نمونه ای از کرامات امام کاظم علیه السلام

در منابع حدیثی و تاریخی شیعه معجزات و کرامات زیادی از انبیاء و ائمه معصومین علیهم السلام نقل شده است

نمونه ای از کرامات امام کاظم علیه السلام

در منابع حدیثی و تاریخی شیعه معجزات و کرامات زیادی از انبیاء و ائمه معصومین علیهم السلام نقل شده است. باید دانست که در دامنه قدرت الهی تمام ممکنات عقلی قابلیت وقوع دارند، همان‌ گونه که عصای چوبین بی‌جان حضرت موسی(ع) تبدیل به ماری شده و سحر ساحران مصری را بلعید، دریایی بزرگ بر روی بنی اسرائیل باز شد، کور مادر زاد شفا یافت و هزران معجزه و کرامت دیگر. نکته مهم اینکه در گزارشات تاریخی، بیشتر به اعتبار منبع استناد تکیه می‌شود تا صحت سند، چون بیشتر نقل‌ های تاریخی - از جمله موضوع معجزات و کرامات تحلیل سندی نمی‌ شوند. به مناسبت ولادت امام کاظم علیه السلام به نمونه ای از کرامات که در منابع قابل استناد نقل شده اشاره می‌ کنیم.

چگونگی و علل صدور کرامات

معجزات و کرامت های پیامبران و امامان(ع) و اولیای خدا را می توان بر اساس یکی از سه عامل دانست:

1. دعا، دعای بندگان خالص به استجابت می رسد، مثلاً آنها برای بیماری که مبتلا به بیماری لاعلاج است دعا می کنند، او بر اثر استجابت این دعا، شفا می یابد.

2. بندگان ممتاز مانند پیامبران و امامان(ع) بر اثر پیمودن درجات عالی اطاعت و بندگی و کمالات به جایی رسیده اند که به اذن خاص یا عام خدا دارای ولایت تکوینی شده اند، و در پرتو چنین اذنی می توانند کارهای خارق العاده انجام دهند.

3. آنان در پرتو کمالات، به مرحله ای از علم و یقین رسیده اند که از پشت پرده ها خبر می دهند، علم غیب مختص به خدا است، ولی او گاهی به بعضی از بندگان عظامش بهره ای از علم غیب را می دهد،

کرامت امام کاظم علیه السلام

امام کاظم (ع) در طول 35 سال امامت، به زندگی اجتماعی و سیاسی جامعه مسلمانان توجه عمیق داشت و همواره تلاش می کرد که مسلمانان را از زیر یوغ طاغوت نجات بدهد، و حقوق از دست رفته آنها را بازگرداند.

ایشان، در این راستا بسیار صدمه دید، به خصوص در عصر حکومت طاغوتی هارون همواره در زندان های تاریک و سخت، تحت شکنجه و فشار بود، و سرانجام به دستور هارون، امام را در زندان مسموم نموده و به شهادت رساندند.

در آن هنگام که امام کاظم (ع) در زندان سندی بن شاهک (در بغداد) بود، هارون، کنیز خوش قامت و زیبا چهره ای را به عنوان خدمتگزار اما با اهداف سوء و ناپسند به زندان فرستاد.

امام کاظم (ع) آن کنیز را نپذیرفت، و به عامری (شخصی که واسطه رساندن کنیز شده بود) فرمود: به هارون بگو: «بل انتم بهدیتکم تفرحون» بلکه شما هستید که به هدایاتان شاد هستید من نیازی به آن هدیه ندارم.

عامری بازگشت و جریان را به هارون گزارش نمود. هارون خشمگین شد و به او گفت: به زندان برو و به موسی بن جعفر (ع) بگو: نه ما با رضایت تو، ترا زندانی کرده ایم و نه با رضایت تو، تو را دستگیر نموده ایم، قطعاً باید کنیز در زندان باشد.

به این ترتیب کنیز را در زندان باقی گذاشتند هارون جاسوسی را بر او گماشت، تا چگونگی کار کنیز را به او گزارش دهد. کنیز در زندان، آنچنان تحت تاثیر معنویت امام (ع) قرار گرفت که همواره به سجده می رفت و می گفت: قدوس، سبحانک سبحانک...ای خدای پاک و بی عیب، که از هر گونه عیب، منزه و پاک هستی!

جاسوس، ماجرا را به هارون گزارش داد، هارون گفت: به خدا سوگند موسی بن جعفر (ع) کنیز را با جادوی خود سحر، زده کرد، برو آن کنیز را نزد من بیاور.

کنیز در حالی که لزره بر اندام و بهت زده بود نزد هارون آمد، هارون احوال او را پرسید. کنیز گفت: امام (ع) را دیدم، شب و روز سرگرم نماز و عبادت و تسبیح بود، به او گفتم: ای آقای من، من برای خدمتگزاری تو به اینجا آمده ام، چه حاجت داری تا تو را یاری کنم. فرمود: اینها (هارون و اطرافیانش) درباره من چه فکر می کنند؟ ناگهان به سوئی متوجه شد، من نیز به آن سو نگریستم، باغی شاداب و پر درخت و باصفا با حوریان و غلمان دیدم، بی اختیار به سجده افتادم تا اینکه این غلام شما آمد و مرا به اینجا آورد. هارون گفت: ای زن خبیث، تو در سجده به خواب رفته ای و آن چیزها را دیده ای!

سپس دستور داد آن کنیز را تحت نظر قرار دادند تا وقایع زندان را به کسی نگوید، او همچنان تحت نظر مشغول عبادت بود تا از دنیا رفت.

زنده شدن گاو

خالی از لطف نخواهد بود که کرامتی دیگر از امام کاظم علیه السلام در اینجا ذکر شود. یک سال امام کاظم(ع) که در سرزمین منی بود با بعضی از یاران عبور می کرد، صدای گریه شنید، جویا شد دید زنی با چند کودک در کنارش هستند گریه شنید، جویا شد دید زنی با چند کودک در کنارش هستند گریه می کنند، علت را پرسید، زن گفت: «همه سرمایه ما یک گاو بود، که از شیرش برای خود و بچه هایم استفاده می کردیم، اینک این گاو مرده است» و با مرگ گاو، نمی توانیم هزینه زندگی فقیرانه خود را تأمین کنیم. امام کاظم(ع) به او فرمود: «ای کنیز خدا آیا می خواهی آن را برای تو زنده کنم»؟ آن زن در قلبش الهام شد که بگوید آری، لذا گفت: آری، امام کاظم(ع) کنار رفت و دو رکعت نماز خواند، سپس دستهایش را به سوی آسمان بلند نموده و اندکی دعا کرد، آنگاه برخاست و کنار آن گاو آمد، و با چیزی به قسمت آخر بدن آن زد، ناگاه گاو جنبید و برخاست، و مثل اول زنده شد. زن با دیدن این منظره شگفت زده شده و بی اختیار فریاد زد: «سوگند به خدای کعبه، این عیسی بن مریم(ع) است» در این وقت امام کاظم(ع) از هجوم جمعیت که از هر سو در رفت و آمد بودند استفاده نموده، به میان مردم رفت و ناپدید شد، نظیر این مطلب با اندکی تفاوت در مورد امام صادق(ع) نیز روایت شده است. (بصائر الدّرجات، ج 6، ص 76 ؛ بحار، ج 48، ص 16 و ج 47، ص 115).

نکته پایانی

معجزه پیامبران و امامان(ع) و کرامت اولیای خدا، برای صدق ادعای آنان و کذب مدّعیان دروغین، و برای اهداف مقدس معنوی است، و چنان نیست که هرچه دیگران از آنها بخواهند، آنها از خود بروز دهند، بلکه بر اساس موازین و شرایط و در راستای آگاهی بخشی و نور افشانی است.

مهم است که در بررسی سیره درخشان امامان معصوم(ع) به دست می آید که کرامت های بسیاری از آنها در عرصه های مختلف بروز نموده، که علمای ما از قدیم و ندیم کتاب های مستقلی در گردآوری آن کرامت ها تألیف کرده اند، مانند: علّامه مجلسی در بحارالانوار که 22 جلد آن (از جلد 32 تا 54) پیرامون سیره امامان (ع) است.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر