برخی پرفروش‌ها جز سرخوردگی و حیرت حاصلی ندارند

زیاد پیش آمده است فیلم یا کتابی را می‌بینم که پرفروش می‌شود... اما هر وقت سراغ چنین آثاری رفته‌ام جز سرخوردگی و حیرت از بی‌مایگی اثر نتیجه‌ای نداشته است...

به گزارش مشرق، حمیدرضا منایی، نویسنده در متنی نوشت:

پرسش این است؛ چرا فیلم‌ها و سریال‌ها ساخته یا رمان‌هایی بی‌داستان و دم دستی در ایران و در حجم انبوه نوشته می‌شود؟

همین ابتدا منجلاب تلویزیون را کنار می‌گذارم که پربیننده‌ترین اثرش سریال پایتخت است. خسارتی که صداوسیما با تولید آثار مبتذل و شعاری و ایدئولوژیک به فرهنگ و اخلاق زده است، حتی ایدئولوژی‌ای که از آن طرف داری می‌کند، به حساب درنمی‌آید. اگر مهرگان ده سریال ماهواره‌ای ببنید ترسی ندارم، چرا که حریف داستان می‌شوم اما اگر یک قسمت از سریال‌های ایرانی را ببیند جانم می‌لرزد، چون حریف ابتذال زبانی نخواهم شد...

می‌خواهم پاسخ پرسش بالا را معطوف به تولیدات بخش خصوصی کنم که به شکل گسترده آثار فرومایه و نهایتأ میان‌مایه تولید می‌کند و به نام ادبیات و سینما به خورد مخاطب می‌دهد.

برای جواب با این پرسش فرعی شروع می‌کنم؛ آیا کسی که فیلم بی‌داستان می‌سازد، خودش نمی‌داند چه می‌کند و چگونه سر مخاطب کلاه می‌گذارد؟

جامعهٔ ایرانی جامعه‌ای به شدت دو قطبی است. عنصر تعیین کننده در این میان پروپاگاند رسانه‌ای است. این پروپاگاند همان چیزی است که جای ارزش فی نفسهٔ اثر را پر می‌کند. نگاه کنید به جوایز ادبی یا سینمایی! فقط کافی است بگویند یا نشان بدهند رمانی یا فیلمی یا نویسنده ای یا کارگردانی مخالفت با حکومت دارد؛ عده‌ای پای آن اثر یا جریان سینه خواهند زد! از آن طرف آثاری که باب طبع حکومت است هم سینه‌زنان خود را دارد. آن چه در این میان از بین می‌رود ارزش اثر است با توسل به پروپاگاند رسانه ای که آن مؤلف کذایی از کارکردش خوب آگاه است.

مسألهٔ دوم برمی‌گردد به شعور و فرهنگ مخاطب. اگر هر روز به آدمی از سطل آشغال غذای فاسد بدهی، بعد از مدتی بدنش به آن غذا عادت می‌کند، نه تنها بیمار نمی‌شود که اتفاقأ عامل بیماری‌اش غذای سالم خواهد بود. این بلایی است که در طول سال‌ها به سر جامعه آمده است. زیاد پیش آمده است فیلم یا کتابی را می‌بینم که پرفروش می‌شود... اما هر وقت سراغ چنین آثاری رفته‌ام جز سرخوردگی و حیرت از بی‌مایگی اثر نتیجه‌ای نداشته است... ذائقهٔ فاسد مخاطب عامل دومی است که چنین فیلم سازها و نویسنده‌هایی رویش حساب می‌کنند.

چند وقت پیش با یکی از مدیران تصمیم‌گیر بخش خصوصی حرف می‌زدیم. به‌اش گفتم کاری که من می‌نویسم مبتنی بر پژوهش است. گفت پژوهش یعنی چی!؟ برو خانه‌ات بنشین بنویس!

گفتم اگر توی خانه بنویسم، مزخرفی می‌شود مثل سریال دل! گفت چه اشکالی دارد!؟ ملت دارند می‌بینند! اگر ناراضی باشند آمار بازدیدهاش این قدر بالا نمی‌رود!

آن قدر سن از من گذشته و تجربه دارم که می‌دانم ابتذال ناشی از فرومایگی، شیوه‌ای از شیوه‌های زیستی انسان است و گریزی از آن نیست. در دل هر فرهنگ و جامعه‌ای هر چقدر فرهیخته، رگه‌هایی از این شیوه وجود دارد. ترسناک آن جاست که فرومایگی تنها امکان فرهنگی یک جامعه باشد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان