دلنوشته ای برای شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی؛

تو همچنان سردار مایی...

آنروز تصویر چشمهایت و آن لبخند معصومانه عجیبت و بغضت که هر لحظه انگار منتظر بود بشکند و آن همه شکنندگی که هیچ قرابتی با مقتدرترین فرمانده جنگی معاصر این منطقه نداشت

به گزارش مشرق، یکی از فعالان حوزه کتاب در شبکه های اجتماعی نوشت:

روزی ما هم سفر می کنیم. از بصره و بغداد و موصل و کرکوک تا دمشق و حلب. و از لاذقیه و طرطوس و طرابلس تا بیت‌المقدس و حیفا و غزه و از آنجا به جده و عدن و صنعا و قطیف. و از تهران و اصفهان و مشهد تا مزار شریف و کابل‌ جان و کوه‌های زیبای هندوکش. بدون نگرانی از مرزها و بدون ترس از ناامنی و بدون خوف از تروریستهای پرورش یافته در آزمایشگاه‌ها و اتاق‌فکرهای امپراطوری و بدون شقه‌شقه شدن و تفرقه‌ای که حاصل استعمار است.

و آن‌روز، که کار تو به پایان رسیده، تو همچنان سردار مایی. که کودکان از آوار درآمده‌ی سوری و عراقی و لبنانی را عزیزتر از کودکان خودت در آغوش گرفتی و برای آزاد کردن موصل و ابوکمال همانطور جنگیدی که برای آزاد کردن خوزستان و کردستان و به ما آموختی همه ما بخشی از یک بدن واحدیم.

آنروز تصویر چشمهایت و آن لبخند معصومانه عجیبت و بغضت که هر لحظه انگار منتظر بود بشکند و آن همه شکنندگی که هیچ قرابتی با مقتدرترین فرمانده جنگی معاصر این منطقه نداشت، همه با ما خواهد بود. که تو نام دیگر «مقاومت» در این منطقه‌ای. زیباترین سردار.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر