مقدّمه
مرگ یک قانون عمومی بوده و حتمیت و قطعیت آن امری محرز و مشخص است. بی شک، نگاه متفاوت هر کسی به مرگ، خالق اهداف و جهت گیری های متفاوتی در مسیر زندگی اوست. خوف از انقطاع حیات دنیوی و رهایی ازتعلقات مادی برای بیشتر انسان ها ناگوار است؛ اما این موضوع برای کودکان بسی ناگوارتر است. نتیجه آموزش صحیح موضوعات اساسی زندگی به کودکان، آرامش وسلامت روان آنان در دوران بزرگسالی است؛ دورانی که اگرانسان حقیقت وجود خود را در دنیای خارج از جهان ماده تصور کند به رقت قلبی و آرامش روحی در سراسر مسیر زندگی خود می رسد.
قرآن و روایات اسلامی مکرر مرگ را شیوه وصول نفس به استکمال، بلوغ و غایت تعبیر کرده اند. صدرالمتألهین معتقد است: «مرگ در این عالم، یک امر طبیعی است؛ زیرا تمام قوا و نفوس همواره در حال استکمال اند؛ و چون نفوس در این زمینه به فعلیت رسید الزاما از نشئه دنیا به آخرت منتقل می شود، واین انتقال امری فطری و طبیعی است و به همین سبب، موت بر انسان عارض می شود »(صدرالمتألهین، 1368، ص 105-108).
مسلما لازمه تصور مفهوم «مرگ»، که موضوعیت آن به غایت رسیدن و بلوغ نفس است، بلوغ و رشد سنی نیز هست. تجربه نشان داده است که تبعات ناصحیح آموزش این مفهوم به کودکان می تواند صدمات و آسیب های جبران ناپذیر روحی و جسمی برای آنها به وجود آورد. ازاین رو، آموزش صحیح این گونه مفاهیم به کودکان بستری برای سلامت فرد و به تبعآن، جامعه است.
ازآنجاکه قرآن و روایات اسلامی مسیر هدایت انسان را به او نشان داده، این پژوهش نیز با تکیه بر آموزه های اسلامی، به برخی از راه کارهایی اشاره کرده است که عمل به آنها می تواند انسان را در دستیابی به برترین الگو هدایت کند.
تاکنون پژوهش های متعددی در زمینه تصور و مفهوم «مرگ» در کودکان انجام شده، ولی در هیچ یک از این آنها به راهکارها و نحوه آشنایی کودکان با این مفهوم اشاره نشده است. در ذیل، به برخی از پژوهش های انجام شده در این زمینه اشاره می گردد:
نثاری (1389 ) در پایان نامه خود، با عنوان «آموزش مفهوم مرگ به کودکان بر اساس آموزه های اسلامی» به این نتیجه رسیده است که می توان مفهوم «مرگ» و تمام مؤلفه های آن را در سنین ابتدایی، قبل از رسیدن به دوره عملیات عینی و انتزاعی پیاژه به کودکان آموزش داد. این پژوهش به ارائه راه کارهای قابل حصول برای آموزش مرگ به کودکان براساس آموزه های اسلامی اشاره نکرده و مبانی و ادله خود را با تکیه بر اصول روان شناسی پیاژه استنتاج کرده است.
اربچ (1979) در مقاله ای با عنوان «مفهوم مرگ وخودکشی در کودکان»، که به روش مصاحبه نگاشته شده است، به این نتیجه رسیده که برای درمان خودکشی کودکان، اولین قدم بررسی و تبیین معنای «مرگ» از دیدگاه آنهاست. اعتقاد به اینکه نزد کودکان مرگ تجربه ای خوشایند است،می تواند تسهیل کننده خودکشی در آنها باشد. بنابراین، ترس در کودکان و فقدان واقع گرایی معنای «مرگ » در آنها، مانع آسیب رساندن آنها به خود می گردد.
کریمی (1382) در پژوهشی، تحول مفهوم «مرگ» را در290 کودک 4 الی 10 ساله آزمود. وی برای تشخیص این مفهوم، سه مؤلفه «برگشت ناپذیری»، «جهان شمولی » و «عدم کنش وری» را بررسی کرده است. نتایج این پژوهش نشان داده است که با افزایش سن کودکان، درک کامل تری از مفهوم«مرگ» حاصل می شود و مؤلفه های «برگشت ناپذیری »،«جهان شمولی» و «عدم کنش وری» به ترتیب از سطح ساده به دشوار درک می گردند. همچنین این پژوهش نشان داد که مراحل درک کودکان از مؤلفه های سه گانه مفهوم «مرگ» بامراحل شناختی پیاژه رابطه ای مستقیم دارد.
برخی از روان شناسان مانند پیاژه بر این عقیده اند که کودکان در سنین 7 تا 11 سالگی، از اشیای عینی استدلال منطقی دارند، ولی درک صحیحی از مفاهیم انتزاعی و موقعیت های فرضی ندارند. ازاین رو، به نظر می رسد مفهوم«مرگ» در نظر افرادی مانند پیاژه، به عنوان مفهومی انتزاعی،با ذهنیت کودکان همخوانی ندارد و از واقعیت های ذهنی کودکان دور است. ازاین رو، یک مربی باید با تدابیر خاص،آنها را با این مفهوم آشنا کند.
سؤال اصلی این مقاله عبارت است از اینکه راه کارهای آموزشی مفهوم «مرگ» به کودکان براساس آموزه های اسلامی کدام است؟
سؤالات فرعی نیز عبارت است از:
1. «مرگ» در اسلام چه معنا و مفهومی دارد؟
2. پرداختن به مفهوم «مرگ» در سنین کودکی چهضرورتی دارد؟
معناشناسی مرگ
«مرگ» در منطق قرآن، تباهی و صرف خراب شدن و انهدام نیست، بلکه انتقال است. در برخی آیات قرآن، از مرگ به «توفی» تعبیر شده است (نحل: 28؛ زمر: 42؛ انعام: 61؛ اعراف: 37). «توفی» از «وفی» است و نه «فوت»؛ زیرا «فوت»به معنای از دست رفتن است و «توفی» یعنی: استیفا و تحویل گرفتن یک چیز بتمامه (مطهری، 1389، ج 4، ص 550). درخطبه 109 نهج البلاغه، مرگ امری وجودی و متعلق به خلقت و مقتضی آثاری است؛ ازجمله: زوال حیات، تعطیل حواس، فساد مزاج و مانند آن (نهج البلاغه، 1386، ص 145). مرگ نزد جمعی از متکلمان به معنای نبود حیات است. «حیات »صفتی است که مقتضی حس و حرکت، و مقابل آن مرگ است. بنابراین، مرگ امری عدمی است، اما نه عدم صرف. نزد عده ای دیگر از متکلمان، مرگ امری وجودی، ضد حیات، و فعلی است از سوی خداوند بلندمرتبه؛ یعنی اثری است که از فاعل صادر می شود و مقتضی زوال حیات و به دنبال آن، ازبین رفتن رشد و نمو و احساس است (نوری طبرسی، 1333،ص 201203).
برهان خلف
این روش «اثبات غیرمستقیم» نامیده می شود، و برای اینکه ثابت کنیم قضیه ای درست است، ثابت می کنیم که خلاف آن قضیه، یعنی نقیض آن، نادرست است (مظفر، 1384، ص 73).
در قرآن و روایات اسلامی، مکرر از مرگ یاد شده است. ولی به نظر می رسد که تدابیر و راه کارهای آموزش مفهوم«مرگ» به کودکان در قرآن و روایات اسلامی، به وضوح بیان نشده است. ازاین رو، با روش برهان «خلف»، که منتج از روایات اسلامی است، این مطلب را اثبات می کنیم که از بسط مفاهیم مربوط به مرگ درکودکان، باید حتی المقدور اجتناب کرد.
طبق برهان «خلف»، اگر بگوییم «یاد دادن مفهوم مرگ به کودکان ضروری است»، این گزاره با مصادیق موجود در روایات اسلامی ناسازگار است. یکی از این مصداق ها درخطبه 84 نهج البلاغه آمده است: «یاد مرگ مانع سرگرمی ها و خوش گذرانی می گردد ». حضرت می فرمایند: «أَما وَاللَّه، إِنَّهُ لیمْنَعُنی مِنَ اللَّعَبِ ذِکرُ الموت» (نهج البلاغه، 1386، ص101). امام موسی بن جعفر علیه السلام نیز یاد حقیقت و شناخت مرگ را مترادف با چشم پوشی از آرزوها تعبیر کرده و فرموده اند: «تو اگر مسیر مرگ خود را می دیدی مسلما از هرچه آرزو داشتی چشم پوشی می کردی» (ابن شعبه حرانی،1382، ص 421). در روایتی دیگر، امام محمدباقر علیه السلام یادمرگ را مترادف با قطع علاقه از زندگی دنیوی تعبیر کرده و دراین زمینه فرموده اند: «اَکثِر ذِکرَ المَوتِ فَإِنَّهُ لَم یکثرْ انسانٌ ذِکرَ الموتِ اِلاّ زَهِدَ فی الدّنیا» (مجلسی، 1382، ج 73، ص 64).
به سبب آنکه دوران کودکی، که در مقاله حاضر سن ابتدایی لحاظ شده، دورانی است که فرد نقش های اجتماعی را از طریق بازی های کودکانه و سرگرمی های دسته جمعی می گیرد و مفاهیم «همکاری»، «پیروزی»، «شکست»، «هم چشمی» و«برتری طلبی» بیشتر در این مرحله از راه بازی ها و سرگرمی های گروهی استنباط می شود (احمدوند، 1381، ص 15). ازاین رو،یاد مرگ و غور در مباحث مربوط به مرگ، موجبات سرخوردگی کودک از جهان پیرامون و سستی او گردد و مرگ را تمام شدن آرزوهای ناتمام خود می پندارد.
محدودیت شناخت انسان از مرگ و اینکه مرگ فی حدذاته موضوعی پیچیده است، از ادله قابل قبول برای عدم بسط مفهوم مرگ به کودکان است، مگر کودکی که از لحاظ سطح رشدی فراتر از دیگر کودکان باشد.
امیرمؤمنان علی علیه السلام در خطبه 112 نهج البلاغه، محدویت شناخت انسان از مرگ را توصیف کرده اند. بی شک، این محدودیت بر سنین کودکی بیشتر صدق می کند؛ زیرا کودک فاقد تجربه های کافی زندگی و بلوغ فکری است. حضرت دراین خطبه می فرمایند: «آیا هنگامی که فرشته مرگ به خانه ای درآمد از آمدن او آگاه می شوی؟ آیا هنگامی که یکی را قبض روح می کند او را می بینی؟ بچه را چگونه در شکم مادرمی میراند؟ آیا از راه یکی از اندام های مادر وارد می شود؟ یا روح به اجازه خداوند به سوی او می آید؟ یا همراه کودک در شکم مادر به سر می برد؟ آن کس که آفریده ای چون خود را نتواند وصف کند، چگونه می تواند خدای خویش را وصف نماید؟» (نهج البلاغه، 1386، ص 153).
شهید مطهری نیز معتقد است: مسئله مرگ و معاد فی حد ذاته مسئله ای است که نمی توان آن را به سادگی تبیین نمود. ایشان معتقد است: مصداق یاد دادن و تفهیم این مطلب همانند آن است که برای بچه ای که در رحم مادر است و با نظام خاص زندگی رحمی زندگی می کند بخواهند از زندگی پس از تولد صحبت کنند.
ازاین رو، به نظر می رسد هرچه سن کودکان کمتر باشد لزوم آموزش مفاهیمی مانند «مرگ» با تکیه بر روش «طفره رفتن» و عدم بسط این مفهوم برای کودکان ضروری تر است. در ذیل، به اجمال، به این روش اشاره می گردد:
روش «طفره رفتن»
آموزش مفهوم «مرگ» به کودکان، مانند بسیاری از مسائل تربیتی درخور تأمل است؛ زیرا تصورات و دنیای هر کودکی متفاوت از دیگری است. تدابیر متفاوت تربیتی برای کودکان، در حکم نسخه های متفاوت پزشک است که باید به فراخور شرایط متفاوت هر فرد در نظر گرفته شود. در حقیقت، ممکن است برای برخی از کودکان تصور مرگ شیرین باشد، اما گروهی دیگر از مرگ تصوری رعب انگیز و دهشتناک داشته باشند. بنابراین، تفاوت تصورات کودکان از مرگ به معنای آن است که نمی توان راه کارهای قطعی و تدابیر تربیتی یکسانی برای همه آنها ارائه داد. بیان حقایق درباره «مرگ» برای برخی کودکان آنچنان ناخوشایند است که می تواند منجر به سرخوردگی از زندگی، میل به خودکشی و خستگی از دنیا گردد و آرمان های خود را در جهانی متفاوت از این جهان تصور کنند، و یا به سبب لطافت روحی، برخی کودکان مفهوم «مرگ» را مترادف با نیستی و نابودی در نظر بگیرند و در نتیجه، منجر به ترس های افراطی و آسیب های روانی در آنها شود.
با وجود این، آغاز سؤالات کودکان از مرگ به هر علت، امری اجتناب ناپذیر و بدیهی است و مربی باید بهترین راه کارها و تدابیر آموزشی را لحاظ کند.
در ذیل، به برخی از راه کارهای مقدماتی برای آموزش مفهوم «مرگ» به کودکان اشاره می شود:
تشبیه
«تشبیه»، نخستین شیوه ای است که طبیعت و سرشت آدمی برای تفهیم منظور خود از آن بهره مند می شود؛ زیرا استفاده ازاین ابزار در نهاد همه انسان ها قرار داده شده است و آدمی درصورت نیاز، به صورت فطری به آن روی می آورد (فاضلی،1365، ص 180). قدامه بن جعفر در تعریف «تشبیه» چنین آورده است: «تشبیه میان دو چیزی تحقق می یابد که در معناهایی که هر دو طرف را دربر می گیرد و به آنها موصوف می شوند، شرکت دارند و نیز در اموری که در اتصاف به آنها مخصوص یکی از آن دو باشد، متمایزند»(بغدادی،1374،ص13).
در روایات و تعالیم اسلامی، از مرگ تشبیهات متفاوتی ارائه شده است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در روایتی، خروج مؤمن ازدنیا (به سبب مرگ) را به «خارج شدن کودک از رحم مادر» تشبیه کرده اند، و در تعبیری دیگر، مرگ را به «خواب» تشبیه کرده اند (محمدی ری شهری، 1384، ج 9، ص 238).
تشبیه دریچه ای به سمت آموزش صحیح مفهوم «مرگ» به کودکان است. مربی می تواند با مصادیق و تشبیهات ملموس، پا به دنیای ذهنی کودکان بگذارد. او می تواند دنیای جنینی و ناآگاهی جنین از دنیای وسیع تر را با فیلم به کودکان نشان دهد و به کودکان تفهیم کند که زندگی در دنیا، همانند زندگی جنین در شکم است. مرگ آدمی هم به منزله ولادت دوم است. دوران زندگی جنین در رحم مادر، موقت و زندگی انسان نیز در دنیا موقت است. جنین با تولد از مادر، محیط محدود رحم را ترک می کند و به محیط وسیع دنیا قدممی گذارد. جفتش را که در شکم مادر با او همراه بود از وی جدا می کنند و به خاک می سپارند و او خودش به زندگی ادامه می دهد. او در حقیقت، با تولد، از غم و تاریکی شکم مادر خارج می شود. بنابراین، انسان نیز با مردن، از تنگنای شکم دنیا بیرون می رود. بدنش را، که به منزله جفت اوست، به قبر می سپارند . در آنجا بدن متلاشی می گردد و روحش به عالم وسیع تر و عالی تری انتقال می یابد.
تشبیهات دیگری نیز در این زمینه در روایات و قرآن آمده است، آنجا که پیامبر صلی الله علیه و آله می فرمایند: «النوم اخ الموت» (سلیمان، 1374، ج 3، ص 347)؛ خواب برادر مرگ است. همچنین، در آیه 42 سوره «زمر» نیز خواب در ردیف مرگ به حساب آمده است: «أللَّهُ یتَوَفَّی الْأَنفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَ الَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا فَیمْسِک الَّتِی قَضَی عَلَیهَا الْموْتَ وَیرْسلُ الْأُخْرَی إِلَی أَجَلٍ مُسَمّی إِنَّ فِی ذَلِک لَآیاتٍ لِّقوْمٍ یتفَکرُونَ»؛خداوند است که جان ها را به هنگام مرگشان به طور کامل می گیرد، و (جان) آن را که نمرده است در هنگام خواب(می گیرد). پس آن را که مرگ بر او قطعی شده است، نگاه می دارد، و جان های دیگر را (که مرگش فرانرسیده) برای مدتی معین (به جسم آنان ) بازمی گرداند. بی شک، در این (گرفتن و دادن روح هنگام خواب و بیداری)، برای گروهی که فکرمی کنند نشانه هایی بزرگ (از قدرت خدا) وجود دارد.
شهید مطهری در تفسیر این آیه، معتقد است: خواب از نظر اصول جسمانی، یک حالت خیلی عادی است و جز قطع یک سلسله روابط چیزی نیست (مطهری، 1389، ج 4، ص 551 ). همان گونه که با قطع این سلسله روابط، آگاهی انسان در تعامل با دنیای جدید، از طریق رؤیا و خواب دیدن ادامه می یابد، مرگ نیز مصداق همین مطلب است و آگاهی انسان علی رغم نبود فعالیت های جسمانی، ادامه می یابد (پارکر، 1974).
به نظر می رسد برای آشنایی کودکان با مفهوم «مرگ»، دردوره ابتدایی تشبیه خواب به مرگ روشی مناسب است؛ زیراخواب و خواب دیدن برای کودکان امری ملموس است و مربی می تواند از طریق خواب دیدن، کودکان را با این مفهوم آشنا کند؛ به این طریق که به کودکان بفهماند خواب یک حالت عادی برای رفع خستگی، سلامت و ادامه حیات انسان است و بدون آن، نظام بدن فاقد عملکرد صحیح است؛ همان گونه که در جهان هستی، هیچ انسانی وجود ندارد که به خواب نرود. بنابراین، مرگ نیز حالتی ضروری برای ادامه حیات جاودانی است که برای رهایی از خستگی ها و رسیدن به سلامتی کامل، از جانب خداوند بر هر انسانی عارض می شود.
تبیین مفهوم «مرگ» با استدلال بر چرخه طبیعت
سنت عجیب حیات و ممات از موضوعاتی است که همواره در طبیعت جاری است. در قرآن کریم، سنت زنده کردن و میراندن به عنوان یک آیت عظیم الهی بیان شده است. درقسمی از آیات، این سنت جاری به ذات مقدس احدیت نسبت داده شده است. در بعضی از آیات، این موضوع به عنوان نمونه تبدیل نشئه ای به نشئه دیگر ذکر گردیده است. این مطلب در آیات متعددی آمده است. آیات 9 سوره «فاطر »، 5و6 سوره «حج»، 9 و 11 سوره «ق» و بسیاری ازآیات دیگر مبین سنت جاری احیا و اماته و میراندن و بردن و آوردن است که معمولاً با چشم می بینیم، ولی به سبب عادت،از دقت در این امور و در نظر گرفتن آن به عنوان جلوه ای از جلوات ملکوت الهی غافل هستیم. نمونه این موضوع را می توان با توجه به آیه 50 سوره «روم» تبیین نمود که خداوندفرموده است: « فانظُرْ إِلَی آثَارِ رَحْمَتِ اللَّهِ کیفَ یحْیی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ ذَلِک لَمُحْیی الْمَوْتَی وَ هُوَ عَلَی کلِّ شی ءٍ قدِیرٌ»؛پس آثار رحمت الهی را مشاهده کن که چگونه زمین را پس ازمرگ زنده می گرداند! محققا همان خداست که مردگان را هم باز زنده می کند و او بر همه امور عالم تواناست. آیات مشابه دیگری نیز از نشئه های مرگ و حیات با اسباب گوناگون و علت واحد خبر می دهد؛ چنان که در آیه 9 سوره «فاطر» آمده است: بادها سبب پیوند و تشکیل ابر می گردد و آن گاه از تراکم ابرها، دانه های باران تشکیل می گردد و این باران سبب حیات دوباره زمین می شود؛ «واللَّهُ الَّذِی أَرْسَلَ الرِّیاحَ فَتُثِیرُ سَحَابا فَسُقْنَاهُ إِلَی بَلَدٍ مَّیتٍ فَأَحْیینَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا کذَلِک النُّشُورُ » (مطهری، 1390، ج 3، ص 107).
بنابراین، یکی از برترین راه کارهای تربیتی برای آشنایی کودکان با مفهوم «مرگ»، تبیین مسئله زندگی پس از مرگ در جهان نباتات و جمادات است. به عبارت دیگر، با تکیه بر طبیعت، به آنها نشان می دهیم همان گونه که زمین و گیاهان در فصل پاییز و زمستان می میرند و سپس در بهار زنده می گردند، ما انسان ها نیز از همین قاعده تبعیت می کنیم و لازمه آن واداشتن کودکان به تفکر نظام مند، تحقیق و کاوش درپدیده های طبیعی و هدایت کودکان در زمینه به کارگیری صحیح حواسشان است.
نشان دادن فیلم، تصاویر، ماکت، مولاژ، نقاشی و مانند آن، به گونه ای که مضمون آنها از توالی امر مرگ و حیات در چرخه هستی حکایت کند، می تواند یکی دیگر از تدابیر در نظر گرفته شده برای آغاز بحث درباره مفهوم «مرگ» برای کودکان باشد. این مضامین می تواند شامل همه پدیده ها و رویدادهای قابل مشاهده در طبیعت باشد؛ ازجمله: تغییرفصول، چگونگی چرخه حیات در زمین با بارش بارن و زنده شدن زمین مرده، و بردن کودکان به محیط های طبیعی، به ویژه در فصول پاییز و بهار و پرسش از آنها در جهت رساندن کودکان به این مطلب که هر دو فصل دچار تحول و تغییرند و ضدیت در عین زیبایی در هر دوی آنها در زمینه حیات چرخش هستی در نظام خلقت است.
شهید مطهری در جلد 28 مجموعه آثار، به حدیثی اشاره کرده است که مولوی آن را از زبان حضرت موسی علیه السلام به شعر درآورده است. در این حدیث، حضرت موسی به خدا خطاب می کند: خدایا، چرا انسان ها را خلق می کنی و بعد می میرانی؟ خدا به او جواب می دهد: ما به تو دستوری می دهیم. این دستور را عمل کن تا بعد جوابش را به تو بدهیم. ای موسی، برو و کار کشاورزی انجام بده؛ مثلاً، مقداری گندم بکار. موسی علیه السلام رفت. ندا رسید: موسی، چرا گندم ها را کاشتی، بعد درو کردی؟ گفت: خدایا، اینها را کاشتم، بعد که رشد کردند، باید درو کنم. جواب رسید: راز مرگ هم همین است.
این حدیث بازگوکننده راه کارها و تدابیر فراوانی برای تبیین مفهوم «مرگ» است. در حقیقت، حضرت موسی علیه السلام پاسخ خود را از طریق عمل خویش و با مشاهده و استدلال موجود در طبیعت یافت. بنابراین، سؤالات کودکان نیز باید ازطریق فعالیت های خودشان پاسخ داده شود. مشاهده کاشت، داشت و برداشت گیاهان همانند راز حیات و مرگ انسان است. تبیین این مفهوم به کودکان، که حیات بدون مرگ همانند کاشت محصول بدون برداشت است، مقدمه آشنایی کودکان با مفهوم «مرگ» است.
قصه گویی
قصه و قصه گویی به شکل های گوناگون، نُه بار در قرآن آمده و خدای متعال در چندین جا، با قصه های زیبا، هدایت و تربیت انسان ها را منظور داشته است. راغب اصفهانی در المفردات آورده است: کلمه «قص» به معنای دنباله جای پا را گرفتن و رفتن است و جمله «قصصت اثره» به معنای «رد پای او را دنبال کردم»است. این کلمه به معنای خود اثر هم هست و خود «قصص» به معنای اخبار تتبع نیز آمده است (طباطبائی، 1374، ج 11).
توجه به حقیقت و مفهوم مرگ در احادیث و داستان های قرآنی به شیوه های گوناگون بیان شده است. برخی از داستان های قرآنی درباره مرگ از لطافت طبع بیشتری برخورداراست و حاصل برخی دیگر تشویش همراه با تأمل است.
ازجمله داستان های لطیف قرآنی، آیات 259و260 سوره«بقره» است. این دو آیه هم سیاق یکدیگرند و از پیوستگی معنایی و زیبایی خاصی بهره مند هستند. مضمون هر دو آیه بیانگر قدرت خارق العاده خداوند در زمینه مرگ و حیات دوباره انسان است. آیه 259 این مطلب را با داستان حضرت عزیر بیان کرده است که از کیفیت زنده شدن مردگان می پرسد و خداوند متعال او را به مدت یک صد سال میراند، سپس زنده کرد و کیفیت زنده کردن درازگوش او را هم به وی نشان داد. خداوند در این آیه می فرماید: «أَوْ کالَّذِی مَرَّ عَلَی قَرْیةٍ وَ هِی خَاوِیةٌ عَلَی عُرُوشِهَا قالَ أَنی یحْیی هَذِهِ اللّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللّه مِئَةَ عَامٍ ثُمَّ بعَثَهُ قالَ کمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ یوْما أَوْبعْضَ یوْمٍ قَالَ بَل لَّبِثْتَ مِئَةَ عَامٍ فَانظُرْ إِلَی طَعَامِک وَ شَرَابِک لَمْ یتَسَنَّهْ وَانظُرْ إِلَی حِمَارِک وَلِنجْعَلَک آیةً لِّلناسِ وَانظُرْ إِلَی العِظَامِ کیفَ نُنشِزُهَا ثمَّ نکسُوهَا لَحما فَلَمَّا تَبَینَ لَه قالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللّهَ عَلَی کلِّ شیءٍ قدِیرٌ» (بقره: 259)؛ (و) یا (دیده ای) همان کسی را که بر روستایی (مخروبه ) گذر کرد، درحالی که(خانه های آن روستا) بر سقف ها فرو ریخته بود؛ گفت: چگونه اللّه این (مردم مرده اینجا) را پس از مرگ آنان زنده می کند؟ پس اللّه او را صد سال میراند و سپس زنده اش گرداند و (به او) گفت: چه مدت درنگ کرده ای؟ او گفت: (نمی دانم، شاید) روزی یا قسمتی از یک روز. (اللّه به او) فرمود: (نه) بلکه صدسال درنگ کرده ای. به خوردنی و نوشیدنی خود (که همراه داشتی) نگاه کن (با این مدت طولانی ) تغییر نیافته است. و بنگر به الاغ خود (که چگونه از هم متلاشی شده است. ماچنین کردیم ) تا تو را نشانه (گویایی از رستاخیز) برای مردمان قرار دهیم. (اکنون) به استخوان های (الاغ خویش) بنگر که چگونه آنها را برمی داریم و به هم پیوند می دهیم و سپس بر آنها گوشت می پوشانیم. هنگامی که (این حقایق) برای او آشکار شد، گفت: می دانم که اللّه بر هر چیزی کاملاً تواناست.
آیه 260 سوره بقره، مانند آیه 259 برای اثبات معاد جسمانی و تبیین مفهوم «مرگ » و حیات دوباره انسان بیان شده است (مطهری، 1390، ج 2، ص 534). در این آیه،خداوند قدرت لایزال خود را از طریق میراندن و زنده کردن چهار پرنده به حضرت ابراهیم علیه السلام نشان داده است. این آیه برخلاف آیه قبل، مفهوم «مرگ» و «حیات» انسان را با تکیه برمفاهیم غیر انسانی، یعنی پرندگان بیان کرده است. در این آیه،خداوند می فرماید: «وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّ أَرِنِی کیفَ تُحْیی الْمَوْتَی قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِن قَالَ بَلَی وَلَکن لِّیطْمَئِنَّ قَلْبِی قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً منَ الطیرِ فَصُرْهُنَّ إِلَیک ثُمَّ اجْعَلْ عَلَی کلِّ جَبَلٍ مِّنْهُنَّ جُزْءا ثُمَّ ادْعُهُنَّ یأْتِینَک سَعْیا وَاعْلَمْ أَنَّ اللّهَ عَزِیزٌ حَکیمٌ »؛ وچون ابراهیم گفت: بار پروردگارا، به من بنما که چگونه مردگان را زنده خواهی کرد؟ خدا فرمود: باور نداری؟ گفت: آری، باور دارم، لیکن خواهم (به مشاهده آن ) دلم آرام گیرد.خدا فرمود: چهار مرغ بگیر و گوشت آنها را نزد خود، به هم درآمیز. آن گاه هر قسمتی را بر سر کوهی بگذار، سپس آن مرغان را بخوان، که به سوی تو شتابان پرواز کنند؛ و بدان که خدا (بر همه چیز) توانا و داناست.
علاوه بر داستان های قرآنی، بازگویی احادیث برای کودکان نیز درخور توجه است. از آنجاکه قصه های قرآنی مضامین پیچیده و انتزاعی را در قالب داستان های زیبا و ساده بیان کرده، خواندن و ترغیب کودکان به قصه های قرآنی مانند قصه حضرت عزیر و ابراهیم، که در آنها مفهوم «مرگ» به شیوه ای زیبا با نتایج لذت بخش و همخوان با روح لطیف کودکان بیان شده، از راه کارهای ارزنده برای آشنایی آغازین کودک با مفهوم مرگ است. در داستان حضرت ابراهیم،پرندگان در نهایت، زنده می شوند، و بی شک، زنده شدن پرندگان موجب مطلوبیت و خشنودی کودک است. از سوی دیگر، مهم ترین مبحث مرگ برای کودک این است که مرگ پایان زندگی نیست، بلکه زنده شدن و حیات دوباره است؛ همان گونه که با قدرت خدا، حضرت عزیر و پرندگان دوباره زنده می شدند، با مرگ، انسان در جهانی دیگر زنده می گردد.
نتیجه گیری
تا حد امکان، غور در مباحثی مانند مرگ برای کودکان ضروری نیست.
شناساندن مفهوم «مرگ » به کودکان موجب دلسردی و نا امیدی آنها از دنیای کودکانه و سرگرمی های لذت بخش می شود.
در تبیین مفهوم «مرگ»، باید خصوصیات روحی کودک در نظر گرفته شود و به فراخور ترس او از موضوع مرگ و یاشوق برای رسیدن به عزیزان از دست رفته، راهکارصحیح ارائه گردد.
آغاز آموزش کودکان با مفهوم «مرگ» باید با کمک قصه های آموزنده در احادیث و داستان های قرآنی، واداشتن آنها به تدبر و مشاهده چرخه حیات و ممات در زندگی نباتات وجمادات و تشبیهات ملموس مانند (خواب هر روز وزندگی جنینی) باشد.
منابع
نهج البلاغه، 1386، ترجمه محمد دشتی، چ سوم، قم، بوستان کتاب.
ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، 1382، تحف العقول، ترجمه صادق حسن زاده، قم، صالحان.
احمدوند، محمدعلی، 1381، روان شناسی بازی، تهران، دانشگاه پیام نور.
بغدادی، ابن ناقیا، 1374، الجمان فی تشبیهات القرآن، ترجمه علی میرلوحی، مشهد، آستان قدس رضوی.
سلیمان، هاشم، 1374، البرهان فی تفسیر القرآن، قم، مؤسسة البعثه.
صدرالمتألهین، 1368، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه، چدوم، قم، مکتبة المصطفوی.
طباطبائی، سیدمحمدحسین، 1374، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی همدانی، قم، جامعه مدرسین.
فاضلی، محمد، 1365، دراسه و نقد فی مسائل بلاغیة هامه، تهران،مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
کریمی، عبدالعظیم، 1384، پژوهشی در مفهوم مرگ در ذهن کودک آثارروانی، نظریه های روان شناختی، و راهبردها، چ دوم، تهران، قدیانی.
مجلسی، محمدباقر، 1382، بحارالانوار، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
محمدی ری شهری، محمد، 1384، میزان الحکمه، قم، دارالحدیث.
مطهری، مرتضی، 1390، مجموعه آثار، تهران، صدرا، ج 28.
، 1389، مجموعه آثار، چ دوازدهم، تهران، صدرا، ج 4.
، 1390، مجموعه آثار، چ نوزدهم، تهران، صدرا، ج 2.
، 1390، مجموعه آثار، چ نوزدهم، تهران، صدرا، ج 3.
مظفر، محمدرضا، 1384، منطق، ترجمه علی اکبر شیروانی، قم،دارالعلم.
نثاری، غزاله، 1389، آموزش مفهوم مرگ به کودکان براساس آموزه های اسلامی، پایان نامه کارشناسی ارشد رشته تاریخ و فلسفه آموزش و پرورش، تهران، دانشگاه الزهرا علیهاالسلام.
نوری طبرسی، اسماعیل بن احمد، 1333، کفایة الموحدین، تهران،علمیه اسلامی.
Orbach , Israel, 1979, The Concept of Death and SuicidalBehavior in Young Children, American Academy of ChildPsychiatry.
Purucker, By G. de, 1974, Sleep and Death are Brothers,Theosophical University Press.