنع فى المذهب، التقریب فى اصول الفقه و المراسم العلویه از جمله آثار گرانقدر اوست. وى در سـال 463ق وفـات یافت و در منطقه خسروشاه در حومه تبریز مدفون گشت. مزار او امروزه در وسط پارکى قرار گـرفته که مـطاف عـاشقان اهلبیت و دوستداران علم و دانش است.
[28] امام زمان(ع) سرچشمه نشاط جهان، عبدالکریم پاک نیا، انتشارات فرهنگ اهل بیت(ع) ، قم، 1385 ش، ص 76.
[29] درّ یتیم، آیت اللَّه شیخ نصراللَّه شبستری، مرکز نشر کتاب، تهران، 1336 ش، ص 109.
[30] خاطرات ماندگار از خوبان روزگار، انتشارات فرهنگ اهل بیت(ع)، قم، 1387ش، ص 153؛ به نقل از: دارالسلام، محدث نوری، انتشارات اسلامیه، قم، 1377 ش، ج 2، ص172.
[31] فهرست کتب الشیعة و أصولهم، محمد بن حسن طوسی، قم، چاپ اول، 1420ق، صص 68 - 71.
[32] دیوان سید مرتضی، ج 3، ص 204.
[33] مجالس المؤمنین، قاضی نور اللّه شوشتری، اسلامیه، تهران، 1365ش، ج 1، ص 477.