قانون 27 سالهها
یکی از مشهورترین قوانین محدودکننده در تاریخ فوتبال ایران، مقررات مربوط به منع حضور بازیکنان بالای 27 سال در تیمملی بود. این قانون در سال 59 و بعد از حضور مرحوم مصطفی داودی در راس سازمان تربیتبدنی وضع و پس از مدتی لغو شد. مهمترین قربانی اجرای قانون 27 سالهها در فوتبال ایران شادروان ناصر حجازی بود؛ کسی که در اوج پختگی ناچار به خداحافطی با تیمملی شد. این قانون از جمله اصلیترین نمادهای قوانین زائد، انحصارگرایانه و دستوپاگیر در فوتبال ایران بهشمار میرود.
منع جذب دروازهبان خارجی
یکی از عجیبترین قوانین ابداعی در فوتبال ایران، منع تیمها از جذب دروازهبان خارجی بود؛ به این انگیزه که گلرهای داخلی میدان خوبی برای عرضه تواناییهایشان پیدا کنند و تیمملی تقویت شود. این قانون از ابتدای لیگ نهم حرفهای به مدت سه فصل اجرا شد و نتایج فاجعهباری داشت. قیمت دروازهبانان ایرانی، حتی ضعیفترین آنها به شدت افزایش پیدا کرد، تقریبا هیچ گلر ایرانی مستعدی در آن مقطع به سطح شکوفایی نرسید و در نتیجه سر تیمملی هم بیکلاه ماند. فرض کنید پرسپولیس در همان دوران آسمیر آودوکیچ، دروازهبان با کیفیت بسیار بالای تیمملی بوسنی را در اختیار داشت، اما فقط در مسابقات لیگ قهرمانان آسیا میتوانست از او استفاده کند. در نتیجه آسمیر در ازای دستمزدی که گرفته بود در آسیا میدرخشید و بقیه فصل را از خانهاش در تهران به تماشای اشتباهات امثال میثاق معمارزاده و حسین هوشیار مینشست! طبیعی بود که این قانون هم به زودی لغو شود. در سالهای بعد از آزادسازی حضور دروازهبانان خارجی، گلرهای خوبی مثل علیرضا بیرانوند و پیام نیازمند تحویل تیمملی شدند و چند دروازهبان ایرانی به لیگهای اروپایی پیوستند. بار دیگر شکست انحصار و پیروزی رقابت.
ممنوعیت مربیگری بالای 65 سالهها
اواخر دهه 80 برای یک دوره تعداد مربیان مسن در فوتبال ایران افزایش پیدا کرد. در نتیجه این فکر بکر به سر کمیته آموزش فدراسیون فوتبال زد تا با ممنوع کردن حضور مربیان بالای 65 سال در لیگ برتر، میدان را به مربیان جوان بسپارد. این قانون عجیب اما، بلافاصله بعد از ابلاغ با چنان موج بزرگی از انتقاد و حتی «هجو» مواجه شد که اصلا به مرحله اجرا نرسید. بد نیست بدانید در زمان ابلاغ این قانون، سر الکس فرگوسن 69 سال داشت و به فرض محال در صورت وجود تقاضای واقعی برای حضور در لیگ ایران، باید پشت در میماند! برای کمیته آموزش مثال زده شد که لوئیس آراگونس در 70 سالگی تیمملی اسپانیا را قهرمان یورو کرد. سالها بعد از الغای این قانون مندرآوردی، یوپ هاینکس در 68 سالگی با بایرنمونیخ سهگانه گرفت و حتی چهار سال بعد از آن هم بایرنیها در یک مقطع بحرانی برای نجات سراغ همین پیرمرد رفتند؛ یک بازگشت موفق همراه با قهرمانی بوندسلیگا!
قانون بازنشستگی مدیران
قانون منع بهکارگیری بازنشستهها مصوبه مجلس شورای اسلامی برای کل کشور بود. بحث بر سر اینکه آیا این قانون در فوتبال هم باید اجرا شود یا نه زیاد بود. مخالفان انتقادات فراوانی مطرح کردند، اما نهایتا باشگاههای دولتی مثل پرسپولیس و استقلال ناچار به اجرای مقررات مزبور شدند. در نتیجه مثلا در پرسپولیس مدیرانی مثل علیاکبر طاهری و حمیدرضا گرشاسبی کنار رفتند تا نوبت به ایرج عرب، محمدحسن انصاریفرد و مهدی رسولپناه برسد. گمان میکنید این تغییرات به سود باشگاه بود؟ بد نیست بدانید فلورنتینو پرز، مدیرعامل باشگاه کهکشانی رئالمادرید درحالحاضر 73 ساله است.
ممنوعیت خرید خارجی برای سرخابیها
حالا نوبت اکران تازهترین پرده از این داستان است؛ پروژهای که یقین بدانید مثل سیاستهای مشابه قبلی با شکست مواجه خواهد شد. وزارت ورزش به بهانه قیمت بالای ارز و بدهیهای بینالمللی پرسپولیس و استقلال، تا اطلاع ثانوی جذب بازیکن خارجی جدید را برای این دو باشگاه ممنوع کرده است. این قانون هزار و یک عیب اساسی دارد. مثلا اینکه وقتی دولت بنا به ادعای خودش از سرخابیها حمایت مالی نمیکند، پس چرا باید تصمیمات محدودکننده برای آنها بگیرد؟ دیگری اینکه اگر بپذیریم پرسپولیس و استقلال واقعا تا دو ماه دیگر به بخش خصوصی واگذار خواهند شد، چرا دولت باید برای مالکان بعدی دو باشگاه تصمیم بگیرد و یک تیم ضعیف بستهشده را تحویل آنها بدهد؟ یک اشکال دیگر این است که شاید خارجیهای فعلی دو تیم با آگاهی از اینکه امکان جذب جایگزین بینالمللی برای آنها وجود ندارد، در پروسه تمدید قرارداد دندانگردی کنند. از همه اینها که بگذریم به نظر میرسد اصرار بر اجرای این قانون، حکم پاک کردن صورت مساله را دارد. ما هم قبول داریم و بارها نوشتهایم که بازیکنان وارداتی سطح پایین کاری جز تاراج منابع ارزی فوتبال کشورمان نداشتهاند، اما راهحل این مشکل، قدغن کردن استخدام بازیکن غیرایرانی نیست. وزارت ورزش بهجای منع خرید خارجی، باید مسوولانی شایسته برای دو باشگاه انتخاب کند تا این نفرات بهترین مدیریت را در حوزه منابع مالی انجام بدهند. چه بسا یک مدیر لایق بتواند یک فوتبالیست خوب خارجی را با صد هزار دلار به ایران بکشاند، اما یک مدیر نالایق میلیاردها تومان پول بیزبان را پای بازیکنان داخلی ناکارآمد بریزد. در همین پرسپولیس و استقلال طی سالهای اخیر بازیکنان و مربیان ایرانیای داشتهایم که با صرف اعداد بسیار هنگفت بابت رضایتنامه و دستمزد به این دو تیم پیوستهاند، اما یا بازدهی کافی نداشتهاند یا با مدیریت منطقی، حضورشان با هزینه بسیار کمتر محقق میشد. بنابراین به نظر میرسد بیشتر از دو قطبی داخلی- خارجی باید روی دو قطبی مدیران توانا- ناتوان تمرکز کنیم. این حتما برای فوتبال ایران سودمندتر است.