به گزارش ایسنا به نقل از روابط عمومی فرهنگسرای سرو، پانزدهمین نشست ماهانه «سرو چمان» با اجرای سعید بیابانکی و علیرضا لبش دوشنبه چهارم بهمنماه در این فرهنگسرا برگزار شد.
علیرضا بهرامی نخستین کسی بود که برای شعرخوانی دعوت شد و درباره فاجعه آتشسوزی پلاسکو گفت: برای یک جامعه که به این ضربه روحی دچار شده چه باید کرد؟ بهترین کار برای تسکین استفاده از شعر، موسیقی و ابعاد دیگر هنری است.
او افزود: موفقترین نویسندههای دنیا یا جنگی را تجربه کردهاند یا خبرنگار بودهاند چرا که این فضا این امکان را ایجاد میکند تا تجربه نزدیکی از موقعیتهای مختلف داشته باشند. حسی از ساختمان پلاسکو در هنرمندان ایجاد شد که بخشی از آن منجر به خلق شعرهایی شد که این روزها دست به دست میشود و بخشی از اثرش را در سالهای آینده در آثار شاعران خواهیم دید.
بهرامی در ادامه شعری را خواند که مبنای آن اتفاقات میدان تقسیم ترکیه بود:
تو را در غارهای عهد دقیانوس گم کردم
تو را در کوچههای سرد و بیفانوس گم کردم
تو را در بیکسی بردهها در گوشه بازار
تو را در خوابگاه شاه بیقاموس گم کردم
تو را در دستگاه ظلم و بدفرمانی فرعون
تو را در کاخهای فر کیکاووس گم کردم
تو را در بازگشت پرغرور لشگر پیروز
تو را در دخمه جنگاور محبوس گم کردم
تو را در پیشگوییهای مشکوک منجمها
تو را در بخت بد، در طالع منحوس گم کردم
تو را در مکتب سقراط، در دیوان افلاطون
تو را در محضر استاد جالینوس گم کردم
تو را در سمفونی بتهوون، صوت مؤذنها
تو را در خانقاه و معبد و ناقوس گم کردم
تو را در آیههای دلنشین هرچه پیغمبر
تو را در واژههای سرد و نامانوس گم کردم
تو را در شام آخر، آخرین دیدار در غربت
تو را در اولین تب، اولین کابوس گم کردم
تو را در شب، تو را در روز و در هر گوشه تاریخ
تو را در اولین آدم پس از فردوس گم کردم
تو را در دانههای برف، در هیمالیا، تبت
تو را در لایههای عمق اقیانوس گم کردم
تو را در امتداد کوچ دلفینهای ناآرام
تو را در باتلاق تنگ اختاپوس گم کردم
تو را در خیزش گنجشکها در عصر پاییزی
تو را در انقلاب رنگی طاووس گم کردم
تو را بعد از هزاران سال رؤیاهای روحانی
تو را در سرنوشت تیره ملموس گم کردم
تو را در منتهای آرزو، خواب و خیال و وهم
تو را در زندگی، در مرگ نامحسوس گم کردم
![](/Upload/Public/Content/Images/1395/11/06/0944230204.jpg)
شعرخوانی مینا آقازاده هم بخش دوم این مراسم بود که شعری برای واقعه پلاسکو خواند:
الو….
125؟
آقا ببخشید !
آتشِ این درد
با آبِ چند چشم ، خاموش میشود؟
چرا کسی این شعلهها را
سرِ جایش نمینِشانَد!
چرا پس هنوز
زبانه میکشد
شرارههای آتش از سینهها؟!
الو…الو…
چرا کسی آبی
روی آتش دلهایمان نمیریزد؟!
چرا با داغِ هر خاطره باز
فوران میکند…!؟
این آتشفشان
چرا خاموش نمیشود…؟!
بمان…
بگذار ابرهای حادثه بگذرند !
بارانیِ صبوریام را
نپوشیدهام هنوز…
![](/Upload/Public/Content/Images/1395/11/06/0944230257.jpg)
همچنین مهدی استاداحمد شعر طنزی درباره اتفاقات اخیر و تکذیب اخبار خواند:
هر اتفاق افتد، تکذیب میتوان کرد
ماقبل هر پیامد، تکذیب میتوان کرد
از شش خبر سه تا را گفتند کذب محض است
هر حرف هر کسی زد، تکذیب میتوان کرد
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیافزود
از هر طرف شوی رد، تکذیب میتوان کرد
گفتم غم تو دارم، گفتا غمت سرآید
دیدم برام شد بد، تکذیب میتوان کرد
در کوچه وقت بازی، از شانس بد اگر خورد
توپت به شیشهای عد، تکذیب میتوان کرد
بیوقفه و پیاپی، پشت سر هم و هی
مانند بوق ممتد، تکذیب میتوان کرد
وقتی از استنادات، همراه احتمالات
10 جلد شد مجلد، تکذیب میتوان کرد
برچسب میتوان زد، اخطار میتوان داد
او غصهای ندارد، تکذیب میتوان کرد
![](/Upload/Public/Content/Images/1395/11/06/0944230282.jpg)
در بخش بعدی برنامه، کتاب «تسکین» سروده سیدرسول پیره که شامل 46 شعر سپید است و توسط نشر چشمه منتشر شده، معرفی شد و پیره بخشی از کتابش را برای مخاطبان خواند:
بالاخره
آمبولانس بهشت زهرا
که غمگینترین ماشین خیابان است
پایش به کوچه ما هم باز شد
و سوره تکویر با صوت عبدالباسط
ضبط صوت کوچک را از قیامت ترساند
…
دانشمندی نوشته است
هیچ محبتی از بین نمیرود
تنها از شکلی به شکل دیگر تغییر شکل میدهد
شاید این گلدان بنفشه پشت پنجره
دلتنگیهای یک روز مادرم باشد
شاید آن اذان دور
نفس پاک صاحبدلی همین نزدیک…
و شاید همه چشمهایی که برایت گریستهاند
شاخههای درختی باشند
که از بهار بیرون مانده…
چقدر بیحسی موضعی خوبی دارد
این انگشتهای فاتحه بر سنگ قبر
این گوشی که هر وقت پرستار بگذارد به گوشش
صدایی از قلب تو را میشنود
![](/Upload/Public/Content/Images/1395/11/06/0944230295.jpg)
فرامرز راد آخرین شاعری بود که به شعرخوانی پرداخت و یکی از غزلهایش را خواند.
خدا در آینه دید آنچه را نباید دید
و بعد رو به خودش کرد و از خودش ترسید
خدا به سجده درآمد دوباره زانو زد
نه! او دوباره علم شد و از خودش پرسید:
نه زاده میشود از من نه آن که زاده شدم
چگونه آینه من را درون خود زایید؟
همین که گفت خودش را به شکل مشتی زد
شکست و روی خودش پابهپای خون رقصید؛
هزار آینه شد تار و کور و خودبین شد
دگر ندید خودش را و هیچکس را دید؛
که روح مرده او ضرب در قفس میشد
که آن نتیجه دوری مساوی تبعید
گمان نکرد (یقینش) به شک که مشکوک است
(وجود من) که یقین شک شدهست بیتردید
نبود و بود خدا حال او به آینده
(نبود) میآمد از گذشتههای بعید
سپس تمام خودش را به آینه چسباند
به پازلی که خودش شد ترک ترک چسبید
ولی دوباره خودم شد کسی که قهقههاش
به عکس هقهق آیینه بیشتر خندید
![](/Upload/Public/Content/Images/1395/11/06/0944230336.jpg)
در بخش پایانی برنامه پایگاه خبری تارنا؛ پایگاه خبری تخصصی شعر و ترانه ایران توسط مرجان شیخ حسنی سردبیر این سایت معرفی شد. او درباره این سایت گفت: تارنا از تاریخ اول آبانماه 94 با نسخه آزمایشی شروع به فعالیت کرد و امروز با ارائه نسخه اصلی و به عنوان نهادی مستقل با امکاناتی چون دسترسی به مهمترین اخبار شعر و ترانه، گزارش و گفتوگو با افراد متخصص در این زمینه، فروش ترانه، اطلاعرسانی در خصوص جلسات کارگاهی شعر، دانلود صوتی و تصویری شعرخوانی شاعران، بخشهای آموزشی ترانهسرایی وزن و عروض، معرفی و نقد و بررسی تازهترین کتابهای منتشرشده در زمینه شعر و ترانه به همراه دیگر بخشها آماده خدمت و حمایت از شاعران و علاقهمندان به شعر و ترانه است.
تکنوازی تنبور توسط حیدر کاکی و پخش کلیپی از جانفشانی آتشنشانها در حادثه پلاسکو از دیگر بخشهای پانزدهمین نشست «سرو چمان» بود.
![](/Upload/Public/Content/Images/1395/11/06/0944230400.jpg)