به گزارش اقتصادآنلاین، فرزانه طهرانی در شرق نوشت:برای مصاحبه شرط گذاشتم که اولا فقط با خود امامی مصاحبه میکنم نه وکیل یا دوستان او و دوم مصاحبه را برای بازبینی نمیفرستم و اجازه نمیدهم گفتوگو را پیش از انتشار بخوانند.
تهیهکننده سریال شهرزاد اتهام مالی دارد و ساکن اوین است. از زندان با ما صحبت میکند. برخی نامش را با پولشویی در سینما پیوند میدهند و برخی او را بدهکار دانهدرشت بانک سرمایه میخوانند.
پیش از گفتوگو تلاش کردم با نماینده بانک سرمایه و دیگر افراد مرتبط با پرونده صحبت کنم اما در فرصت کوتاهی که داشتم، موفق به گفتوگو با مرتبطان نشدم. با همه اطلاعات اندکی که توانسته بودم از حواشی دادگاهها درباره پرونده امامی به دست آورم، با او صحبت کردم و دغدغههایم را درباره تضییع بیتالمال که همیشه از زمان برگزاری دادگاههای سرمایه در روزنامه پیگیری کردم، پرسیدم.
امامی در این گفتوگوی دوساعته روایت کاملا متفاوتی را بیان کرد که روی دیگری از پرونده را رونمایی میکند. تهیهکننده پرحاشیه شهرزاد میگوید نهتنها به بانک سرمایه بدهی ندارد بلکه از این بانک بیشتر از 100 میلیارد تومان طلبکار است. این ادعا میتواند کاملا ورق را در پرونده برگرداند اما آیا واقعا بانک سرمایه به امامی بدهکار است؟
ارتباط مالی با امضاکنندگان نامه پرحاشیه، دستمزد بازیگران سریال شهرزاد، ارتباط با هادی رضوی، از محکومان پرونده بانک سرمایه، ورود پولهای کثیف به سینما، تضییع حقوق معلمان، عدم همخوانی وثیقههای ملکی با وام 80 میلیارد تومانی، ماجرای ورود دلاویز به پرونده، نقش خانواده امامی در تهیه نامه، فساد ضابطان پرونده بانک سرمایه، احتمال فرار امامی بعد از مرخصی و... از موضوعاتی است که در این گفتوگو مطرح شد.
درباره یک پرونده با شنیدن صحبتهای یک طرف نمیتوان قضاوت کرد. این گفتوگو هم میتواند مملو از نقاط مغفول باشد. نقاطی که شاید با امکان گفتوگو با نماینده بانک، کارشناسان پرونده یا حتی نماینده دادستان توضیح داده شود. «شرق» در روزهای آتی تلاش میکند با مرتبطان پرونده نیز گفتوگو کند.
صحبت را از نامهای شروع کنیم که جمعی از هنرمندان برای مرخصی شما امضا کردند؛ نامهای که گویا قرار بود محرمانه بماند اما انتشار آن باعث شد برخی سینماگرانی که نامشان درج شده بود، امضای این نامه را تکذیب کنند. آن تعدادی که ماندند، اغلب جزء افرادی بودند که با شما همکاری داشته یا همچنان ارتباط مالی با شما دارند. همین سبب شد این گمانه تقویت شود که بین این نامه و منافع مالی این افراد رابطهای وجود دارد.
نامهای که نوشته شد، پس از بخشنامهای بود که از سوی رئیس محترم قوه قضائیه برای آزادی موقت و مرخصی زندانیان در شرایط خاص فعلی صادر شد. برای جرائم امنیتی، اقتصادی و حتی جرائم خشن این بخشنامه قابل اجرا بود. طبق گزارشهای قوه قضائیه پس از صدور این بخشنامه 100 هزار نفر بهصورت آزادی موقت با سپردن وثیقه، یا مرخصی رفته یا عفو مشروط شده و از زندانها آزاد شدند. یکسری از همکاران سینمایی در چارچوب همین بخشنامه و بر اساس قوانین موجود که همه میتوانند از آن بهرهمند شوند، نامهای نوشتند که یکی از اعضای کوچک خانواده بزرگ سینما نیز از این بخشنامه بتواند استفاده کند. این یک مطالبه صنفی بود.
بهجز شما افراد بسیاری چه در بخش جرائم اقتصادی چه جرائم سیاسی هماکنون در بازداشت موقت هستند و مانند شما نتوانستند از این بخشنامه استفاده کنند. چرا فقط برای شما باید نامه نوشته میشد؟
برای بسیاری از این افراد هم نامه نوشته شده است. حتی نامههای غیرصنفی نیز مانند موضوع محیطزیستیها نوشته و بهعنوان یک دغدغه مطرح شده است. بحث ما تفکیک بین زندانیان سیاسی و امنیتی و اقتصادی نیست؛ بحث استفاده از ظرفیتهاست. من هم الان از زندان با شما صحبت میکنم و نهایتا نتوانستم از این ظرفیت استفاده کنم. یک ماه پیش برای آقای رسولاف هم این نامه امضا شد و فقط مربوط به من نبوده و در واقع قضاوتی در نامه راجع به روند رسیدگی در پرونده و نتیجه آن نشده، فقط یک مطالبه صنفی بوده است. جا دارد وقتی این سؤال را میپرسید، من از این جمع هنرمندان که با نیت انسانی این نامه را امضا کردند، تشکر کنم.
این سؤال من را پاسخ دهید که بین این نامه و منافع مالی این افراد رابطهای وجود داشته است یا خیر؟
شما اگر برگردید به اولین ادعاهای مطرحشده در کانالهای تلگرامی و برخی رسانههای زرد، میبینید که از امضای نامه توسط عوامل سریال شهرزاد صحبت کردند. بعد نسخهای از این نامه منتشر شد با تعداد امضاکنندگانی بسیار بیشتر از نامه اصلی. در واقع ورژنی از نامه ادعا شد که ما ننوشته بودیم؛ یعنی همین جمع 46نفره. بنده هم نه اسپانسر بودم و نه پیگیر آن بودم.
الان موضوع اسپانسری این نامه را طرح نکردم، سؤالم درباره ارتباط مالی و همکاری گذشته یا آینده امضاکنندگان با شماست.
پاسخ باید مقدمهای داشته باشد. من از سؤال شما فرار نمیکنم. در این نامه دوستانی هستند که حتی من از نزدیک آنها را ندیدهام؛ یعنی هیچ ارتباط مالی، کاری و وابستگی دیگری با آنها نداشتم. سؤالی که باید به آن پاسخ داد، این است که چرا این نامه باید بعد از گذشت چهار سال از تشکیل این پرونده نوشته شود؟ با درنظرگرفتن اینکه من همیشه میتوانستیم از این ظرفیت استفاده کنم؛ پس چرا زودتر از آن بهره نبردم و امروز بعد از 26 ماه بازداشت که در این مدت تاریخ همکاری افراد با من دورتر شده و بعضا در مجموعههای دیگری مشغول فعالیت هستند، این اقدام را انجام دهم؟ این تصوری که ایجاد شده، یک آدرس اشتباه است. کدامیک از این افراد را میتوانیم بهصراحت آدمهای وابسته بدانیم. این افراد اهل فرهنگ هستند، اهل معامله نیستند. بدون سند و مدرک درباره افراد صحبتکردن و اهانتکردن گناهی نابخشودنی است. زاویه نگاه شما میتواند به این موضوع متفاوت باشد. میتوانید به این فکر کنید که این آزادی موقت از چه کسانی انتفاعی سلب میکند و عدمالنفع ایجاد میکند؟ چه کسانی از نوشتن این نامه ترسیدند؟
بههرحال شما فردی تأثیرگذار در حوزه سینما بودید و ورود شما معادلات اقتصادی سینما را به هم ریخت و باعث افزایش غیرمتعارف دستمزدها شد. در جریان ساخت سریال شهرزاد پرداختها به گونهای بود که اهالی سینما عنوان میکنند نظام پرداخت را میتوان به قبل از دوره سریال شهرزاد و بعد از آن تقسیم کرد.
الان این یک ادعاست یا سؤال است؟
شما میگویید عدهای از آزادشدن شما میترسند، من میگویم شاید به این خاطر است که چنین اثرگذاریای در سینما داشتهاید.
شما الان در کنار این اثرگذاری یک ادعایی هم مطرح میکنید.
یعنی شما میگویید دستمزدهای صدمیلیونی ادعاست؟
اهل قلم و اهل رسانه یک تفاوتی را باید در ادعاهایی که میکنند با افرادی که در صف نانوایی ادعایی میکنند، داشته باشند. اهل قلم باید پس از تحقیق و بررسی و نگاهکردن به اسناد بحث کنند. شما باید سندی از من دیده باشید که پرداخت غیرمتعارف داشتهام.
یکی از منابع تحقیق من شما هستید. من از شما بهعنوان منبع موثق و مطلع میپرسم که دستمزدها در سریال شهرزاد چقدر بوده؟
کلیتی را من برای شما مطرح میکنم و شما بهعنوان یک فرد پرسشگر این موضوع را دنبال کنید. تفاوت شما با دیگر افراد این است که باید پرسشگر باشید؛ کاری که آقای علیزاده با رشیدپور کرد. سؤال مطرح کرد. گفت میشود بگویید؟ این متفاوت است با اینکه ادعایی را مطرح کنیم. شما به جریانسازی در دستمزدهای سینما اشاره کردید. بنده حاضرم در شرایط برابر زمانی که داشتم شهرزاد را تولید میکردم، دستمزدهایی را که پرداخت کردم، با سریال معمای شاه قیاس کنید. من هزارو 500 دقیقه تولید داشتم، آنها هم هزارو 500 دقیقه تولید داشتند. بازیگرانی را که من استفاده کردم، با بازیگران آن سریال مقایسه کنید و نهایتا کیفیتی را که من تولید کردم، با کیفیتی که آنها تولید کردند، بسنجید. خودتان از مقایسه سریال شهرزاد و معمای شاه میتوانید قضاوت کنید که چه تفاوتی وجود داشت. این را هم در نظر بگیرید که مردم باید سریال شهرزاد را میخریدند؛ اما معمای شاه از تلویزیون پخش میشد. فارغ از تمام مسائل کیفی، شما هزینه تولید معمای شاه را با سریال شهرزاد مقایسه کنید. ببینید آنها که با بودجه تلویزیون محصول ساختند، کمتر هزینه کردند یا من با بودجه بخش خصوصی؟ من میگویم قطعا من.
هزینه تولید شهرزاد چقدر شده؟
من اسناد در اختیارتان میگذارم. تولید هزارو 500 دقیقه سریال شهرزاد حدود 12.5 میلیارد تومان هزینه داشته است. این مبلغی است که برای سریالهای درجه 2 تلویزیون هزینه میشود.
رقم دستمزد بازیگران نقش اول چقدر بوده؟
من یک شرطی گذاشتم. گفتم در شرایط برابر. امروز بعد از شهرزاد 3 حدود 11 سریال وارد نمایش خانگی شده. در شرایط برابر در مقایسه با فروش شهرزاد و در مقایسه با سازوکار مالی شهرزاد، در تمام این سریالها هزینههای گزافی شده با کمترین مخاطب و کیفیت و کمترین کیفیت قصه و روایت. شما اینها را با شهرزاد مقایسه کنید. این کار رکوردهایی را جابهجا میکند. وقتی شما دارید رکوردی ثبت میکنید، بعضی وقتها، تأکید میکنم بعضی وقتها با یک سازوکار درست، با استفاده از سه دوربین در صحنه به جای اینکه یک بازیگر را شش ماه داشته باشید، سه ماه دارید و جلوی دوربین میبرید... . این روش یک روش علمی است. تهیه یک سریال به روش اقتصادی است. این سازوکار اقتصادی تولید یک سریال است. کسی این جنبههای ساخت سریال را بررسی نمیکند. همه میگویند خانم علیدوستی چقدر دستمزد گرفت؟ آقای حسینی چقدر دستمزد گرفت؟ بیاییم ببینیم دیگران چقدر دستمزد گرفتند؟
شما دستمزد خانم علیدوستی و آقای حسینی را بگویید تا ما مقایسه کنیم.
من اسناد را به شما میدهم، شما منتشر نکنید و فقط مقایسه کنید. نامهای به آقای شاهسواری تحویل دادم که من در تمام پروژهها، نهفقط شهرزاد، چند چیز میخواهم. یک اینکه شما حسابرس خانه سینما و سینماگران را بفرستید تا حسابها را بررسی کنند. هرچند من سریال شهرزاد را برای حسابرسی فرستادهام؛ اما من این کار را انجام دادهام و شاید مورد پذیرش شما نباشد، شما از خانه سینما نماینده بفرستید تا شرکت از بُعد منابع ورودی که عدهای بدون سند و مدرک آن را وابسته به پول معلمان و فرهنگیان، وامهای بانکی و لاشههای قیر و... میدانند؛ حسابرسی شود. عدهای ما را درگیر فرایندی ناسالم معرفی میکنند که منجر به ساخت سریال شهرزاد و شاهگوش و... شده است. ( این توضیح از طرف نویسنده مصاحبه لازم است داده شود که تا لحظه انتشار مصاحبه سندی درباره دستمزدها و هزینهکرد در سریال شهرزاد ارسال نشده است).
شما معتقدید که 12.5 میلیارد تومانی که برای ساخت سریال شهرزاد هزینه کردید، از محل تسهیلات بانک سرمایه نبوده است؟
خیلی شفاف میتوانید آن را ثابت کنید. زمانی ادعای شما یک وایتبرد در دادگاه است که این میشود یک سند. سند دیگر میشود شرکتی که واحد حسابرسی دارد، سهامی خاص است، حسابدار دارد و ورودی و خروجی آن مشخص است. به همین دلیل به آقای شاهسواری نامه زدم. در این نامه خواستم در شرایط برابر در شبکه نمایش خانگی که همه تشکیک ورود پولهای آلوده دارند و میگویند ازطریق نمایش خانگی سینما آلوده به پولهای کثیف شده، بررسی و حسابرسی صورت گیرد. دومین موردی که در نامه خواستم این بود که در سریال رسانههای خانگی و در سینما دستمزدها را در همان تاریخ یعنی سال 93 برای شهرزاد تا الان بررسی کنند. حتی اگر دیگر تهیهکنندگان حاضر نشدند اسناد را در اختیار خانه سینما بگذارند من اسنادم را در اختیار میگذارم تا بدانند چیزهایی که درباره دستمزد آقای حسینی و خانم علیدوستی گفته شده است، باورپذیر نیست.
یعنی دستمزدهایی که عنوان میشود اشتباه است؟
دستمزدها را میگویم اما منتشر نکنید... (بهدلیل تعهدی که دادم از نوشتن ارقام معذورم).
رقمهایی که شما گفتید دور از آنچه عنوان میشود، نیست.
برای یک پروژه دستمزد پارامتر تعیینکننده نیست. برای سرمایهگذار هزینه کلی مهم است. من وقتی میبینم در یک سازوکار اقتصادی میشود با یک عدد 12 میلیارد تومانی هزارو 500 دقیقه سریال با کیفیت الف ویژه بسازیم؛ برای ساخت حتما برنامهریزی میکنم. برای سرمایهگذار اینکه یک فردی ایکس تومان میگیرد فرد دیگری ایکس به علاوه یک دریافت میکند، مهم نیست. برای من جمع جبری هزینههای آن پروژه اهمیت دارد. هزینه تولید یک سریال مهم است. بگذارید نتیجه حسابرسی بیرون بیاید بعد میتوان بهتر درباره هزینهها صحبت کرد. همین امروز هستند کسانی که با این نوع حسابرسیها و شفافسازیها مخالفت میکنند. من مطمئنم با این نوع شفافسازیها یک جریان مخالفی شروع میشود.
شما گفتید برای ساخت سریال شهرزاد 12.5 میلیارد تومان هزینه کردید. این رقم از منابع شخصی تأمین شده است؟
مگر تفاوتی دارد؟ منابع باید تمیز باشد. منابع تمیز میشود اسپانسری که اول سریال تبلیغ میکند، میشود 20 هزار سوپرمارکتی که شما کالا را به آنها پیشفروش میکنید. ببینید یک موضوعی به نام پولشویی مطرح میشود. در هیچ جای دنیا حتی آمریکا که سینمای میلیارد دلاری دارد، سینما مقصد مناسبی برای پولشویی نیست. سینما تاریکخانههای فساد را روشن میکند. آدمها را در معرض قضاوت قرار میدهد و این بدترین مقصد برای افرادی است که دنبال پنهانکردن خلافهایشان هستند. این را درباره محمد امامی نمیگویم. درباره همه کسانی میگویم که در سینما سرمایهگذاری میکنند. افرادی که آن طرف گود نشستهاند با انتشار چند عکس و تهمتزدن، سرمایهگذاران را از ورود به حوزه سینما میترسانند.
پس هزینه سریال از محل تبلیغاتی که گرفتهاید تأمین اعتبار شده است؟
من این را نگفتم. به سازوکار اشاره کردم. یکی از محلهای درآمدم تبلیغاتی است که از کاله، پرشیاخودرو، نیسان، آپ و... گرفتم. دوم فروش فیلم در سوپرمارکتها، سوم فروش دیجیتال و اینترنتی سریال، چهارم فروش وی.اُ.دی که بخش عمده درآمد در شهرزاد3 از طریق فروش وی.اُ.دی بود... .
چقدر درآمد داشتید؟
بگذارید حسابرسی انجام شود. اگر حتی یک تفاوت کوچک با رقم حسابرسی داشته باشم دوباره متهم میشوم. من صد کار مختلف در سینما انجام دادهام. من الان نمیتوانم بگویم که در هر یک از کارها چه رقمی درآمد داشتهام. اما کالایی که تولید شده سودده بوده و ادعای من این است که هر کاری در سینمای کشور انجام دادم از منابع پاک و سالم انجام دادهام و آن اثر برنده و پرفروش شده است. پرفروششدن این کارها باعث شده از محل سود آن، کارهای دیگری در سینما تولید کنم. این پرسش را لازم میدانم مطرح کنم. چه کسانی و با چه انگیزهای هر سرمایهگذار جدیدی را که وارد حوزه سینما میشود، محکوم به پولشویی میکنند؟ درصورتیکه مقصد سینما پولشویی نیست. اینها کسبوکار کارتفروشی دارند. کارتفروشی یعنی من با چهار میلیارد تومان یک فیلم میسازم ولی چون مجوز تهیهکنندگی سینما ندارم با چهارتا پیرمرد این حوزه بنشینم و کارتهایشان را اجاره کنم، پول را از تولید در بیاورم. سینمای مبتنیبر تولید دیگر نمیفروشد و زیانده است و آن افراد میروند فیلم دیگری تولید میکنند. وقتی شما میگویید معادلات از زمان من در سینما به هم ریخت بله از این نظر میپذیرم. من این سازوکار را به هم ریختم. سینمای من مبتنیبر فروش است نه تولید. سینمای من مبتنیبر مخاطب است نه تولید برای گنجهخانهها و تولید آثار. هیچکسی به این جنبههای کار نپرداخته است. عدهای نمیخواهند به این اسناد بپردازند. من الان صدایم درآمده است. بعد از اینکه به من تاختند هم قصد حرفزدن نداشتم چون معتقدم کارنامه افراد کارهایی است که ساختهاند اما وقتی به همکارانم جسورانه و بیمحابا هجمه وارد شد، اینجا دیگر سکوت را جایز ندانستم.
شما از بانک سرمایه چقدر تسهیلات گرفتید و در چه سالی؟
سال 1392. نه برای شرکت تصویرگستر، برای دو شرکت دیگرم؛ روشه قشم و سون قشم و یک شرکت که متعلق به یکی از شرکای تجاریام بود با نام توسعه تجارت مرین که منافعش متعلق به من نبود؛ با وثایق کامل.
چقدر تسهیلات گرفتید؟
روی دو شرکتی که نام بردم 80 میلیارد تومان تسهیلات گرفتم که 37 میلیارد تومان سپرده نقدی داشتم؛ یعنی یکی از بالاترین سپردهها را در بانک به عنوان پشتوانه تسهیلات داشتم و وثیقه ملکی در نیاوران هم گذاشته بودم.
و میزان بدهی شما به بانک چقدر است؟
در اسناد بانک سرمایه منتشره سال 1398، من در لیست بدهکاران بانک سرمایه نیستم. فقط در نوع تسویه بنده تشکیک اتفاق افتاده است. من سال 1394 با بانک تسویه کردهام.
ساختمانی که بالاتر از ارزش واقعی فروخته شده؟
ملک من در آرژانتین بود و دو ملک دیگر در لواسان و فرشته که امروز در این سه ملک اختلاف داریم. در صورتهای مالی بانک حتی این املاک به اختلاف نرسیده. این ادعای نماینده قانونی دادستان است و چهار سال است این ادعا را مطرح میکند. من چهار سؤال مطرح میکنم خواهشم این است که درباره آن تحقیق کنید. چهار سال پیش این پرونده مطرح شد و من بازداشت شدم؛ اگر همان سال محکوم میشدم و حکم میگرفتم و همچنان متهم نبودم، بیشتر از این زندان میماندم و بیشتر از این مورد اهانت قرار میگرفتم؟ اگر در سال 96 که با وثیقه 10 میلیارد تومانی بعد از 6 ماه آزاد شدم و به کانادا رفتم، هرگز به کشور بازنمیگشتم بیشتر از این مورد افترا و توهین قرار میگرفتم؟ فرض کنید هیچ یک از این اموال را در اختیار بانک یا دادسرا قرار نمیدادم و همچنان در لیست بدهکاران بانکی بودم آیا بیشتر از این به من توهین میشد؟ اگر به سینما نمیآمدم و سرمایهام را به زمین و سکه و دلار تبدیل میکردم، مثل همه بدهکاران بانک سرمایه -که یک لیست 70نفره است و فقط 7 نفر آنها نامشان مطرح شدهاند و شاید دو نفر از آنها هم الان آزاد باشند- آیا باز هم نامی از من برده میشد و مورد اهانت قرار میگرفتم؟ پس چه متهم باشی چه محکوم، چه بدهی را پرداخت کنی و چه پرداخت نکنی و چه در مملکت کار کنی چه کار نکنی، برخورد یکسان است. پاسخ این پرسشها را که بدهید آنوقت ارزش ملکهای مرا هم به دست خواهید آورد. دیگر متوجه میشوید چه دو میلیارد ملک بدهید چه ندهید، چه به کانادا فرار کرده باشید چه فرار نکرده باشید، فرقی در میزان اهانت وارده نخواهد کرد.
من در جایگاهی نیستم که تحلیلی روی پرسشهای شما داشته باشم. اما میتوانم بگویم فردی که کار فرهنگی میکند و در حوزه سینما به شهرت میرسد، قطعا زیر ذرهبین قرار خواهد گرفت و برای اعمال و رفتارش باید به افکار عمومی پاسخ دهد. این خاصیت حوزه سینماست. از طرف دیگر در مورد ابهامات مالی که بهوجود میآید مربوط به هرکسی که باشد، لازم است پاسخ مناسبی هم وجود داشته باشد و روشنگریهای لازم صورت گیرد. تا زمانی که رفع ابهام نشود و سکوت ادامه داشته باشد، ابهامات هم وجود خواهد داشت. این سؤال را به صورت روشن پاسخ دهید که آیا هیچ بخشی از 80 میلیارد تومان تسهیلاتی که گرفتید، وارد حوزه سینما نشده؟ شما فعالیت تجاری داشتید و برای فعالیت تجاری تسهیلات گرفته بودید؟
بله آن کار قرارداد دارد. قراردادهایی با بانک در قالب مشارکت بسته شده. فارغ از آنکه مشارکتها محقق شده یا نه و شریک من که بانک است رعایت قواعد را کرده یا نه که آن هم مستنداتی دارد که اینجا جای گفتن آن نیست. وقتی مشارکتی محقق نشده باشد دیگر محل مصرف آن هم با 40 درصد سود، مهم نیست. محل مصرف معمولا در وامهای ترجیحی اهمیت دارد مثل وامهایی که در بانکهای تخصصی مانند بانک توسعه تعاون و صنعت و بانکهای دولتی مثل ملی با نرخ ترجیحی که دولت روی آن سوبسید میدهد. وقتی دولت پول خرید ماشینآلات با نرخ سود 12 درصد میدهد اما تسهیلات گیرنده با پول تسهیلات برج میخرد، تخلف کرده است. در آنجا هم جرم اتفاق نیفتاده بلکه تخلف صورت گرفته است. مرز بین جرم و تخلف مرز باریکی است که به تشخیص کارشناس نیاز دارد. در مورد تخلف جریمه تعیین میشود.
نوع تسهیلات شما چه بود؟
مشارکت مدنی بازرگانی. یعنی من در هر حوزهای میتوانستم هزینه کنم. در ضمن این وامی که گرفتم در سینما هزینه نکردم. اسنادش به زودی بیرون میآید و مشخص میشود که از این محل هیچ پولی وارد سینما نشده است. اصلا عقلانی نیست تسهیلات 40 درصد وارد حوزه فرهنگی شود. برای یک تاجر سرمایهگذاری با نرخ سود بالای 30 درصد در حوزهای که همه پارامترهای آن معلوم ولی خروجی آن مجهول است، عقلانی نیست. امروز ما منابعی مثل فارابی را داریم که پولهایی بدون سود و عین بیتالمال را در اختیار پروژهها قرار میدهند و اگر پروژه شکست بخورد پولی برنمیگردد. هزینهکردن در این حوزه با نرخ سود بازرگانی، کار عقلانی نیست و اگر کسی این کار را کرد آدم جسوری است و باید از او قدردانی شود. واقعیت این است که این پول در محل مشارکت خود هزینه شده اما در دادگاهها دارند آدرس اشتباه میدهند. مبنای تسهیلات، قراردادی است که بین شما و بانک بسته میشود. مبنا فاکتور نیست که نشان بدهد کالای توافقشده خریداری شده یا خیر؟ برای بازرگانی عام شما به صورت گسترده هر نوع کالایی را میتوانید خرید و فروش کنید. در فرایند تسهیلات چند چیز مهم است؛ اول اینکه بهداشت اعتباری رعایت شده باشد. در تسهیلاتی که محمد امامی گرفته است طبق نظرات کارشناسان وثیقه کامل است، بهداشت اعتباری رعایت شده، کفایت سرمایه رعایت شده، میزان فروش رعایت شده و وام درست پرداخت شده. این مفهومهایی است که باید به آن دقت کنیم. کل اعداد و ارقامی که اینها اعلام کردهاند اعدادی است که جزء کوچکی از کل پروژه است. یعنی در یک پروژه 15 میلیاردتومانی فقط 500 میلیون تومان یا یک میلیارد تومان روشه قشم به تصویرگستر پرداخت کرده و بلافاصله تصویرگستر با روشه قشم تسویه کرده است. اینها معاملات بینشرکتی بوده است. این به مفهوم ورود تسهیلات بانک سرمایه به پروژه نیست.
قوانین بانکی میگوید اگر تسهیلاتگیرنده شخص حقوقی باشد، مبلغ تسهیلات تابعی از چند موضوع است: یک شرکت بوده یا چند شرکت؟ اگر چند شرکت بوده آیا ضوابط ذینفع واحد رعایت شده یا نه؟ اگر یک شرکت بوده باید ترازنامهای داشته باشد با جمع داراییها و میزان فروش مکفی. برای چنین مبلغی صورتهای مالی حسابرسیشده هم باید داشته باشد. ضمنا سرمایه شرکت هم مهم است. شرکتهای شما چقدر سرمایه داشتند؟
در سیاستهای نظارتی بانک مرکزی درباره کفایت سرمایه آمده که یکدهم تسهیلاتی که میگیرید، سرمایه ثبتی داشته باشید و این شرکتهای ما کفایت سرمایه کافی و بیش از 10 درصد را داشتند. جمع سرمایه دو شرکت من بیش از 10 درصد بوده است.
درباره سؤال قبل در موضوع وثایق توضیح ندادید. در اسناد یعنی بخشی از گزارش حسابرسی شرکت ساختمانی وابسته به بانک سرمایه آمده که افرادی منتسب به محمد امامی ساختمانی نیمهکاره را با قیمت کارشناسی 96 میلیارد تومان به بانک سرمایه فروختهاند که پس از کارشناسی مجدد مشخص شد در این معامله، 41میلیاردو 600 میلیون تومان از بانک سرمایه کلاهبرداری شده و بیش از ارزش واقعی ملک، به آقای امامی پرداخت شده است. در بخش دیگری از این گزارش آمده که ساختمان مهناز در سال 1393، 25 میلیارد تومان از آقای محمد امامی خریداری شده است؛ اما براساس گزارش رسمی دادگستری، در این فقره هم پنجمیلیاردو 800 میلیون تومان بیش از ارزش واقعی ملک به آقای امامی پرداخت شده است.
در این نوع تهاترها نگاه به شرایط قراردادی مشتری و بانک حرف اول را میزند. گزارش کارشناسی شاید بنویسد دو میلیارد تومان؛ ولی شما یک قراردادی با بانک دارید که طبق آن قرارداد ملک تهاتر شده است. بحث تملیک و تهاتر و تصاحب با یکدیگر متفاوت است و یک مسئله حقوقی پیچیده است و به نظر من حتما بعدا وارد این جزئیات شوید. برخی رسانهها ابتدا گزارشی را منتشر کردند که ملکی در خیابان جمهوری به ارزش دو میلیارد تومان به بانک واگذار شده و ادعا کردند که سند منتشر میکنند. در گزارش بعدی که منتشر شد، سند ملک آرژانتین را نشان دادند که با ادعای اولشان متفاوت بود. این مغایرت نشان میدهد یک جهتگیری و یک خوابزدگی در انتشار این گزارشها وجود دارد. اگر مبنا آن گزارش است که اصلا نیازی به توضیح من ندارد؛ اما شما مشخصا درباره ملک زاگرس میپرسید باید بگویم این ملک نه صد میلیارد تومان؛ بلکه کارشناسی چندین کارشناس، قیمت این ملک را بالغ بر 180 میلیارد تومان تعیین کرده است. در شرایط موجود با 65 درصد پیشرفت فیزیکی قیمت این ملک را 90 تا صد میلیارد تومان کارشناسی کردند. در سال 95 که برای آزادی از زندان مجبور شدم این ملک را واگذار کنم، ما قراردادی با بانک داشتیم که ساخت و تکمیل این پروژه را بانک باید انجام میداد. وقتی این ملک تمام میشود و جوازها روی آن بارگذاری میشود، قیمت آن دیگر صد میلیارد تومان نیست، 200 میلیارد تومان است. این نکتهای که میخواهم بگویم، بسیار مهم است. بنده ملک را واگذار میکنم، بعد از اینکه بانک صاحب ملک میشود، پول ساخت و جواز را کامل از من دریافت میکند. باید میرفتند و کار ساختوساز را در ملکی که در میدان آرژانتین نبش زاگرس؛ یعنی در بهترین زون اداری کشور بود. تمام میکردند. پس مرور میکنیم. قرار است کار تکمیل ملک از سوی بانک انجام شود و پول تکمیل را من پرداخت کنم. من پول تکمیل ساختمان را به بانک میدهم؛ اما بانک ساختمان را تکمیل نمیکند. کارشناس در شرایطی قیمتگذاری میکند و رقم صد میلیارد را عنوان میکند که ملک نیمهکاره است؛ درحالیکه اگر ملک تکمیل شده بود، بالای 180 میلیارد تومان قیمت داشت. بانک سرمایه متعهد بود در مقابل پولی که از من گرفته، کار ساختوساز را تمام کند؛ اما این کار را نکردند. بانک برای یکسری تخلفات جزئی باید از شهرداری خلافی میگرفته؛ اما دنبال کارهای شهرداری نرفت. تعهدات با من بود؛ اما ملک مال بانک است با اینهمه برای انجامشدن این کار به شهرداری رفتم تا مجوزها را پیگیری کنم؛ اما دیدم بانک نامهای زده به شهرداری که هیچگونه همکاری با امامی و وکلای ایشان در اخذ مازاد تجاری این ملک نکنید. از سوی دیگر در این پرونده فساد اتفاق میافتد در زمینه بازرسان کشور که الان در بازداشت هستند. یکی از کارهای اینها، کارشکنی بوده که برای مشتریان پروندهسازی کنند. بحث اصلی این پرونده هم این است. اینکه در این پرونده یک هیاهوی رسانهای شکل میگیرد، بخشی از آن به پروندهای از فساد برمیگردد در زمینه ضابطان و ناظرانی که به این پرونده ورود کردند و امروز تعدادی از آنها در بازداشت هستند. اعترافات آنها قطعا پرونده را تحت تأثیر قرار میدهد. بههمینخاطر هیاهوی رسانهای راه انداختند که یکسری اتهامات جدید و بیپایه نسبت میدهند.
خرداد سال قبل آقای مسعود مقامی، قاضی پرونده اعلام میکند که محمد امامی در مرحله مقدماتی تحقیق است. وقتی رئیس یک مرجع قضائی اعلام میکند که امامی متهم است، چگونه میشود که نماینده دادستان در دادگاه آقای رضوی و مدیران بانک نام من را بهعنوان مجرم میبرد. استفاده از لفظ مجرم برای متهم جرم است و باید تعقیب قضائی شود. چه کسانی خود را فراتر از قانون میبینند؟ وقتی سخنگوی قوه قضائیه 26 فروردین من را در مظان اتهام میداند، مظان یک معنی و بار حقوقی دارد. چطور دو روز بعد خانم حکمت و آقای ضیا هاشمی من را دزد میخوانند.
درباره ملک زاگرس دوباره تأکید میکنم که نهفقط نقطه ضعف من نیست؛ بلکه نقطه قوت من در پرونده است. دادگاه جمهوری اسلامی، بانک را محکوم کرده که صد میلیارد تومان باقی پول ملک زاگرس را به من بدهد. این حکم به دادگاه بدوی رفته. بنده نهفقط بدهکار بانک سرمایه نیستم؛ بلکه طبق حکم قوه قضائیه ایران بانک محکوم است. اگر ما قائل به قانون هستیم، نمیتوانیم طبق قاعده یک بام و دو هوا عمل کنیم. آنجا که به ضرر امامی است، به رویش سلاح بکشیم، آنجا که نفع امامی است، صلاح بدانیم سکوت کنیم.
بخشی از حساسیتهایی که روی پرونده شما بوده، به دلیل سهامداری صندوق فرهنگیان و سرمایه معلمان کشور بوده است.
این آدرس اشتباهدادن است. ببینید چه کسانی این آدرس اشتباه را میدهند؟ وام از محل سپردههای مردم پرداخت میشود. وام از منابع سهامدار پرداخت نمیشود. معلمان حقوقشان را از بانک ملی میگیرند و تسهیلات تکلیفی و تشویقی آنها هم از بانک تجارت پرداخت میشود. معلمان هیچگونه سپردهای در بانک سرمایه ندارند. صندوق فرهنگیان بخشی از سرمایه خود را در بانک سرمایه، سرمایهگذاری کرده است. 200 میلیارد تومان در سال تأسیس بانک این صندوق سرمایهگذاری کرده و سهام شهرداری را میخرد. از آن سال هم بالای 200 میلیارد تومان سود دریافت کرده است و عملا با حدود 50 هزار میلیارد تومان سرمایه ثبتی که دارند، کلا میشود یک درصد پولهایشان.
بانکی که در معرض ورشکستگی قرار میگیرد تمام سهامدارانش زیان میبینند.
سال 92 سه مدیر این بانک حکمهای 20ساله گرفتند چون تسهیلاتی که به مردم دادند بیضابطه بوده است. در همان سال در ازای هر سهم 100تومانی 45 تومان سود به سهامدار پرداخت کرده و معلمانی که دنبال سود از صندوق هستند، در آن سال سود گرفتند. این سود را آقای نجفی، نماینده دادستان که آن زمان نماینده گروه ریختهگران در مجمع بوده، تأیید کرده است. یعنی سود صوری و حسابسازی نبوده است. سال 95 با حضور نماینده دادستان «مطالبات معوق» نه «اختلاس» را پیگیری میکند همان زمان هم آقای اژهای گفتند این پرونده معوقات بانک است نه اختلاس اما رسانهها تمایل دارند آن را اختلاس بخوانند.
گرچه شما علاقهمند هستید رسانهها را مدام متهم کنید اما این تنها رسانهها نبودند که این پرونده را فساد دانستند. تعدادی از همکاران شما هم همین اعتقاد را داشتند و حتی مجموعهای برای شبکه نمایش خانگی با همین موضوع و کلاهبرداری از فرهنگیان ساخته شد.
آن سوژه یک فانتزی است. به عنوان سند نمیشود ارائه داد. من درباره اسناد صحبت میکنم. یک پرونده در قوه قضائیه باید به هدف مالی خود برسد نه مجازات. هدف مالی یک پرونده بازگشت پول به بیتالمال است. آیا شما سؤال کردید که از سال 95 تا امروز ریالی از این پروندهها پول به بانک سرمایه برگشته است؟ از سال 95 تا امروز بانک سرمایه چقدر زیان انباشته دارد؟ آیا شما نباید به عنوان یک گروه خبری اثربخشی کاری را که آقای قهرمانی کردند بررسی میکردید. ایشان به ادعای خود در دادگاه داریوش امانکی گفتند من با امضای چند معلم خودم را ملزم دانستم که وارد این پرونده شوم. آیا حضور آقای قهرمانی به عنوان نماینده دادستان منجر به وصول مطالبات شده؟ باید پرسید شما که افرادی را گرفتید و حبس طولانی دادید و کارآفرینی آنها را تعطیل کردید، آیا به هدف مالی رسیدهاید؟ چه اقدامی برای وصول مطالبات انجام شده؟ این مجازاتکردن بانک است نه مجرم اقتصادی. در مشرقنیوز نوشتند در دفاتر بانک آقای جهانبانی 2.2 میلیارد تومان بدهکار شناخته شده اما حکم دادگاه در رد مال ایشان 604 میلیارد تومان است. این تفاوت چیست و چه کسی به بانک زیان میرساند؟ شما بانک را مجازات میکنید یا آقای جهانبانی را؟ آقای جهانبانی در حال پرداخت اقساط بوده که بازداشت شده. آیا صرف اینکه ایشان بازداشت شده بیتالمال برگشته است؟ امروز طبق گزارش مشرق، بانک سرمایه 25 هزار میلیارد تومان زیان انباشته دارد. بدهکاران هشت هزار میلیارد تومانی داشتند بدهیشان را به بانک پرداخت میکردند.
از ماحصل آنچه شما گفتید اینطور میتوان نتیجه گرفت که پرونده شما با بانک سرمایه صرفا یک اختلاف نظر با نماینده دادستان است.
بخش عمدهاش.
بخش جزئی آن چیست؟
من مطالباتی از بانک دارم که بانک باید بپردازد و بر مبنای احکام صادره باید مطالبات من را پرداخت کند. احکام در مورد ملک فرشته و زاگرس وجود دارد و میتوان بررسی کرد. حقوقدانهای باسابقه میتوانند با نگفتنها و سکوتشان فردی را محکوم کنند. وقتی اینها را کنار هم میچینیم و پازل را کامل میکنیم، تازه میفهمیم نه تنها فسادی اتفاق نیفتاده، بلکه مطالبهای هم وجود دارد. من از بانک سرمایه مطالباتی دارم، امروز که با زندانیکردن من آن مطالبات از بین میرود. من حکم قطعی علیه بانک دارم. برای بانک بهتر است که من زندان بمانم تا مطالباتم را نپردازم.
مجموع مطالبات مربوط به همان ملک زاگرس است؟
برای 100 میلیارد تومان مطالبه از ملک زاگرس حکم دارم به جز این مورد در ملک فرشته و املاک دیگر مطالبات دیگری هم دارم.
آقای هادی رضوی به عنوان متهم بانک سرمایه در پروژه شهرزاد با شما همکاری داشته است. این همکاری چگونه شکل گرفت؟ آیا پول ورودی ایشان به پروژه از تسهیلات بانک سرمایه بود؟
سال 1393 که با ایشان همکاری کردم تنها در یک پروژه و آن هم شهرزاد یک بود. مانند همه سرمایهگذاران این حوزه که میتوانند با شرکای زیادی کار کنند. البته ایشان در هیچ بخش حقیقی و حقوقی با من شراکت نداشتند یا آنطور که آقای سیدضیاء هاشمی مطرح میکنند، دستیار من نبودند. ایشان داماد آقای وزیر است و مستقل کار میکند. آقای رضوی در آن زمان دبیر جشنواره مدافعان حرم بوده است. فردی اهل مصاحبه و چهره فرهنگی قلمداد میشد. ایشان در آن زمان گفتند شما شاهگوش را ساختید و موفق بودید من میخواهم بخشی از سرمایهام را به سینما بیاورم و در این حوزه سرمایهگذاری کنم. عدد ناچیزی که در حجم آن پروژه حدود 30 تا 35 درصد میشد سرمایهگذاری کرد. من در دیگر پروژهها مثل مصادره و خوک هم شرکایی داشتم و این کار معمول بود. اما این را در نظر بگیرید که آن زمان ایشان به هیچ بانکی بدهی معوق نداشت، به عنوان تاجر شناخته میشد، کاندیدای اتاق بازرگانی تهران شده بود و در عین حال، دبیر جشنواره مدافعان حرم بود. ما به عنوان یک چهره فرهنگی و به عنوان فردی بدون سوءسابقه با آقای رضوی همکاری کردیم.
مگر میشود فردی را که امروز حکم گرفته بگویید چرا پنج سال پیش بهعنوان همکار پذیرفتید؟ جرم که عطف به ماسبق که نمیشود. جالب است سال 95 که من بازداشت شدم، ایشان علیه شهرزاد و علیه محمد امامی مصاحبه میکرده. من از این حافظه تاریخی رنج میکشم. آقای رضوی سال 98 حکم میگیرد و یکباره تبدیل میشود به شریک و دستیار امامی و باند پولشویی و ... . امروز هم اگر کسی بخواهد بدون سوءسابقه در پروژهای مشارکت کند من ابزاری برای رصد ریشه پول او ندارم. کدامیک از تهیهکنندگان از سرمایهگذاران پرینتهای 20 سال پیش را میگیرند و بررسی میکنند که پول مشکوک در حسابهایشان وجود دارد یا خیر؟
ایشان هم طی فرایندی معمول به مجموعه آمدند، اما در طول سریال با ایشان به اختلاف برخوردیم و آقای فتحی نامه زدند که نمیخواهم با شما کار کنم. ایشان هم پذیرفت و در سال 95 که بازداشت من اتفاق افتاد، آقای رضوی شروع به مصاحبه علیه من کرد و همه رسانهها هم آن گفتهها را منتشر کردند. خیلی از جاهایی که به من اهانت کردند، به حرفهای ایشان استناد میکردند. حرفهای ایشان به سند توهین به من تبدیل شد. اما در سال 98 که ایشان حکم گرفتند، بهناگاه در رسانهها به شریک و دستیار من مبدل شد.
در جلسه هفتم رسیدگی به پرونده بانک سرمایه، آقای قاضی از دو میلیاردتومانی که به متهم ردیف دوم این پرونده در جریان ساخت سریال شهرزاد داده شده، صحبت کردند، ولی جزئیاتی از آن را نگفتند.
آقای هادی رضوی بابت تبلیغات در سریال شاهگوش با بنده بهعنوان تهیهکننده سریال قرارداد بست و بابت آن تبلیغات دو میلیارد تومان پرداخت. شما تبلیغ گروه فاطمی را در شاهگوش میبینید. این چک بابت بدهی من به آقای دلاویز به ایشان پرداخت شد. نمیدانم چرا پای آقای دلاویز به پرونده باز شد. من محکم میگویم ایشان یکی از بیگناهترین افرادی است که نامش در پرونده بانک سرمایه میآید. اما همانطور که شما گفتید، افکار عمومی به افرادی که در حوزه هنر فعالیت میکنند حساس هستند.
اگرچه شما مطالبی را که در رسانهها منتشر شده تماما تکذیب میکنید، اما امروز آقای نیما حسنینسب که با شکایت شما به نشر اکاذیب محکوم بودند، تبرئه شدند.
مطمئن باشید آنچه خواندید و دیدید همه ماجرا نیست. تبرئه افراد را دادگاه صادر میکند، دادسرا قرار صادر میکند، حتی میتواند قرار منع تعقیب صادر کند و بعد در دادگاه اعتراض مجدد شود. اجازه دهید درباره جزئیات این اتفاق وکیلم صحبت کند که عنصر مادی و معنوی جرم چگونه محقق شده؟ و آیا این پایان کار آقای حسنینسب و دیگر افرادی است که توهین کردهاند؟ اجازه دهید وکیلم دراینباره صحبت کنند تا پاسخ سؤالتان را بگیرید.
میخواهم به ابتدای صحبتمان برگردم. گفته میشود آن نامه پرحاشیه قرار بود زمینه مرخصی شما و پس از آن زمینه مهاجرتتان به کانادا را فراهم کند. چه تضمینی وجود دارد پس از مرخصی این اتفاق صورت نگیرد؟
من تا به حال این ادعا را نشنیده بودم. این ادعا را در هیچ کانالی، حتی آنهایی که به من فحش میدهند نیز ندیده بودم. من کشورم را دوست دارم؛ با وجود آنکه در سختترین شرایط در سال 95 بودم و بازداشت شدم. پس از آزادی به کانادا رفتم و به راحتی میتوانستم برنگردم.
چه مدت بازداشت بودید؟
شش ماه در امنیتیترین بازداشتگاه کشور. تحت شرایط خاص.
کجا؟
دادسرا من را بازداشت کرد و در اختیار وزارت اطلاعات قرار داد. بماند که کجا بازداشت بودم. اجازه دهید پرسش قبلی را پاسخ دهم. وقتی بعد از آزادی به کانادا رفتم، همانجا هم در مصاحبهای در پاسخ به پرونده گفتم که اجازه دهید دادگاه به عدالت آن را بررسی کند و اعلام کردم که میخواهم به کشور برگردم. همیشه در سیستم ثنای قوه قضائیه وقتی احضار شدم؛ بهسرعت به کشور بازگشتم و یک روز زودتر در دادگاه حاضر بودم. خودم را نه بدهکار میدانم و فقط در مظان اتهام هستم که باید از خودم رفع اتهام کنم. اتفاقا این سؤال درستی است. باید بگویم هیچوقت هیچ مقامی از من بیم فرار نداشته است. در آمریکا وقتی شنیدم احضار شدهام، پنج روز زودتر برگشتم. خودم را محق این برخوردها نمیبینم. سکوتم دلیل بر راضیبودنم از شرایط نیست. معتقدم اگر حقوقی را تضییع کردهام، بپردازم. اما در این دو سالی که در بازداشت بودم حتی یک جلسه برای برگشت پول برگزار نکردند. چرا من به گفته آقایان صدها میلیارد تومان اتهام مالی داشته باشم و در زندان اوین باشم، اما کسی نخواهد بدهی را پس بگیرد؟ چرا برای آقای زنجانی گزینه پسدادن پول وجود دارد؟ حتی در حکم او تخفیف دیده شده و اگر پول را پس بدهد میتواند از تخفیف درجه یک و 2 استفاده کند؟ ایکاش اسنادی منتشر شود که نشان دهد در دو سال گذشته جلسهای با امامی برگزار شده که پول بیتالمال را برگرداند یا خیر؟ اگر من بدهی دارم، باید نمایندههای مجتمع اقتصادی و بانک روزی صد جلسه برای بازگشت پول برگزار کنند. راههای زیادی برای پرداخت بدهی وجود دارد.
و اینکه آیا نامه از سوی خانواده شما تهیه شده بود؟
نه من این نامه را تهیه کردم، نه خانواده من. نامه توسط آقای نوروزبیگی تهیه شد. او تنها فردی است که پیش وکیل من رفت بدون توجه به ادعاهای مطرحشده و از پرونده من اطلاعات گرفت و با همه اطلاعاتی که داشت به پرونده من ورود قضائی نکرد. ایشان توانست امضاهایی از افرادی که خیلی از آنها را از نزدیک نمیشناختم، جمع کند. اگر قصد امضاکردن داشتم، بعد از بازداشت سال 95 که فیلمهایی مثل مصادره، خوک، شهرزاد 2 و 3 و الیور توییست را کار کردم و ارتباط زیادی با بدنه سینما داشتم، همان زمان حجم زیادی از این طومارها را جمع میکردم.