به گزارش مشرق، شهید سید مرتضی آوینی یکی از معدود افرادی است که با مراجعه به آثار وی میتوان ابعاد جدیدی از مسائلی مانند غرب، انقلاب اسلامی و… را فهم کرد. سوال اینجاست که ما در این زمانه باید چه نوع مواجههای با متن آوینی داشته باشیم تا ابعاد جدیدی از بیان آوینی بر روی ما گشوده شود؟ در گفتگو با اصغر طاهرزاده به مناسبت سالگرد شهید آوینی بر بررسی این مسئله پرداختیم.
* نحوه مواجهه ما با آثار شهید آوینی چگونه باید باشد؟ فهم و استفاده از آثار شهید آوینی منوط به چه پیش زمینههایی است؟
اولاً شهید آوینی متذکر تاریخی است که با انقلاب اسلامی ظهور کرده و باید در نسبت با او متذکر این امر بود و در این گردونه به سخنان آن شهید با جدیّت تمام فکر کرد تا از نوع خودآگاهیِ تاریخی او بهرهمند شد. ثانیاً شهید آوینی غرب را و فیلسوفان و متفکران آن را از یک طرف، و جریان روشنفکریِ غربزده را از طرف دیگر به خوبی میشناسد و در چنین افقی سخن میگوید و اگر آگاه به پیشزمینههای فکریِ او باشیم؛ بهخوبی متوجه خودآگاهیِ تاریخی او خواهیم شد و سخنان او را خواهیم فهمید.
شهید آوینی، آوینی آینده تاریخ ما خواهد بود، او آوینی فردای ماست. میشود گفت یک طلوعی در یک شخصیتی ظهور کرده است که آن طلوع انقلاب اسلامی است در وجه شخصیت آوینی. شما طلوع حقیقت انقلاب اسلامی را مثلاً در شهید چمران دارید. چمران هیچ چیز نیست جز آینه انقلاب اسلامی در هویت چمرانی.
سخن آوینی ابداً آن چیزهای نیست که در عرف متفکران و ادیبان این زمانه گفته میشود، یعنی کاملاً متفاوت است. ادیبانه بودن سخن آوینی به اعتبار تعالی کلام است نه به اعتبار هندسه سخن. سخن خیلی بلند است که الفاظ هم بلند میشود. زبان حقیقی زبانی است که از بنیاد یک حقیقت بلند بشود.
سوال این است که ما چه برخوردی میتوانیم با آنچه آوینی در مقابل ما گشوده است، داشته باشیم؟ یک برخورد این است که بگوییم اینها حرفهای شاعرانه است، یک برخورد این است که بگوییم حرفهای او مثل بقیه ادیبان است. من میخواهم بگویم هیچکدام از اینها نیست. سخن آوینی چیزی است کاملاً در بستر دیگر، که اشارت، پیام و محتوای دیگر دارد. خطری که ما را تهدید میکند این است که این سخنان را در عرض سخنان دیگر ادیبان و متفکران قرار دهیم. مانند این است که امام خمینی (ره) را در عرض بقیه فقها قرار دهیم. انقلاب امام، سرود الهی در زبان و کلام یک انسان واصل متعالی است و آوینی تماماً انعکاس حضرت روح الله در کلماتش است. اما ما چه رویکردی باید با این الفاظ داشته باشیم؟
بسیاری از ابعاد انقلاب اسلامی هنوز ظهور نکرده است. اما آوینی آن ابعاد را در آینه انقلاب اسلامی دیده است. گفتی که از زبان آوینی با ما حرف میزند، حرفهای جدی دارد. در تاریخی که خدا تکلیف بشر را بر قلب امام اشراق کرد، در بستر آن اشراق، اشراقاتی بر قلب آوینی شده است. لذا الفاظ آوینی الفاظی است اشراقی. لذا ما باید در متن آوینی تدبر کنیم تا ببینیم چه اشاراتی را در مقابل ما قرار میدهد.
*ما با آوینی از چه جهت میتوانیم رابطه برقرار کنیم؟
هایدگر در کتاب «سرآغاز اثر هنری» یک بحث خیلی خوبی دارد که میگوید «تبیین خود حجت است.» آوینی پدیده عجیبی است که نه استدلال میکند، نه با شما محاجه میکند و نه خبر میدهد. حرفهای او، گشودن یک موضوعی است که باید خودمان بفهمیم و مسئول فهمش خودمان هستیم، او فقط مأمور تبیین است.
یک زمانی برای من سوال بود که خدا چرا اینقدر برای ما دردسر درست میکند؟ میتوانست یک استدلال کند که به این دلیل خدا هست و قیامت هست و… اما هیچ وقت قرآن این کار را نمیکند. دینداری فقط تبیین است. قرآن میگوید «لاریب فیه»؛ خودمان مسئول هستیم بفهمیم.
آوینی به عنوان یک گزارشگر است که یک افقی را گزارش میکند، آیا میتوانیم در این افق با او همراهی کنیم یا نه؟ آوینی فقط تبیین میکند. اگر استدلال بخواهید، جواب شما را نمیدهد، شما باید ببینید چه نسبتی با این گشایش برقرار میکنید.
آوینی هویت دنیای مدرن را حس کرده است و راضی نشده و جواب مطلوبات خود را نیافته است و با یک خودآگاهی نسبت به دنیای مدرن به یک خودآگاهی نسبت به مکتب حضرت روح الله رسیده است. ما باید در تجربه آوینی نسبت به دنیای مدرن شریک شویم.
آوینی در حضور تاریخی خودش سخن گفته است. سخن او سخنی نیست که یک دانشمند دیگر بتواند بگوید. آوینی سخنگوی روح تاریخش است و اگر بتوانیم همراه او بشویم جهان او را حس میکنیم و اگر جهانش را حس کنیم با او همراه میشویم. آوینی جهان عجیب و غریبی را حس میکند که اگر با او همراه شویم همه آن را تصدیق میکنیم.
«گفت» خدا در تاریخهای مختلف بر اساس مناسبات تاریخ متفاوت میشود. همانطور که ذات گل جمال است، ذات انسان زبان است. حال وقتی خدا میخواهد تجلی کند، انسان از خدا «گفت» میگیرد. پس انسانها اگر خطورات خود را کنترل کنند، میتوانند گفت خدا شوند.
اگر کسی خواست زبان امروز خدا شود باید خودش را امروز در معرض خدا قرار دهد. حال که بناست خدا در این تاریخ بر انسان تجلی کند و انسان هم ذاتش «گفت» است، خدا «گفت» خودش را بر زبان انسانی مانند آوینی جاری میکند.
خدا فیلسوف نیست، فیلسوف فکر میکند اما خدا تجلی است. پس به آن کسی که تجلی میکند، بیان میرساند یا فکر؟ بیان. لذا کار آن گوینده بیان است. هیچوقت قرآن کتاب فلسفه نیست بلکه کتاب بیان است. یعنی میگوید و مینمایاند. اگر میخواهیم با آوینی روبرو شویم و اگر بپذیریم خدا با این مرد سخن میگوید باید ببینیم ما در نسبت با این متن کجا هستیم.
* به نظر میرسد در آثار شهید آوینی 3 ظرفیت عمده مشهود باشد، یکی ظرفیتها شناخت صحیح غرب است، دوم شناخت صحیح این زمانه است که به شناحت درست انقلاب اسلامی برمیگردد و سوم این است که راهحلهای انقلاب اسلامی برای عبور از عالم جدید و مواجهه با آن چیست؟ به نظر شما این 3 مسئله چگونه توسط شهید آوینی پاسخ داده شده و صورتبندی شده است؟
همانطور که عرض شد حقیقتاً همینطور است که میفرمایید. آری! شهید آوینی بهخوبی غرب را به عنوان مرحلهای از تاریخِ بشر درک کرده بود و متوجه بود تاریخِ غرب یکی از مراحل حضور «وجود» در عالم است و در دل «اعصارِ وجود» و مراحل تاریخیِ آن، متوجه عصری شد که پس از تاریخ غربی و با نگاه قدسی باید به صحنه بیاید و با ظهور انقلاب اسلامی متوجه آن تاریخ شد و به خوبی جایگاه تاریخیِ انقلاب اسلامی را که باید توسط عارفی سالک به ظهور آید، درک کرد و در متن مواجهه انقلاب اسلامی با غرب، متوجه تاریخ دیگری شد که آن تاریخ، نه ادامه غرب است و نه برگشت به گذشته خود. و آگاهی به این امر منجر به موضعگیریهایی میشود تا هرچه بهتر به تاریخی برسیم که انقلاب اسلامی شکل داده است.
* شهید آوینی در کتاب آغازی بر یک پایان مینویسند که باید جسم این قالب را در روح اعتقادات و فرهنگ خویش مستحیل کنیم و در عین حال مراقب باشیم به دام توسعه گرایی و تکنوکرات بودن نیفتیم. مقصود از استحاله جسم قالب_که همان عناصر مفید علمی و تکنیکی غرب است_در روح اعتقادات و فرهنگ ما چیست؟ مگر ابزار و عناصر، حامل یک فرهنگ نیستند و به یاد دارم خود شما هم در کتاب فرهنگ مدرنیته و توهم و گزینش تکنولوژی از دریچه بینش توحیدی، بارها روی این بحث تاکید داشتید؛ پس چگونه جسم قالبها و عناصر فرهنگ و تمدن مدرنیته به عنوان نقطه مقابل گفتمان انقلاب اسلامی، قابل استحاله در روح اعتقادی و فرهنگی ما هستند؟
در عالَم، قاعدهای جاری است که اگر برای پدیدههای مادی بستر سیر به عالَم معنا فراهم شود؛ از حالتِ مادی به حالت غیر مادی استحاله مییابند. مثل آنکه نفس ناطقه انسانی، صوت مادی که در گفتارِ انسانها پیش میآید را، به «علم» تبدیل میکند. در همین راستا اگر تمدنی زنده و فعّال در میان آید تمام آثار تمدن قبلی را که گرفتار نگاههای مادی شدهاند میگیرد و در خود مستحیل کرده و حیاتی دوباره میبخشد که به یک لحاظ، همانهایی است که در گذشته بوده و به لحاظی دیگر، کاملاً جدید است و به عالَمی دیگر اشاره دارد.
در همان کتابها نیز از قول شهید آوینی این نکته مطرح است که اگر انسان نسبت به روح تکنولوژی، خودآگاهیِ لازم را پیدا کند میتواند از آنها نیز در مسیر تحقق اهداف خود بهرهمند شود کاری که خود آن شهید در مجموعهی «روایت فتح» انجام داد وگرنه مردم معمولی اگر جسم و قالب تکنیک را گرفتند، ناخودآگاه روح غربی آن را نیز وارد زندگی خود میکنند.
* آنچه درباره آوینی مطرح است این است که وی همیشه به عنوان آوینی فیلمساز یا آوینی هنرمند شناحته شده است و قلم آوینی که مقام معظم رهبری او را «سید شهیدان اهل قلم» نام نهادند، مورد توجه واقع نشده است. سوال این است که کدام آوینی امروز مورد نیاز ماست؟ سوال دیگری که ذیل این سوال خوب است به آن پرداخته شود این است که چرا ما نسبت به ابعاد مختلف سرمایهای مانند آوینی بی اعتنا هستیم؟
ادعای ما این است که انقلاب اسلامی ستاره درخشان دوران ما و محفل و مجلس ما با حقیقت است و میتوان با آن زندگی کرد و در این صورت است که آینده معنا پیدا میکند و پوچی میرود و عشق میآید. اما ادبیاتی که در این تاریخ باید بدان رسید، ادبیاتی است که شهید آوینی شروع کرد. بنده بعضاً به رفقا عرض کردهام چگونه است که بعضی از افکار حجاب انقلاباند؟ عرضم آن بوده ما باید این را بفهمیم که بعضی از افکار و اشخاص ما را از عالَممان که با انقلاب اسلامی برافراشته شده است، خارج میکنند. ممکن است دلسوزی هم بکنند و سخنان مفیدی هم بگویند، ولی سخنانی بیرون از عالَم انقلاب اسلامی دارند. برعکسِ سخنان و نوشتههای شهید آوینی که متذکّر عالَم انقلاب اسلامی است، در حالیکه بعضی از کتابها اگرچه از انقلاب اسلامی و تمدن اسلامی هم سخن میگویند، ولی متذکر عالَم انقلاب اسلامی نیستند.
زبانِ اصیل، اشاره به رازهایی دارد که مافوق امور روزمرّه است، چون «وجود»، به عنوان حضور در طریقت فکری که در جان انسان تجلی کرده، توان آن را دارد تا واژههای مخصوص به خود را به ظهور آورده و حقیقت را آشکار کند و در آن حال انسان احساس کند مورد خطاب حقیقت قرار گرفته است. آیا در کلمات شهید آوینی چنین احساسی به شما دست نمیدهد؟ زبان او پاسخ به ندای هستی است و به واقع این هستی است که در آن کلمات دارد آشکار میشود، برای همسخنی با آیندگان، و این یعنی استقرار در آغوش انقلاب اسلامی برای همسخنی با «وجود»، چیزی که میتوانیم با جان خود آن را دریابیم.
* با وقوع انقلاب اسلامی، آوینی درکی از انقلاب، زمانه و واقعهای که اتفاق افتاده از خود بروز و ظهور میدهد که شاید از چشم بقیه افرادی که در این عرصه فعال هستند غایب باشد. اساساً جایگاه انقلاب اسلامی در تفکر شهید آوینی چگونه قابل تبیین است؟
همانطور که عرض شد شهید آوینی انقلاب اسلامی را در راستای اراده الهی برای تحقق جهانی دیگر میفهمد و به گفته خودش اضطرابی که بشر امروز را فرا گرفته است نشان از یک زلزله قریب الوقوع دارد، زلزلهای که تمدن غرب را از بنیان ویران خواهد ساخت و نسبت انسان را با خویشتن خویش و عالم دیگرگون خواهد کرد. از آنجا که تمدن امروز جهان را در تسخیر دارد، انقلاب فردا نیز یک واقعه جهانی خواهد بود و به یکباره همه عالم را خواهد بلعید. حتی اگر هیچ برهان دیگری در دست نداشتم، ظهور انقلاب اسلامی و بهتر بگویم، بعثت تاریخی انسان در وجود مردی چون حضرت امام خمینی (س) برای من کافی بود تا باور کنم که عصر تمدن غرب سپری شده است و تا آن وضع موعود که انسان در انتظار اوست فاصلهای چندان باقی نمانده است. حقیقت دین را باید نه در عوالم انتزاعی، که در وجود انسانهایی جست که به خلیفه اللهی مبعوث شدهاند. فصل الخطاب با انسان کامل است و لا غیر.
وظیفه متفکران تاریخ انقلاب آن است که روشن کنند آنهایی که اصالت را به انسانی میدهند که معنای خود را در فرهنگ غربی جستوجو میکنند از جنس تاریخ اسلام نیستند. مرحوم آوینی چند بار تذکر میدهد که شما مشخص کنید انسانی که میخواهید تعریف کنید در کدام فضاست؟
انسانی که بناست بر انقلاب اسلامی تفکر کند نمیتواند انسانی باشد که به غرب نظر دارد. لذا سخنان مرحوم آوینی برای بعضیها خیلی در دسترس نیست.
آیا متفکر منتظر میماند تا ندائی بر او مترتب شود که این ندا سخن فاخر مناسب زمانش را به «گفت» در میآورد یا اینکه همینطور سخن میگوید؟ سخن آوینی را به عنوان سخن یک انسان خوش فکر و خوش قلم، نمیفهمیم، فاخر بودن کلماتی که ما از آوینی میشنویم به جهت متعالی بودن آن است.
آوینی انقلاب را طوری گزارش میکند که فتح تاریخی صورت میگیرد. این نحوه «بودن» انقلاب اسلامی، تاریخ انقلاب را میسازد. این بودنی که انقلاب اسلامی به ما عطا میکند، ما میتوانیم با زبان آوینی در خود بیابیم.