سعید ملکان را باید آچارفرانسه سینمای ایران نامید. او در ابتدا و از اوایل دهه هفتاد با چهرهپردازی وارد سینمای ایران شد. دهه نود اما فرصتی بود تا ملکان وارد وادی تهیهکنندگی شود. همکاری او با بهرام توکلی در فیلمهایی چون «آسمان زرد کمعمق»، «بیگانه» و «تنگه ابوقریب» تا همین اواخر و «تختی» هم ادامه داشت. «آرایش غلیظ»، «ویلاییها» و «ابد و یک روز» از دیگر آثاری هستند که سعید ملکان در مقام تهیهکننده آنها ظاهرشده است.
بااینحال، به نظر میرسد که تهیه کنندگی برخی از مهمترین آثار چند سال اخیر سینمای ایران برای ملکان کافی نبوده است و حالا او با اولین فیلمش، روز صفر فیلمسازی در فضای حرفهای سینمای ایران را هم تجربه میکند.
ملکان برای اولین فیلمش به سراغ عبدالمالک ریگی و ماجرای دستگیری او رفته است. بماند که اتفاق عجیبی است که سینمای ایران دو سال پیاپی به دنبال این سوژه میرود، اول با «شبی که ماه کامل شد» و حالا هم روز صفر.
البته روز صفر سعید ملکان با اثر نرگس آبیار بسیار متفاوت است، هم از حیث پرداخت و هم از حیث زاویه دید و روایت. درحالیکه آبیار در بستر یک عاشقانه سعی کرده بود به عبدالحمید ریگی، وجهی انسانیتر ببخشد و تمرکزش را روی روابط خانواده ریگی گذاشته بود، ملکان، همانطور که در خلاصه فیلمش هم آمده است یک موضوع ملتهب را برگزیده است.
یک تریلر جاسوسی یا سیاسی؟
حقیقت این است که در زمان دستگیری عبدالمالک ریگی، اطلاعات کم و بهصورت قطرهای منتشر میشد و صداوسیما این دستگیری را حاصل تلاش مأموران اطلاعاتی ایران خواند و از ذکر جزئیات بیشتر خودداری کرد. ملکان اما سعی کرده است در روز صفر نگاه دقیقتری به این حادثه داشته باشد و زوایای پنهان این عملیات را به تصویر درآورد.
روز صفر یک تریلر جاسوسی است با تم سیاسی. اما مشکل کار از آنجایی شروع میشود که تم جاسوسی در پس ایدئولوژی سیاسی فیلم رنگ میبازد و شعارهای سیاسی و گلدرشت فیلم بیشتر از آن خودنمایی میکنند.
ملکان، در ابتدا با نشان دادن ریگی در میان طرفدارانش، درحالیکه برای یک حمله گسترده به چند شهر ایران آماده میشوند، سعی میکند شمایل یک تروریست بیرحم را ترسیم کند و رعب و وحشت در دل مخاطبش بیندازد. اما ادامه فیلم، از ریگی و فعالیتهای او غافل میشود و ریگی در ادامه روایت، نقش دراماتیک و پیش برندهای ندارد. به همین دلیل هم هست که تأثیر ابتدایی فیلم زود خنثی میشود.
یک درام بی هیجان
از طرف دیگر، روز صفر ، روایتش را از روزهای قبل از عملیات اصلی و با نشان دادن اتفاقاتی که منجر به این حادثه میشود، شروع میکند. مأمور اطلاعاتی ایران، با بازی امیر جدیدی، در آلمان، با یک دلال اطلاعات و یک روزنامهنگار ارتباط برقرار میکند تا اطلاعاتی از ریگی به دست آورد. همه اینها، شروع حادثه اصلی فیلم را به تعویق میاندازد. روز صفر دیر استارت میخورد و دراینبین بیننده کنجکاوی و حس هیجانی که در ابتدا داشت را از دست میدهد.
در حقیقت، در روز صفر با روایتی طرف هستیم که بیننده پایانش را میداند. در چنین شرایطی فیلمساز اگر میخواهد بیننده را درگیر کند و او را تا پایانی که از قبل به آن آگاهی دارد بکشاند، باید از تمهیداتی مانند گرهگشایی، گرهافکنی و ایجاد حس تعلیق در مسیر روایت بهره بگیرد. مهممی که آشکارا در روز صفر بهدرستی انجام نگرفته است.
درواقع، ملکان در نیمه اول فیلمش نمیتواند روایتهای فرعی را جمعوجور کند و به هم گره بزند تا به حس تعلیق یک تریلر جاسوسی دست یابد. روایت آشفته و تکهپاره است و خیلی زود بیننده را سرخورده میکند. بهعلاوه شعارهای گلدرشت سیاسی و وطن دوستانه مأمور اطلاعاتی، فیلم را به یک اثر سیاسی و سفارشی تبدیل میکند. درواقع روز صفر بهجای آنکه عرق به میهن و وطندوستی را در تاروپود روایتش بتند، آن را با دیالوگها و مونولوگها، در بوق و کرنا میکند تا بیننده را شیرفهم کند.
تقابل کاراکترها
نکته دیگر در مورد تقابل کاراکترهاست. در ابتدا و بعد از دیدن ریگی به آلمان میرویم و با یک مأمور اطلاعاتی، به نام امیر همراه میشویم. امیر مصرانه به دنبال ریگی است و بعداً میفهمیم که ریگی هم به این موضوع واقف است. در حقیقت ریگی و امیر در مقابل هم قرار میگیرند.
اما این تقابل در روز صفر به بار نیامده است. بیننده بیشتر فیلم را با امیر و تلاش گروه او همراه هستیم و ریگی،همانطور که گفتیم نقشی در روایت بازی نمیکند.
در پایان فیلم هم، وقتیکه شمارش معکوس برای عملیات تروریستی ریگی شروع میشود و بهموازات آن امیر سعی میکند هواپیمای او را در خاک ایران به زمین بنشاند، این تقابل را شاهد نیستیم. در این سکانسها بهجای آنکه با یک تدوین تند شونده و برشهای موازی به دو طرف ماجرا و نشان دادن کنش و واکنش دو کاراکتر اصلی مواجه شویم، همچنان در کنار امیر هستیم و همراه او در برج مراقبت فرودگاه حبس شدهایم و به باند خالی نگاه میکنیم.
شخصیت پردازی
بااینحال، باید دقت و ظرافت بهرام توکلی در پرداخت شخصیت مأمور اطلاعاتی را ستود. بهجز مواقعی که این کاراکتر شروع به شعار دادن میکند، کاراکتری باورپذیر و دوستداشتنی از آب درآمده است. سرسختی و کله شقیاش و اینکه بیننده چیزی از گذشته او دستگیرش نمیشود، نشان میدهد که فیلم سعی ندارد با احساساتی کردن بیننده او را وادار به هم ذات پنداری با این کاراکتر کند. درنهایت هم، همین کاراکتر، پرداخت مناسب او و بازی خوب امیر جدیدی است که روز صفر را نجات میدهد. گرچه در نقطه مقابل کاراکتر موهوم ریگی با بازی ناپخته و نسنجیده ساعد سهیلی قرار دارد.
روز صفر ازنظر کارگردانی چالشی هم پیش روی ملکان قرار نمیدهد. با بودجه کلانی که برای فیلم صرف شده است و همه لوکیشنها و جلوههای ویژه فیلم، دکوپاژ لنگ میزند و آشکارا فاقد یک هویت ملی یا امضای شخصی است. روز صفر باآنکه شعار ضدآمریکایی میدهد، اما در پرداخت کاملاً وامدار سینمای هالیوود است و ملکان از این نظر هیچ نگاه منحصربهفردی عرضه نمیکند.
در پایان، باید گفت، روز صفر بیش از آنکه یک وقایعنگاری از یک اتفاق ملتهب معاصر باشد، مرثیهای است در وصف سختیهایی که مأموران اطلاعاتی در کارشان میکشند. موردی که بهخودیخود خیلی هم قابلستایش است، اما در پسزمینه این روایت، اثر را از نگاه اصلیاش منحرف میکند و کمی رندانه به نظر میرسد.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
323