بزرگترین دغدغۀ نظامهای اقتصادی مرسوم خلقِ ثروت است و در مقابل، اصلیترین راهبرد منتقدان نظام اقتصادی حاکم، بازتوزیع ثروت است. ماریانا مازوکاتو، اقتصاددانی که این روزها به یکی از مشهورترین چهرههای این رشته تبدیل شده است، میگوید دلیل اینکه اقتصاد اصلاح نمیشود، همین است.
بااینحال، از نظر او میتوان اشکالی از فعالیت اقتصادی و سیاسی را تعریف کرد که این دو گروه ناسازگار را به هم برساند و اقتصادی بسازد که در عین خلق ثروت، مترقی و پایدار باشد.
ماریانا مازوکاتو ثابت کرده است که محرک اصلی نوآوری، نه نوابغ یکه و تنها، بلکه سرمایهگذاری دولتی است. او اکنون مشغول همکاری با دولتِ انگلستان، اتحادیۀ اروپا و سازمان ملل متحد است تا رویکرد بلندپروازانهاش را در بزرگترین چالشهای دنیا به کار بگیرد.
ایدهای که ماریانا مازوکاتو را به یکی از اثرگذارترین اقتصاددانان دنیا تبدیل کرد، اوایل سال 2011 به ذهنش رسید. سه سال از بحران مالی 2008 گذشته بود، و در انگلستان حکومت ائتلافی محافظهکاران و لیبرالدموکراتها تصمیم گرفته بود سیاست ریاضت مالی را پی بگیرد.
این سیاست، شوراهای شهری را وادار میکرد خدمات عمومی را کاهش دهند و به افزایش بیخانمانی و جرم میانجامید. او تعریف میکند: «در محلۀ من، بودجههای باشگاههای بعد از مدرسه، مراکز جوانان، کتابخانههای عمومی، پلیس و سلامت همگی کاهش یافت، که بیش از همه بر آسیبپذیرترین افراد جامعه تأثیر میگذاشت. بسیار غمانگیز بود».
آنچه مازوکاتو را بسیار خشمگین میکرد، روایت غالب بود که میگفت: این کاهش بودجهها برای تقویت رقابتپذیری و نوآوری ضروری است. در مارس 2011، نخستوزیر دیوید کمرون در یک سخنرانی، کارمندان مشغول در ادارات دولتی را به صلابه کشید و به آنها برچسب زد که «دشمن کارآفرینی» هستند.
مدتی بعد، در نوامبر همان سال، او در بازدید از آبجوسازی ترومن در شرق لندن، برنامههایش را برای راهاندازی یک خوشۀ فناوری جدید بهنام تِکسیتی اعلام کرد. مازوکاتو میگوید: «آنها کارآفرینان را تشویق میکردند و مابقی را کنار میگذاشتند.
اعتقاد داشتند ما گوگل و فیسبوک اروپایی نداریم، چون تابع رویکرد بازار آزاد درۀ سیلیکون نبودهایم. این حرف مطلقاً ایدئولوژیک بود؛ چون بازار آزادی در درۀ سیلیکون در کار نبوده است».
آنهنگام بود که مازوکاتو، این اقتصاددان ایتالیایی-آمریکایی که چند دهه مشغول پژوهش در اقتصاد نوآوری و صنعت هایتک بوده است، تصمیم گرفت نگاه عمیقتری به تاریخچۀ آغاز برخی از نوآورترین شرکتهای دنیا بیاندازد. مثلاً الگوریتم جستجوی گوگل تحت حمایت مالی بنیاد ملی علوم بوده است، که یک نهاد حمایتگر دولتی در ایالات متحده است.
شرکت خودروهای برقی تسلا در ابتدا برای تأمین سرمایهگذار دچار مشکل بود تا اینکه یک وام 465 میلیون دلاری از وزارت انرژی ایالات متحده گرفت. در حقیقت، سه شرکتی که ایلان ماسک تأسیس کرده است (تسلا، سولارسیتی و اسپیسایکس) مجموعاً از 4.9 میلیارد دلار انواع حمایت مالی برخوردار شدهاند.
بودجۀ بسیاری از دیگر استارتآپهای مشهور آمریکایی را هم برنامۀ «نوآوری کسبوکارهای کوچک» تأمین کرده است که یک صندوق سرمایۀ ریسکپذیر دولتی است. او میگوید: «این ماجرا نه فقط در مرحلۀ پژوهش اولیه، بلکه در پژوهش کاربردی، تأمین مالی مرحلۀ اولیه، تأمین و تدارک استراتژیک هم بود. هرچه بیشتر بررسی کردم، بیشتر متوجه شدم که: سرمایهگذاری دولتی همهجا هست».
مازوکاتو یافتههای خود را در یک جزوۀ 150 صفحهای تسلیم اندیشکدۀ سیاستگذاری دموس در انگلستان کرد. آن جزوه میان صدها سیاستگذار توزیع شد و روزنامهها هم آن را پوشش دادند. او میگوید: «روشن بود که روی مسألۀ حساسی دست گذاشتهام. هرچه بیشتر به این موضوع فکر میکردم، بیشتر دلم میخواست مستقیم سراغ اصل افسانههای مربوط به نوآوری بروم». او تصمیم گرفت محصولی را کالبدشکافی کند که نماد قدرتِ مهندسیِ سیلیکونولی بود: آیفون.
مازوکاتو سرچشمۀ تمام فناوریهای سازندۀ آیفون را رصد کرد. پروتکل اچتیتیپی را دانشمند بریتانیایی تیم برنرز-لی طراحی کرده و در رایانههای مرکز سِرن در ژنو پیاده شده بود. اینترنت در آغاز شبکهای از رایانهها به اسم آرپانت بود که بودجهاش را وزارت دفاع ایالات متحده در دهۀ 1960 میلادی داد تا مشکل ارتباط ماهوارهای را حل کند.
همین وزارتخانه حامی توسعۀ فناوری جیپیاس در دهۀ 1970 میلادی هم بود که در ابتدا برای تعیین محل تجهیزات نظامی به کار میرفت. وزارت دفاع حامی مالی طراحی دیسک سخت، ریزپردازنده، چیپهای حافظه و نمایشگر السیدی هم بود.
سیری نتیجۀ یکی از پروژههای مؤسسۀ پژوهشی استنفورد بود که میخواست یک دستیار مجازی برای پرسنل ارتش بسازد، و سفارش آن را آژانس پروژههای تحقیقاتی پیشرفتۀ دفاعی (دارپا) داده بود. صفحۀ لمسی هم نتیجۀ پژوهش تحصیلات تکمیلی در دانشگاه دلاویر بود که بودجهاش را بنیاد ملی علوم و سیا داده بودند.
مازوکاتو در کتاب دولت کارآفرین1 (2013) مینویسد: «استیو جابز را بهخاطر محصولات رؤیاپردازانهای که ایدهشان را داد و برایشان بازاریابی کرد، به حق نابغه نامیدهاند. اما این داستان، افسانهای دربارۀ منشأ موفقیت اپل ساخته است. بدون آن حجم عظیم سرمایهگذاری دولتی در انقلابهای رایانه و اینترنت، این ویژگیهای شخصی فقط میتوانست به ابداع یک اسباببازی جدید منجر شود و بس».
اما آن روایت از نوآوریکه نقش دولت را نادیده میگرفت، دقیقاً همانی بود که بنگاهها هنگام لابی برای مقرراتزدایی و کاهش مالیاتها به کار میبُردند. بنا به مطالعهای که مازوکاتو و بیل لازونیکِ اقتصاددان انجام دادهاند، در بازۀ 2003 تا 2013، شرکتهای سهامی عام در شاخص 500 اساَندپی2 بیش از نیمی از عایدات خود را بهجای سرمایهگذاری دوباره در تحقیق و توسعۀ بیشتر، صرف بازخرید سهامشان کردند تا قیمت سهمهایشان بالاتر برود.
مثلاً شرکت داروسازی فایزر 139 میلیارد دلار خرج بازخرید سهام کرد. اپل که در زمان جابز هرگز دست به این نوع مهندسی مالی نمیزد، در سال 2012 این کار را آغاز کرد. تا سال 2018، این شرکت حدود یک هزار میلیارد دلار خرج بازخرید سهام کرده بود. مازوکاتو میگوید: «آن سودها میشد خرج تأمین مالی تحقیق و آموزش کارگران شود. در عوض، اغلب صرف بازخرید سهام و گلفبازی میشود».
این نکته، مسألهای اضطراری و بنیادیتر پیش آورد. اگر نه بخش خصوصی، بلکه دولت بوده است که به طور سنتی ریسکهای کارآفرینیهای فناورانه با آیندۀ نامعلوم را میپذیرفت که به توسعۀ هوانوردی، انرژی هستهای، رایانهها، نانوفناوری، زیستفناوری و اینترنت انجامید، چطور باید موج بعدی فناوریهایی را پیدا کنیم که به چالشهای اضطراری میپردازند، یعنی پدیدههایی مانند تغییر فاجعهبار اقلیم، همهگیرشدنِ مقاومت به آنتیبیوتیکها و اوج گرفتن زوال عقل در دوران پیری؟
مازوکاتو میگوید: «تاریخ به ما میگوید که نوآوری، نتیجۀ تلاشهای عظیم دستهجمعی است؛ نه حاصل کار یک گروه کوچک از مردان جوان سفیدپوست در کالیفرنیا؛ و اگر میخواهیم بزرگترین مسائل دنیا را حل کنیم، بهتر است این نکته را خوب بفهمیم».
•••
یکی از بهیادماندنیترین خاطرههای مازوکاتو از کودکیاش این است که میدید پدرش ارنستو، استاد فیزیک همجوشی هستهای در دانشگاه پرینستون، هنگام بخش اخبار داد و بیداد میکرد. او میگفت: «بابا، اینها فقط اطلاعات است»؛ و پدرش جواب میداد: «اینها اطلاعات نیست. اینها چیزهایی است که میخواهند تو باور کنی».
مازوکاتو میگوید: «نگاه انتقادی اولین چیزی بود که پدرم به من فهماند، آنهم اساساً با تماشای او که به تلویزیون فحش میداد». پس از انتشار دولت کارآفرین، مازوکاتو، این زن شاداب در آستانۀ پنجاهسالگی، به چهرۀ دائمی برنامههایی تبدیل شد که به اتفاقات جاری میپرداختند.
او اغلب در کمال فصاحت، نقدهای ویرانگر خود را نثار باورهای اقتصادی رایج میکرد. در جریان مناظرهای دربارۀ کسری بودجه در برنامۀ «نیوزنایت» در سال 2017، ایوان دیویس را سرزنش کرد که ذهنش دائم مشغول کسری بودجه است، و با غضب گفت: «کسریها مهماند، ولی از آن جهت مهماند که خرج چه چیزی میشوند».
وقتی جان اسنو در برنامۀ «اخبار کانال 4» از او دربارۀ فرار مالیاتی گوگل پرسید، جواب داد: «میدانید، مسأله این نیست. مسألۀ اصلی این است که مردم نمیدانند گوگلها و اپلها و گلکسوها و فایزرها چه بدهبستانهای پشتپردهای در زمینۀ سیاستگذاری مالیاتی با وزارتهای خزانهداری سراسر دنیا دارند».
مازوکاتو تعجب نکرد که مخاطبان عمومی، پیام اصلی کتابش را گرفتهاند. سول کلین، یکی از بنیانگذاران شرکت سرمایهگذاری ریسکپذیر لوکالگلوب، میگوید: «کارآفرینان سیلیکونولی بهندرت میپذیرفتند که روی شانۀ غولها ایستادهاند. آن کتاب به نوعی از نوآوران میخواست از جایشان بلند شوند و اعتراف کنند» تیم اوریلی، چهرۀ بزرگ عرصۀ فناوری، میگوید: «طی چهل سال گذشته، تلاشی بسیار منسجم و هماهنگ در جریان بوده تا این برساختۀ فکری دربارۀ بازار آزاد شکل بگیرد و سپس به حکومت و جامعه قبولانده شود.
این برساخته از حمایت آن کاسبکارانی برخوردار بود که سعی میکردند قصهای بگویند که به نفعشان باشد. الآن کاملاً روشن است که این قصه مشکل دارد. ما محتاج نظریهای هستیم که جایگزین آن قصه شود، و ماریانا یکی از اقتصاددانانی است که سعی میکند یک نظریۀ رقیب بسازد».
وقتی سر و کلۀ تعدادی حامی در حکومت ائتلافی پیدا شد، مازوکاتو غافلگیر شد. میگوید: «صادقانه بگویم، چون عمدتاً چیزهای آکادمیک نوشته بودم، بعید بود کمونیست به نظر بیایم». وزیر بازرگانی، وینس کیبل، حامی تأسیس مراکز کاتاپولت شد تا مروج مشارکت میان دانشمندان و کارآفرینان شود؛ و دیوید ویلتز، وزیر علوم و آموزش عالی، سرمایهگذاری در «هشت فناوری بزرگ» را اعلام کرد. ویلتز میگوید: «محافظهکاران در عرضۀ روایتی سازنده از نقش دولت ناتوان بودهاند.
ماریانا روایتی از نقش حکومت ارائه کرد که نه از جنس حکومت حداقلی بود، نه از جنس سوسیالیسم سنتی. من میتوانستم در دولت بگویم: صبر کنید، این از جنس آزمایشهای سوسیالیسم چپگرا نیست. این همان اتفاقی است که در آمریکای جمهوریخواه میافتد».
کمی بعد، مازوکاتو مهمان دائمی وایتهال3 شد و هم به کیبل و هم به ویلتز در زمینۀ سیاستگذاریهای مختلف مشاوره میداد؛ از جمله «طرح پژوهشی کسبوکارهای کوچک» که سرمایۀ شرکتهای کارآفرین کوچک و متوسط را تأمین میکرد، و «بستۀ حقامتیاز» که نرخ مالیات بر درآمد حاصل از حقامتیازهای شرکتها را کاهش میداد (که به گفتۀ ماریانا «احمقانهترین سیاست تاریخ» است).
مازوکاتو میدانست که برای اثرگذاری بر سیاستمداران، نباید به صرفاً نقد بسنده کند. او میگوید: «دلیل آنکه ترقیخواهان اغلب در مناظرهها میبازند آن است که بیش از حد بر بازتوزیع ثروت تأکید میکنند، و تأکید کافی بر خلق ثروت ندارند. ما نیازمند روایتی ترقیخواه هستیم که فقط از نحوۀ خرج کردن نگوید، بلکه به سرمایهگذاری هوشمندانهتر هم بپردازد».
درهمینحال، علاقۀ مازوکاتو روزبهروز به آن سازمانهایی بیشتر میشد که به تعبیر او «مأموریتگرا» بودند. نمونۀ برجستهاش دارپا بود، همان آژانس پژوهشی که رییسجمهور آیزنهاور در سال 1958 پس از پرتاب ماهوارۀ اسپوتنیک توسط شوروی تأسیس کرد. این آژانس میلیاردها دلار به توسعۀ نمونههای اولیهای اختصاص داد که پیشدرآمدی بر فناوریهای تجاری مانند ویندوز مایکروسافت، ویدئوکنفرانس، نقشههای گوگل، لینوکس و فضای ابری بودند.
در اسرائیل، یوزما (یک صندوق سرمایهگذاری ریسکپذیر با حمایت حکومتی که از 1993 تا 1998 فعال بود) حامی بیش از 40 شرکت بود. در انگلستان، «سرویس دیجیتال حکومت» که در سال 2010 تأسیس شد حامی دامنۀ.gov.uk بود که جایزههای مهمی بُرد و در هزینههای تأمین فناوری اطلاعرسانی حکومت 1.7 میلیارد دلار صرفهجویی کرد.
مازوکاتو میگوید: «وقتی از واژۀ دولت استفاده میکنم، منظورم یک شبکۀ غیرمتمرکز از آژانسهای دولتی مختلف است. اگر این آژانسها، مأموریتگرا در جهت حل مسائل باشند و ساختارشان ریسکپذیر باشد، میتوانند موتور نوآوری شوند».
به نظر مازوکاتو، اسوۀ این مفهوم مأموریتگرایی، برنامۀ آپولو است: همان برنامۀ فضاییای که طراحی شد تا آمریکاییها را روی ماه بنشاند و سالم به زمین برگرداند. در بازۀ 1960 تا 1972، حکومت ایالات متحده 26 میلیارد دلار دقیقاً برای دستیابی به همین هدف خرج کرد.
بیش از 300 پروژۀ مختلف در این کار سهیم بودند، نهتنها در زمینۀ هوانوردی بلکه در حوزههای تغذیه، لباس، الکترونیک و پزشکی، که به تولید 1800 محصول جانبی منجر شد: از غذاهای خشکشده در خلأ و سرما، تا لباسهای خنککننده، تایرهای فنری، و سیستمهای کنترل پرواز الکترونیکی رایانهای که در هواپیماهای تجاری استفاده میشوند.
همچنین این برنامه نقش کلیدی در راهاندازی صنعت مدارهای مجتمع داشت، که امکانپذیری و فایدۀ این فناوری در آن ایام ثابت نشده بود. همچنین آن برنامه، مقدمۀ پروژههای فضایی دیگر مثل فضاپیمای شاتل و ایستگاه فضایی بینالمللی شد.
شیوۀ کار آن نهادهای مأموریتگرا، ادبیاتی جایگزین در اختیار مازوکاتو گذاشت که قصهای متفاوت دربارۀ نقش دولت میگفت. او میگوید: «اقتصاد پر از قصههاست. کلماتی مثل توانمندسازی، تسهیلگری، خرج، تنظیم و تعدیل؛ اینها قصههایی کسالتبار و بیتحرّک از دولت میسازند. بدینترتیب وعدهای داده میشود که اگر به آن ایمان بیاوری، محقق میشود. ما نیازمند روایتی جدید برای هدایت سیاستگذاریهای بهتر هستیم».
این نهادهای مأموریتگرا فعالانه درگیر خلق و شکلدهی بازارها بودند، نه آنکه صرفاً دستاندرکار تعمیر و اصلاح بازارها باشند. آنها در کمال بلندپروازی و جاهطلبی، مسیرهای پرریسک در تحقیق و سرمایهگذاری را پی میگرفتند، نه اینکه صرفاً برونسپاری کنند و از عدماطمینان بپرهیزند.
پس از انتخابات عمومی سال 2015، همکاری مازوکاتو با وایتهال متوقف شد. ویلتز از کرسیاش استعفا داد، و کیبل کُرسیاش را به رقیبش باخت. ولی او تا همان زمان هم چهرهای جهانی شده بود: او با الیزابت وارن (چهرۀ دموکرات ایالات متحده) در زمینۀ تأمین بودجۀ دولتی برای نوآوری در بخش سلامت همکاری میکرد، و به نخستوزیر اسکاتلند نیکولا استورژن در زمینۀ توسعۀ بانک سرمایهگذاری ملی اسکاتلند مشاوره میداد.
همچنین مازوکاتو نوع جدیدی از دانشکدۀ اقتصاد را در کالج لندن راهاندازی کرد: «مؤسسۀ نوآوری و مقاصد عمومی» 4 (آیآیپیپی) که مأموریتش آموزش سیاستگذاریهای مأموریتگرا به نسل بعدی کارمندان دولت است. او میگوید: «ما میخواهیم آنها تفکر استراتژیک و بلندپروازانه در جهت مصلحت عمومی داشته باشند، چون به تعبیر استیو جابز، وقتی گرسنه بمانی، ابله میشوی».
در اوایل سال 2017، کارلوس موئداس که عضو کمیسیون پژوهش، علم و نوآوری اروپا بود، منصب مشاور ویژه را به مازوکاتو پیشنهاد کرد که او هم پذیرفت. او میگوید: «من میخواستم تحقیقاتم تأثیرگذار شوند. در غیر این صورت، سوسیالیسم به صرف شامپاین بود و بس: اینجا و آنجا میروید، گاه و بیگاه حرفهایی میزنید، و هیچ اتفاقی نمیافتد».
او پیشنهاد داد که برنامۀ پژوهش و نوآوری اروپایی در چارچوب جدیدی قرار بگیرد: «افق اروپا» 5، یک طرح مأموریتگرای 100 میلیارد یورویی که قرار است در 2020 آغاز شود. موئداس به او چک سفیدامضا داد تا پروژه را دنبال کند.
کمیسیون اروپا به صورت سنتی سیاستهای خود را در چارچوب چالشهایی عظیم طرح میکرده است، اما مفهوم «مأموریتها» که مازوکاتو مطرح کرده است این سیاستها را به پروژههای عینی ترجمه میکند: جنگ سرد یک چالش بود، نشستن روی ماه یک مأموریت بود. در فوریۀ 2018، او گزارشی با عنوان «پژوهش و نوآوری مأموریتگرا در اتحادیۀ اروپا» منتشر کرد.
در این گزارش گفت که مأموریتها باید تابع پنج معیار باشند: جسورانه و الهامبخش شهروندان باشند؛ بلندپرواز و خطرپذیر باشند؛ هدف و ضربالاجل روشن داشته باشند (به گفتۀ مازوکاتو، باید بتوانید بیابهام بگویید آیا مأموریت در ضربالاجل خود موفق شده است یا خیر)؛ میانرشتهای و میانبخشی باشد (مثلاً حذف سرطان به نوآوری در زمینههای سلامت، تغذیه، هوش مصنوعی و داروسازی نیاز دارد)؛ و اجازۀ تجربهگری و تلاشهای متعدد برای یافتن یک راهحل را بدهند، نه اینکه حکومت با مدیریت ذرهبینی از بالا به پایین آن را هدایت کند.
او در این گزارش با سه مثال فرضی شرح داد که مأموریتها چه شکل و شمایلی میتوانند داشته باشند: اقیانوس عاری از پلاستیک، 100 شهر «کربن-خنثی» 6 تا سال 2030، و کاهش پنجاهدرصدی زوال عقل. مأموریت اقیانوسهای پاک میتواند شامل دو چیز باشد: حذف نیمی از پلاستیکهایی که فیالحال اقیانوسها را آلوده کردهاند، و کاهش 90 درصدی حجم پلاستیکهای واردشده به اقیانوس تا سال 2025، از طریق پروژههایی مانند ایستگاههای خودکار جمعآوری پلاستیک یا تورهای توزیعشده.
این راهحل مستلزم این موارد است: خلق جایگزینهایی برای پلاستیک، طراحی شکلهای نوینی از بستهبندی غذا، و خلق سیستمهای هوشمصنوعی که بتوانند زبالهها را خودکار جدا کنند. مازوکاتو میگوید: «اینها فقط نمونههایی بودند تا دشواریها را روشن کنند.
وقتی مردم از مأموریتها حرف میزنند، اغلب به آنها هشدار میدهم: اگر این نکته موجب میشود احساس آسودگی و شادی و راحتی کنید، آن را نفهمیدهاید، چون این مفهوم در حقیقت به معنای تغییر بنیادین نحوۀ تفکر ما دربارۀ نوآوری است».
در مارس 2018، دو عضو یک جنبش سیاسی ترقیخواه در ایالات متحده به نام دموکراتهای عدالتطلب7 با مازوکاتو تماس گرفتند. روح او هم خبر نداشت که سایکات چاکرابارتی و زَک اکسلی چه کسانیاند. او تعریف میکند که: «آنها گفتند سعی دارند موج جدیدی از سیاستمداران را به میدان بیاورند. من کنجکاوتر بودم که بفهمم در ایالات متحده چه خبر است، چون از آنجا بیخبر مانده بودم».
چاکرابارتی و اکسلی قبلاً برای کارزار ریاستجمهوری برنی سندرز در سال 2016 فعالیت کرده بودند. در آن ایام، چاکرابارتی و دیگران یک کمیتۀ کنش سیاسی تشکیل دادند که میخواست 400 نامزد طبقۀ کارگر را به میدان انتخابات کنگره بفرستد. چاکرابارتی میگوید: «ایده این بود که یک فراکسیون جدید در حزب دموکرات ساخته شود.
آدمی مثل دونالد ترامپ در کاخ سفید است، و رهبری حزب دموکرات جوری عمل میکند که انگار هنوز 1995 است. شکاف اصلی بین چپ و راست نیست؛ بلکه بین بلندپروازی و عدم بلندپروازی است. ما خواستار یک دیدگاه بدیل از جامعه بودیم که انقلابی باشد. نکتۀ هیجانانگیز در ملاقات با ماریانا این است که کمتر کسی در ایالات متحده دربارۀ این نوع ایدهها حرف میزد».
در لندن، در خانۀ مازوکاتو در کمدن، آنها به او گفتند که امید دارند ظرف سه ماه نمایندگان منتخبی به کنگره بفرستند که مایل باشند دربارۀ ایدههای بزرگ سیاستگذاری، خصوصاً پیرامون تغییر زیستمحیطی حرف بزنند. یکی از نویدبخشترین نامزدهایشان، یک پیشخدمت جوان از نیویورک بود. اسم او الکساندریا اوکاسیو-کورتز بود.
در ژوئن 2018، اوکاسیو-کورتز نمایندۀ 10 دورهای کنگره جو کراولی را در انتخابات درونحزبی دموکراتها شکست داد که تشکیلات سیاسی را شوکه کرد و عملاً جایگاه او در کنگره را تضمین نمود.
یک ماه بعد، مازوکاتو و اوکاسیو-کورتز برای اولین بار از طریق اسکایپ حرف زدند. گفتگوی آنها حول یک سیاستگذاری صنعتی جدید و بلندپروازانه بود که دموکراتهای عدالتطلب اسم «نیو دیل سبز» 8 رویش گذاشته بودند.
مازوکاتو، با همکاری کارلوتا پرزِ اقتصاددان، یکی از مبتکران این طرح بود. پرز میگوید: «مهمترین نکته، دست بر داشتن از این تصور است که برای حل مسائل محیطزیستیمان باید شیوۀ زندگیمان را فدا کنیم. ما همیشه این طرح را فرصتی برای دگرگون کردن جامعهمان میدیدهایم تا دنیایی منصفانهتر و از لحاظ اجتماعی بادوامتر بسازیم».
در نظر مازوکاتو، نیو دیل سبز میتواند به قدر نشستن روی ماه در 1969 جسورانه باشد. او میگوید: «کتابم که منتشر شد، بیل گیتس از من دعوت کرد به سیاتل بیایم. گیتس به من گفت که در بحث فناوریهای اطلاعرسانی، سرخط بخشهای دولتی را دنبال میکرده است؛ و الآن دلواپسیاش این بود که به نظرش بخش دولتی در حوزۀ سیاستهای سبز به همان صورت پا پیش نمیگذارد».
به گفتۀ او، نیو دیل سبز میتواند شامل چنین چیزهایی باشد: «سبز کردن کل اقتصاد»، یعنی نهتنها دگرگونسازی صنعت انرژیهای تجدیدپذیر، بلکه تکتک جنبههای ساخت و تولید. این طرح مستلزم تدوین مشوقها و ضدمشوقهای اقتصادی است تا سدی جلوی اَبَر-آلایندهها باشد و نوآوری در حوزههایی مانند زباله و دوام محصولات را تشویق کند. این طرح همچنین مستلزم حمایت مالی صبورانه و درازمدت است.
در روز 11 سپتامبر، مازوکاتو و اوکاسیو-کورتز در رستوران فایرفلای با هم ملاقات کردند. این رستوران محل قرارهای اوکاسیو-کورتز در نیویورک بود. آنها دربارۀ همهچیز حرف زدند: از مسئلۀ بازده عمومی برای سرمایهگذاری عمومی، تا ایدۀ خلق مشترک بازار در برابر اصلاح بازار. مازوکاتو میگوید: «او فهم آکادمیک خوبی دارد. صحبتکردن با او دربارۀ این چیزها سادهتر از عموم سیاستمدارانی است که طالب شعارهایند، ولی از جزئیاتی که در پس پردۀ پیغام است واقعاً سر در نمیآورند».
اوکاسیو-کورتز همچنین از ماریانای اقتصاددان مشورت خواست که چگونه میتواند پیغامش را به گوش رأیدهندگان برساند. در سال 2009، وقتی که اوباما طرح اصلاح نظام سلامت خود را پیشنهاد میداد، باید مردم را مطمئن میکرد که بوروکراتهای حکومتی در کارش مداخله نخواهند کرد.
مازوکاتو گفت که کار اوباما خوب بود، اما خیال مردم را راحت نکرد. او باید میگفت که آژانسهای بهرهمند از سرمایۀ دولتی در حقیقت فقط تنظیمکننده نیستند، بلکه بودجۀ بخش عمدۀ نوآوری در سیستم نظام سلامت را میدهند. صنعت داروسازی سالانه 32 میلیارد دلار بودجۀ نوآوری از یک آژانس دولتی (مؤسسات ملی سلامت) بدون شرط و شروط میگیرد، و در عین حال مالیاتدهندگان باید رقمهای گزافی برای داروهای نجاتبخش بدهند.
این که منطقی نیست. مازوکاتو به اوکاسیو-کورتز گفت: «زبان درست را پیدا کن. وگرنه به یکی از همان سیاستمداران چپ نجیبِ سوسیالدموکرات و ملالآور تبدیل میشوی».
در فوریۀ 2019، اوکاسیو-کورتز در مقام نمایندۀ کنگره اولین لایحۀ خود را پیشنهاد داد: یک قطعنامۀ 14 صفحهای دربارۀ نیو دیل سبز که به تعبیر او «نشستن روی ماه برای نسل ما» بود. چند هفته بعد، طی یک جلسۀ استماع کنگره دربارۀ صنعت دارویی، او از آرون کسلهیم (استاد پزشکی دانشگاه هاروارد) پرسید: «دکتر کسلهیم، آیا توصیف درستی است که بگوییم پول مؤسسات ملی سلامت که در توسعه و تحقیق استفاده میشود، یک سرمایهگذاری اولیه است؟ بخش عمومی بهعنوان یک سرمایهگذار اولیه در تولید این داروها عمل میکند. آیا بخش عمومی از سرمایهگذاریاش در داروهای بسیار سودآوری که با این تحقیقات تولید میشوند، هیچگونه سودی میبرد؟»
کسلهیم جواب داد: «نه».
بعدازظهر یک روز ماه میسال 2019، مازوکاتو در یک سالن سخنرانی لبالب پُر در کالج لندن کنار دیوید ویلتز نشست. ماریانا بلند شد و خود را به مخاطبان معرفی کرد. سپس به یک دسته گزارش زردرنگ صدصفحهای روی میز اشاره کرد. روی جلدش نوشته بود: «استراتژی صنعتی مأموریتگرا برای انگلستان». او گفت: «طی یک سال گذشته، مشغول این بودهایم. سخت تلاش کردهایم و نتیجهاش این شده است».
دقیقاً یک سال قبل از آن، نخستوزیر وقت انگلستان ترزا مییک سخنرانی در رصدخانۀ جوردل بنک دربارۀ استراتژی صنعتی جدید حکومت کرد که حول چهار چالش عظیم میچرخید: رشد پاک، تحرّک، سالخوردگی در سلامت، و هوشمصنوعی. میبرای هر چالش یک مأموریت معرفی کرد: نصف کردن مصرف انرژی در ساختمانهای جدید تا سال 2030؛ استفاده از هوشمصنوعی برای متحول کردن درمان بیماریهای مزمن؛ 5 سال افزایش مدت زندگی سالم و مستقل؛ طلایهدار شدن در ساختوتولید ماشینهایی بدون انتشار آلاینده تا سال 2040. همۀ اینها پیامد مستقیم تأثیراتی بود که مازوکاتو بر وزیر کسبوکار وقت دولت یعنی گِرِگ کلارک داشت.
چندین ماه قبل، کلارک با مازوکاتو تماس گرفت تا با سیاستهای مأموریتگرا بیشتر آشنا شود. مدتی بعد هم از او خواست همراه با ویلتز رییس یک کمیسیون شود و تیمهای مأموریتدارِ میانوزارتخانهای را هماهنگ کند. دارپا الهامبخش این کار بود.
طی یک سال، کمیسیون هرماه جلسه داشت. رینر کتل، معاون مدیر آیآیپیپی، میگوید: «ما دیدیم که اجرایی کردن پنج معیاری که ماریانا برای مأموریتها مشخص کرده بود، سختتر از آنی است که انتظار میرفت».
مثلاً این کمیسیون به نتیجه رسید که مأموریت مربوط به آیندۀ تحرّک، بلندپروازانه نیست و بیش از حد در وزارت ترابری متمرکز شده است. کتل میگوید: «آن هدف به هر حال محقق میشد. ما سراغشان رفتیم و گفتیم که هدفی کوچک را نشانه رفتهاند؛ و شدیداً غافلگیر شدیم:، چون آنها نقد ما را پذیرفتند».
در باب سالخوردگی در سلامت، در تعریف «سلامت» مشکل داشتند. مازوکاتو میپرسد: «اصلاً چطور سلامت را اندازه میگیرید؟» در ابتدا سناریوی یک بیمار مبتلا به آلزایمر را در نظر گرفتند که در خانهاش کاملاً مستقل است و فناوریهای پیشرفته او را یاری میکنند. ولی رهبر مأموریت، این ایده را نپسندید. او پرسید: «چرا اینقدر وسواس استقلال داشته باشیم؟ چطور است به جای استقلال، سراغ پرورش وابستگیِ متقابل برویم؟»
در باب آیندۀ تحرک، موسیقیدانی به نام برایان اینو که یکی از مشاوران مؤسسه بود، این پیشفرض را زیر سؤال بُرد که هدف فقط سریعتر رسیدن از نقطۀ الف. به ب. است. «چطور است به این فکر کنیم که آرامتر برویم و قدر زندگی را بدانیم؟»
در همکاری یکساله میان آیآیپیپی و وایتهال، مازوکاتو و تیمش سلسله کارگاههایی پیرامون نظریۀ سیاستهای مأموریتگرا برای کارمندان وایتهال برگزار کردند. مازوکاتو میگوید: «بالاخره دائماً به آنها میگویند از سر راه کنار بروند و نوآوری را خفه نکنند. این وضع ممکن است افسردهکننده و غمافزا شود. وقتی برویم و یک روایت متفاوت از مأموریتهای بلندپروازانه و رؤیاپردازی دربارۀ کارهای عظیم به آنها بدهیم، چشمانشان روشن میشود. گاهی احساس میکردم انگار مربی زندگیام».
ولی برخی از گفتگوها چالشی میشدند، خصوصاً وقتی ارزیابی سیاستگذاری توسط وزارت خزانهداری مطرح میشد. جورج دیز، رئیس بخش استراتژی صنعتی در آیآیپیپی، میگوید: «رئیس خزانهداری که باشی، در کل دولت 20 نفر با پیشنهادهای سیاستگذاری مختلف سراغت میآیند که میتوانی پول خرجشان کنی. چطور تصمیم میگیری کدامیک بیشترین تأثیر را خواهد گذاشت یا بیش از بقیه میارزد؟»
روش استانداردی که حکومتهای سراسر دنیا برای ارزیابی استفاده میکنند، تحلیل هزینهفایده است. در این تحلیل، یک برآورد کمّی سادهسازیشده انجام میشود که فلان سیاست چقدر هزینه برمیدارد و چقدر پول تولید خواهد کرد. کتل میگوید: «این مثال همان ذهنیّت قدیمی جنگ ویتنام است: تا وقتی که تعداد تلفات دشمن بیشتر باشد، میتوانیم سایر متغیرها را نادیده بگیریم.
به همین دلیل است که مثلاً ادارۀ ملی سلامت پول برخی داروهای جدید را نمیدهد، چون تعداد کافی از مردم را بهرهمند نمیکند. بوروکراتها واقعاً از این نگاه فاصله گرفتهاند که خودشان را مسئول مردم کوچهخیابان بدانند».
تحلیل هزینهفایده برای ارزیابی سیاستهای مأموریتگرا مفید نیست، چون این سیاستها بالذات ریسکدار و نامطمئن هستند، و هدفشان خلق بازارهای جدید است، نه ترمیم بازارهای موجود. دراینباره، تعبیر محبوب مازوکاتو این است که اگر برنامۀ آپولو بر اساس تحلیل هزینهفایده ارزیابی میشد، ابداً پایمان به روی ماه نمیرسید.
در برنامۀ معرفی گزارش، مازوکاتو داستانی برای مخاطبان تعریف کرد تا منظورش را برساند. در قرن شانزدهم میلادی، یسوعیان رویۀ جالبی داشتند: جعبۀ پول نقدشان در صورتی باز میشد که دو کلید همزمان وارد آن شود. یکی از کلیدها دست حسابدار بود و دومی دست کشیش. او از این داستان نتیجه گرفت که برای بازکردن صندوق، «باید رؤیایی داشته باشید، اما باید به بودجه هم فکر کنید. میدانم که این حرف عجیب و غریب به نظر میآید، ولی گمشدۀ ما همین است».
بعدازظهر یکی از روزهای اواخر ماه ژوئن، مازوکاتو در دفترش در مرکز لندن غرق فکر بود. یک لامپ نئون با نوشتۀ «ارزش همهچیز» یکی از دیوارها را آراسته بود. این لامپ هدیهای از همسرش به پاس دومین کتاب ماریانا بود که همین عنوان را یدک میکشید. پوسترهای بزرگی روی دیوارها آویزان بودند که نمودارهای پیچیدۀ مأموریتهای مازوکاتو را نشان میدادند. دو روز پس از معرفی گزارش استراتژی صنعتی، ترزا میاز نخستوزیری استعفا داد.
این حرکت بالقوه زیرآب کل سیاستگذاری استراتژی صنعتی را میزد و همکاری مازوکاتو با حکومت را دوباره به تعلیق درمیآورد. او میگوید: «گاهی پیش میآید که باید انتخاب کنی: یا دوباره به کنج تختخوابت برگردی، یا محکمتر بجنگی. من معمولاً دومی را انتخاب میکنم».
مازوکاتو کارش را نبرد ایدهها میشمارد. او میگوید: «مزخرفات زیادی تحت لِوای نوآوری رُخ میدهند. در مقام مشاور، ضروری است که اتفاقات را دنبال کنی، وقت بگذاری، از نو استدلالت را بگویی، و کمک کنی افراد از جزئیات سر در بیاورند.» گاهی اوقات که مخاطبی را خطاب قرار میدهد، پیش خودش فکر میکند: «وای خدای من! من که این را هزار بار گفتهام».
او میگوید: «پدرم من را دست میاندازد. او به من میگوید: مردم نمیفهمند تو یک چیز ثابت را هی به آنها میگویی؟ ولی مخاطبان دائم عوض میشوند و پیغام هم مخالفان را در حلقههای مختلف گوشبهزنگ میکند».
او به حرف پدرش میخندد، چون قضیه را میفهمد، اما این کارش لازم است. اخیراً، در بانک سرمایهگذاری اروپا، مجبور شد به جمعی از اقتصاددانان بگوید: «لطفاً از این به بعد واژۀ ریسکزُدایی را هرگز در گزارشهایتان نیاورید، چون کارتان این نیست. شما ریسک میپذیرید و باید بتوانید صریح و علنی همین را بگویید. این هم یکجور افشای راز شخصی است».
مازوکاتو در ناسا هم عضو گروهی است که اقتصاد مدارهای کمارتفاع دور زمین را مطالعه میکنند. او در یک سخنرانی در ناسا، همکارانش را تشویق کرد در حد و اندازۀ آژانسی مثل ناسا بلندپرواز باشند. «فکر نکنم افراد زیادی بدانند که نوارتیس، یکی از ثروتمندترین شرکتهای داروسازی دنیا، رایگان در ایستگاه فضایی بینالمللی کار میکند. ایدۀ این کار مال چه کسی بود؟ از آنها پول بگیرید. یا کاری کنید که رابطه با آن شرکت رابطۀ همزیستی باشد، نه انگلوار».
در ماه می، پارلمان اروپا پیشنهاد مأموریتگرای مازوکاتو برای برنامۀ «افق اروپا» را به رأی گذاشت و تصویب کرد. پس از یک دورۀ مشاورۀ طولانی، پنج حوزۀ مأموریت انتخاب شدند: وفق یافتن با تغییر اقلیم؛ سرطان؛ اقیانوسها، دریاها، آبهای ساحلی و داخلی سالم؛ شهرهای اقلیم-خنثی و هوشمند؛ و سلامت خاک و غذا. اکنون کمیسیون اروپا یک هیئت متشکل از 15 کارشناس برای هر حوزه منصوب خواهد کرد.
مسئولیت آنها این است که طبق معیارهای مازوکاتو، اولین مأموریتهای مشخص را شناسایی کنند. او میخندد و میگوید: «موئداس به شوخی پیشنهاد داد که نقش الهۀ اعظم مأموریتها را بپذیرم». او ادامه میدهد: «آن گزارش مهمترین چیزی است که من نوشتهام. اکنون آن گزارش به یک ابزار حقوقی و قانونی تبدیل شده است.
ملغی هم نمیشود مگر اینکه دوباره رأیگیری شود». مکثی میکند و بعد میگوید: «من بر سیاستمداران اثر گذاشتهام، اما اینکه یک پارلمان به چیزی که من نوشتهام رأی بدهد حس عالیای دارد»؛ و حرف آخرش این است: «من همین را میخواهم: تغییر به وجود بیاورم».
پینوشتها:
• این مطلب را جوآو مِدیروس نوشته است و در تاریخ 8 اکتبر 2019 با عنوان «This economist has a. plan to fix capitalism. It\'s time we all listened» در وبسایت وایرد منتشر شده است. وبسایت ترجمان آن را در تاریخ 18 دی 1398 با عنوان «مازوکاتو میگوید سرمایهداری اصلاحپذیر است. آیا کسی به حرف او گوش میدهد؟» و ترجمۀ محمد معماریان منتشر کرده است.
•• جوآو مِدیروس (João Medeiros) روزنامهنگار و یکی از سردبیران وایرد است. حوزههای مورد علاقۀ او سلامت، تکنولوژی و سیاست است.
[1]The Entrepreneurial State
[2]فهرست 500 سهام برتر در بازار بورس نیویورک [مترجم].
[3]خیابانی در وستمینیستر که پارلمان و وزارتخانههای بریتانیا در آن قرار دارد [مترجم].
[4]Institute for Innovation and Public Purpose
[5]Horizon Europe
[6]Carbon Neutral: یعنی میزان انتشار دیاکسیدکربن در آن شهرها برابر با میزان جمعآوری و دفع دیاکسیدکربن در پروژههای زیستمحیطی باشد.
[7]Justice Democrats
[8]Green New Deal