ماهان شبکه ایرانیان

سرقت طلاهای مادرزن برای جشن عروسی

چاره‌ای نداشتم. زیاده خواهی خانواده همسرم و بی‌پولی من باعث شد که نقشه سرقت را طراحی کنم وگرنه من با ۲۷ سال سن تا به حال دست از پا خطا نکردم و اگر این فشار‌ها نبود بازهم همان زندگی سالم خودم را ادامه می‌دادم.

سرقت طلاهای مادرزن برای جشن عروسی
 
مهندس جوان که نمی‌توانست از پس مخارج سنگین مراسم عروسی‌اش بربیاید، نقشه سرقت طلا‌های مادر و مادربزرگ نامزدش را طراحی کرد. اوایل خرداد امسال، زن میانسالی هراسان با پلیس تماس گرفت و از سرقت طلاهایش خبر داد.
 
وقتی مأموران به خانه ویلایی در شمال پایتخت رسیدند با بهم ریختگی خانه و داماد مجروح این خانواده رو‌به‌رو شدند. صاحبخانه که زن میانسالی بود در تحقیقات به مأموران گفت: چند روزی است که مادرم به میهمانی خانه ما آمده است. نامزد دخترم هم خانه ما بود و می‌خواستند برای خرید به بازار بروند.
 
ناگهان زنگ خانه به صدا درآمد و مرد جوانی خود را مأمور شرکت گاز معرفی کرد. او ادامه داد: مثل همیشه در را باز کردم و با خودم گفتم بعد از خواندن کنتور در را می‌بندد و می‌رود، اما در کمال تعجب لحظاتی بعد سه مرد جوان در آپارتمان را باز کردند و با تهدید ما را به گوشه‌ای از خانه بردند.
 
آن‌ها دست و پای دامادم را بستند و او را با چاقو زخمی کردند. مردان خشن طلا و جواهرات و پول هایمان را می‌خواستند و ما هم از ترس جانمان هر چه وسیله با ارزش داشتیم به آن‌ها دادیم.
 
مادرم، چون تنها زندگی می‌کند طلاهایش را در خانه من گذاشته بود و سارقان حتی طلا‌های قدیمی و با ارزش مادرم را که میهمان خانه‌مان بود نیز سرقت کردند. ارزش طلا‌هایی که سرقت کردند بیش از دویست میلیون تومان بود.

ردپای یک آشنا
بررسی‌ها نشان می‌داد سه سارق خشن با خانه آشنایی کامل داشته‌اند بنابراین احتمال اینکه یکی از اعضای خانه اطلاعات را به آن‌ها داده باشد بررسی شد. کارآگاهان پلیس به دستور بازپرس شعبه دوم دادسرای ویژه سرقت به بازبینی دوربین‌های مداربسته اطراف محل سرقت پرداختند.
 
اما بررسی دوربین‌های مداربسته به غیراز چهره متهمان، اطلاعات دیگری در اختیار تیم تحقیق قرار داد. بازبینی دوربین‌ها نشان می‌داد که چند ساعت قبل از سرقت، داماد خانواده که پوریا نام داشت، در حال گفتگو با یکی از سارقان ناشناس بوده است.

دستگیری داماد خانواده
بعد از دستگیری پوریا، وی به همدستی با سارقان اعتراف کرد و بدین ترتیب به دستور بازپرس رضا بهشتی داماد جوان بازداشت شد.

با اعتراف پوریا، سه همدست او نیز دستگیر شدند و مقداری از طلا‌ها کشف شد. مقدار دیگری از طلا‌ها نیز توسط سارقان فروخته شده بود که بازپرس شعبه دوم دادسرای ویژه سرقت دستور شناسایی مالخر این طلا‌ها را صادر کرد.

گفتگو با داماد سارق
چرا با سارقان همدستی کردی؟
چاره‌ای نداشتم. زیاده خواهی خانواده همسرم و بی‌پولی من باعث شد که نقشه سرقت را طراحی کنم وگرنه من با 27 سال سن تا به حال دست از پا خطا نکردم و اگر این فشار‌ها نبود بازهم همان زندگی سالم خودم را ادامه می‌دادم.

مگر خانواده همسرت چه می‌خواستند؟
مدتی است که با فتانه عقد کرده‌ام و هر بار که صحبت ازدواج می‌شد مادرزنم می‌گفت: باید بعد از کرونا و باز شدن تالار‌ها و باغ‌ها، یک عروسی مجلل بگیری ما جلوی فامیل و آشنا آبرو داریم.
 
اما با این شرایط مالی بد و بی‌پولی من چطوری می‌توانستم در باغ عروسی مجلل بگیرم. من به‌عنوان مهندس در یک شرکت خصوصی کار می‌کنم و حقوقم کفاف زندگی معمولم را نمی‌دهد چطوری می‌توانستم این همه هزینه کنم.

حالا چرا از مادر و مادر بزرگ همسرت به فکر سرقت افتادی؟
من که سارق نیستم، اما دیده بودم که مادر و مادربزرگ فتانه کلی طلا دارند. فکر کردم با فروش آن طلا‌ها یک عروسی در خور شأن و شخصیت خانواده همسرم بگیرم.

سارقان را از کجا می‌شناختی؟
آن‌ها سارق نیستند سه تا از بچه محل‌هایمان هستند وقتی به آن‌ها گفتم از طلاها، شما هم سهمی می‌برید، قبول کردند. صبح روز حادثه به محل سرقت آمدند و من برایشان توضیح دادم که به غیر از من و همسرم و مادر و مادربزرگ فتانه کسی در خانه نیست. ساعت‌هایمان را مثل فیلم‌های خارجی باهم چک کردیم و نقشه سرقت را مرور کردیم.

پشیمانی؟
معلوم است که پشیمانم. آبرویم رفته است. باور کنید دلم نمی‌خواست چنین اتفاقی بیفتد، اما هیچ راهی وجود نداشت.
 
منبع: روزنامه ایران
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان