ماهان شبکه ایرانیان

سیمای انسان کامل در زندگی حضرت امام علی النقی(ع)

در بیان توصیف انسان کامل ذکر شده که فرد کامل بیشترین شباهت به پیامبر اکرم حضرت محمد(ص) دارد و کامل ترین انسان حضرت ختمی مرتبت بوده که در شریعت، طریقت و حقیقت به کمال رسیده اند

سیمای انسان کامل در زندگی حضرت امام علی النقی(ع)

مقدمه

در بیان توصیف انسان کامل ذکر شده که فرد کامل بیشترین شباهت به پیامبر اکرم حضرت محمد(ص) دارد و کامل ترین انسان حضرت ختمی مرتبت بوده که در شریعت، طریقت و حقیقت به کمال رسیده اند. امامان دین شریعت محمدی و چهارده معصوم (ع) که از تربیت الهی و نظر لطف حضرت حق برخوردارند، از کامل ترین انسان ها محسوب شده و الگویی نیک برای بشریت و رفتار انسانی هستند. خداوند در صحف مبارک می فرمایند: ﴿یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکمْ﴾ یعنی ای اهل ایمان! از خدا اطاعت کنید و [نیز] از پیامبر و صاحبان امر خودتان [که امامان از اهل بیت هستند و چون پیامبر دارای مقام عصمت می باشند] اطاعت کنید. پاکی اهل بیت و به نوعی کامل بودن آنان برای الگوی انسانیت در این آیات به تصویر کشیده شده و در سوره ی احزاب ذکر شده: ﴿إنما یریدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکمْ تَطْهیراً﴾ یعنی خداوند فقط می خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد.

غزالی کرامات اولیاء را همان بدایات انبیاء دانسته است. گرچه در زندگی پیامبر اسلام(ص) قبل از بعثت تفکرات آفاق و انفسی عارفانه وجود داشته اما در تعالیم پیامبر(ص) پس از بعثت، گوشه نشینی و عزلت نکوهش شده است و انسان کامل در دین و آیین خاص نمی گنجد و در همه ی اعصار حضور دارد. یثربی می نویسد: «انسان کامل عالم اصغر، و روح عالم اکبر و اکمل موجودات و خلیفةالله است. صورت کامل حضرت حق و آیینهء جامع صفات الهی است.

در این نوشتار به زندگی و معرفی امام دهم شیعیان حضرت علی نقی (ع) بر اساس منابع موجود پرداخته شده و سیره ی ایشان با توجه به نظریات عرفانی تبیین گشته است. شاید برخی القاء مضامین عرفانی را برای اهل بیت(ع) دور از تصور تلقی کنند که در جواب باید متذکر شد که همانگونه که انبیاء در تکامل یکدیگر برای ارائه ی افکار الهی بر کره ی خاکی قدم برداشتند، امامان و معصومان نیز نمونه ی والا و حدّ اعلای افکار الهی و الگویی مناسب برای بشریت و خواهندگان راه طریقت به سوی حقیقت اند.

زندگی نامه ی امام هادی(ع)

ایشان در دوم رجب سال 214 هجری متولد شد. «اسم شریف آن جناب علی بود و کنیت ابوالحسن و چون امام موسی و امام رضا علیهم السلام را نیز ابوالحسن می گفتند از جهت تعیین آن جناب را ابوالحسن الثالث می گویند... مشهورترین القاب آن حضرت نقی و هادی است». نام مادر ایشان سمانه و در زهد تقوی سرآمد روزگار خود بودند. چون ایشان و فرزندش در محله ای به نام عسکر زندگی می کردند، هر دوی ایشان را عسکری می نامیدند و امام هادی (ع) «پس از پدر، دومین امامی است که در خردسالی و در سن 8 سالگی به امامت رسید.» درباره ی شمایل آن حضرت گفته شده که دارای قامتی نه بلند و نه کوتاه بود. گونه هایش اندکی برآمده و سرخ و سفید بود. چشمانش فراخ و ابروانش گشاده بود. امام هادی(ع) بذل و بخشش بسیار می کرد. امام آن چنان شکوه و هیبتی داشت که وقتی بر متوکل خلیفه جبار عباسی وارد می شد او و درباریانش بی درنگ به پاس خاطر وی و احترامش برمی خاستند. خلفایی که در زمان امام (ع) بودند: معتصم، واثق، متوکل، منتصر، مستعین، معتز، همه به جهت شیفتگی نسبت به قدرت ظاهری و دنیای فریبنده با خاندان علوی و امام همام حضرت هادی (ع) دشمنی دیرینه داشتند و کم و بیش دشمنی خود را ظاهر می کردند ولی همه، به خصال پسندیده و مراتب زهد و دانش امام اقرار داشتند، و این فضیلت ها و قدرت های علمی و تسلط وی را بر مسائل فقهی و اسلامی به تجربه، آزموده و مانند نیاکان بزرگوارش (ع) در مجالس مناظره و احتجاج، وسعت دانش وی را دیده بودند. عمر ایشان 33 سال بیش نبود و در سوم رجب سال 254 هجری به دست معتزّ عباسی مسموم و به شهادت رسیدند.

اصحاب امام هادی (ع)

در میان اصحاب امام دهم(ع)، به چهره هایی چون «علی بن جعفر همیناوی» که متوکل او را به زندان انداخت و می خواست بکشد برمی خوریم. دیگر ادیب معروف، «ابن سکیت» بود که متوکل او را شهید کرد و علت آن را چنین نوشته اند که دو فرزند متوکل خلیفه ی عباسی در نزد ابن سکیت درس می خواندند. متوکل از طریق فرزندان خود کم کم، متوجه شد که ابن سکیت از هواخواهان علی (ع) و آل علی(ع) است.

«حضرت عبدالعظیم حسنی» از دیگر اصحاب امام هادی(ع) است: «او از اعاظم راویان است و حضرت هادی(ع) به او خیلی احترام می گذاردند».

اوضاع اجتماعی و سیاسی دوران امام هادی(ع)

ایشان بیشتر در زمان متوکل عباسی زندگی می کردند اما با حکومت شش نفر از خلفای عباسی به نام های: معتصم، واثق، متوکل، منتصر، مستعین و معتزّ مواجه بود. درباره ی شرایط اجتماعی و سیاسی دوران آن حضرت ویژگی هایی زیر ذکر شده است:

الف) رو به ضعف نهادن دستگاه خلافت؛

ب) گسترش فساد و عیاشی در دستگاه خلافت؛

ج) قهر طبیعت و بروز رخدادهای غیر منتظره؛

د) بروز آشوب ها و فتنه ها در قلمرو اسلامی؛

ه) گسترش نهضت های علویان.

«متوکل نسبت به امیر مؤمنان علی(ع) و خاندانش کینه و عداوت عجیبی داشت و اگر آگاه می شد که کسی به آن حضرت علاقمند است بلافاصله اموال او را مصادره می کرد و او را به طرز فجیعی به قتل می رساند. او در سال 236 ق دستور داد تا آرامگاه سالار شهیدان حضرت حسین(ع) را با خاک یکسان کرده و به آب بست و دستور داد در آن محل کشت و کار شود تا قبر آن حضرت کاملاً محو شود، چرا که می ترسید قبر امام حسین(ع) پایگاهی بر ضدّ او گردد».

از مجموع 33 سال از دوران امامت امام هادی (ع) حدود سیزده سال در مدینه سپری شد و امام با توجه به ضعف دستگاه خلافت به هدایت مردم همت گمارد. وکلا و نمایندگان امام(ع) در میان مردم پراکنده بودند و به مشکلات رسیدگی می کردند و امام در مدینه از موقعیت خوبی برخوردار بود به نحوی که فرماندار شهر در برابر امام موضع گیری نمی کرد، متوکل بر آن شد که امام را از مدینه به سامرا که مرکز خلافت بود بیاورد.

از امام هادی(ع) این پنج ادعیه و نماز به یادگار مانده است: زیارت جامعه ی کبیره، زیارت غدیریه، دعای کوتاه در کنار قبر مبارک آن حضرت، نماز بالای سر در حرم حضرت رضا علیه السلام، تعقیب نماز.

از علی بن مهزیار روایت شده که محمد بن ابراهیم به حضرت امام علی النقی علیه السلام نامه ای نوشت که اگر مصلحت می دانید به من دعایی تعلیم دهید که بعد از هر نماز بخوانم تا خداوند به سبب آن خیر دنیا و آخرت به من عنایت فرماید. امام هادی علیه السلام این دعا را آموزش دادند: «اَعُوذُ بِوَجْهِک الْکریمِ وَ عِزَّتِک الَّتی لا ترامُ وَ قدْرَتِک الَّتی لا یَمْتَنِعُ مِنْها شَیءٌ مِنْ شَرِّ الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ وَ مِنْ شَرِّ الاْوْجاعِ کلِّها وَلا حوْلَ وَلا قوَّةَ اِلاّ باللَّهِ الْعَلِی الْعَظیمِ؛ پناه برم به ذات بزرگوارت و به عزتت که مورد دستبرد نیست و قدرتت که چیزی از آن خودداری نتواند، از شرّ دنیا و آخرت و از شر تمامی دردها و جنبش و نیروئی نیست جز به خدای والای بزرگ».

استجابت دعای امام

امام دهم(ع) که از ظلم متوکل به ستوه آمده در دعایی نابودی متوکل را از خداوند خواهان است: «پروردگارا من و او متوکل  دو بنده از بندگان تو هستیم و زمام کارمان در دست تو می باشد... این بنده ات، پیش از آنکه شکایت آغاز کند، رنج و درد او را می دانی و درمان آن را قبل از آنکه بگوید، می شناسی و در اختیارش می گذاری؛ پس حمد و سپاس بیکران، تو را سزاست که دانا، شنوا، بینا، توانا و مهربان هستی...» و « پروردگارا!... در اراده ی تو چنین مقدر و تعیین شده بود که او  متوکل  را بر من قدرت دهی؛ پس او از این قدرت علیه من سود جست و بر من ستم روا داشت و با قدرتی که به او داده بودی، بر من بزرگی فروخت و تکبر ورزید. فرصت دادنت، او را فریفت. بردباریت، او را به طغیان کشانید و مرا رنج و اندوهی رساند که نتوانستم بر آن صبر کنم...».

متوکل در روز چهاردهم شوال سال 247 ق، توسط افسران ترک با هماهنگی منتصر کشته می شود. امامان معصوم نیز در تنگناها و گرفتاری ها، مسائل و مشکلات را با پروردگار در میان گذاشته و از او یاری می جویند و خداوند دعوت انسان های پاک که در جهت کمال حرکت می کنند را اجابت می کند، چنانچه نسفی می گوید: « اگر آدمی در رنج، و راحت و سعادت و شقاوت و طاعت و معصیت و توانگری و درویشی مجبور است، سعی و کوشش آدمی و پرهیز و احتیاط آدمی از برای چیست، و دعوت انبیا و تربیت اولیا چراست، و تدبیر عقلا و معالجت حکما را فایده چیست. جواب. بدان که... هر چیزی که در عالم علوی، که لوح محفوظ سفلی است، نوشته است به طریق کلی نوشته است، نه به طریق جزوی. به این سبب ما را به این چیزها اختیار است، یعنی حاصل کردن آن چیزها خود را، و دفع کردن آن چیزها از خود به سعی و کوشش ما بازبسته است... یعنی هر چیزی که در نطفه ی آدمی به طریق کلی نوشته است، ما در آن چیزها مختاریم. هر چیزی که در نطفه ی آدمی به طریق جزوی نوشته است، ما در آن چیزها مجبوریم».

تجربیات فراعینی

داستانی درباره ی امام دهم(ع) ذکر شده که کاتب متوکل می گوید: در حضور متوکل سخن چینان بسیاری افترا به امام (ع) بستند و متوکل خشمناک شده و برای کشتن امام (ع) سوگند یاد می کند و غلامانی به دنبال امام(ع) می فرستد، لحظاتی بعد امام (ع) وارد شده اما متوکل او را می بوسد و با احترام با ایشان برخورد می کند، متوکل بعد از رفتن امام (ع) به مأمورین می گوید چرا دستورش را اجرا نکرده و او را به قتل نرساندند! و مامورین می گویند با رفتار شما دچار تردید شدیم... متوکل متذکر می شود که هیبت امام (ع)، او را درگرفته و اطراف ایشان صد شمشیرزن دیده است!

تجربه ی مشاهده ای که متوکل از صد شمشیرزن داشته از برکت وجود امام هادی(ع) است که بواسطه ی کمال آن حضرت بر متوکل مشاهده ای صورت گرفته و در آغاز خود امام(ع) ازین مشاهده آگاه بوده اند. فولادی درباره ی این تجربیات فراعینی می گوید:«اگر دیدنی را متصور شویم که به وسیله ی چشم نباشد و در عین حال باز، دیدن باشد، عینیت از نوع دیگر را هم تصور کرده ایم. پس در تجربه ی عرفانی، صورت عینیت که کاربرد چشم باشد، محقق نیست، اما معنای عینیت که دیدن باشد، محقق است».

واحد و وحدانیت

فتح بن یزید جرجانی در مسیر بازگشت از مکه به خراسان به محضر امام هادی(ع) رسیده و درباره ی برخی موضوعات دینی و فلسفی با ایشان به گفتگو می پردازند، «فتح می گوید: عرض کردم: خدا یکی است. انسان هم یکی است. آیا این یکی بودن ها مثل هم نیست؟! حضرت فرمودند: خوب گفتی! خداوند تو را بر مسیر حق ثابت بدارد. اما در اسم وحدانیت به این معناست که بتواند بر یک مسمی دلالت کند. مثلا وقتی در مورد انسان می گوئیم، یکی است، یعنی اینکه انسان یک جسم دارد و دو تا نیست با اینکه وقتی وجود انسان را تجزیه و تحلیل می کنیم یکی نیست. چون دارای عضوهای مختلف و رنگ های گوناگون و قسمتهای جداگانه ای است که مثل هم نیستند. خونش جدای از گوشت و گوشتش جدای از خون است. عصبش جدای از رگ هایش و موهایش جدای از پوستش و سیاهش مغایر با سفیدی اش است. و همین حرف در مورد بقیه مخلوقات هم صدق می کند. پس انسان در اسم یکی است؛ نه در معنی. اما خداوند متعال یکی است به طوریکه در غیر او، چنین یکتایی را نمی توان پیدا کرد. او یکی است بدون اینکه اختلاف و گوناگونی و کمی و زیادی در وجودش باشد».

با توجه به اینکه امام(ع) از علم خدایی بهره مند بوده اند، اولین مباحث کلامی نظیر واجب الوجود و مباحث وحدت وجود را باید در سیره ی ایشان جست، ایشان با زبانی ساده به شرح مطلب وجود برای جرجانی پرداخته اند.

کمال انسان کامل

معصومین (ع) از تربیت الهی برخوردارند و به نظر شریعتمداری این تربیت از کمال برخوردار بوده و تمام جنبه های شخصیت انسان را تحث تأثیر قرار می دهد. حضرت امام علی النقی(ع) نیز از صبغه ی کمال برخوردار بوده و از لحاظ علمی، فلسفی و نیز از لحاظ کرامات در صدر قرار داشتند.

واسطه ناپذیری

عارف در تجربه ی عرفانی می تواند از درون موضوع بدان بپردازد و گونه ای وحدت نفسانی با موضوع تجربه شکل می گیرد: «تجربه ی عرفانی حاصل پشت سر نهادن مراحلی است که آنها را تخلی، تحلّی و تجلی خوانده اند و از این رهگذر، تا جایی پیش می رود که میان عارف و معروف، جز یک نفس آیینه گون، فاصله ای نمی ماند و گاه حتّی این نَفس نیز چندان تلطیف می پذیرد که گویی وجود ندارد. این امر به معنای حلول با اتحاد نیست». عارف با مجاهده و تلاش به مقامی دست می یابد اما امام (ع) با نظر لطف الهی، استعداد و مجاهده به صفات و خصایصی دست می یابد، شاید بتوان کرامات و معجزات را با واسطه ناپذیری تجربیات عرفانی هماهنگ دانست. از کرامات امام دهم(ع) پی بردن به افکار دیگران است: «عبدالله بن هلَیل قائل به امامت «عبدالله افطح» بود؛ ولی پس از سفر به سامرا از اعتقادش بازگشت. وقتی از علت آن پرسیدم گفت: تصمیم گرفتم از امام هادی(ع) در این زمینه بپرسم، تا آنکه روزی در یک مسیر باریکی به هم برخوردیم. امام(ع) خود را به من نزدیک کرد و چون در برابر من قرار گرفت چیزی به طرف من انداخت که بر سینه ام نشست؛ در آن نوشته شده بود: «عبدالله» در آن مقام نبود و شایستگی آن را نیز نداشت». در کتاب منتهی الآمال از موارد دیگر آگاهی امام دهم (ع) به اذهان ماجرای پرسش درباره ی روزه ی مستحبی توسط جمعی ذکر شده که امام (ع) سریعاً جواب را یعنی روزهای هفدهم ربیع الاول، بیست و هفتم رجب، بیست و پنجم ذیقعده و هجدهم ذی حجه به آن شخص می گویند.

انسان کامل و کمک به بندگان خدا

امام (ع) سیره ی خود را همچون پدر و اجداد خود کمک به بندگان و حلّ مشکلات آنان قرار داده و در این راه می کوشیدند، ذکر شده که حضرت امام هادی (ع) روزی به قریه ای رفت: «مردی از عرب ها به طلب آن حضرت به آن قره رفت چون به خدمت آن جناب رسید حضرت از او پرسید چه حاجت داری؟ گفت من مردی می باشم از عرب های کوفه از متمسکین بولاء جدت امیرالمؤمنین علیه السّلام و عارض شده مرا دینی سخت که سنگین کرده مرا حمل آن و ندیدم کسی را که قضا کند آن را جز تو، حضرت فرمودش خوش باش و شاد باش، پس آن مرد را فرود آورد. پس چون صبح گردید حضرت (ع) به آن مرد فرمود که من حاجتی به تو دارم و ترا بخدا که خلاف حاجت من ننمائی، اعرابی گفت مخالفت نمی کنم. پس نوشت آن حضرت (ع) ورقی به خط خود و اعتراف کرد در آن که بر آن حضرتست که به اعرابی دهد مالی را و تعیین کرده بود آن را در آن ورقه و اندازه ی آن به قدری بود که زیاد بود از دینی که او داشت و فرمود که بگیر این خط را. پس در وقتی که رسیدیم به سر من رای بیا نزد من در وقتی که نزد من جماعتی از مردم باشند و مطالبه کن این وجه را از من و درشتی کن بر من در مطالبه و ترا بخدا که خلاف این نکنی...» بدین صورت مرد اعرابی عمل کرده و خبر آن به متوکل رسیده و سی هزار درهم به سوی امام(ع) می فرستد و امام هادی(ع) نیز مال را به مرد می بخشد. امام هادی(ع) انسان کاملی است که در زندگی خود خوبی و خیر را به دیگران می بخشد. «ای درویش! چون انسان کامل خدای را بشناخت و به لقای خدا مشرف شد، و اشیا را کماهی و حکمت اشیاء را کماهی بدانست و بدید، بعد از شناخت و لقای خدا هیچ کاری برابر آن ندید و هیچ طاعتی بهتر از آن ندانست که راحت به خلق رساند و هیچ راحتی بهتر از آن ندید که که با مردم چیزی گوید و چیزی کند، که مردم چون آن بشنوند و به آن کار کنند، دنیا را به آسانی بگذرانند و از بلاها و فتنه های این عالمی ایمن باشند و در آخرت رستگار شوند». و هدف عارفان آدمی بودن و انسان شدن خود و امکان انسان سازی دیگران است.

نسفی انسان کامل را شیخ و پیشوا، هادی، مهدی، دانا بالغ و کامل، مکمل، امام، خلیفه، قطب، صاحب الزمان، جام جهان نما، آیینه ی گیتی نمای و اکسیر اعظم می نامد.

ظلم ستیزی

﴿لَا تَظْلِمُونَ وَ لَا تظْلَمُونَ﴾ نه ظلم کنید و نه خود را در معرض ظلم قرار دهید.

مبارزه با ظلم از همان دوران کودکی در نهاد امام هادی(ع) وجود داشته و در بزرگسالی نیز بارها در مقابل ظلم و ستم قد علم کردند. همه ی کسانی که به واقعه ی کربلا آگاهی داشتند همه ی سختی ها و بلایا و مصیبت ها را به جان خریده و از مظلومان دفاع می کردند. امام نهم(ع) ابتدا از امام هادی(ع) می پرسد: دوست داری کدامیک از سوغات های عراق برایت هدیه آورده شود؟ فرزند پاسخ می دهد: شمشیری که بسان شعله ی آتش سوزان و بّران باشد.

علم امام و عارف

زنی به نام زینب کبری ادعا کرد که من زینب دختر علی بن ابی طالب(ع) هستم. او را نزد متوکل آوردند. متوکل امام هادی(ع) را احضار نمود که او را مجاب کند. حضرت (ع) فرمود: دروغ می گوید؛ زیرا اگر راست بگوید، باید درندگان گوشت او را نخورند، برای اینکه گوشت اولاد فاطمه(س)  البته اولاد بدون واسطه ی فاطمه(س)  بر درندگان حرام است. متوکل که به دنبال بهانه ای برای نابودی امام هادی(ع) می گشت، از حضرت خواست که خود آن بزرگوار نزد درندگان و شیرهایی که خود متوکل نگهداری می کرد، برود. حضرت (ع) قبول نمود و رفت، شیران با کمال تواضع اطراف آن بزرگوار را گرفتند و حضرت(ع) آنان را نوازش می کرد! چون حضرت(ع) از شیران به سلامت آمد، آن زن به دروغ خود اقرار نمود و خواستند او را پیش شیران بیاندازند، که مادر متوکل شفیع او شد. امام بواسطه ی علم لدنی یعنی علمی که بدون واسطه و مستقیم از خداوند متعال می گیرد، واقعیت امور را در می یابد. در عرفان پی بردن به واقعیت وجودی را به دو صورت واقعیت حقیقی و واقعیت باطنی تعبیر کرده اند. در واقعیت حقیقی «جهان جز یک نمود برتر نیست و تنها این بود، حقیقت دارد.» و درباره ی حقیقت باطنی ذکر شده: «برای واقعیت دو سطح متمایز در نظر می گیرد: یک سطح به عالم ظاهر مربوط است و سطح دیگر به عالم باطن. تمایز میان دو عالم شهادت و غیب یا ملک و ملکوت از این امر پرده بر می دارد». امام(ع) به واسطه ی علم لدنی که از پروردگار کسب کرده به حقیقت و واقعیت رسیده است. و اما کسب حقیقت برای سالک طریق معرفت: «چون به مرتبه ی عشق رسید، آیینه ی دل وی چنان پاک و صافی و ساده، و بی نقش شود که جام جهان نمای و آیینه ی گیتی نمای گردد. تا هر چیزی که در دریای جبروت روانه شود، تا به ساحل وجود آید، پیش از آنکه به ساحل وجود رسد، عکس آن بر دل سالک پیدا آید.

کرامات

هنگامی که مقام انسان بالا می رود خداوند به آنها کراماتی عطا می کند. گوهرین درباره ی کرامات عقیده دارد: «اغلب مشایخ که در طی طریقت به کمال رسیده اند به کرامت و انواع آن توجه چندانی نداشته و بدان مبالغتی نمی نمایند و گویند کرامت جهت تقویت یقین سالک و یا تقویت مریدان و سالکان است تا یقین ایشان زیادت گردد و به قوت آن نور یقین بر نفوس خویش غالب آیند، و لذات دنیوی را زایل کنند».

«کرامت امر خارق عادتی است که از امام یا ولی سرزند.» درباره ی فرق آن با معجزه بیان شده: «معجزه تصرف در اعیان اکوان است و کرامت در حدود استجابت دعا و حصول مرادات و شفای بیماران و رفع مصائب و رسیدن برکات و نظایر آن است». و کرامت انواعی دارد، گوهرین آن را تقسیم می کند به:

الف- کرامت فضلی، که ناگهانی و موهبت الهیست.

ب- کرامت کسبی، که توسط مجاهده و ریاضت بدست می آید.

ج- کرامتی که جزا و پاداش صابران در برابر شدائد عطا می شود.

د- کرامت مخصوص ریاکاران برای شهرت و شکار خلق.

ح- کرامت حقیقی که ازلی است و به افراد سزاوار داده می شود.

و- کرامت کافران.

مقامات

خداوند برای پیامبران و امامان مقامی نهاده که مقام پیامبر اکرم (ص) برترین آنهاست. مقامات مقطعی از سلوک انسان ها هستند که هر انسان مومن از آن به نوعی بهره ای دارد. بخشی از وجود امامان الگویی برای انسان هاست که در ادامه ی تکاملی پیامبر (ص) شکل گرفته و قائل به صفات و مقاماتی هستند که با مجاهده در پرتو الطاف الهی بدست آورده اند، چنانکه پیامبر (ص) که به زهد و عبادت می پرداختند به زندگی زمینی بازگشته و با دیگر انسان ها ارتباط داشتند. امامان معصوم (ع) در رأس این مقامات واقع شده اند و عرفا به حسب مراتب عرفانی خود در حلقه های نازل تری قرار دارند. «مقام مرتبه ای اکتسابی است و سالک در سیر و سلوک بدان دست می یابد. مقامات ایستگاه هایی است از عبادت و مجاهدت و ریاضت ها که در آن بنده در پیشگاه خدا می ایستد و از همه می بُرد تا بدو بپیوندد و بیشتر کسبی است».

سید ضیاء الدین سجادی این گونه بیان می دارد که مقام مراتبی است که در سیر و سلوک عارف به آن دست می یابد و اکتسابی است و با عبادت و ریاضت به آن می رسد اما حال لطف الهی است که در دل سالک قرار می گیرد و دائمی نیست. بعضی در تعداد مقامات تفاوت نظر دارند. در سیره ی زندگی امام هادی (ع) نیز با منش و صفات از ایشان بر می خوریم که نهایت مقام را در وجود ایشان به تصویر می کشد. توبه، ورع زهد، فقر، صبر، توکل و رضا در جای جای زندگی حضرت و ارتباط با دیگر انسان ها نمایان است. به اندک به توضیح این مقامات می پردازیم:

«توبه اول منزلی است از منزل های این راه، و اول مقامی است از مقام های جویندگان، و حقیقت آن در بازگشتن بود از نکوهیده ها به آنچه پسندیده است، و گفته اند شرط توبه در سه چیز است: پشیمانی بر آنچه رفته باشد از مخالفت، و دست بداشتن زلّت اندر حال، و نیّت کردن که نیز باز آن معصیت نگردد».

سجادی درباره ی ورع می نویسد: «بر رهرو طریقت واجب است که از آنچه بر او مشتبه است بپرهیزد و آن در چیزهایی است که در میان حرام بین و حلال بین واقع است». «دوری جستن و اجتناب از شبهات جهت ترس از وقوع محرمات» و «در نزد سالکان ترک محظورات است، همانطور که تقوی ترک شهوات است. و در خلاصه ی سلوک آمده است که به نزد سالکان حد ورع بیرون آمدن و خروج از هرگونه شبهه و محاسبه در هر لحظه ای از لحظات است».

غیاثی کرمانی می نویسد که زهد بی رغبتی است و کسی است که به امور دنیوی مانند خوراکی ها و لذت ها رغبت نداشته باشد زاهد است. ایشان درباره ی زاهد حقیقی بیان می دارند که وی بخاطر فواید و برکات زهد به آن می پردازد نه برای ثواب و ترس از جهنم. مقصود از زهد را دل کندن از دنیا و دیدن آخرت و جمال و بقای آن می داند.

«فقر در نظر صوفیه از مقامات مهم و قابل توجه به شمار می رود و عبارت است از نیازمندی به باری تعالی و بی نیازی از غیر او.» حلبی می گوید فقر عبارتست از: «ساختن به کمترین از نیازهای زندگی و پرداختن به فرایض و زیاد کردن نوافل».

«صبر عبارتست از تحمل ناپسندیده ها و بلاها و از سر گذرانیدن آنها بدون شکوه و اظهار بی نیازی با وجود در رسیدن به نیازمندی، و آن بر دو نوع است: صبر بر آنچه خدا بدان امر کرده است و صبر از آنچه خدا باز داشته و نهی کرده است».

 خداوند درباره ی توکل می فرماید: ﴿و علی اللّهِ فَتَوَکَّلوا اِن کنتم مُومنین﴾ بر خدا توکل کنید اگر ایمان دارید.

 رضا عبارتست از آرام یافتن دل بنده به احکام و دستورهای خدا و موافقت او به آنچه وی پسندیده و برای او اختیار کرده است». «مقام رضا، مرحله ی پیوستن، و نقطه ی مشترک، مجاهده ی سالک و عنایت حق است. و به هر حال فنای اراده ی سالک، مرحله ی بسیار والائیست، و حتی آن را برتر از توکل شمرده اند». «رضا نهایت مقامات است و بدایت احوال، و آن محلی است که یک طرفش در کسب و اجتهاد است و یکی در محبت و غلیان آن، و فوق آن مقام نیست، و انقطاع مجاهدت در آن است. پس ابتدای آن از مکاسب بود و انتهای آن از مواهب. کنون احتمال کند که آن که اندر ابتدا رضای خود به خود دید گفت مقام است، و آن که اندر انتها رضای خود به حق دید گفت حال است».

نتیجه

امام علی النقی (ع) دهمین خورشید ولایت شیعیان است که وجود مبارکش برکت و انسانیت را برای بشریت به یادگار گذاشته است. نام ایشان علی و مشهورترین کنیت ایشان نقی و هادی است. ایشان به سبب تربیت الهی و مجاهدت خویش از کمال برخوردار بوده و همانند پیامبر اکرم(ص) رفتار می کردند. سیمای انسان کامل در رفتار و اعمال حضرت (ع) بارز است که در این نوشتار به برخی از آن پرداخته ایم اما به دلیل وسعت، پرداختن به همه ی ابعاد روحی و سیره ی ایشان از این مقاله خارج است. شکل گرفتن شیوه های عرفانی بعد از اسلام هم اینگونه بود که عرفا برای رسیدن به معبود تلاش می کردند پیامبرگونه و امام گونه زندگی کنند و قطعا بسیاری از شیوه ها را از آداب و طرز سلوک این بزرگان دریافته اند. برخی مسایل مطرح در عرفان در سیره و شیوه ی زندگی ایشان وجود داشته از جمله تجربه های عرفانی و توجه خاص پروردگار، جهد و کوشش در تقوی و عبادت و تحمل صبر در مصائب و شخصیت علمی و عملی حضرت (ع) و... ایشان را الگویی برای بشریت مبدل ساخته است.

امام هادی (ع) مقام انسانی را در مقام خلق الله ارج می نهد و برای کمک به بندگان خداوند و رفع گرفتاری آنان اقدام می کنند. امامان و معصومان نیز الگویی مناسب برای خواهندگان راه طریقت به وسیله ی شریعت به سوی حقیقت اند که در زندگی امام هادی(ع) نهایت مقامات عارفانه که منشاء عبادات و رشته ی وصل ایشان به پروردگار متعال است یعنی توبه، ورع زهد، فقر، صبر، توکل و رضا در جای جای سیره ی حضرت و ارتباط با انسان ها نمایان است.

منابع

قرآن کریم

ترابی، جواد، خورشید هدایت: سیری در زندگی امام هادی(ع)، چاپ دوم، قم، مباهله، 1387.

حسینی قمی، سیدعلی، کرامات و مقامات عرفانی امام هادی(ع)، قم، نبوغ، 1381.

حلبی، علی اصغر، جلوه های عرفان و جلوه های عارفان، تهران، قطره، 1383.

رفیعی، علی، تحلیلی از تاریخ دوران دهمین خورشید امامت، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1370.

سجادی، سید محمد علی، جامه زهد و می خرقه و خرقه پوشی، تهران، علمی فرهنگی، 1369.

سجادی، سید جعفر، فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، چاپ هفتم، تهران، طهوری، 1383.

شریعتمداری، علی، تعلیم و تربیت اسلامی، چاپ پانزدهم، تهران، امیرکبیر، 1379.

شیرازی، رضا، دهمین ستاره داستان زندگی امام هادی(ع)، چاپ دوم، تهران، پیام آزادی، 1373.

فولادی، علیرضا، زبان عرفان، قم، فراگفت، 1387.

قمی، عباس، منتهی الآمال، چاپ پنجم، تهران، آدینه سبز، 1391.

غیاثی کرمانی، سید محمدرضا، آسان ترین راه برای سیر و سلوک و تهذیب نفس، چاپ هفتم، قم، نور، 1379.

گوهرین، سیدصادق، شرح اصطلاحات تصوف، ج 9، تهران، زوار، 1383.

مظاهری، حسین، زندگانی چهارده معصوم(ع)، تهران، کیمیا اثر، 1389.

نسفی، عزیزالدین، کتاب الانسان الکامل، تصیح و مقدمه ماریژان موله، چاپ دوازدهم، تهران، طهوری، 1392.

هجویری، علی بن عثمان، درویش گنج بخش، گزیده کشف المحجوب، به اهتمام محمود عابدی، چاپ چهارم، تهران، سخن، 1385.

یثربی، یحیی، ف‍ل‍‍سف‍ه ع‍رف‍ان : ت‍ح‍ل‍ی‍ل‍ی از اص‍ول و م‍ب‍ان‍ی و م‍س‍ائ‍ل ع‍رف‍ان، ق‍م، ب‍وس‍ت‍ان ک‍ت‍اب، 1382.

هاشمی، سیدرضا، پنج یادگار از امام علی النقی(ع)، در وبسایت تبیان (28-2-1391)

http://tebyan.net

http://www.beytoote. com

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان