بیشترین تاثیرات زیستمحیطی در استانهای آذربایجان شرقی، غربی و کردستان مشهود خواهد بود آثاری از افزایش بیماریهای کوتاهمدت مانند حساسیتهای چشمی و پوستی، بیماریهای روحی و تنفسی در ساکنان حوضه آبریز ارومیه مشاهده شده است.
به گزارش ، روزنامه شهروند نوشت: خشکیدن دریاچه ارومیه یعنی برخاستن غبار؛ غبار نمکی. هراس ازهمین غبار نمکی که به جز بیماریهای صعبالعلاج، از بینرفتن محصولات کشاورزی را به دنبال دارد، باعث شد ستاد احیای دریاچه ارومیه، پیشگیری ازطوفانهای نمکی، گردوغبار و فرسایش خاک را یکی از اولویتهای فعالیتش قرار بدهد. اگرچه دریاچه در طول بیشتر از سه سال فعالیت ستاد احیا به وضعیت تثبیت رسیده و برنامه ١٠ ساله احیای آن در حال آغاز است اما براساس پیشبینیها، اگر بودجه به شکل گذشته به طور مرتب اختصاص پیدا نکند روند خشکیدن دریاچه پس از توقف آن، ادامه پیدا خواهد کرد و غبار نمکی حتی زنجان، همدان، کرمانشاه و ایلام را هم دربرخواهد گرفت.
بهعلاوه که اثرات محیطزیستی سرنوشت حوضه آبریز دریاچه ارومیه بیش ازهمه در استانهای آذربایجانشرقی، غربی و کردستان مشهود است. این موضوعات بهانه گفتوگو با پریسا پیروزفر، کارشناس ارشد سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی و پژوهشگر این حوزه شد. او که به صورت مشخص درخصوص آب شرب منطقه مطالعه کرده است، میگوید: خطرشوری سفرههای آب زیرزمینی اطراف دریاچه و تغییر اکوسیستم منطقه کمتر از بروز طوفانهای نمک است و علاوه بر توضیح درباره جزییات مسأله غبار نمکی، راهکارهایی برای حل مشکل آب شرب منطقه، جلوگیری ازشیوع بیماری میان ساکنان و جلوگیری از بروز طوفانهای گردوغبار پیشنهاد میدهد.
اثرات گردوغبار نمکی ناشی از خشکیدن دریاچه ارومیه، از دید فعالان ستاد ملی احیای دریاچه ارومیه و کارشناسان و فعالان محیطزیست به یکی ازمهمترین موضوعات تبدیل شده و بیماریهای ناشی از این اثرات گاه به گاه مورد بحث قرار میگیرد، اما به شکل ملموس اکنون چند درصد مردم استانهای همجوار حوضه آبریز دریاچه یعنی آذربایجانشرقی، آذربایجانغربی و کردستان به دلیل خشکی دریاچه و گردوغبار نمکی دچار بیماری شدهاند؟
مطالعات جهانی دریاچه ارومیه را یکی از کانونهای اصلی تولید ریزگرد درخاورمیانه معرفی کرده است. درسالیان اخیر استانهای آذربایجانشرقی ٢٠درصد و آذربایجانغربی ٣٨درصد افزایش شاخص ریزگرد (AOD) داشتهاند که بهتبع آن انتظار افزایش بروز بیماری درمناطق مذکور میرود. درمیان سه استان مجاور دریاچه ارومیه، استان آذربایجانشرقی به دلیل جهت وزش بادهای غالب منطقه که از سمت غرب به شرق است، بیشترین میزان تاثیرپذیری از پدیده ریزگردها و بهتبع آن افزایش بیماری را خواهد داشت.
مسألهای که باید مورد توجه قرار گیرد، این است که بیشتر شهرهای ایران در سالهای اخیر درمعرض هجوم گردوغبار قرار گرفتهاند که دربیشتر موارد ریزگردها منشأیی خارجی داشتهاند. همینطور ریزگردهای سالهای گذشته ارومیه هم مربوط به بادهایی است که از سوریه، عراق و عربستان وارد کشور شده و آلودگی هوای شهری را به همراه داشته است. بنابراین برای اینکه تحلیل درستی از میزان تاثیرپذیری منطقه از گردوغبار ناشی از خشکشدن دریاچه ارومیه داشته باشیم، باید درقدم اول به منشأیابی ریزگردهایی که منطقه را تحتتاثیر قرار میدهند، پرداخته و سهم غبار برخاسته ازنواحی مجاور دریاچه را از غبارهایی با منشأ خارجی جدا کنیم. ازطرفی سازمان بهداشت جهانی، آلودگی هوا را از عوامل مهم سرطانزایی اعلام کرده است. طبق آمار، همین سازمان درسال ٢٠٠٩ حداکثر غلظت PM١٠ در ریزگردها در آذربایجانغربی ٩٢٣میکروگرم در لیتر و در آذربایجانشرقی ١٤٢٥میکروگرم در لیتر بوده است. در ارتباط با آمار غلظت PM١٠ در ریزگردها، نرخ مرگ زودرس درسال ٢٠٠٩ در آذربایجانغربی ١٦٥٧ و در آذربایجانشرقی ٢٠٥٢ مورد بوده است.
آمار بیماری دراین استانها به دلیل گردوغبار نمکی در استانها بین گروههای سنی و جنسی مختلف به تفکیک بررسی شده است؟
متاسفانه آمار دقیقی از میزان ابتلا به بیماری به تفکیک گروههای سنی در دست نیست. احتمالا کارگروههای وزارت بهداشت که به صورت تخصصی روی این موضوع کار میکنند، آمار دقیقتری از بروز بیماری داشته باشند اما آنچه مسلم است، کودکان و افراد کهنسال به دلیل ضعیفتربودن سیستم ایمنی و تنفسی از نظر میزان ریسکپذیری نسبت به سایر گروههای سنی مقام بالاتری دارند.
آیا پیش ازخشکشدن دریاچه بیماریهای خاص درمنطقه شکل گرفته بود؟ اگر پاسخ منفی است، این میزان نسبت به گذشته چقدر رشد کرده است؟
درمورد بیماریهای محیطی از زمان آغاز تماس با عامل بیماریزا تا بروز بیماری دریک فرد، دوره نهفتهای وجود دارد که گاه دهها سال به طول خواهد انجامید. آسیبهای ناشی ازتماس با ریزگردها از نظر زمان بروز در دوگروه کوتاهمدت و بلندمدت قابل تقسیم است. بروز حساسیت چشمی و تنفسی، تهوع، سردرد و عفونت دستگاه تنفسی در دسته آسیبهای کوتاهمدت قرار دارند درحالی که بیماریهای مزمن تنفسی، سرطان ریه، بیماری قلبی، سرفه، افزایش حساسیت، افت کارایی سیستم ایمنی، برونشیت و وخامت بیماریهای مزمن ریوی در دسته عوارض بلندمدت جای میگیرند. برمبنای مطالعات میدانی و آمارهای تهیهشده توسط مراکز بهداشتی منطقه، آثار و شواهدی از افزایش بیماریهای کوتاهمدت مانند حساسیتهای چشمی، بیماریهای روحی، حساسیت پوستی و مشکلات تنفسی در ساکنین مشاهده شده است. اما از آنجا که دوره کمون سرطانهای ناشی از عوامل محیطی عموما طولانیمدت است، به نظر میرسد احتمال بروز بیماری سرطان ناشی از خشکشدن دریاچه ارومیه در ساکنان مناطق مجاور به زمان ٣٠ساله نیاز دارد. با توجه به تحقیقات صورتگرفته درچند روستا، ارتباط میان بیماری سرطان با عوارض خشکی دریاچه تأیید نشده و همچنین آمار بیماریهای موجود در ساکنان مجاور دریاچه و دور از دریاچه هم تفاوت قابل توجهی نشان نمیدهد. نکته قابل توجه آن است که آمار سرطانهای مری و معده در استان آذربایجانغربی بهطور طبیعی و به دلیل وجود عوامل ناشناخته پزشکی، زمینشناسی یا زیستمحیطی بالاست؛ لذا اثبات وجود ارتباط میان افزایش بیماری سرطان با خشکی دریاچه نیاز به مطالعه بیشتر دارد. در مورد بیماریهای دامی ذکر این نکته ضروری است که بیماریهای حیاتوحش در زمان قبل از بحران دریاچه ارومیه هم گاهگاهی اتفاق میافتاده اما در وضع فعلی با توجه به کمبود منابع آبی و وجود ذرات نمک در سطح برگ و ساقههای پوشش گیاهی احتمال ایجاد انواع بیماریها ازجمله مسمومیت با نمک بیشتر شده است.
آیا پیشبینی میکنید اثرات ناشی از این گردوغبار نمکی مردم مناطق دیگر کشور را نیز دچار مشکل کند و یا اکنون دچار مشکل کرده است؟
بحرانهای محیط زیستی مرز نمیشناسد. ریزگردها عموما به دلیل قطر ذرات میکرونی و وزن کم با وزش جریان باد مسافت طولانی را طی میکنند؛ به طوری که با استفاده از مطالعه تصاویر ماهوارهای گاهی اثراتی از گردوغبار یک منطقه در قارهای دیگر مشاهده میشود. در مورد شعاع تاثیرگذاری گردوغبار ناشی از خشکشدن دریاچه ارومیه گمانهزنیهای مختلفی صورت گرفته و در پارهای از موارد شعاع تاثیری آن تا ٥٠٠ کیلومتر تخمینزده شده است. در این صورت بخشهایی از استانهای مجاور ازجمله زنجان، همدان، کرمانشاه و ایلام را در بر خواهد گرفت. اما آنچه مسلم است بیشترین تاثیرات زیستمحیطی در استانهای حوضه آبریز دریاچه شامل استانهای آذربایجان شرقی، غربی و کردستان مشهود خواهد بود.
در صورتی که طبق برنامه ستاد احیا فعالیتها پیش نرفت، چه اتفاقی برای سلامت مردم خواهد افتاد؟
خوشبختانه در سالهای اخیر اقدامات خوبی در راستای شناسایی خطرات ناشی از خشکشدن دریاچه با همکاری سازمانها و مراکز تحقیقاتی مختلف انجام گرفته که در بسیاری از موارد روشهای کاربردی برای کاهش عوامل بحرانساز به دنبال داشته است. برای نمونه میتوان از طرح پیشگیری از طوفانهای نمکی، گردوغبار و فرسایش خاک بهعنوان یکی از 19طرح احیای دریاچه ارومیه نام برد که در اولویت قرار دارد. بر همین اساس حوزه کاری منابع طبیعی در حاشیه دریاچه ارومیه کنترل طوفانها و گردوغبار نمکی از طریق کاشت نهال و بوتهکاری و ساماندهی محل چرای دام است؛ اما در صورتی که پیشرفت پروژهها مطابق برنامه ستاد پیش نرود، باید انتظار داشته باشیم تا با کاهش میزان رطوبت خشکیهای اطراف دریاچه کانونهای تولید گردوغبار توسعه یابند و به صورت فعال وارد عمل شوند. فرسایش خاک و ایجاد طوفان و گردوغبار نمکی مشکلات زیادی در حاشیه این دریاچه برای ساکنان منطقه ایجاد میکند که در صورت عدم کنترل و جلوگیری از این پدیده در آینده منطقه وسیعتری را تحتتأثیر قرار خواهد داد. کاهش رطوبت خاک با بیابانزایی و پیشروی تپههای شنی همراه است که در اثر آن نواحی بیشتری غیرقابل سکونت شده و مهاجرت خیل کثیری را از مناطق روستایی به شهرهای همجوار در بر خواهد داشت. از دیگر سو با افت کیفیت آبخوانها نیز بسیاری از منابع آبی منطقه کیفیت خود را از دست داده و عملا بدون استفاده رها خواهند شد. استفاده از آب با املاح بالا، کشاورزی و دامپروری را در منطقه از میان خواهد برد. مجموع این عوامل موجب شیوع انواع بیماریها میان سکنه را به دنبال دارد و از طرف دیگر اکوسیستم منطقه را غیرقابل سکونت خواهد کرد.
باتوجه به اینکه شما به صورت مشخص درخصوص آب شرب منطقه مطالعه میکنید، مشکلات حاضر را در چه میبینید؟
نخستین خطر جدی که از خشکی دریاچه ارومیه به ذهن مردم خطور میکند، بروز طوفانهای گردوغبار و نمک است اما حقیقت این است که خطر شوری سفرههای آب زیرزمینی اطراف دریاچه و همچنین تغییر اکوسیستم منطقه کمتر از بروز طوفانهای نمک نیست. در تمامی آبخوانهای ساحلی دریاچه ارومیه، افت سطح آب زیرزمینی با شدتهای متفاوت اتفاق افتاده است. براساس گزارش سازمان آب منطقهای در سالهای اخیر سطح آبهای زیرزمینی سواحل دریاچه ارومیه در حدود ٥/٢ متر افت داشته که در مواردی با کاهش کیفیت آب همراه بوده است. از میان آبخوانهای مجاور دریاچه، افت کیفیت آب در آبخوانهای کهریز و قالقاچی زیاد بوده اما در مورد میاندوآب، مهاباد، سلماس، ارومیه، نقده و رشکان این تغییر نامحسوس است. فرآیند افت شدید سطح ایستابی در حوضه آبریز ارومیه ناشی از پمپاژ بیش از اندازه آب جهت مصارف آشامیدنی و زراعی باعث میشود فلزات سنگین و عناصر سمی موجود در خاک که عمدتا به صورت ترکیبات سولفیدی و بعضا در اتصال به مواد آلی در خاک حضور دارند با خارجشدن از زیر سطح آب در معرض اکسیژن قرار گرفته و اکسید شوند. این واکنش موجب آزادسازی عناصر سمی به خاک و جذب آن توسط گیاهان میشود. از طرفی عناصر آزادشده به آسانی وارد سفرههای آب زیرزمینی شده و مسمومیت منابع آبی منطقه را به دنبال دارد. علاوه بر آن حریم دریاچه به مکانی برای تخلیه پسابهای خطرناک صنعتی مبدل شده است. این در حالی است که مسئولان کارخانهها هیچگونه اقدامی را جهت ایزولاسیون حوضچههای تبخیر پسابهای فوق تاکنون انجام ندادهاند به همین جهت نیز پسابهای یاد شده به سفرههای زیرزمینی نفوذ کرده و آبهای منطقه را تحت تاثیر قرار دادهاند.
راههای جلوگیری از بروز طوفانهای گردوغبار در منطقه چیست؟
گر چه نام دریاچههای خشک شده با ایجاد کانون ریزگردها عجین شده است، اما باید در نظر داشت که در سالهای اخیر دانش بشر تا حد زیاد قادر به کنترل این بحران بوده است. برای نمونه اقدامات صورت گرفته در مورد دریاچه owens در آمریکا نشان میدهد که استفاده از روشهایی چون شناسایی کانونهای تولید ریزگرد زیر دومیکرون توسط تصاویر ماهوارهای، نمونهبرداری از رسوبات دریاچه، استفاده از فیلترهای جمعکننده ریزگرد و مطالعه عناصر شیمیایی موجود در ذرات، در اتخاذ روشهای مناسب در مهار ریزگرد موثر بوده است که این مطالعات تا حدی در دریاچه ارومیه نیز انجام شدهاند. باید در نظر داشت که تمام مساحت بیرون مانده از دریاچه ارومیه قابلیت تولید ریزگرد را ندارند. رسوبات نمکی حدودا ١٠٨٨کیلومترمربع از سطح دریاچه را تشکیل میدهند که بعد از بارندگی و خشکشدن به حدی سفت میشوند که با خودرو قابل تردد هستند. به همین دلیل این بخش به دلیل سخت بودن، پتانسیل تولید ریزگرد را ندارد.