ماهان شبکه ایرانیان

راهکارهای عبور از بحران سی سالگی

سی سالگی هم برای خودش آفت‌ها دارد، نه آن قدر جوانی که امید زیادی به آینده داشته باشی و نه آن قدر پیر که ناامید شده باشی، برای رهایی از برزخ سی‌سالگی در اینجا پیشنهاداتی داریم.

راهکارهای عبور از بحران سی سالگی

به گزارش برترین‌ها: سی سالگی هم برای خودش آفت‌ها دارد، نه آن قدر جوانی که امید زیادی به آینده داشته باشی و نه آن قدر پیر که ناامید شده باشی، برای رهایی از برزخ سی‌سالگی در اینجا پیشنهاداتی داریم.

یکی از بهترین مقاله‌ها در رابطه با سی‌سالگی، از آقای مارک منسن است. مارک منسن کتاب " هنر ظریف بی خیالی " را نوشته که از کتاب‌های پرفروش است و در مورد رهایی از دغدغه‌های پوچ و بیخود این روزهاست.

او هم روز‌های آخر بیست سالگی‌اش به این فکر می‌افتد که باید در دهه‌ی بعدی چکار کند. برای پیدا کردن جواب یک فراخوان می‌دهد و از کسانی که دهه‌ی سی‌سالگی را گذراندند می‌خواهد که برایش بنویسند به خودِ سی ساله‌شان چه حرفایی میزنن؟

بیشتر از 600 نامه به‌دست منسن می‌رسد که به‌گفته‌ی خودش از بصیرتی که در بعضی از نامه‌ها بوده شگفت‌زده می‌شود. منسن آن‌ها را جمع‌آوری می‌کند و از دل همه‌ی نامه‌ها یک مقاله می‌نویسد که در این مطلب قصد داریم به مرور کلی این مقاله بپردازیم.

بیشتر بخوانید:

تکنیک‌های آرامش‌بخش

 با سی سالگی‌ام چکار کنم؟

ده مورد از مهم‌ترین و پرتکرارترین نکات گفته‌شده در نامه‌ها

1. پول! همین الان شروع کنید برای بازنشستگی پول جمع کنید.

این مورد در تک‌تک نامه‌ها نوشته شده بود. هرچقدر 20 سالگی را بی دغدغه گذراندید مهم نیست. امروز وقت آن رسیده که در مورد پس انداز و بیمه و بازنشستگی جدی فکر کنید.

اگر به صورت جزئی‌تر موارد مالی ذکرشده توی نامه‌ها رو طبقه بندی کنم:

  • 1. پرداخت بدهی‌ها را اولویت اول قرار بدهید.
  • 2. پولی برای موقعیت‌های اورژانسی کنار بگذارید. (در نامه‌ها بی‌شمار داستان وحشتناک از مشکلات مالی ناگهانی ناشی از بیماری، طلاق، ورشکستگی و ... نوشته شده بود.)
  • 3. به صورت منظم بخشی از درآمدتان را جایی سرمایه‌گذاری یا حداقل پس‌انداز کنید(البته این بند در ایران جواب نمی‌دهد، چون فردا را هم نمی‌شود پیش‌بینی کرد).
  • 4. هزینه‌های بی‌پشتوانه نکنید. مثلا وامی نگیرید که از عهده بازپرداختش برنمی‌آیید.
  • 5. فقط روی چیز‌هایی سرمایه گذاری کنید که آن را می‌فهمید. به دلال‌ها اعتماد نکنید(عجالتا در ایران فقط به دلال‌ها اعتماد کنید!).

 

بیشتر بخوانید:

راهکارهای دستیابی به موفقیت با شادکامی

 

2. همین امروز شروع کنید به سلامتی‌تان اهمیت بدید.

دومین موردی که در نامه‌ها بیشتر از همه ذکر شده‌بود این بود: از همین لحظه تلاش کنید سالم شوید و سالم بمانید!

  • 1. اگر مشکل سلامتی دارید که همینطور با آن سر می‌کردید، بهتراست به‌ فکر درمانش باشید.
  • 2. عادت‌های غذایی‌تان را بهبود ببخشید.
  • 3. خوب بخوابید.
  • 4. ورزش کنید.
  • 5. سعی کنید از استرس دور باشید(در ایران نمی‌شود و سعی کنید با استرس‌هایتان رفیق شوید).

3. با آدم‌هایی که با شما رفتار خوبی ندارند وقت نگذرانید!

مورد سوم بعد از پول و سلامتی خیلی جالب بود: مرزهایتان را محکم‌تر کنید و با آدم‌های بهتری وقت بگذرانید. آدم‌هایی را که با شما رفتار خوبی ندارند، به خاطر مسائل مالی، به خاطر مسائل احساسی، به‌خاطر ترس از تغییر تحملشان نکند. واقعا ارزشش را ندارد!

4. با آدم‌هایی که به‌ شما اهمیت می‌دهند خوب باش!

چهارمین موردی که در نامه‌ها تکرار شده‌بود این بود: علاوه بر این‌که مرز‌های محکم‌تری برای ورود آدم‌ها به زندگی‌تان می‌گذارید، باید برای نزدیک شدن به آدم‌هایی که به‌شما اهمیت می‌دهند وقت بگذارید.

5. قبول کن که نمی‌توانی همه‌چیز را هم‌زمان داشته باشی.

در 20 سالگی پر از رویا هستیم. فکر می‌کنیم می‌توانیم همه چیز را هم‌زمان در مشت داشته باشیم. اما الان وقت آن است که متوجه بشویم زندگی پر از معامله است. خیلی وقت‌ها برای این‌که چیزی به‌دست بیاوری باید از چیزی دیگر صرف‌نظر کنی. پس باید یاد بگیری تمرکز کنی. چندتا هدف که واقعاً برایت مهم‌اند انتخاب کن و با تمام وجود روی آن‌ها تمرکز کن.

بیشتر بخوانید:

15روش ساده برای رهایی از افسردگی

6. از ریسک نترس! هنوز هم می‌توانی تغییر کنی.

شهروندی 41ساله نوشته: وقتی 30ساله می‌شوی اطرافیان از تو توقع دارند که مسیر زندگی‌ات مشخص شده باشد و تو فکر می‌کنی برای ریسک کردن و تغییر مسیر زندگی‌ات خیلی دیر شده. برای همین در مسیری که می‌دانی درست نیست می‌مانی و روز‌ها را می‌گذرانی. اما خبر بد این که قرار است یک‌ روز صبح در 40سالگی، با بحران میان‌سالی بیدار شوی و خودت را وسط ماجرایی ببینی که در 10 سال گذشته می‌دانستی قرار نیست به نتیجه برسد؛ و حسرت کار‌هایی را بخوری که انجام ندادی.

با سی سالگی‌ام چکار کنم؟

7. باید به رشدکردن ادامه بدهی.

باید در 30سالگی برای توسعه‌ی فردی خودتان وقت باز کنید. می‌توانید ادامه تحصیل بدهید، کورس‌های مورد علاقه‌تان را بگذرانید، یک هنر یا زبان جدید یاد بگیرید. یا از همه مهمتر برای حل گره‌های روحی‌تان اقدام کنید و برای آرامش درونی‌تان تلاش کنید.

8. باور کن هیچ‌کس هنوز نمی‌داند که دقیقا قرار است چه بشود!

تا وقتی که زنده‌اید نمی‌توانید 5سال آینده‌تان را دقیق پیش‌بینی کنید. هرچقدر ذهنتان را درگیر کنید و برای آینده برنامه‌ریزی کنید، آخرش همانی که فکر می‌کنید نمی‌شود. پس دست از کنترل بردارید و سعی‌کنید آروم باشید و با زمان پیش بروید. خیلی از مشکلاتی که در ذهنتان است، فقط در ذهن شماست و هرگز اتفاق نمی‌افتد و بسیاری از مشکلاتی که امروز برایتان خیلی سنگین است، چند سال دیگر اصلاً اهمیتی ندارد.

بیشتر بخوانید:

افسردگی خندان چیست و چه نشانه هایی دارد؟

9. روی خانواده‌ات سرمایه‌گذاری کن. ارزشش را دارد.

افراد زیادی نوشته بودند که در این سن توانستند مشکلاتی که با خانواده‌شان داشتند پشت سر بگذارند و عشق و حمایت به خانواده‌شان بدهند. شاید در این سن تازه می‌بینیم که پدر و مادر ماهم پیر می‌شوند و به خودمان می‌آییم که قدر لحظاتی که میتوانیم با آن‌ها بگذرانیم را بدانیم. هم‌چنین درمورد خواهر‌ها و برادرها، در این سن می‌توانیم از مشکلات قدیمی و لجبازی‌هایی که با آن‌ها داشتیم عبور کنیم و یک رابطهی صمیمانه را بازسازی کنیم.

در مورد تشکیل خانواده خودمان هم دهه‌ی سی‌سالگی دهه‌ی مهمی است. در این دهه خیلی‌ها تشکیل خانواده می‌دهند یا بچه دار می‌شوند. خیلی از نامه‌ها به این موضوع پرداخته بودند که از بچه دار شدن در آن سن خیلی راضی هستند. اما نامه‌هایی هم بود که آن سوی سکه را نشان می‌داد. افراد زیادی بودند که ترجیح می‌دادند هیچ وقت بچه دار نمی‌شدند. خلاصه این‌که موضوع مهمی است و اگر در موقعیتش قرار داشتید باید خیلی خوب درموردش فکر کنید.

10. با خودت مهربان باش. به خودت احترام بگذار.

شهروندی 60ساله نوشته بود: کمی بیشتر به‌ فکر خودت باش و هر روز برای خودت کاری انجام بده. هر ماه یک کار متفاوت و هر سال یه کار خارق‌العاده "فقط برای خودت" بکن.

با سی سالگی‌ام چکار کنم؟

این مقاله را با صحبت خردمندانه‌ی شهروندی 58ساله تمام می‌کنیم:

وقتی چهل‌ساله شدم پدرم گفت: "من از چهل سالگی‌ام لذت بردم. چون در بیست‌سالگی فکر می‌کنی می‌دانی اصل قضیه چیست، در سی‌سالگی می‌فهمی که شاید واقعاً نمی‌دانی! و در چهل‌سالگی یاد می‌گیری که ریلکس کنی و همه چیز را همین‌طور که هست قبول کنی. " الان من 58ساله ام و حق با پدرم بود.

امیدوارم خواندن این مقاله برایتان مفید واقع شده‌باشد و خوشحال می‌شویم اگر نظراتتان را با ما به اشتراک بگذارید.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان