همدستی زن جوان و خواستگار سابقش برای قتل شوهر باوجود صحنهسازی و منحرف کردن مسیر تحقیقات سرانجام از سوی پلیس فاش شد. صبح 27 مهر، فریادهای زن جوانی از طبقه سوم خانهاش در خیابان شهید مدنی، اهالی ساختمان را به آنجا کشاند.
آنها با حضور در خانه با بدن نیمه جان شوهر وی در حالی مواجه شدند که با ضربه چاقو بشدت مجروح شده بود. موضوع این حادثه بلافاصله به اورژانس و پلیس گزارش شد و مرد جوان به نام یاشار به بیمارستان منتقل شد. اما ساعاتی بعد، شدت جراحات وارده مرگ یاشار را رقم شد.
قاتل نامرئی
وقتی بازپرس جنایی و تیم بررسی صحنه جرم به محل قتل رفتند در تحقیقات اولیه، منیژه همسر یاشار به مأموران گفت: صبح همسرم خواب بود که برای خرید خانه را ترک کردم. بعد از اینکه برگشتم با یاشار درحالی که چاقو خورده بود مواجه شدم.
هر چه از او پرسیدم چه کسی این بلا را سرت آورده او فقط ناسزا میگفت. نمیدانم چه کسی او را به قتل رسانده و زمانی که من از خانه خارج شده و به خانه برگشتم کسی را ندیدم. من و یاشار زندگی خوبی داشتیم و نمیدانم چه کسی شوهرم را به قتل رسانده است.
در حالی که زن جوان چنین ادعایی داشت، مأموران در تحقیقات میدانی دریافتند که منیژه و شوهرش باهم اختلاف داشتهاند. اختلاف زوج جوان و ادعای او برای بیاطلاعی از عامل جنایت شک مأموران را به همسر مقتول برانگیخت. در تحقیقات از همسایهها نیز آنها ادعا کردند که بارها صدای درگیری و جر و بحث زوج جوان را شنیدهاند.
دومین ادعا
مدارک و دلایل حکایت از آن داشت که زن جوان در این جنایت دست دارد و به دستور بازپرس جنایی منیژه بازداشت شد. زن جوان که دچار تناقض گویی شده بود این بار ادعای دیگری مطرح کرد: من واقعیت را به شما نگفتهام، زمانی که این اتفاق افتاد من داخل اتاق بودم و یاشار در سالن پذیرایی خوابیده بود که ناگهان صدای فریاد او را شنیدم.
خودم را به پذیرایی رساندم که او را خونین دیدم. از او پرسیدم کار چه کسی بود، گفت فرهاد او را با چاقو زده است. زن جوان ادامه داد: فرهاد، خواستگار سابق من بود، اما خانوادهام با ازدواج ما مخالفت کردند من همسر یاشار شدم.
چند وقت قبل فرهاد با من تماس گرفت و من هم با او درددل کردم، تصور میکنم درد دل هایم باعث شده که کینه همسرم را به دل بگیرد و روز حادثه بدون اینکه به من بگوید وارد خانه ما شده و او را به قتل برساند.
دستگیری در شهرستان
با اطلاعاتی که زن جوان در اختیار تیم تحقیق قرار داد، دستور بازداشت فرهاد صادر شد. بررسیها نشان میداد که فرهاد از تهران خارج شده و کسی از او خبری ندارد. بدین ترتیب پاتوقها و محلهایی که احتمال میرفت فرهاد در آن تردد داشته باشد زیر نظر گرفته شد.
در ادامه بررسیها، مخفیگاه فرهاد در یکی از شهرستانهای شمال شرقی کشور شناسایی شد وکارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت با هماهنگی قضایی راهی شهر مورد نظر شده و صبح دوشنبه 12 آبان، مرد جوان را دستگیر کردند. متهم جوان پس از دستگیری به قتل اعتراف کرد، او برای تحقیقات به دستور بازپرس جنایی به پایتخت منتقل شد.
گفتگو با همسر مقتول
چرا نقشه قتل شوهرت را کشیدی؟
نمیخواستم او کشته شود، فقط میخواستم کمی تنبیه شود او به من خیانت میکرد و هربار که مچش را میگرفتم قول میداد دیگر این کار را نکند، اما فایده نداشت او پارکت کار بود و درآمدش بد نبود، من مشکل مالی را میتوانستم تحمل کنم، اما خیانت را نمیشد تحمل کرد.
پس خودت چرا خیانت کردی؟
من قصدم خیانت نبود. فرهاد خواستگار سابقم بود و بعد از ازدواج هم از او خبری نداشتم. نمیدانم شماره تلفنم را از کجا آورده بود که با من تماس گرفت. من هم که از شوهرم ناراحت بودم با او درددل کردم. وقتی برای فرهاد مشکلاتم را گفتم، پیشنهاد داد که از یاشار جدا شوم، اما یاشار مرا طلاق نمیداد.
بعد تصمیم به قتل گرفت و گفت بعد از کشتن یاشار باهم ازدواج میکنیم. اما من دلم نمیخواست با او ازدواج کنم و دلم هم نمیخواست که همسرم را به قتل برساند.
روز حادثه چه اتفاقی افتاد؟
از قبل با فرهاد هماهنگ کرده بودم. زمانی که یاشار خواب بود در را برایش باز کردم و او به پشت بام رفت و آنجا مخفی شد. چند دقیقهای که گذشت، وقتی مطمئن شدم کسی در راه پلهها نیست و یاشار هم هنوز خواب است، در پشت بام را باز کردم و به فرهاد گفتم وارد خانه شود.
او هم بعد از ورود با چاقو به یاشار که خواب بود حمله کرد. بعد از فرار فرهاد، شروع به داد و فریاد کردم.
چرا از اول این موضوع را نگفتی؟
فکر نمیکردم راز این جنایت برملا شود و به من شک کنند.
فرهاد شغلش چه بود؟
کفاش است.
منبع: روزنامه ایران