عامروز در لحظه تحویل سال حس و حال عجیبی بر همه مردم قم مستولی بود. اولین باری بود که آنها نمیتوانستند دل گویههای عاشقی و نجوای خالصانهشان را در حرم و با دختر موسی بن جعفر(س) در میان بگذارند. آن هم امسالی که روز اول سال شان با روز شهادت باب الحوائج دنیا و آخرتشان یکی شده بود.
هر ساله سفره دلشان را آخر سالی در صحن حرم پهن میکردند و با چشمانی پر از اشک شوق و قلبی لرزان از عظمت و ابهت این حرم در آغوش امنی جای میگرفتند که سالها آنها را در پناه خود مثل مادری مهربان جای داده بود.
اما 98 و امان از 98. روزی که این موجود نادیده و مهلت به جان این رابطه افتاد و نفس مردم را نشانه گرفت و قلب ها را از شمارش انداخت تصمیمی سخت پشت دربهای بسته گرفته شد و آن هم بستن حرم هایی بود که تنها مامن مردم در 1400 سال گذشته بودند.
مردم قم همیشه به رسم دیرین در لحظه تحویل سال، بساط عاشقی و شیدایی خود را در پای این حرم پهن میکردند و دستهای لرزان و دعا گوی خود را با دستهای پرمحبت بانوی بالانشین خود گره میزدند و از خدا میخواستند که عمری سالم و صحیح و پر روزی داشته و عمری خادم و کنیز و زائر و خانه زاد این حرم امن باشند.
استاندار قم روز گذشته گفت که تصمیم بستن دربهای حرم از سختترین تصمیماتی بود در دوران مدیریتش گرفته بود ولی چه می شد کرد، تعطیلات در پیش بود و هزاران نفر به سمت قم می آمدند و اگر حرم و جمکران باز بود و مثل سال قبل که 3میلیون نفر برای نیمه شعبان به قم می آمد و با پیش فرض کاهش سفرهای بین شهری اگر این آمار به یک سوم هم می رسید بازهم فاجعه ای رخ می داد که کنترلش از دست همه خارج بود.
علی عبداللهی از خادمان حرم میگوید: امسال سال بسیار سختی بود. دو ماه پیش هیچ کسی باور نمی کرد که امسال لحظه تحویل سال را این گونه در غربت خانههای مان بنشینیم و دستهای مان تا این حد از ضریحش دور باشد!
وی افزود: امیدوارم که خداوند به حق باب الحوائج به دلیل صبری که این مردم در سالهای اخیر در برابر حوادث و بلای طبیعی و غیر طبیعی داشتند امسال را سال پایان همه دردها و رنج ها قرار دهد.
مادرم هم در کنار سفره هفت سین دلش برای حرم تنگ شده بود. امسال عقده وانشدهای داشت که پیش از تحویل سال با گریه و هق و هق و سر به گریبان بردن باز شد. او می گفت که هیچ وقت چنین روزی را باور نمی کرد که لحظه تحویل سال در حرم نباشد. در حرمی نباشد که برای ما قمیها و ایرانیها امن ترین جای دنیا بود.
مادرم میگوید که امسال برای اولین سالی است که از حرم دور شدهایم ولی حضرت کریمه(س) هیچ وقت درب خانهاش را به روی ما نمیبندند و امسال حتی بیشتر حضورش را در سفره کوچک ولی با صفای مان حس می کنیم. من مطمن هستم که روح بزرگ حضرت امروز خودش وارد دل ها و خانه های مردم شد و برای همه دعاهای مان آمین گفت.
من هم برای تو مینویسم. برای تو که همیشه برای مان اقیانوس آرامش بودی، هستی و خواهی بود. برای حرمی می نویسم که امروز درهایش بیشتر از پیش به روی مان باز است. درهای حرمت هیچ وقت بسته نیست بانو جان. چون این مردم با شما انس گرفتند و هیچ روزی نیست که بی شما آغاز و بی شما به پایان برسد.
خداراشکر هرجا که کار داریم از صبح که از خانه بیداری می شویم یک جوری از مقابل حرمت می گذریم و صبح مان را با سلام به تو آغاز میکنیم. خدا را شکر که تو را داریم در این آشفته بازار مکاره دنیا تو را داریم که دلمان به یک گوشه نشینی و نگاه در نگاهی که غل و غشی در آن نیست خوش باشد. حتی امروز که به ظاهر نمی توانیم در حریم بهشتی ات جاخوش کنیم.
امروز بسیاری از مردم قم برای اینکه این حسرت را برای همیشه به دل نگذارند با ماشین هم که شده خودشان را یک جوری به مقابل حرمت در خیابان های مجاور رسانده و از همان دور دست ارادت بر سینه گذاشتند و های های از غربت این روزها پیش مادرشان گریستند. این روزها را با داروی شفابخش نگاهت می گذرانیم. این روزها را با تو تمام میکنیم. با همین دلخوشیهای کودکانه از زمستان سرد این روزها میگذریم و بهار را با تو به تماشای سبزنویسهای روزگار مینشینیم.
همسایه امروز و فردا و همیشه سایه ات به سرم مستدام باد. با عشق.