فرادید؛ چهارسال پیش خواهرم برایم چیزی آورد که مسیرِ زندگیام را به کلی تغییر داد. درحقیقت، این تأثیرگذارترین هدیهای بود که تا آن زمان دریافت کرده بودم. این هدیه به من کمک کرد یک نویسنده شوم و به تنهایی به سفری 5ماهه در سراسرِ آمریکا بروم. میدانید این هدیه چه بود؟ یک دفترچه یادداشت.
4فایده یادداشتهای روزانه
احتمالاً با خودتان فکر میکنید یکجا نشستن و با مداد و خودکار روی کاغذ نوشتن تمرینی نیست که باعثِ ایجاد تحولاتِ بزرگ در زندگیِ افراد شود.
اما به من اعتماد کنید، بدونِ این کار شما اکنون مشغولِ خواندنِ این یادداشت از طرفِ من نبودید. بدونِ این کار من 21000نفر دنبالکننده نداشتم؛ بنابراین اگر خاطرهنویسیِ روزمره به من کمک کرده تا مخاطبانِ آنلاین پیدا کنم، چرا به شما کمک نکند؟
در این یادداشت شما 4مطلب را میآموزید:
1-چرا خاطرهنویسی روزانه رازی است که به شما کمک میکند کمتر عصبانی یا غمگین شوید.
2-چطور خاطرهنویسیِ روزانه به شما نشان میدهد چرا برخی از استراتژیها مؤثر هستند و برخی نیستند.
3-چطور نوشتن به شما کمک میکند بیشتر اوقاتِ زندگی را در زمانِ حال سپری کنید.
4-چطور نوشتنِ خاطراتِ روزانه به شما کمک میکند که بیشتر خودآگاه شوید (این مهمترین کاری است که یادداشتبرداریِ روزانه انجام میدهد).
بیشتر بخوانید:
1-شما از عصبانی و غمگینشدن دست برخواهید داشت
دروغ نمیگویم، ماهِ اولِ خاطرهنویسیِ روزانه من شاملِ جیغ و فریادهایی بود که در یک کتابِ سفید (به کمکِ قلم) خالی میکردم. من از دستِ دنیا کلافه بودم. مشخص شد که من پر از خشم و عصبانیت بودم؛ و بعد متوجه چیزی شدم. دیگر آنقدرها عصبانی نمیشدم. کمکم توانستم یک خلقِ ثابتِ آرام را حفظ کنم.
چندهفته بعد فهمیدم که نوشتن به من کمک کرده به جای آنکه خشم خودم را به سمتِ دیگران نشانه بگیرم، آن را روی کاغذها خالی کنم. در کوتاهمدت، نوشتن یک روشِ درمانی بود. چه ایدۀ جدیدی.
2-شما متوجه میشوید که چه استراتژیهایی مؤثر و کدامها بیاثرند
اصلیترین بحثِ این روزهای من با وبلاگنویسها این است که آنها بهقدر کافی مطالبِ خود را تصحیح نمیکنند. خوب اگر پستهای شما بهاندازهکافی خوب عمل نمیکند پس شاید باید عنوان، تصویر یا نحوه نوشتار خود را اصلاح کنید. اما آنها این کار را نمیکنند. آنها نوشتن را به همان منوال ادامه میدهند و بعد تعجب میکنند که چرا پستهایشان به قدرِ کافی مؤثر نیست.
3-نوشتنِ خاطراتِ روزانه به شما کمک میکند که بیشتر در زمانِ حال زندگی کنید
نوشتنِ خاطراتِ روزانه به شما کمک میکند بفهمید چه احساسی درباره دوستان، خانواده و همکارانِ خود دارید. شما فکر میکنید میدانید واقعاً چه احساسی نسبت به آنها دارید، اما بگذارید به شما اطمینان بدهم که تا ننویسید هیچ سرنخی درباره احساسی که نسبت به آنها دارید به دست نمیآید. چرخش افکار در ذهن میتواند یک تجربه غیرمستقیمِ درونی باشد. ممکن است به یک خاطره قدیمی یا یک عشقِ قدیمی برگردیم یا ممکن است به چیزهایی برسیم که هرگز رخ نداده و در اثر آن دچار احساساتِ عمیق شویم. اینکه اجازه دهید افکار در ذهنتان چرخش پیدا کند مانند آن است که با دستِ خالی در رودخانه دنبالِ طلا بگردید.
ممکن است چیزی ارزشمند درست در دستانتان بوده، اما چون هرگز ابزار لازم برای به دست آوردن آن چیز را نداشتهاید، هرگز از وجودش باخبر نشدهاید. مثل این است که هرگز نیمی از رودخانه را ندیدهاید.
نوشتنِ خاطراتِ روزانه باعث میشود که تمامِ این افکار روی کاغذ بیاید و از دسترس خارج نشود. مطمئنم زمانهایی را به یاد دارید که مشغول صحبت با اشخاصی بودید و، چون آنها حرفِ شما را قطع کردند یادتان نیست که چه چیزِ مهمی را میخواستید بگویید. وقتی افکارِ خود را روی کاغذ پیاده میکنید، متوجه میشوید که چیزهای زیادی درباره دوستان و اعضای خانواده میدانید که با عجله وارد ذهنِ شما شدهاند.
وقتی مینویسیم روی جزئیات تمرکز میکنیم. ما درباره حماقتهایی که در رابطه با یک فرد از خودمان نشان دادیم، مینویسیم؛ و اغلب اوقات وقتی هنوز آن خاطرات در ذهنِ ما تازه هستند، آنها را روی کاغذ میآوریم. این کار به قویشدنِ عضلاتِ مشاهده ما کمک میکند. سپس ما به دنبالِ جزئیاتِ کوچکتر در تعاملاتِ بعدی خود هستیم. ابرویی که بالا انداخته میشود. یک لبخند. اینکه آنها چطور هر روز برای ناهار یک نوع غذا میخورند. با این کار ما عضلاتِ مشاهده خود را قوی و قویتر میکنیم. این چیزی است که تا زمانیکه نوشتن را آغاز نکرده باشید، متوجه آن نمیشوید.
4- خودآگاهتر میشویم
خودآگاهی یک ویژگیِ شخصیتی است که برای موفقیت بسیار ضروری است. نوشتنِ خاطراتِ روزانه چطور به خودآگاهی کمک میکند؟ همانطور که قبلاً گفتم اینکه اجازه دهیم افکار در ذهنمان چرخش کنند یک چیز است، اما اینکه آنها را ضبط کنیم مانند پا گذاشتن روی سیمانِ خیس است. اثرِ پای اکنون برای همیشه در آنجا باقی میماند. بعد از یکماه خاطرهنویسیِ روزانه، من دیگر از مردم عصبانی نمیشدم. بعد از 3ماه خاطره نویسی، من دیگر فهمیده بودم که سفر کردن و ماجراجویی فعالیتهایی است که بیشترین لذت را برای من به ارمغان میآورد.
بعد از 8ماه خاطرهنویسیِ روزانه من فهمیدم که شاید نوشتن کاری است که من باید تا آخر عمرم انجامش دهم. من در نوشتن نقاطِ ضعف و قوت و فرصتهایم را کشف میکنم. هر بار که با ذهنم واردِ رینگِ مبارزه میشوم، صدماتی میبینم ما در آخر چیزهایی درباره خودم کشف میکنم. مسابقه دادن در رینگِ کشتی همیشه به افراد صدمه میزند، اما همیشه یک برنده باقی میماند. بعد از آنکه نوشتنِ خاطراتِ روزانه به عادتم تبدیل شد، دیگر یاد گرفتم باید برای برنده شدن در پی تغییرات باشم.
من درباره خودم به این حقیقت دست پیدا کردم که یک فردِ فوقالعاده حساس هستم و شاید باید به جای آنکه به دلیلِ کلیشههای جنسیتیِ «مردِ قوی» از آن دوری کنم، آن را در آغوش بگیرم.
من فهمیدم که به شدت وفادار هستم. فهمیدم به شدت کلهشق هستم و مغرور هستیم و یک جوانِ نادانم. من فهمیدم که دو ماه قبل دو مطلبِ مزخرف گفتهام که اکنون هیچ اعتقادی به آنها ندارم و این باعث شد که من تا اندازه زیادی فروتنی را در خودم پرورش دهم. این کار همچنین به من کمک کرد بدانم آن چیزی که ما اکنون به آن باور داریم لزوماً چیزی نیست که فردا هم به آن باور داشته باشیم. احساسات مانند دلایل هستند، میآیند و میروند. مردم میآیند و میروند. خانواده همیشه میماند. من شروع کردم به سیلی خوردن از زندگی. من شروع کردم به پذیرفتنِ چالشها. من شورع کردم به تشخیص اینکه مجبور نیستم همهچیز را با هم داشته باشم و فهمیدم که شما نمیتوانید بهطور کلی تبدیل به آدم دیگهای شویم. شما باید خودتان باشید و بپذیرید که شبیه دختر یا پسری که تحسینش میکنید، نیستید.
من تمامی اینها را – که برخی سختترین حقایقِ زندگیام بودند- تنها در یک اتاق و به همراه یک قلم و کاغذ فهمیدم. هر کسی میخواهد بهتر شود. آدمها برنامههای بزرگ میچینند و این برنامهها همیشه از هم میپاشد. به شما قول میدهم که بهترین راه برای ترقی و پیشرفت نوشتن درباره خودتان است. اگر میخواهید این کار را تسری ببخشید، شروع کنید به نوشتنِ آنلاین درباره خودتان. وقتی آنلاین مینویسید دیگر با ذهنِ خودتان تنها نیستید بلکه این فرصت را دارید که از ذهنِ دیگران هم از طریقِ نظراتِ آنها آشنا شوید؛ و دیگران هیچ نمیترسند که به شما بگویند درباره دیدگاهتان اشتباه میکنید. نوشتن به من کمک کردن کسی باشم که اکنون هستم و کسی باشم که در آینده تبدیل به آن میشوم.