عامل قتل جوان بسیجی در تهرانپارس پسر نوجوانی است که در یک مرکز تهیه غذا به عنوان پیک کار میکند و به گفته خودش به هواداری از صاحبکارش وارد درگیری شد. شامگاه یکشنبه 27 مهر، به دنبال گزارش درگیری منجر به قتلی در محدوده خیابان استخر تهرانپارس، بلافاصله تیم جنایی راهی محل شده و تحقیقات آغاز شد.
بررسیها نشان میداد که جوانی بسیجی به نام محمد محمدی برای میانجیگری در یک درگیری خیابانی وارد ماجرا شده، اما با ضربه چاقو به قتل رسیده است.
شاهدان ماجرا گفتند راننده یک خودروی پژو 405 به علت برخورد آینه بغل خودرواش به دست یک زن جوان با او درگیر شده و با دخالت یک نانوا کار به دعوا کشیده است. راننده پژو نیز از دوستانش خواسته به محل درگیری بیایند و بدین ترتیب درگیری شدیدتر و منجر به قتل شد.
پس از فرار متهمان تحقیقات آغاز شد و بعد از شناسایی هویت متهمان فراری کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت وارد عمل شدند. در حالی که بررسیها برای دستگیری متهمان فراری ادامه داشت، راننده پژو، برادرش و مرد دیگری که او نیز در این درگیری حضور داشت به پلیس رفته و خود را معرفی کردند. اما بررسیها نشان میداد که عامل اصلی این جنایت که پسر نوجوانی است از محل گریخته است.
کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت 24 ساعت محل تردد پسر نوجوان را تحت کنترل نامحسوس قرار داده و ساعت 5 بعد از ظهر دوشنبه 28 مهر، زمانی که او قصد ورود به محل کارش را داشت، دستگیرش کردند. متهم نوجوان در همان تحقیقات اولیه به جنایت ناخواسته اعتراف کرد. به دستور بازپرس جنایی تحقیقات درخصوص اظهارات متهمان این پرونده ادامه دارد.
گفتگو با قاتل
روز حادثه چه اتفاقی افتاد؟
من به عنوان پیک موتوری یک مطبخ مشغول به کار هستم. به غیر از من یک آشپز و دو برادر که مالک مطبخ هستند هم در آنجا کار میکنند. بهرام، یکی از برادرها با خودروی پژو 405 خود غذا به در خانهها میبرد و آن روز هم او مثل من سفارش غذا داشت.
خودش گفت در حال رفتن به خانه مشتری و رساندن غذا بوده که آئینه خودرواش به دست زن جوانی برخورد میکند. ظاهرا زن جوان سرگرم صحبت با تلفن همراهش بوده و با این اتفاق عصبانی شده و شروع به اعتراض کرده است.
بعد هم ابتدا یک نانوا و سایر کسبه و اهالی محل به طرفداری از زن جوان میآیند. حتی در این میان خسارتی هم به خودروی پژو بهرام میزنند. تلفنی موضوع را به من و آشپزمان و برادرش خبر میدهد. با تماس او ما که در همان حوالی بودیم خودمان را به محل رساندیم و دعوا بار دیگر شروع شد.
چه شد که دست به چاقو شدید؟
از روی نادانی چاقو را از جیبم بیرون آوردم. مقتول قصد پادرمیانی داشت وقتی دید موفق نمیشود به دعوا خاتمه دهد، گاز اشکآورش را بیرون آورد و به صورت من و دوستانم زد. من قصدم کشتن او نبود فقط در هوا چاقو پرتاب میکردم که چاقو به او برخورد کرد.
با افتادن مقتول روی زمین همه فرار کردیم. البته تصور میکردیم که او زنده باشد. من غذا را به آدرسی که داده بودند رساندم و بعد از آن به خانه رفتم.
چطور دستگیر شدی؟
فردای آن روز به مطبخ رفتم تا سر و گوشی آب بدهم که مأموران اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت در کمینم بودند و مرا دستگیر کردند.
چند سال داری؟ 17 سال و 8 ماه. من از 10 سالگی کار کردم و هزینه زندگی مادر و خواهر و برادرهایم را دادهام.
پشیمانی؟ای کاش هرگز چاقو به دست نگرفته بودم. آن روز اولین بار بود که چاقو با خودم داشتم. عذاب وجدان لحظهای مرا رها نکرده است. چطور میتوانم باور کنم که دست به جنایت زدهام.
منبع:روزنامه ایران