در تاریخ، روایت جنگ جهانی دوم به خوبی مورد بحث قرار گرفته و تعریف شده است. بعد از رسیدن به قدرت در آلمان، آدولف هیتلر اقدام به ضمیمه کردن اتریش و منطقه سودتنلند در شمال جمهوری چک به خاک خود کرده و دولت های بریتانیا و فرانسه قول دادند در صورتی که هیتلر بخواهد برنامه فضای حیاتی خود را به سمت شرق گسترش دهد به کمک لهستان خواهند آمد. نویل چمبرلین، نخست وزیر وقت بریتانیا، اطمینان پیدا کرده بود که هیتلر از قلمرو کنونی اش کاملاً راضی بوده و قصد کشورگشایی بیشتری نداشت، موضوعی که بعدها مشخص شد حقیقت نداشته است. در ادامه اتحاد جماهیر شوروی با امضای معاهده مولوتف-ریبنتروپ در سال 1939 جهانیان را شوکه کرد، معاهده ای که صلح بین دو کشور آلمان و شوروی را اعلام کرده و راه را برای تقسیم لهستان بین و کشور هموار می ساخت.
این اقدام با دخالت فرانسه و بریتانیا مواجه شده و در عمل جنگ جهانی دوم آغاز گردید. در نهایت هیتلر بر خلاف معاهده عدم حمله به خاک یکدیگر که با شوروی بسته بود، طی عملیاتی بزرگ به نام بارباروسا به خاک این کشور حمله کرد که نتایج فاجعه باری در پی داشت. بسیاری بر این باورند که اگر این حمله رخ نمی داد آلمان نازی بازنده جنگ جهانی دوم نمی بود. بسیاری در مورد عوامل بازنده شدن آلمان در جنگ جهانی دوم صحبت کرده اند و برخی نیز از سناریوهایی سخن گفته اند که در صورت وقوع آن ها، آلمان برنده این جنگ خانمانسوز بود. اما واقعیت چیز دیگری است. هر چند در صورتی که تصمیمات متفاوتی گرفته می شد ممکن بود که جنگ جهانی دوم طولانی تر شود اما با شرایطی که در زمان جنگ حکمفرما بود، امکان نداشت که فاشیسم و آلمان نازی بتواند بر طرفین خود در جنگ جهانی دوم غلبه کند.
5- نفت
اگر چه اکنون به عنوان عامل اصلی در جنگ های چند دهه اخیر شناخته می شود اما به غیر از روایت های تاریخدانان، بسیاری نقش بزرگ نفت و نیاز به آن را در جنگ جهانی دوم نادیده می گیرند. به منظور تسهیل گسترش سریع امپراطوری نازی در اروپا، هیتلر و هم پیمانانش به مقدار غیرقابل تصوری از نفت نیاز داشتند. بدون منابع کافی نفتی، بخش های زرهی که شرق و غرب را در جریان جنگ جهانی دوم با موفقیتی بی سابقه درنوردیده بودند به سرعت زمینگیر می شدند و آلمان منابع طبیعی برای حل این معضل را نداشت. با در نظر داشتن این موضوع، هیتلر می دانست از همان مراحل اولیه جنگ می دانست که به منابع قابل توجه طلای سیاه نیاز دارد.
حتی زمانی که معاهده شبه صلح آلمان- شوروی برقرار بوده و دو کشور در سال 1939 برای تقسیم کردن لهستان به توافق رسیده بودند، هیتلر به خوبی از کمبود شدید نفت در کشورش آگاه بوده و به خوبی می دانست که امکان ادامه جنگی بزرگ در مقیاس جنگ جهانی دوم بدون دسترسی به یک منبع بزرگ نفتی غیرممکن خواهد بود. این مهم ترین دلیلی بود که هیتلر را به حمله به اتحاد جماهیر شوروی واداشت. ممانعت بریتانیا از عبور کشتی های تجاری و نفتکش ها دول محور را از منابع حیاتی مورد نیازش محروم کرده بود و اگر حمله به شوروی بیش از این عقب انداخته می شد، آلمان نازی منابع نفتی لازم برای ادامه پیشروی هایش را نداشت. همین موضوع نیز باعث شده بود تا هیتلر آن همه بر تصرف شهر استالینگراد اصرار داشته باشد.
اگر چه تصرف شهری که نام دیکتاتور وقت شوروی را بر خود داشت ضربه روحی سنگینی برای سربازان روس و دلگرمی و تبلیغات بزرگی برای نازی ها و سربازانشان بود اما چیزی که آن سوی شهر وجود داشت مهم تر بود: منطقه پر از نفت قفقاز که جایزه واقعی بود که پیشوای نازی با حمله به شوروی و شهر استالینگراد به دنبال آن بود. با شکست خوردن عملیات بارباروسا که قرار بود عملیاتی بسیار سریع و نابود کننده باشد، ورق جنگ به سرعت به ضرر آلمان بازگشته و علیرغم اینکه آلمانی ها همچنان برای مدتی توانستند جنگ را ادامه دهند اما فرصت رسیدن به هر نوع پیروزی، پس از شکست در استالینگراد به طور کلی برای آلمانی ها از بین رفت.
4- اتحاد جماهیر شوروی
شاید اضافه کردن نام اتحاد جماهیر شوروی به فهرست دلایل محتمل بودن شکست آلمان نازی در جنگ جهانی دوم از همان ابتدا، کمی بی ربط و کم اهمیت باشد. منظور این است که اگر چه قربانی کردن های بی حد و حصر ابرقدرت کمونیستی نقش کلیدی در متوقف کردن پیشروی های نازی ها و تسلط آن ها بر قاره اروپا داشت اما باید به این نکته نیز اشاره کرد که حتی اگر اتفاقات آنطور که رخ دادند به وقوع نمی پیوستند نیز استالین و هم پیمانانش تا پایان دست از مبارزه بر نمی داشتند. این موضوع ما را به بحثی جالب وارد می کند در مورد اینکه چگونه آلمان نازی می توانست برنده جنگ باشد که پاسخ آن از نظر بسیاری از افراد، انجام ندادن عملیات بارباروسا است.
مشکل این عقیده این است که باور به آن مستلزم داشتن درکی نامناسب از انگیزه های ایدئولوژیکی تصمیم گیری های هیتلر در معاهده صلح با شوروی در سال 1939 مبنی بر جلوگیری از جنگ بین دو قدرت است. هیتلر مفاهیم یهودیت و بلشویسم را جدایی ناپذیر دانسته و به شدت از هر دوی آن ها تنفر داشت، و این بدان معناست که درگیری با اتحاد جماهیر شوروی چیزی بود که از دید رهبر نازی ارجحیت ایدئولوژیکی داشت. در حالی که نبرد با نیروهای متفق در غرب به خاطر مخالفت و ممانعتشان بر سر راه تحقق جاه طلبی های قلمروگستری هیتلر ضروری بود، حمله به شوروی اما هدف نهایی رهبر نازی ها بود. از این رو در شرایطی که ذخایر نفتی رژیم هیتلر برای تامین نیازهای قلمرو در حال گسترش رایش ناکافی بود، تصمیم برای حمله به شوروی یک گام غلط و اشتباه استراتژیک نبود زیرا از همان روزهای اول جنگ نیز برای آن برنامه ریزی شده بود.
بسیاری از محققان روسی نیز بر این باور بودند که هیتلر تنها کسی نبوده که می خواسته معاهده صلح را زیر پا بگذارد و استالین نیز برای حمله به آلمان در تابستان 1941 برنامه ریزی کرده بود، و بدین ترتیب حمله به شوروی یک اقدام پیشدستانه از جانب آلمانی ها بوده است. اگر این باور درست باشد، بدین معناست که در هر صورت، رویارویی کمونیسم در برابر فاشیستم در شرق اروپا رخ می داد.
3- نیروی دریایی و هوایی سلطنتی بریتانیا
اگر چه نیروهای اعزامی بریتانیایی در مراحل اولیه جنگ جهانی دوم متحمل شکست سنگینی شده و در عملیات دانکرک وادار به عقب نشینی به بریتانیا شدند، اما نیروی دریایی این کشور همچنان قدرتمندترین نیروی دریایی اروپا در جریان جنگ جهانی دوم باقی ماند. در واقع می خواهیم بگوییم بی دلیل نیست که در ترانه ها می گویند بریتانیا بر امواج حکمرانی می کند. وقتی در مورد سناریوهایی که آلمان را برنده جنگ جهانی دوم می ساخت صحبت می کنیم، برخی می گویند در صورتی که نیروهای هیتلر با متوقف نکردن پیشروی هایشان به سمت سواحل فرانسه در 24 می 1940 که می توانست به جلوگیری از تخلیه نیروهای بریتانیایی از ساحل دانکرک منتهی شود می توانست نیروی زمینی بریتانیا را از کار بیندازد.
برخی دیگر اما ادعا می کنند که اگر آلمان ها پس از تخلیه نیروهای بریتانیایی در دانکرک، در جریان عملیات شیر دریایی به پیشروی خود ادامه می دادند و در سپتامبر 1940 به بریتانیا حمله می کردند می توانستند نبرد در جبهه غربی را با پیروزی کامل به پایان رسانده و بدین ترتیب تمرکز اصلی خود را روی جبهه شرقی و شکست اتحاد جماهیر شوروی می گذاشتند. مشکل با چنین طرز تفکری این است که حتی اگر نیروهای آلمانی دو کار فوق را انجام می دادند نیز پیروزی بر بریتانیا فاصله زیادی با محقق شدن داشت. برای پشتیبانی از یک حمله به خاک اصلی بریتانیا، نیروی دریایی آلمان باید بر عبور از کانال های دریایی منطقه برای عبور نیروهای و تجهیزات کنترل کامل می داشت. این موضوع به دلیل قدرت نیروی دریایی سلطنتی بریتانیا در اوایل جنگ ممکن نبود که باعث می شد موفقیت عملیات آبی خاکی نیروهای آلمانی غیرمحتمل باشد.
برخی نظریه پردازان ادعا کرده اند که کنترل دریایی روی کانال انگلیس برای اینکار ضروری بوده و آلمان ها می توانستند از هوا و از طریق نیروهای چترباز به خاک اصلی بریتانیا حمله کنند. اما نازی ها در جریان نبرد بریتانیا نیز نتوانستند کنترل حریم هوایی بریتانیا را بدست بگیرند و حتی اگر موفق به این مهم می شدند نیز موثر بودن تلاش برای به تصرف درآوردن یک قلمرو از طریق یک عملیات تماماً هلی بورن بر اساس تجربیاتی که بعدها توسط خود متقفین در کرت و آرنهم بدست آمد بسیار محدود و غیرمحتمل بود.
2- متحدان آلمان
اگر جنگ جهانی دوم را به اندازه یک دعوای کافه ای کوچک ساده کنید، می توان گفت که آلمان نازی در نبردها و شرایط حساس و مهم توسط دوستانش مورد حمایت مناسب و کافی قرار نگرفت. در حالی که نازی ها از قبل حامیان و همچنین حریفان متعددی در این کافه یافته بودند، دردسرهای آنان زمانی چند برابر شد که امپراطوری ژاپن تصمیم گرفت به بزرگ جثه ترین شخص در داخل کافه مشتی بازنده بزند و آن حمله به پرل هاربر بود. همزمان ایتالیای فاشیست در نگه داشتن خود در این رقابت با مشکل مواجه شده بود. آلمان نازی هیچگاه از جنگ جهانی دوم سالم بیرون نیاید. همانطور که از قبل به آن اشاره کردیم، فکر توسعه فضای حیاتی و حذف ایدئولوژی کمونیسم در شرق از قبل ذهن هیتلر را به خود مشغول کرده و تا آن زمان سعی کرده بود که از نبرد با بریتانیا و البته ایالات متحده خودداری کرده یا دستکم آن را به تعویق بیندازد.
اما بعد از بمباران بندر پرل هاربر، ورود عمو سام به این دعوای کافه ای اجتناب ناپذیر شده بود. ناگهان آلمان نازی نه تنها در آستانه تبدیل شدن به اولین تمدن پس از مغول ها قرار گرفت که روسیه را فتح می کند بلکه اکنون می بایست بدون کمکی قابل توجه از طرف هم پیمانانش در دو جبهه بجنگد. هیتلر سعی کرد ژاپنی ها را متقاعد به حمله به اتحاد جماهیر شوروی کند تا روس ها را نیز وادار نماید که شرایطی مشابه داشت و در دو جبهه بجنگند اما ژاپنی ها این خواسته هیتلر را نپذیرفته و بدین ترتیب دول متحد هر کدام درگیر نبردهای جداگانه خود باقی ماندند در حالی که هیچ کدام نمی توانست به دیگری کمک کند. در جنگی که سراسر جهان را در بر گرفته بود، آلمان خود را در جنگی علیه امپراطوری ها و ابرقدرت هایی یافت که تسلط و قدرت آن ها به تمامی قاره های قابل سکونت کشیده شده بود و بار جنگ در جبهه های متعدد بدون حمایت و کمک متحدان برای رژیم فاشیست آلمان غیرقابل تحمل بود.
1- نیروی انسانی
یکی از مهم ترین و پذیرفته شده ترین دلایل برای اینکه آلمان هیچگاه نمی توانست برنده جنگ جهانی دوم باشد کمبود نیروی انسانی بود. زمانی که دول محور خود را در دو جبهه یافتند، نبرد فرسایشی آغاز شده و همانند بحث کمبود ذخایر نفتی که به آن اشاره شد، آلمان تعداد محدود و مشخصی از سربازان داشته و نبردهای سخت و پرهزینه در جبهه شرقی به کمبود فزاینده و شدید سرباز در سال های پایانی جنگ جهانی دوم شد. از بسیاری از جهات، بخش اولیه حمله نیروهای آلمانی بسیار موفقیت آمیز بود زیرا در مدت زمان نسبتاً اندکی بخش های قابل توجهی از قلمرو این کشور را تسخیر کرده و در زمینه نیروی انسانی و تجهیزات زرهی شکست های سنگینی به طرف مقابل وارد کردند.
با این وجود، حتی اگر هیتلر در عقب راندن صفوف دفاعی روس ها در استالینگراد نیز موفق می بود، مقدار قابل توجه سربازانی که برای ادامه عملیات تهاجمی و همچنین تداوم کنترل بر سرزمین های تسخیر شده لازم بود باعث می شد که ارتش محدود آلمان در پهنه های وسیعی از خاک شوروی کشیده شده و این موضوع در شرایطی که نیروهای آلمانی در جبهه های مختلفی در حال نبرد بودند، توان ارتش این کشور برای ادامه نبرد را محدود ساخته و پیروزی را ناممکن سازد. با پیوستن ایالات متحده به این منازعه، چیزی که در ابتدا غیرمحتمل به نظر می رسید به کلی غیرممکن شد.
اگر چه هیتلر گفته بود که به باور او نبرد با ابرقدرت ها برای او اجتناب ناپذیر بوده است، باز شدن جبهه های نبرد در نقاط دیگر برای ارتشی که از قبل در یک نبرد فرسایشی بیرحمانه در شرق گرفتار شده بود فاجعه بار از کار درآمد. به همین دلیل بود که در ماه های پایانی جنگ، و به ویژه در جریان نبرد برلین، نیروهای باقیمانده ارتش آلمان از سربازان بسیار جوان و سالخورده ای تشکیل شده بود که به دلیل مرگ، اسارت و فروپاشی اکثریت نازی های در سن جنگ، وادار به پیوستن به صفوف اندک مدافعان آلمانی شده بودند.
بیشتر بخوانید: 100 حقیقت شوکه کننده و باورنکردنی در مورد جنگ جهانی دوم [قسمت سوم-پایانی]