خبرگزاری فارس: نخستین روز قدس پس از انتخابات سال 88 با شعار جدیدی همراه بود: «نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران».
این شعار اعضای جنبش سبز و حامیان کاندیدای شکست خورده انتخابات ریاستجمهوری دهم بود که با سکوت و همراهی شخص نخست جنبش، یعنی میرحسین موسوی همراه بود.
این خط از سوی اعضای جنبش سبز تقویت شد و محسن کدیور از اعضای اتاق فکر خارجنشین این جنبش در یادداشتی در وبسایت شخصی خود، اولویت ایران بر فلسطین را استراتژی جنبش سبز دانسته بود.
جنبش سبز اگر چه تا آن زمان تمرکز خود را معطوف به سیاست داخلی ایران و انتخابات ریاستجمهوری دهم کرده بود، اما در آن روز، چهره دیگری از خود نشان داد و لایه دیگری از خواستههای خود را عیان کرد که متوجه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بود. آن هم نفی یکی از بنیادیترین ارکان سیاست خارجی نظام که میراث بنیانگذار انقلاب بود، یعنی یاری رساندن به مسلمانان و مظلومان سایر کشورها.
اگر چه این موضوع آشکارا با ادعای وابستگی و انتساب رئیس جنبش سبز به امام راحل در تناقض بود، با این حال هنوز برای افتادن آخرین پردههای ادعای ایراندوستی جنبش سبز فرصت باقی بود.
چند سال بعد که نسخه جدید تروریسم دستساخته استکبار با عنوان داعش رخ نمود و با مدرنترین امکانات بهجان ملّتهای مسلمان افتاد و آشکارا هدف خود را حضور در تهران اعلام میکرد، از کسانی که چندسال قبل در تهران شعار «نه غزّه نه لبنان جانم فدای ایران» سر میدادند، صدایی برنخاست و همان جوانانی که سال 88 مورد ضرب و شتم جنبش سبز قرار گرفته بودند، در مقابل داعشیان سینه سپر کرده و جان خود را فدای ایران کردند.
قسمت دیگر این ماجرا، در شهادت سردار سلیمانی ورق خورد. در حالی که ترور فرمانده سپاه قدس آن هم با دستور مستقیم شخص رئیسجمهور آمریکا، واکنش جهانیان را برانگیخت و ایرانیان را علیرغم هر فکر و سلیقه سیاسی در کنار هم قرار داد، امّا با سکوت میرحسین موسوی همراه بود. اینکه چرا به جای میرحسین موسوی، مشاوران او به شهادت سردار سلیمانی واکنش نشان میدهند و پیام تسلیت صادر میکنن، محل تأمل است.
اکنون، امّا پرده دیگری از ادعاهای وطندوستی جنبش سبز در حال فروافتادن است. وبسایت «کلمه»، ارگان رسمی جنبش سبز اخیراً گرای تحریم به دشمنان ملّت ایران داده است.
«کلمه» در یادداشتی با عنوان «چرا طومارهای نه به تحریم را امضاء نمیکنم؟» به قلم آرمان امیری، مینویسد: «من، اما چنین طومارهایی را که بیشتر سند خفت و مُهر ناتوانی است امضا نخواهم کرد. ترجیح من، منش و سنت میرحسین موسوی است که در سختترین شرایط هم فقط با مردماش صحبت کرد».
شوریِ این آش، آنقدر زیاد شد که صدای برخی حامیان جنبش سبز را نیز در فضای مجازی بلند کرد و به اعلام برائت از این جنبش منجر شد.
پیشتر نیز زمانی که در اغتشاشات آبان 98 میرحسین موسوی در بیانیهای، جمهوری اسلامی را با رژیم ستمشاهی پهلوی مقایسه کرده بود، برخی، آن را نوعی گرا دادن به تحریم بیشتر ایران تلقی کردند.
عبدالحمید نقرهکار، باجناق موسوی در واکنش به بیانیه رئیس جنبش سبز گفته بود: «وقتی دیدم مهندس موسوی این بیانیه را تکذیب هم نکرد متوجه شدم انسان تاچه حد میتواند قابلیت سقوط کردن و فریب خوردن داشته باشد».
با این همه، خوشخدمتیهای جنبش سبز به دشمنان ملّت ایران به این موارد محدود نمیشود، تا جایی که ارگان رسمی این جنبش، در سلسله مطالبی با عنوان «سیاست منطقهای جمهوری اسلامی در بوته نقد»، حمایتهای جمهوری اسلامی از مظلومان منطقه را زیر سؤال برده است.
در قسمت دوم این مطلب، سایت کلمه به سابقه اختلاف نظر میرحسین موسوی و آیتالله خامنهای در سیاستخارجی اشاره میکند و نامهای را بازخوانی میکند که در آن، نخستوزیر وقت، دلایل استعفای خود را برای رئیسجمهور تشریح میکند که عمده آنها به مسائل بینالمللی و سیاست خارجی برمیگشت.
شاید همینجاست که میتوان راز سکوت میرحسین موسوی در قبال شهادت سردار پرافتخار اسلام را پیدا کرد. مخصوصاً اینکه مهدی جلالی تهرانی از حامیان موسوی و جنبش سبز در یادداشتی در وبسایت رادیو فردا، علناً از ترور سردار سلیمانی توسط آمریکا حمایت میکند!
مرور زمینهها و علل حصر میرحسین موسوی، واقعیات بیشتری را در راستیآزمایی ادعاهای وطندوستی او، نشان میدهد. اگرچه جریانی سعی میکند علّت واقعی حصر به دست فراموشی سپرده شود و اعتراضات به نتایج انتخابات، عامل حصر معرفی شود، امّا تاریخ به ما میگوید زمانی که بیداری اسلامی در کشورهای اسلامی در حال شکلگیری بود و ملّتها در حال به زیر کشیدن حاکمان خودکامه بودند، موسوی و کروبی که آزادانه به فعالیت میپرداختند، طی فراخوانهایی در صدد بومیسازی اتفاقات تونس و سایر کشورهای بیداری اسلامی برآمدند و شورایعالی امنیت ملّی، تصمیم مقتضی را اخذ کرد.
حال و در شرایطی که قریب به 11 سال از سربرآوردن جنبش سبز میگذرد، جمله رهبر معظّم انقلاب در خطبههای نمازجمعه تهران، شرح حال مناسبی از جنبشی میتواند باشد که با شعار وطندوستی و دفاع از حق مردم ایران راه افتاد و امروز در صف دشمنان ملّت ایران قرار گرفته است: «فریبخوردگانی که شعار نه غزه نه لبنان میدادند، نه فقط جانشان را فدای ایران نکردند بلکه حتی راحتی و منافع خود را هم در راه کشور ندادند».