به گزارش ایسنا، رسول بهروش در روزنامه همشهری نوشت: «پرسپولیس در اصفهان طلسم 9سال نبردن ذوب آهن را شکست و به یک پیروزی سزاوارانه دست پیدا کرد. شاید اگر کالدرون به جوانی و خوشتیپی استراماچونی بود، رسانهها و هواداران خیلی بیش از این با او سمپاتی پیدا میکردند اما حالا که این طور نیست و خیلی از حقایق تیم او هم دیده یا گفته نمیشود. این ظلم به پرسپولیس است که پول داده و امکان استفاده از یک مربی کارنامهدار را دارد اما خودش به این بخت پشت پا میزند. خیلیها هنوز در خواب عصر برانکو ماندهاند؛ خوابی که اگر ادامه پیدا کند، این تیم باید هزینه زیادی بابتش بپردازد. حتی شاید یک دهه ناکامی دیگر پشت بیتوجهی امروز باشد. آیا هنوز وقت بیداری نرسیده است؟
شاید برای پرسپولیس خیلی بهتر بود اگر امسال همه بازیهایش را در شهرستانها، مقابل هواداران وفادار آنجا برگزار میکرد. وقتی در تهران بالای 5 هزار هوادار به استادیوم نمیآید و همین عده هم از دقیقه یک دنبال تشویق «برانکو» هستند، چه بهتر که تیم در فضایی غیر از استادیوم آزادی به میدان برود. به رفتار پرسپولیسیهای اصفهان و اطراف در همین بازی پنجشنبه نگاه کنید؛ به دور از حواشی و شکمسیری جاری در مرکز، از دقیقه یک تا نود فقط و فقط تیم را تشویق کردند و یاور بازیکنان بودند. عین این رفتار را در بوشهر و اهواز و تبریز (ماشینسازی در جام حذفی) هم از هواداران پرسپولیس دیده بودیم. اینجا 3 هزار نفر میآیند و بعضی از آنها بین دو نیمه پست انتقادی علیه کادر فنی منتشر میکنند. خستهنباشی دلاور!
در پروپاگاندای وحشتناکی که به دلایل مختلف برای زمینزدن کالدرون به وجود آمده، یکی از پرتکرارترین انتقادها از سرمربی پرسپولیس این است که چرا بعضا در مصاحبههایش علیه بازیکنان خودی جبهه میگیرد. کلیشهایترین مثال هم در این مورد، اظهارات او علیه جونیور برزیلی یا نقد تندش به علیپور بعد از تباه کردن آن پنالتی چیپ بود که حداقل در این مورد دوم انصافا او حق داشت. با این همه، خوب است جماعت فیلسوف مثالهای نقض متعدد از احترام گذاشتن کالدرون به بازیکنانش را هم ببینند. او در نشست خبری بعد از همین بازی با ذوب آهن گفت: «من شخصا مدیون بیرانوند هستم اما چون تمرین نکرده بود باید به رادو بازی میدادم.» مربی آرژانتینی در حالی از دین خودش به بیرو حرف میزند که علیرضا اتفاقا امسال ضعیفترین فصلش را از نظر فنی پشت سر میگذارد و شاید به جز مهار پنالتی داربی کار خاص دیگری برای تیم نکرده باشد. کالدرون همچنین درگیری عالیشاه و نعمتی در آخرین تمرین قبل از بازی را هم مثل اختلاف 2 نفر از فرزندانش دانست و گفت: بعد از این تنبیه یک جلسهای، آنها به تیم برمیگردند. این در حالی است که خود مربی میداند لااقل یکی از این دو بازیکن سمپاشیهای زیادی علیه او داشته است. نشست بعد از یک پیروزی بزرگ شاید فرصت خوبی برای تسویهحساب بود اما کالدرون به بازیکنش احترام گذاشت. البته حتما دارودسته فیلسوفها باز هم تمام این مثالهای نقض را از ذهنشان شیفت دیلیت خواهند کرد.
کارهای ترکیبی و تاکتیکی در پرسپولیس کالدرون مکرر و فراوان است. این مدل ضد حملههای سریع با پاسهای کمتعداد که مقابل ذوب آهن به ثمر نشست، بارها جلوی فولاد، ماشینسازی و... هم انجام شد؛ فقط کمدقتی مهاجمان کار را خراب کرد. آمار و ارقام هم نشان میدهد پرسپولیس با میانگین 13شوت به سمت دروازه در این فصل، تیم خوبی بوده که به اندازه کافی هم موقعیت گلزنی خلق کرده اما افسوس که هوادار هنوز دل در گروی معشوق کوچ کرده، برانکو ایوانکوویچ دارد...!
«من خودم پرسپولیسیام اما...» این وجهمشترک گونه جدیدی از کامنتهای تخریبی است که معمولا با انواع اشکالتراشیهای عجیب و غریب از کادر فنی تکمیل میشود. یکی از اشکالات این است که او چرا در ترکیب اصلی تیمش تغییر ایجاد میکند. حالا اگر مربی از چهارگوشه دنیا مثال بزند که هیچ کجای جهان استفاده از ترکیب متغیر ایرادی ندارد، او را مسخره میکنند که پرسپولیس خودش را با بایرنمونیخ گواردیولا مقایسه کرده! در عین حال باید به تفکرات سرمربی آرژانتینی احترام گذاشت. مثلا جلال حسینی 38ساله پنجشنبه در اصفهان 90 دقیقه جلوی ذوبآهن بازی کرده و شاید بهتر باشد روز سهشنبه کنعانی جوان به جای او بازی کند. مربی میخواهد حداکثر بازیکنانش را آماده و در فرم بازی نگه دارد اما مردم و منتقدان آن قدر غر میزنند که فضای تیم خراب میشود. وقتی هوادار پشت تیم و مربی نباشد، بازیکن هم راحتتر بیانضباطی میکند؛ درست مثل بعضی پیشکسوتها که آسانتر و آشکارتر سراغ سهمخواهی میروند. آیا هنوز پرسپولیسیها تصمیم نگرفتهاند پشت تیمشان بایستند؟»