محمد کارت، برای سینما دوستان نام آشنایی است. کارت با ساخت مستندهایی که همگی بهشدت جنجالی و بحثبرانگیز بودهاند، نام خود را بهعنوان یکی از چهرههای جوان عرصه مستند ثبت کرد. حتی آنهایی هم که خیلی پیگیر سینمای مستند نیستند و نام محمد کارت را نشنیدهاند، بیشک درباره «آوانتاژ» شنیدهاند یا خواندهاند. اساساً سبک کارت بهگونهای است که خود را به بیننده تحمیل میکند، یقه او را میگیرد و برایش چارهای نمیگذارد جز آنکه در جهان سینماییاش غرق شود.
حالا کارت با شنای پروانه وارد سینمای داستانی شده است. کارت همان جدیت و دقت نظری که در مستندهایش داشت را به سینمای داستانی آورده است و مقتضیات و استانداردهای چنین سینمایی را نیز به کار گرفته است تا اثری ملتهب، بهقاعده و تأثیرگذار عرضه کند.
همچنین بخوانید:
نقد فیلم شنای پروانه – مصائب زور نداشتن در محلهای که قانون جنگل حکمفرماست
شنای پروانه باآنکه یک فیلم اولی است، اما اصلاً شبیه فیلم اول یک فیلمساز نیست. شنای پروانه آنچنان پخته و منطقی است که بیننده را میخکوب میکند. اولین فیلم محمد کارت، جز معدود آثار سینمای ایران است که تا به این حد تروتمیز و حسابشده از آب درآمده است. آنقدر که از همان لحظات اولیه بیننده را درگیر میکند، نفسش را در سینه حبس میکند و تا پلان آخر هم او را رها نمیکند.
فیلمنامه دقیق و حساب شده
فیلمنامه شنای پروانه را پدرام پور امیری و حسین دوماری نوشتهاند که خودشان با «جاندار» اولین حضورشان در سینما را تجربه کرده بودند. فیلمنامه این دو، دقیق و حسابشده است و بنمایه اثری را میسازد که بیشک یکی از مهمترین آثار سینمای ایران خواهد بود.
پلان اول، تصویر زنی است که هراسناک و مضطرب، به آدمهای دور و برش نگاه میکند. آدمهایی که همه با یک گوشی موبایل مشغول هستند. تصویر این زن، در میان شلوغی و ازدحام شهر، هراس و اضطراب او را به بیننده منتقل میکند و او را برای ورود به جهان وحشی فیلم آماده میکند.
در ادامه کاراکترها یکبهیک وارد داستان میشوند و به یک فاجعه میرسند. فاجعهای که در لحظات اول فیلم رقم میخورد و به بیننده قول یک فیلم خوش ریتم و پرحادثه را میدهد. روایت پیشروی میکند، کاراکترهایی که دیدهایم معرفی میشوند، جان میگیرند و در کنار یا مقابل یکدیگر قرار میگیرند.
شخصیتپردازی هم از همان لحظات اول شروع میشود. زنی که با معصومیت و عشقش به همسرش معرفی میشود و باوجود حضور کوتاهش، سنگ بنای اتفاقات مابقی روایت را رقم میزند. کاراکتر هاشم (امیر آقایی) در ژرفای سقوط تصویر میشود و حجت (جواد عزتی)، آرام و صبور ظاهر میشود. اما هوشمندی متن در شخصیتپردازی به معرفی کاراکترها ختم نمیشود. کاراکترهای فیلم شنای پروانه تا انتهای فیلم در حال تکامل و شکلگیری هستند و بیننده در مواجه با آنها، احساس میکند که با رازی روبروست که خودش باید کشف کند. ازاینرو است که بیننده، فقط نظارهگر حوادث نیست، او به مرکز درام میرود و جزئی از آن میشود.
گرهافکنی در مسیر روایت هم در شنای پروانه ، در زمان درست و با جزئیات درست اتفاق میافتد. بعد از یک مقدمه کوتاه، گره اصلی داستان رو میشود و طرح معما شکل میگیرد. شنای پروانه آنقدر به مخاطبش فرصت میدهد که با جهان داستانی اثر آشنا شود، اما به او اجازه نمیدهد به اکتشاف بپردازد. این کاری است که قهرمان قصه انجام میدهد و فیلم هم بیننده را با قهرمانش همراه میکند. شنای پروانه کاملاً و تمامقد فیلمی است که اجازه نمیدهد بیننده از او جلو بزند.
این برتری فیلمنامه در همراه کردن مخاطب تا پایان ادامه پیدا میکند. روایت، به نرمی جلو میرود و به گرهگشایی میرسد. روایتی که تا اینجا از بیننده یکقدم جلوتر بوده است، حالا او را غافلگیر میکند و شخصیتپردازیاش را کامل میکند.
اما متن، برخلاف اکثر آثار سینمای ایران، بیننده را با یک پایان باز و یک سرنوشت نامعلوم تنها نمیگذارد. شنای پروانه تا آنجا که مقتضیات فیلمنامهاش است، قصهاش را جمعوجور میکند، سرنخها را به مقصد میرساند و با یک پایان تروتمیز که در مسیر روایت قرار دارد، به پایان میرسد.
در حقیقت، شنای پروانهبا جزئیات روایتش را آغاز میکند، این جزئیات را به هم میتند و به کلیت و تصویر نهایی میرسد.
فرم در خدمت روایت
شنای پروانه در ساختار نیز به همین اندازه دقیق و حسابشده است. کارت از همان پلان اول فضاسازی میکند و یکدم از این کار دست برنمیدارد. دقیقا مانند مستندها و فیلمهای کوتاهش، یقه بیننده را میگیرد و او را درگیر روایتش میکند.
کارت باآنکه سینما را خوب میشناسد، اما خودش و حضورش را به رخ نمیکشد. خودش و همه اجزای فیلمش به اجزای درام تبدیل میشوند و به خدمت آن درمیآیند. او بهموقع از دوربین روی دست استفاده میکند تا التهاب را بینندهاش نشان دهد و بهموقع با دوربین استدی، او را با پیشروی روایت همراه میکند.
از سوی دیگر، چنین روایت پرتنش و پراسترسی درست از آب درنمیآمد مگر به لطف توالی نماهای هنرمندانه کارت. او بهخوبی تعلیق اثر را حفظ میکند، بیننده را برای کشف معما مشتاق میکند و ضربه نهایی را وارد میکند.
نگاه واقعگرایانه و بیتعارف کارت به فرهنگی که به تصویر میکشد را هم نباید از یاد برد. او که قبلاً در مستندهایش، فرهنگ گنده لاتهای جنوب شهری را به تصویر کشیده بود، در فیلم داستانیاش از این تجربه استفاده میکند و تصویری بهغایت واقعی و بهشدت هولناک پیش روی بیننده میگذارد. گنده لات شنای پروانه مانند «متری شیش و نیم» یا «مغزهای کوچک زنگزده» شمایل پدرخواندهای ندارد. هاشم و دوستانش، تصویر واقعی چنین فرهنگی هستند. واقعیتی که در ظاهر، گفتار و شخصیتپردازیشان نمود پیدا میکند.
بازی های بی نقص
درنهایت نمیتوان از شنای پروانه گفت و از تیم قوی بازیگریاش نگفت. جواد عزتی یکی از بهترین بازیهایش را ارائه میدهد. سکوت، عصبانیت، خشونت و دلرحمی را به یک اندازه به بازیاش وارد میکند، با بدنش راحت است و اکت خوبی دارد. اما این بازیگران مکمل هستند که خودشان را به رخ میکشند. از طناز طباطبایی که با نگاه معصومش بیننده را تا انتها راحت نمیگذارد، تا امیر آقایی و مهدی حسینی نیا که آنقدر با نقششان یکی شدهاند که تشخیصشان از سیاه لشکرها دشوار است، تا پانتهآ بهرام که برای حضور کوتاهش موهایش را میتراشد و بازی متفاوتی ارائه میکند. حتی علی شادمان هم نشان میدهد که توانایی خوبی در ارائه کاراکترهای متفاوت دارد و میتواند ظاهر شیرین و دوستداشتنیاش را بشکند.
در پایان باید گفت که شنای پروانه فیلم مهمی است و محمد کارت فیلمسازی مهم. او از دل یک موقعیت ملتهب اجتماعی، یک قصه روان و جذاب بیرون میکشد و در عین آنکه به واقعیت وفادار است، اما از سینما بازنمیماند.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
289