نقشی که امامان اهل بیت علیهم السلام در تفسیر قرآن ایفا کردند، نقش تربیتی آموزشی و راهنمایی مردم به راه های تفسیر بود. اینان بیان کردند که شیوه شایسته برای فهم معانی کلام خدا چیست و کیفیت احاطه بر نکات دقیق و اسرار این کلام جاودانه الهی چگونه است. شهرستانی (467 548ق) صاحب کتاب «ملل و نِحَل» به هنگام بررسی تفسیر قرآن تلاش می کند یکی از شخصیت های برجسته اهل بیت علیهم السلام را پیشوای خود در تفسیر قرار دهد؛ با این اعتقاد که گفتار صحیح، تنها نزد ایشان یافت می شود.
به بخشی از سخنان او در این باره توجه کنید: «خداوند علم قرآن را تنها در اختیار حاملانی از خاندان پاک پیامبر (ص) و ناقلانی از چهره های درخشان اصحاب قرار داد. قرآن را چنان که باید تلاوت می کردند و چنان که شاید، در آن کاوش می کردند. نتیجه آنکه قرآن میراث پیامبر است و ایشان وارثان آن حضرت اند. اینان یکی از دو «ثقل» و «مجمع البحرین» (کتاب و سنت) هستند. از مقام قرب برخوردارند و دانش دو جهان را در اختیار دارند. همان گونه که فرشتگان قرآن را در مقام «تنزیل» همواره و همه جانبه پاسداری می کنند، ایشان امامان هدایتگر و دانشوران راستین اند که همواره و همه جانبه در مقام «تفسیر و تأویل» از آن پاسداری می کنند. انّا نحن نزّلنا الذکر و انّا له لحافظون؛ بنابراین تنزیل قرآن بر عهده فرشتگان بود که آن را پاس داشته اند و می دارند، و نگهداری قرآن بر عهده عالمانی است که تنزیل و تأویل، محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ، عام و خاص، مجمع و مفصل، مطلق و مقید، نص و ظاهر، ظاهر و باطن قرآن را پاس می دارند و حکم خدا را در تمامی شئونات آن اعم از قدیم و جدید، تقدیر و تکلیف، اوامر و نواهی، واجبات و محرمات، حلال و حرام و حدود و احکامش با علم و یقین و نه از روی حدس و تخمین به دست می آورند. اینان کسانی هستند که خدایشان رهنمون ساخته و هم ایشان خردمندانند. صحابه بر این که علم قرآن مخصوص اهل بیت علیهم السلام است، اتفاق نظر داشتند؛ چه، اینکه از علی(ع) می پرسیدند: آیا شما اهل بیت جز به سبب قرآن بر ما برتری دارید؟ و او می فرمود: «نه، سوگند به آن که دانه را شکافت و خلایق را آفرید که جز آن نیست؛ مگر آنچه در غلاف شمشیر خود نگاه داشته ام. » اینکه صحابه جز قرآن را از حضرت سؤال می کنند، دلیل اتفاق نظر آنان است بر این که علم قرآن (تنزیل و تأویل آن) ویژه اهل بیت است.
دانشور برجسته امت، عبدالله بن عباس که سرچشمه تفسیر همه مفسران است و پیامبر اکرم (ص) او را چنین دعا فرمود: «خدایا، او را در دین فقیه گردان و تأویل قرآن بیاموز»، در محضر علی زانوی تلمذ زد تا اینکه آن امام همام، او را فقیه در دین و دانای به تأویل گردانید...»شهرستانی می گوید: «هنوز سن کمی داشتم که تفسیر قرآن را نزد استادانم به صورت شفاهی استماع می کردم تا اینکه اشباع شدم. سپس آن را یک بار از حفظ برای استادم، یاور سنت نبوی، ابوالقاسم سلمان بن ناصر انصاری عرضه داشتم. پس از آن، مطالعاتم در کلمات ارزشمندی از اهل بیت علیهم السلام و دوستداران ایشان مرا بر اسرار نهان و پایه های استوار در تفسیر قرآن آگاه ساخت و ناگاه آنکه در جانب راست پهن دشت در آن جایگاه مبارک و از آن درخت طیبه قرار داشت، مرا فرا خواند: یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و کونوا مع الصادقین. پس چون عاشقان در پی یافتن صدیقان برآمدم. یکی از بندگان صالح خدا را یافتم؛ چنان که موسی همراه دستیار خود از خدا درخواست نمود و در نتیجه فوجدا عبداً من عبادنا آتیناه رحمهً من عندنا و علّمناه من لدنّا علما. تا آنگاه که سنن الهی را در خلق و تدبیر و مراتب تضاد و ترتیب، معانی عام و خاص و مفروغ و مستأنف را از او آموختم و تنها از این راه تغذیه گردیدم و دیگر راه های گوناگون را که جولانگاه گمراهان و نابخردان است، واگذاشتم و از شراب تسلیم با پیمانه ای که ترکیبش از چشمه تسنیم بود، سرمست گشتم و به زبان قرآن و نظم و ترتیب آن و نیز به بلاغت و فصاحت و فرزانگی وصف ناپذیرش رهنمون شدم.»
از نکات شگفت آور در این زمینه، گواهی فردی چون حجاج بن یوسف درباره این خاندان است. علی بن ابراهیم قمی در تفسیرش از شهر بن حوشب نقل می کند: «حجاج بن یوسف از من پرسید: آیه ای در قرآن است که در فهم آن درمانده ام! گفتم: کدام آیه است؟ گفت: آیه و ان من اهل الکتاب الا لیؤمنن به قبل موته. بارها فرمان داده ام تا سر از تن یهودی یا نصرانی جدا سازند و خود نگریسته ام تا دم مرگ چه می گوید؛ ولی تا موقعی که خاموش می گردید، ندیده ام لب هایش حرکت کند! گفتم: تأویل آیه چیز دیگری است! گفت: چگونه است؟ گفتم: مقصود آن است که پیش از رستاخیز، عیسی بن مریم دوباره به دنیا بازخواهد گشت و از یهودیان و نصرانیان کسی نمی ماند، مگر آنکه پیش از مرگ عیسی به او ایمان می آورد و پشت سر امام مهدی به نماز می ایستد. گفت: وای بر تو! تو کجا و چنین تأویلی کجا؟ بگو از کجا این تأویل را دریافت کرده ای؟ گفتم: آن را محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب به من آموخت. گفت: به خدا سوگند آن را از چشمه ای زلال دریافت کرده ای!» حجاج گمان برده بود که ضمیر در «قبل موته» به «من اهل الکتاب» برمی گردد؛ امام به گونه ای آیه را تفسیر کردند که ضمیر به حضرت مسیح (ع) برگشت دارد و با این تفسیر شبهه و ابهام برطرف شد. فخر رازی نیز این داستان را آورده، ولی آن را به جای امام باقر (ع) به محمد حنفیه نسبت داده است. می گوید: «حجاج با چوبی که در دست داشت، بر زمین می کوبید و می گفت: آن را از چشمه ای زلال فرا گرفته ای».
نقش اهل بیت علیهم السلام در تفسیر
نقشی که امامان اهل بیت علیهم السلام در تفسیر قرآن ایفا کردند، نقش تربیتی آموزشی و راهنمایی مردم به راه های تفسیر بود. اینان بیان کردند که شیوه شایسته برای فهم معانی کلام خدا چیست و کیفیت احاطه بر نکات دقیق و اسرار این کلام جاودانه الهی چگونه است؛ لذا تفسیر اینان از قرآن که در قالب روایات به ما رسیده است، جنبه الگویی دارد که بر امت و دانشمندان عرضه داشته اند تا شیوه های تفسیری را بیاموزند؛ آن هم شیوه هایی که بر پایه هایی مستحکم و اصولی استوار بنا نهاده شده است. نکات ظریفی که در لابلای حجم فراوان تفاسیری که از ایشان وارد شده است، کاشف از علاقه فراوان ایشان به تعلیم و تربیت افراد شایسته برای راه یافتن به تفسیر قرآن است تا آنان را به نکته ها و ریزه کاری های این برترین کتاب آشنا سازند. آری، اینان وارثان قرآن عظیم و حاملان و تبیین کنندگان آن برای مردم در کمال امانت و صداقت اند تا قرآن را برای ایشان کریمانه تفسیر کرده، به آنان تحویل دهند. تفاسیر ائمه، شیوه آموزشی و کیفیت تفسیر و روش استنباط معانی حکمت آمیز قرآن کریم را دارد. اینک اشاره به چند نکته ضروری است:
درهم آمیختگی تفاسیر نقلی
در تفاسیر منقول از اهل بیت علیهم السلام نوعی خلط میان تفسیر «ظاهر» و «باطن» به چشم می خورد؛ همان طور که در بعضی موارد بین «تفسیر» و «تطبیق مصادیق» آن نیز اشتباهاتی رخ داده است؛ به این شکل که آنچه در روایت ذکر شده و بدان تصریح شده است، مصداق یا یکی از بارزترین مصادیق آیه است، ولی برخی آن را تفسیر کامل آیه پنداشته اند؛ لذا جداساختن این دو امر و فرق میان آنها ضروری می نماید تا راه صواب مشخص گردد.
1 از جمله این موارد، روایاتی است که در تفسیر «فاسألوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون» [اگر نمی دانید، از اهل ذکر بپرسید] وارد شده که: «مقصود از اهل الذکر، آل محمدند». این آیه در سوره نحل چنین است: «و ما ارسلنا من قبلک الا رجالا نوحی الیهم فاسألوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون بالبینات و الزُبُر». و نیز در سوره انبیا آمده: «و ما ارسلنا قبلک الا رجالا نوحی الیهم فاسألوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون». [پیش از تو جز مردانی را (به رسالت) نفرستادیم که به ایشان وحی می کردیم. اگر نمی دانید، از اهل ذکر بپرسید].
ظاهر این دو آیه اقتضا می کند که خطاب، متوجه مشرکان باشد؛ کسانی که بعید می شمردند وحی بر بشر یا بر یکی از آنان نازل شود، زیرا مشرکان می گفتند: «ما انزل الله علی بشر من شئ» [خدا چیزی بر بشری نفرستاد]. خداوند در جواب شان می گوید: «اکان للناس عجبا ان اوحینا الی رجل منهم» [آیا برای مردم شگفت آور است که بر مردی از خودشان وحی فرستادیم؟] لذا برای زدودن شگفتی آنان، میدان را باز گذارد تا این مطلب را از «اهل کتاب» که همسایگان شان بودند و به آنان اعتماد داشتند، جویا شوند؛ لذا در آیه آمده است: «ان کنتم لا تعلمون بالبینات و الزبر»، یعنی اگر کتاب و تاریخ پیامبران و سرگذشت امت های پیشین را نمی دانید، لازم است به کسانی از اهل کتاب که آگاهی دارند، مراجعه کنید. در ادامه آیه دوم نیز چنین آمده است: «و ما جعلناهم جسدا لا یأکلون الطعام و ما کانوا خالدین»؛ زیرا آنان عجیب می شمردند که پیامبر، انسانی باشد که چون سایر مردم غذا بخورد و در بازارها راه برود.
این ظاهر معنای دو آیه است که «اهل ذکر» را همان «اهل کتاب» می نمایاند؛ اما در تأویل آیه، روایاتی آمده است که مفهوم عامی را افاده می کند، به طوری که هر دانشمندی را که دارای فرهنگ و معرفت باشد و در پیشاپیش آنان امامان اهل بیت علیهم السلام قرار دارند، فرا می گیرد. با این شیوه، یعنی اینکه خصوصیات و قراینی که آیه را در برگرفته، کنار گذاشته شود و به عموم لفظ و عموم ملاک استناد جسته، مفهوم عام و کلی ای از آن برداشت شود، حکم قطعی عقل به ضرورت رجوع عالم به جاهل به طور کامل و در همه زمینه های علمی و معرفتی به گونه فراگیر استفاده می شود؛ لذا این گونه برداشت کلی، تأویل آیه و مفاد باطن آن است و ربطی به تفسیر که مفاد ظاهر آیه است، ندارد.