کنکاشی نظری در الگوهای رفتاری اقشار بسیجی

حفظ صلح و پیشبرد جنگ، نیازمند سازماندهی و بسیج منابع و نیروهای انسانی است که در پی آن سازمان اجتماعی نیروهای مسلّح و دیوانسالاری نظامی شکل می گیرد. تشکیل بسیج که بخشی ازسازمان دفاعی است، بااهداف و نیازهای جامعه از قبیل نظم، امنیت، استقلال و حفظ ارزشهای مذهبی ارتباط دارد.

کنکاشی نظری در الگوهای رفتاری اقشار بسیجی

مقدمه

حفظ صلح و پیشبرد جنگ، نیازمند سازماندهی و بسیج منابع و نیروهای انسانی است که در پی آن سازمان اجتماعی نیروهای مسلّح و دیوانسالاری نظامی شکل می گیرد. تشکیل بسیج که بخشی ازسازمان دفاعی است، بااهداف و نیازهای جامعه از قبیل نظم، امنیت، استقلال و حفظ ارزشهای مذهبی ارتباط دارد.

تعاریف زیادی بر اساس هر یک از کارکردهای بسیج از آن به عمل آمده است. از درون دیدگاههای بنیانگذاران و مسئولان بسیج در ایران تعریف روشنی ازآن نمی توان به دست آورد.

کتب و منابع حقوقی و رسمی، بسیج را بیشتر به عنوان یک سازمان و نهاد اجتماعی با اهداف و وظایف مشخص تعریف کرده اند؛ سازمانی که به بخشی از نهاد اجتماعی نیروهای مسلّح وابسته است.

برخی از اندیشمندان جامعه شناسی و علوم سیاسی، در تعریفی موسّع از مفهوم بسیج، آن را حرکتی کلّی وتلاشی عمومی و معادل یک جنبش با هدف ایجاد تغییرات اجتماعی یا جلوگیری از تغییرات در نظر گرفته اند و بسیاری دیگر آن را مجموعه ای سازمان یافته و بخشی از نهاد ارتش می دانند.

اگر بسیج در ایران را معادل جنبش اجتماعی تعریف کنیم، ابهامات زیادی به وجود خواهد آمد؛ از جمله اینکه روشن نیست این جنبش انقلابی است یا اصلاحی؟ اعضای جنبش از چه درجه ای از سازمان یافتگی برخوردارند؟ در هیچ جنبشی همانند بسیج، اعضای آن کارت عضویت نمی گیرند و یک سازمان رسمی دولتی در یک کشور عهده دار جذب، آموزش، سازماندهی و به کارگیری سازمان یافتۀ آنان نیست. برداشت «بسیج سیاسی » از این مفهوم نیز که اغلب تعارض انقلابیون در برابر یک حکومت و نظام سیاسی را تداعی می کند ودر پی انقلاب، شورش و دگرگونی های اجتماعی رخ می دهد، پدیده ای متفاوت از مقولۀ بسیج در ایران است.

از نگاه رهبران جامعه، بسیج در ایران بسترهای متناسب با شرایط زمانی و مکانی را برای خدمت رسانی داوطلبانه و سودمند توسط انسانهای با انگیزه، کم هزینه و کم توقّع فراهم می آورد که این تعریف بسیج با بسیاری از تعابیر بالا تفاوت دارد.

اجمالاً مفهوم بسیج همانند مفهوم انقلاب و جنگ است که هر چند برای پدیده های گسترده و متنوّعی به کار می روند، امّا ازدیدگاه سیاسی و جامعه شناختی، معنای محدودتری دارند.

در این مقاله، بسیج بر اساس نظریۀ نظام اجتماعی تالکوت پارسونز از اجزای خرده نظام سیاسی تلقّی می شود. خرده نظام سیاسی، مسئول دسترسی جامعه به اهداف است و بسیج در ایران گسترده تراز سازمانهای نظامی وشبه نظامی مرسوم، به نمایندگی از خرده نظام سیاسی در همۀ بخشهای جامعه وظایفی را برای هماهنگ کردن کل نظام در رسیدن به اهداف عهده دار است. این موقعیت بسیج آن را به عنوان نمونه ای از کل جامعۀ ایرانی مجسّم می کند که هنگام مطالعۀ الگوهای رفتاری اعضای آن، ناگزیر از الگوهای رفتاری ایرانیان باید بحث کرد.

بیان مسئله

شرایط و موقعیتهای سیّال، زندگی اجتماعی را در ابعاد گوناگون تغییر داده والگوهای کنشی متفاوتی را تجویز می کنند. جوامع به سوی وابستگی فزاینده به یکدیگر پیش می روند. تصوّر و تعبیر جدیدی از زمان، فاصله و مکان به وجود آمده است. ممکن است با جهانی شدن فرهنگ، تمرکززدایی در عرصۀ ارزشها، باورها و سایر الگوهای هر جامعه ایجاد شود که در این صورت نمی توان برای همۀ مکانها و زمانها و همۀ مردم یک کشور، نسخه ای قابل کاربرد و نسبتاً پایدار نوشت. این تحوّل، متنوّع شدن الگوها و در واقع؛ فقدان الگو را به همراه خواهد داشت. روند تحوّلات، بسیاری از الگوهای گذشته را ناکارامد و مضمحل یا حداقل تضعیف می کند.

الگوهای سی سال پیش برای مردم سی سال آینده مفید و منطقی نخواهد بود، بلکه دگرگونی ها، جامعۀ آینده را متفاوت از جامعۀ گذشته می کند. بنابراین، الگوهای آنان نیز متفاوت خواهد بود.

روند تحوّلات نیز به گونه ای است که جامعۀ آینده چندان قابل پیش بینی نیست وفقط ویژگی های کلّی از آن قابل برداشت است. بنابراین، برای الگوهای آینده، ویژگی های کلّی می توان ترسیم کرد. مادربزرگها و پدربزرگهای ما تصوّرنمی کردند ما به عنوان فرزندان آنها امروز از اینترنت، ماهواره، تلفن همراه و وسایل سریع السیر سفر برخوردار باشیم. ما نیز نمی توانیم تشخیص دهیم که در آینده، فرزندان ما در زمین زندگی خواهند کرد یا خارج از آن یا در درون سفینه های فضایی. در عین حال می توان از برخی الگوهای کلّی ثابت بحث کرد؛ مانند پرورش قدرت تفکّر، پرورش ذهنی نقّادانه، پرورش جسمی سالم و دوری از پوچ گرایی و اتکال به خداوند در نظام آفرینش.

الگوها نه تنها تغییر پذیرند، بلکه اگر ثابت باقی بمانند به مانعی برای زندگی تبدیل می شوند. در کشورهای در حال توسعه چنانچه در بعد فرهنگی برای الگوهای گذشته فکری نشود و متناسب با تحوّلات فرهنگی الگوسازی مناسب صورت نگیرد، جامعه در برابر فرهنگ جهانی غالب آسیب پذیر می شود و هویت و موجودیت فرهنگی خود را از دست می دهد. جامعۀ مذهبی نیز از این امر مستثنا نیست و در صورتی ادامه حیات می دهد که الگوهای آن بر اساس شرایط زمان و مکان پویا باشد. اگر الگوها پویا نباشد، فرهنگ راه توسعۀ جامعه را مسدود می کند و حوادثی شبیه آنچه در دورۀ قرون وسطی در غرب اتفاق افتاد تکرار می شود.

جزمیت (ثبات اندیشه و بت انگاری در شناخت)، فقدان انگیزۀ موفقیت طلبی در مردم (اهمیت ندادن به زمان و وقت، انصراف از کار و فعالیت)، اسطوره گرایی (عدم توجه به شناخت علمی)، توجه به اصل و نسب (توجه به فضل اجداد و گذشتۀ خود و بی توجهی به آینده و شایستگی های فردی)، احساساتی بودن (کمتر به شعور عمل کردن)، ذهن گرایی و شایعه سازی، خشونت (در تربیت فرزندان و در حل مشکلات)، محافظه کاری، سوء ظن در برابر ابتکار و غیرعلمی و خرافی بودن از ویژگی هایی هستند که در اثر ثبات الگوها به وجود می آیند.

در روند تحوّلات فرهنگی در ایران، الگوهای اعضای بسیج نیز دچار دگرگونی می شوند و ممکن است نیروی مقاومت بسیج از شاخصهای الگوهای رفتاری بسیجیان در حوزۀ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی اطلاعات کاملی نداشته باشد. تنوّع خصوصیات فردی و اجتماعی اعضای بسیج، پیچیدگی را افزایش می دهد و لزوم مطالعه الگوهای رفتاری بسیجیان را از ابعاد مختلف مورد تأکید قرار می دهد. مسئله اساسی این است که ضعف الگوهای رفتاری، ضعف انسجام و وحدت را در پی دارد. بنابراین، جستجوی راههای رسیدن به اهداف مشترک و عمل هماهنگ در بسیج ضروری است. دراین تحقیق تلاش شده است به پرسشهای ذیل پاسخ داده شود:

- مفهوم الگوی رفتاری چیست و به چه طبقاتی تقسیم می شود؟

- نظریه های تبیین کنندۀ الگوهای رفتاری چیست؟

- شاخصها و ویژگی های الگوهای مطلوب بسیجیان چیست؟...

گسترۀ مفهومی

1- انواع الگو در علوم اجتماعی

اصطلاحات لاتین model و Pattern هر دو در فارسی معادل الگو ترجمه شده اند. در علوم اجتماعی انواع مختلفی از الگو به شرح ذیل وجود دارد.

الف) الگو در حوزۀ نظری و روش شناختی علمی

1- الگوهای مادی؛ شامل مکانیکی یا فیزیکی و ارگانیکی یا عضوی است. این الگوها نظامی پیچیده را به صورت ساده تر نشان داده و تجسّم می کنند؛ مانند تشبیه طبقات سنی جمعیت به یک جسم و سلسله مراتب جامعه به هرم، عدالت به ترازو و پیچیدگی و هماهنگی جامعه به ساعت، که همگی مکانیکی هستند. همچنین تشبیه جامعه به بدن انسان و ادوار تاریخی جامعه به دوران مختلف زندگی جسمانی یک فرد که الگوهای ارگانیکی هستند. الگوهای جامعه شناختی (sociological patterns) در این طبقه قرار دارند که مجموعه های اجتماعی پیچیده را توسط مجموعه های ساده جایگزین کرده اند یا متغیّرهایی را که موجبات مقایسۀ بین مجموعه ها را فراهم می سازند، ایجاد می کنند.

2- الگوهای صوری یا منطقی؛ که مبتنی بر بازسازی واقعیت در ذهن و نوعی تجرید است و به کار تشبیه نمی آید و قابل مقایسه نیست.

3- الگوهای ریاضی  منطقی؛ که نوعی الگوی صوری و کامل ترین شکل آن است؛ مثل مدلهای اقتصادی که شامل مدلهای تبیینی و آینده نگر در حوزۀ علم اقتصاد است. (توسلی، 1370، ص 148)

ب) الگوی اجتماعی

همچنان که افراد به کنش متقابل می پردازند، الگوهای اجتماعی در میان آنها به وجود می آید و بر کنشهای آنان تأثیر قابل ملاحظه ای می گذارد. این الگوها «دسته ای از افراد» را از دیگر افراد جامعه متمایز می کنند، کنش متقابل اجتماعی را منظّم می کنند و کنشها را پیش بینی پذیر می سازند. فرهنگ، ساختار اجتماعی (تقسیم کار) و نهادهای اجتماعی به عنوان الگوهای مهم یاد شده اند (شارون، 1380، ص 82). به نظر شارون، «فرهنگ» الگویی است که از الگوهای کوچک تر تشکیل شده است؛ مثل قواعد، باورها و ارزشها. برای اینکه همکاری وجود داشته باشد، باید قواعد وجود داشته باشد و افراد مایل باشند کنشها یشان را طبق این قواعد هدایت کنند. جوامع به وسیله آداب و رسوم، قوانین، اخلاق، شیوه های عمل رایج و همچنین انتظارات غیررسمی اداره می شوند. اینها شاخصهایی از الگوی اجتماعی هستند. توافق بر سر ارزشها نیز کنش متقابل مبتنی بر همکاری را افزایش می دهد. مادی گرایی، فردگرایی، تأکید بر زندگی خانوادگی و آخرت گرایی هم کنشهای افراد را شکل می دهند. باورها نیز باعث برقراری نظم و همکاری آسان تر میان افراد می شوند؛ از قبیل این باور که کار سخت به موفقیت مادی می انجامد یا اینکه تحصیلات دانشگاهی به یافتن شغل خوب منجر می شود. (همان، ص86) مجموعه ادراکات حاصل از حس، عقل و دل که در یک جامعه به توافق رسیده باشد، فرهنگ را به وجود می آورند. سه مجموعۀ «فن آوری و مهارتها»، «علم و معرفت» و «نظام ارزشها و اخلاق جمعی»، ابعاد مختلف فرهنگ جامعه را تشکیل می دهند و گسسته از یکدیگر نیستند. نسبت میان فن آوری و مهارتها، علم و معرفت و نظام ارزشها و اخلاق جمعی به گونه ای است که اگر سه کُرۀ تو در تو را در نظر آوریم، نظام ارزشها و اخلاق جمعی، کرۀ مرکزی؛ علم و معرفت، کره میانی و فن آوری و مهارتها، کرۀ بیرونی را تشکیل می دهند. (زاهد زاهدانی، 1386)

از نظر شارون، «ساختار اجتماعی» الگوی مهم دیگری است که جامعه را به وجود می آورد. همچنان که مردم در طول زمان به کنش متقابل می پردازند، آنها روابطی برقرار می کرده، موقعیت و مرتبه خود را در رابطه با یکدیگر تعیین می کنند و نقشها را درکنش متقابل فرا می گیرند و ایفای نقش می کنند. ساختار، به نظم و قاعدۀ موجود در روابط میان کنشگران در کنش متقابل اشاره دارد؛ کنش افرادی که متناسب با موقعیت یکدیگر، در کنش متقابل رفتار می کنند (شارون، 1380، ص 86). ساختار اجتماعی مجموعه ای از موقعیتها، نقشها وپایگاههاست که در کنش متقابل پدید می آید (همان، ص 87). ساختار اجتماعی که صورتی ازتقسیم کار است، مردم را در جامعه پخش و جایگاه آنها را تعیین می کند، به هر یک می آموزد که چگونه با دیگران رفتار کنند، وابستگی متقابل به وجود می آورد و همکاری را تسهیل می کند.

«نهادهای اجتماعی» برای حل مسائل جامعه به وجود می آیند. مردم از طریق این نهادها، اجتماعی می شوند؛ جامعه یکپارچه می شود؛ افراد پاداش دریافت می کنند و مجازات می شوند؛ کالاها تولید و توزیع می شوند و هدفها به وجود می آیند و برای دستیابی به آنها کوشش می شود. جوئل شارون ودیگران تعریف دقیقی از الگو ارائه نکرده، بلکه این مفهوم را در سطح اسمی توصیف کرده اند. محقّقان بیشتر به کارکردهای الگو اشاره دارند تا تعریف آن. تعاریف مختلف نشان می دهد که بحث از الگوهای یک لایۀ اجتماعی با بحث از خرده فرهنگ آن لایه، ارتباط تنگاتنگی دارد. بنابراین، در معنای وسیع به آن بخش از فرهنگ، ساختار و نهادهای اجتماعی که در یک جامعه ذهنیت مشترک ایجاد کرده و رفتار افراد را شکل می دهند و راهنمای عمل در کنش اجتماعی هستند، الگو گفته می شود. در واقع؛ طرحهای مختلف برای کنش یا شقوق مختلف کنش، الگوها را تشکیل می دهند. الگوها بر اساس نوع جامعه، طبقۀ اجتماعی، دین و مذهب، گروههای سنی و جنسیتی، مقاطع تاریخی و عرصه های زندگی اجتماعی و همچنین کیفیت آنها، به انواع مختلف طبقه بندی می شوند.

در تقسیم بندی دیگری، الگوهای اعضای بسیج را می توان به انواع فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، دفاعی و امنیتی طبقه بندی کرد. این طبقه بندی نسبی است و در هر حوزه به برخی از شاخصهای اندازه گیری اشاره دارد؛ اما تلاش شده است تا نمونه ای از الگوهای رفتاری یک فرد بسیجی را در برگیرد.

2- الگو در رویکرد اسلامی

«الگو» در ادبیات اسلامی، سبک و سیره تلقّی می شود و از کسانی به عنوان «اسوه» یاد شده است که مردم در ایمان و عمل از آنان سرمشق می گیرند. حادثه هایی که در قرآن کریم ذکر شده اند، برای معرفی الگو به مردم است. در میان حوادث تاریخ مذهب شیعه، «عاشورا و شهدای کربلا» از ویژگی خاصی برخوردار است. «اهل بیت پیامبر(ص)» نیز برای مسلمانان سرمشق قرار می گیرند. امام حسین (ع) حرکتش را در مبارزه با طاغوت عصر خود برای مردم سرمشق می داند و می فرماید: «فلکم فی اسوه» (موسوعه کلمات الامام حسین، 1362، ص 361). امام حسین (ع) اشاره می کند که وی در خروج از مدینه، از خروج خائفانۀ حضرت موسی(ع) از شهرش و گریز از سلطۀ طاغوتی فرعون و ظلم او الگو گرفته است. امام حسین(ع) قبل از حرکت از مدینه نیز اشاره می فرماید که به سیرۀ جد و پدرش عمل می کند (مجلسی، بی تا، ج 44، ص 329). شهیدان نهضت امام حسین(ع)، شهدای بدر را در اقدام خود الگو گرفته اند (طوسی، 1376، ج 6، ص 76). در تاریخ اسلام نیز بسیاری از قیامهای ضد ستم و نهضتهای آزادی بخش با الهام از حرکت عاشورا شکل گرفت. مهاتما گاندی در مبارزات استقلال طلبانۀ هند، سبک عمل امام حسین را الگو قرارداد. محمد علی جناح رهبر پاکستان نیز تعبیری مشابه تعبیر گاندی دارد (محدّثی، 1374، ص 279). یکی از نهضتهایی که از عاشورا الگو گرفت، انقلاب اسلامی و به دنبال آن شیوۀ رزمندگان ایران در جنگ با عراق بود که اعضای بسیج مثال بارزی از این رزمندگان هستند.

مبانی تشکیل بسیج

بسیج در ایران را با رویکرد اسلامی و مذهبی بهتر می توان معرفی کرد. خداوند متعال در آیۀ 62 سوره انفال خطاب به پیامبر اکرم (ص) می فرماید: «هوالذی ایدک بنصره و بالمؤمنین»؛ یعنی پروردگارت کسی است که تو را به واسطۀ نصر خویش و به وسیلۀ اهل ایمان یاری می کند. قرآن کریم بسیاری از صفات و ویژگی های اهل ایمان و یقین را بر می شمرد. سراسر نهج البلاغه مملو از صفات و ویژگی های مفید و مثبت مسلمانان است. بر اساس خطبه های امام علی(ع)، انگیزۀ دفاعی کسی کامل است که همۀ اسباب و لوازم امر به معروف و نهی از منکر را دارا باشد؛ کسی که با دست و زبان و دل به خداوند ایمان داشته باشد. از نگاه امیر مؤمنان(ع) چنین انسانی تمامی خصال خیر را دارد و اگر فاقد هر یک از آنها باشد، به همان میزان هویت او ناقص و انگیزۀ دفاعی او در آن جنبه ضعیف می شود (لاریجانی، 1378، ص 187 -186). امیرمؤمنان علی (ع) دربارۀ جایگاه والای نیروهای مسلّح در نظام اسلامی می فرماید: نیروهای مسلّح به فرمان خداوند دژهای استوار ملّت، آرایۀ زمامداران، شکوه دین و راههای تحقّق امنیت اند، قوام و ایستادگی ملّت، تنها به وسیله آنان ممکن است(نهج البلاغه، ص533). برای انسانهای متعالی و افراد مؤمن از نهج البلاغه صفاتی به شرح ذیل استخراج می شود که اعضای بسیج را می توان مصداق آنها قرار داد.

الف) قناعت: اگر انسان انقلابی و متعهد، پول و ثروت را مایۀ خوشبختی و سعادت دانست، از زاویۀ دیگری به مسائل و جهان و جامعه نگاه می کند و تمامی محاسبات و نگرشهای ارزشی او تغییر می کند. به همین منظور، مولای متقّیان علی(ع) قناعت را هم وسیله ای برای حفظ شأن و روحیات نیروهای انقلابی می داند و هم اینکه موجب می شود کارهای دنیایی در نگاه او تبدیل به ابزاری شود که آن را در جهت ارتقای معنویت و تثبیت ارزشها در جامعه به کار گیرد. لذا، هرچه در زمینۀ اقتصادی رشد کند، انفاق در راه خدا را افزون می کند. امام علی (ع) می فرماید: حداقل آنچه که می توان با آن در دنیا زندگی کرد بس است (نهج البلاغه، حکمت 395). بنابراین، بی نیازی بزرگ ترین سرمایه است. بسیجیان بر اساس این دیدگاه، خود را با ثروتمندان مقایسه نمی کنند.

پ) عدالت اجتماعی: از نگاه امام علی (ع)؛ عدل، چیزها را به جای خود می نهد و بخشش، آنها را از جای خود بیرون می نماید؛ عدل، نگاهدارندۀ همگان است و جود، فقط به کسی بهره می دهد که به او بخشش شده؛ پس عدل شریف تر و برتر است. از دید مولای متّقیان؛ کسانی که به طمع مقام، مال و منفعت دنیایی به صحنه می آیند، هیچ گاه به عنوان سرمایۀ حرکت و تحوّل شمرده نمی شوند؛ زیرا آنان زمانی که منافع خود را در خطر می بینند، میدان را خالی کرده، دست از حمایت آن حرکت و تحوّل می کشند.

ج) شجاعت: شجاعت شاخص و نمود خارجی فرهنگ است. فرد شجاع دارای هویت دفاعی است و در راه حفظ ارزشها جرئت برخورد با عوامل دشمن را دارد. مولای متّقیان علی (ع)، قوام و یکپارچگی جامعه را داشتن انگیزۀ دفاع و روح شجاعت و مردانگی دانسته و تفرقه، ضعف و از هم پاشیدگی بنیان جامعه را مولود نظری می داند که با روی آوردن به رفاه و راحتی، از جنگ می گریزد؛ زیرا روحیۀ رفاه طلبی با دفاع قابل جمع نیست. (لاریجانی، 1378)

کارکردهای بسیج

بسیج در عرصه های مختلف جامعه دارای نقش است: اجرای طرحهای عمرانی و شرکت در برنامۀ سازندگی کشور پس از جنگ، یکی از حوزه های فعالیت بسیج است.

امر به معروف و نهی از منکر؛ همان طورکه یک فرد موظف است خود را اصلاح کند، در اسلام وظیفه دارد دیگران را هم اصلاح کند؛ زیرا در این صورت، جامعه اصلاح می شود. مقابله با تهاجم فرهنگی نیز در این مقوله قرار دارد.

نقش بسیج در جنگ؛ طبق امّار رسمی، 75% از نیروهای رزمنده در جنگ تحمیلی را نیروهای بسیجی تشکیل می دادند. ترساندن دشمنان و تقویت بنیۀ دفاعی کشور از کارکردهای بسیج است.

حفظ دستاوردهای انقلاب و جنگ؛ حفظ ارزشهای انقلاب، دفاع مقدّس و تلاش برای انتقال این ارزشها به نسلهای بعد، از کارکردهای دیگر بسیج است. راههای زیادی برای حفظ ارزشها در جامعه پس از جنگ و انقلاب وجود دارد؛ از جمله: برنامه ریزی، مشارکت همگانی، تبدیل ارزشها به داستان، فیلم، شعر و. . . مشارکت بسیج نیز یکی از راههای حفظ ارزشها و شاید مطمئن ترین راه باشد.

حفظ روحیۀ انقلابی و استقلال طلبی؛ با مشارکت بسیج که انسانهای آن انقلابی و مستقل هستند، این روحیۀ در جامعه ایجاد می شود. بالا بردن روحیۀ مشارکت مردم در برنامه های اجرایی و حوادث غیرقابل پیش بینی و پشتیبانی از معنویت و اخلاق در جامعه، از دیگر کارکردهای بسیج است. (سازمان عقیدتی سیاسی، 1383، ص 156- 155)

ایجاد امنیت داخلی؛ بسیج برای حفظ انقلاب از گزند مخالفان و اشرار و حفظ امنیت در داخل جامعه مسئولیت دارد.

نظریه های تبیین کننده

با توجه به تعاریفی که از الگو و انواع آن ارائه شد، از نگاه جامعه شناختی الگوهای رفتاری، با رویکردهای مختلف توضیح داده می شوند، امّا نظریه های توافق گرا توانایی بیشتری در تبیین الگوهای رفتاری اعضای جامعه دارند.

1- کارکرد گرایی

از دیدگاه کارکردگرایی، حضور الگوهای موجود به خاطر فواید و اثرات آنها تفسیر می شود. این الگوها همبستگی اجتماعی ایجاد کرده، به زندگی معنی می دهند و از طریق هماهنگی ارزشها، کنترل اجتماعی را به وجود می آورند. بعلاوه، صیانت روانی افراد را نیز در بردارند. از دید کارکردگرایان اگر بخواهیم الگوهای رفتاری یک جامعه را شناخته و توضیح دهیم که چرا افراد جامعه بر اساس آنها رفتار می کنند، باید آن جامعه را به طورکلّی مطالعه کنیم؛ یعنی رابطۀ این الگوها را با سایر نهادهای جامعه روشن کنیم. نهادهای مختلف جامعه با یکدیگر هماهنگی دارند و جامعه از این نظر به عنوان یک کلّ به هم پیوسته، مرکّب از ساختهایی استکه با یکدیگر پیوند نزدیک دارند (گیدنز، 1373، ص 759). اگر این پیوند به هم بخورد، بقای جامعه با خطر روبه رو می شود؛ چرا که جامعه به برخی ساختارها برای بقای خود نیاز دارد. نظام فرهنگی مبتنی بر الگوهای ارزشی مشترک، از نظر کارکردگرایی به منزلۀ دیواری دفاعی است که نمی گذارد کشمکشهای داخلی جامعه ادامه یابد. کارکردگرایان ساختاری نه تنها معتقدند که نظام فرهنگی مشترکی باید در جامعه وجود داشته باشد، بلکه از نیاز به یک نظام مشترک ارزشی در سطح فردی نیز سخن می گویند. مردم جامعه باید جهان را اساساً به یک شیوه بنگرند (ریتزر، 1374، ص 129). این امر اجازه می دهد که با درجۀ بالایی از صحّت، پیش بینی شود که دیگران چگونه فکر و عمل خواهند کرد. «تالکوت پارسونز » از چهار تکلیف کارکردی مهم برای همۀ نظامهای کنش بحث کرده است که هر نظامی برای زنده ماندن باید آنها را انجام دهد:

1- تطبیق؛ 2- دستیابی به هدف؛ 3- یکپارچگی؛ 4- سکون یا نگهداشت.

از نظر وی در کارکرد چهارم، هر نظامی باید انگیزشهای افراد و الگوهای فرهنگی آفریننده و نگهدارندۀ این انگیزشها را ایجاد، نگهداری و تجدید کند. این کارکرد از طریق خرده نظام فرهنگی انجام می شود. فرهنگ از نظر او، به صورت هنجارها و ارزشها تجسّم می یابد. (نقل از: همان، ص131)

در این رویکرد؛ جامعه، ارزشها، هنجارها، نقشها و فرهنگ مشترکی را که دربردارندۀ الگوهای رفتاری است از طریق جامعه پذیری به فرد منتقل می کند. پارسونز در نظریۀ خود، متغیّرهای الگویی را ساخته که مفاهیم مناسبی برای تعیین شاخصهای هریک از الگوهای اعضای بسیج است. متغیّرهای الگویی شیوه هایی هستند که در راه عمل پیشروی فرد وجود دارند و او با توجه به متغیّرهایی چند (نظیر خواست، اعتقادات و. . .) یکی از آنها را برمی گزیند. در واقع؛ این متغیّرها دو راهی هایی هستند که یک فرد به هنگام عمل باید در آن دست به انتخاب بزند. هم راههای عمل و هم توجیه عمل پس از انجام معنی می دهند.

از روی این متغیّرها، عمل اجتماعی فرد را می توان پیش بینی کرد. پارسونز و شیلز در پی آن بودند تا دوراهی های جهانی را در برابر فرد به هنگام عمل پیدا کنند. در آغاز، فرد قبل از آنکه به کاری دست بزند، پاداشها و حرمانهای ناشی از عمل را به یاد می آورد که به آن راهیابی انگیزشی گفته می شود. سپس شخص قبل از اتخاذ تصمیم نهایی در باب عمل، انتظاراتی را به حساب می آورد که از تجربه های گذشته و به هنگام تصمیم در برابر دو راهی هایی که احتمالاً قبلاً در مقابل آن به خوبی عمل کرده بود کسب کرده است که به آن راهیابی ارزشی می گویند.

راهیابی انگیزشی، ممکن است به شیوۀ شناختی، نیازنگری یا ارزیابی باشد. راهیابی ارزشی نیز به شیوه های شناختی، ارزشیابانه و اخلاقی قابل تقسیم است. بدین سان، پنج متغیّر الگویی قابل تمیزند.

الف) التهاب- آرامش؛ با توجه به اینکه آیا عمل کننده، مشتاقانه و بی صبرانه درصدد ارضای آنی نیاز وخواست خویش است یا آنکه آرام و قرار دارد و حاضر است با در نظر گرفتن عواقب کار، ارضای خواست خود را به تأخیر اندازد.

ب) خودنگری - جمع نگری؛ با توجه به اینکه عمل کننده به هنگام انجام عمل، صرفاً منافع خویش را در نظر دارد یا آنکه به منافع جمع یا جامعه نظر دارد.

ج) عام- خاص؛ با توجه به اینکه عمل کننده به هنگام انجام عمل و قبل از اتخاذ تصمیم نهایی، به ماهیت عمل و نتایج مترتّب بر آن از دیدگاهی عام (با معیارهای عمومی) می نگرد یا آنکه به هنگام انجام عمل، معیارهایی خاص و صرفاً شرایط موجود را مطمح نظر قرار می دهد.

د) ماهیت منتسب- نتیجۀ عمل؛ منظور آن است فرد عمل کننده قبل از انجام عمل و به هنگام اخذ تصمیم، آیا به ماهیت و چگونگی امری که در برابر آن قرار دارد، می اندیشد یا صرفاً به نتیجه و حاصل کار فکر می کند.

ه‍ ( محدودیت و تعیّن - وسعت و عدم تعیّن؛ با توجه به اینکه آیا میدان مناسبات فرد و پدیده ای که در برابر آن قرار گرفته (موضوع عمل) گسترده و نامشخصند (مثل دو دوست و خویشاوند) یا آنکه مشخص و محدودند (مثل دو شریک). (ساروخانی، 1373، ج 1، ص 37 -35).

2- نظریۀ گادامر

بر اساس هرمنوتیک گادامر؛ معنای هر عمل، چیزی نیست که در خود عمل باشد، بلکه به عکس، معنا همیشه برای کسی [دیگران] است؛ به نحوی که معنا همیشه نسبت به یک مفسّر می باشد(نقل از: فی، 1384، ص250). از نظریۀ گادامر نتیجه می شود که فهم معنای اعمال قصدی و حاصل آنها، از طریق بازآزمودن یا بازیافت قصد و نیّت عاملان در گذشته یا از طریق جستجوی قصدیت در خود عمل میسّر نمی شود. اعمال معنادار فقط زمانی معنادار می شوند که مفسّری خاص آنها را در بستر تفسیری خاص جای دهد و بدین ترتیب به معنای اعمال، فعلیت ببخشد.

همراه با تغییر افق تفسیری مفسّران مختلف، ابعاد معنایی تازه ای خود را نشان خواهند داد. این بدان معناست که معنای اعمال و نتایج آنها نه تنها در طول زمان تغییر می کنند، بلکه هرگز شکلی قطعی و محقّق به خود نمی گیرند. معنای هر عمل نیت مند یا نتیجه و حاصل آن برای افراد مختلف، متفاوت خواهد بود(همان، ص 252). تعامل میان چیزی معنادار و جماعتی تفسیرکننده، واقعه ای نیست که فقط یک بار رخ دهد و تمام شود. تفسیرهای تازه کمک خواهند کرد که ماهیت اجتماع و جماعت تفسیر کننده از نو شکل بگیرد. لذا، اجتماع یا جماعت تفسیر کننده ای که از نو شکل گرفته است، بی تردید دست به تفسیر دوبارۀ معنای آن فرهنگ خواهد زد. نتیجۀ کار، فرایندی دائمی و تکاملی از تبادل و تأثیرگذاری متقابل خواهد بود که طی آن، هم معنای چیزی که تفسیر می شود تغییر خواهد کرد و هم ماهیت اجتماع یا جماعت تفسیرکننده. بر اساس این رویکرد، نمی توان انتظار داشت که الگوهای فرهنگی و رفتاری از ثبات و تداوم برخوردار باشند، بلکه برعکس، متغیّر و سیّال بودن الگوها در کانون توجّه دیدگاه گادامر قرار می گیرد.

3- پدیدارشناسی آلفرد شوتس

از نگاه رابرت گورمن، شوتس در نظریۀ پدیدارشناسانۀ خود از جهان حیاتی و الگوهای فرهنگی، بر فشارهایی تأکید دارد که جامعه بر کنشگر تحمیل می کند. کنشگران، مسیرهای کنش خود را آزادانه انتخاب نمی کنند و برداشت آزادانه نیز در مورد واقعیت اجتماعی ندارند. به اعتقاد شوتس، هر کنشگری کنش خود را بر مجموعۀ دانشی بنا می کند که در دسترس دارد و دانش او از همین الگوهای کنش اجتماعی تعیین شده تشکیل می شود. هر یک از ما کنشی را برای خود بر می گزینیم که این الگوها تجویز می کنند(نقل از: ریتزر، 1374، ص332). از نگاه شوتس، کنشگران با فعّالیت آگاهانه شان جهان اجتماعی را می سازند، امّا ساختهای ناشی از این فعّالیت، به نوبۀ خود، فعّالیت خلاّقانۀ بعدی را محدود می سازند (همان، ص 333). بنابراین، یک رابطۀ دیالکتیک بین جهان اجتماعی و فعّالیت آگاهانۀ کنشگران وجود دارد. شوتس بر جنبه ای از جهان اجتماعی تأکید دارد که در آن، انسانها معمولاً با نمونه های آدمها یا با ساختارهای اجتماعی گسترده تر سروکار دارند نه با کنشگران واقعی جهانی که دانش همگون، تکرار شونده و مشترک دارد (همان، ص 339). جهان حیاتی از نظر شوتس، چارچوب فرهنگی و از پیش تعیین شدۀ زندگی اجتماعی و تأثیرگذار بر افکار و کنشهای کنشگران است. او از همه بیشتر به الگوهای اعتقادی و کرداری که فرهنگ به آنها تجویز می کند و از طریق اجتماعی انتقال می یابند و از نظر زمانی پیش از ما وجود داشته و بعد از ما نیز وجود خواهند داشت علاقه مند است. این چارچوبهای بیرونی، اعمال و رفتار کنشگران و راه حلهای مسائل و تفسیرهای آنها، جهان اجتماعی و نظایر آن را مقیّد می سازند و تعیین می کنند. این چارچوب به گونه ای حاضر و آماده در اختیار فرد قرار می گیرد و وی در موقعیتهای بحث انگیز، امکان مناسبی برای رفتار در اختیار دارد.

بنابر تحلیل شوتس در بحث از الگوهای فرهنگی کنشگران و بسیجیان، ما با چارچوبهای فرهنگی از پیش تعیین شدۀ زندگی اجتماعی سروکار داریم.

بسیج و بسیجیان نمونه هایی هستند که نسخه های کنشی دارند و ما با جایگاه و نقشهای آنان سروکار داریم و در تحلیل ما بسیجی نوعی مورد نظر است؛ چیزی که شوتس آن را انسانواره (افرادی که نسخه های تجویز شده را به اجرا در می آورند) نام گذاشته است. ما نه با کنشگران واقعی، بلکه با کنشگران نمونه ای سروکار داریم. آنجا که شوتس از ساخت علمی نمونه های آرمانی کنش اجتماعی بحث می کند، با بحث ما دربارۀ ساخت الگوهای فرهنگی کنش بسیجیان مرتبط است.

4- چارچوب نظری الگوهای رفتاری

هیچ یک از رویکردهای نظری الگوهای کاملاً ثابتی را که بر رفتار انسان مسلّط باشند، برنمی تابند. در جهان آینده نیز که برخی آن را عصر انقلاب اطلاعات و الکترونیک نامیده اند، اعضای بسیج برای رسیدن به اهداف، به الگوهای جدیدی نیاز دارند. بنابراین، بازنگری و بازسازی الگوها امری اجتناب ناپذیر است.

در اسلام از الگو به معنای سرمشق، سبک و سیره یاد شده است. دیدگاه کارکردگرایی؛ ساخت اجتماعی، فرهنگ، تقسیم کار و نهادهای اجتماعی را سر منشأ الگو می داند. رویکرد کنش متقابل نمادین، شبکۀ در هم تنیدۀ کنشها را موّلد الگو تصوّر می کند. پدیدارشناسی شوتس، جهان حیاتی یا چارچوب فرهنگی از پیش تعیین شدۀ زندگی اجتماعی و تأثیرگذار بر افکار و کنشهای کنشگران را به مثابۀ الگو گرفته است. از سوی دیگر، در ادبیات موضوع به کمک قرآن و نهج البلاغه و دیدگاههای بنیانگذاران بسیج، ویژگی های بسیج و بسیجیان از ابعاد مختلف روشن شد، به کمک تعاریف ارائه شده از ابعاد مختلف الگو و فرهنگ از نگاه تربیتی، روان شناختی و جامعه شناختی و همچنین با استفاده از پیشینۀ تحقیق و مبانی نظری، مدل ذیل از انواع الگوها در میان اعضای بسیج ترسیم می شود. الگوها از دو دسته عوامل کلّی؛ یعنی نظام اجتماعی و نظام شخصیتی تأثیر می پذیرند. در این مدل، بر اساس نظریۀ نظم چلبی فرد با اجزای ظرفیت، تعهد، هوش و هویت (خود) نظام شخصیتی را تشکیل داده و دین و مذهب، احتیاج و اقتصاد، فرهنگ و محیط اجتماعی و تاریخ و پیشینه با تمثیل از نظریۀ پارسونز به عنوان نظام اجتماعی در نظر گرفته شده اند. الگوها با توجه به این دو نظام، به چهار طبقه تقسیم شده اند.

الف) الگوی اجتماعی

- همگرایی و تفاهم در رفتار در درون خانواده؛ (سعیدی و کاشانی، 1385)

- کار و تلاش در جوانی و نوجوانی و کمک به توسعۀ جامعه؛ (فرهادی، 1379 ب)

- به خطر انداختن سلامتی و جان خود برای جامعه؛ (محدّثی، 1381، ص 59)

- وحدت گرایی؛ (الهامی نیا و دیگران، 1385، ص 33)

- طرفداری از ارزشهای ناب اسلامی تبیین شده از سوی ولی فقیه؛ (محمدی، 1383، ص 2-1)

- متعهد دانستن خود در خدمت به همۀ مردم ایران؛ (اسفندیاری، 1382، ص 1)

- قانونگرایی در رفتار با دیگران؛ (فرهادی، 1379ب)

- قناعت و مخالفت با پول پرستی؛ (نهج البلاغه، حکمت 395)

- حق مداری و عدالت خواهی در رفتار با مردم؛ (فرهادی، 1379الف)

- تحمّل سختی برای راحتی نسل آینده؛ (سازمان عقیدتی سیاسی، 1383، ص 156-155)

- عدم استفادۀ ابزاری از دیگر انسانها؛ (محدّثی، 1381، ص 63)

- خوش رفتاری و همدردی با مردم، صرف نظر از دین و ظاهرآنان؛ (همان، ص 103)

- کمک به نیازمندان و انفاق در راه خدا؛ (زاهد زاهدانی، 1386)

- مقابله با فساد اداری و هرج و مرج؛ (پرچمی، 1382، ص 3)

- کسب مهارت و تجربه؛ (محمدی، 1383)

- روابط خوب و صمیمانه با مردم؛ (خامنه ای، 30/9/1378)

- مشارکت در سازندگی اقتصادی – عمرانی کشور؛ (خامنه ای، 17/2/79، به نقل از: مصباح و همکاران، 1381)

- دفاع از گسترش عدالت و مبارزه با فقر و تبعیض؛ (همو، 25/7/80، به نقل از: همان و همکاران، 1381)

- داشتن آزاد منشی و عدالت خواهی و با انصاف بودن؛ (شاملو، 1382)

- داشتن تحرّک و پویایی؛ (فرهادی، 1379ب)

- حمایت از مظلومان؛ (انفال، آیۀ 62)

- تحمّل سختی برای عدم وابستگی؛ (پرچمی، 1382)

- مصرف اجناس ایرانی؛ (همان)

- حراست از نمادها و جلوگیری از آتش زدن پرچم ایران؛ (همان)

- پاسداری از زبان فارسی؛ (همان)

- طرفداری از موسیقی اصیل ایرانی؛ (همان)

- عمده ندانستن هویت قومی؛ (همان)

- حضور بانوان در تمام عرصه های کشور؛ (محمدی، 1383)

- توجه به حل مشکلات مردم؛ (محدّثی، 1381، ص 129)

- نفی خود کامگی و عدم منفعت جویی در برخورد با مردم؛ (همان، ص 103)

- امانتدار مردم دانستن خود در حراست از جامعه؛ (همان، ص 90)

- اساسی دانستن شادی و نشاط در درون خانواده؛ (یعقوبی، 1384)

- رفتار با دیگران بر اساس احترام متقابل؛ (مصباح و همکاران، 1381)

- پرداختن مالیات و متعهد بودن در برابر دولت؛ (زاهد زاهدانی، 1386)

- داشتن شغل تولیدی و شرافتمندانه؛ (همان)

- عدم توسّل مکرّر به خشونت در فرو نشاندن دعواها؛ (هاشم زهی و تاج الدین، 1387)

- آینده نگری و غایت اندیشی؛ (محدّثی، 1381، ص 249)

- الگو گرفتن از حضرت فاطمه الزهرا (س) از سوی زنان جامعه؛ (مصباح و همکاران، 1381)

- باور به احیای هویت زنان در جامعه؛ (محدّثی، 1381، ص 300)

- نفی نگرش غربی در مورد زنان و تلاش برای جلوگیری از سست شدن بنیان خانواده؛ ( مصباح و همکاران، 1381)

- اعتماد به نفس؛ (باصری، 1386، ص 60-41)

- متعهد و مسئول بودن در مورد وظایف و مسائل زندگی؛ (محدّثی، 1381، ص 90)

- حرکت بر اساس قواعد علمی؛ (مصباح و همکاران، 1381)

- مبارزه با مفاسد اقتصادی؛ (همان)

- داشتن گروه مرجع مناسب در زندگی؛ (همان)

- استفادۀ مناسب از توانمندی های خود؛ (همان)

- خودشناسی در ارتباط با شغل و تحصیل؛ (همان)

- داشتن استقلال در زندگی و اندیشه؛ (همان)

- عدم احساس افسردگی و غمگینی؛ (همان)

- کسب لذّت از فعّالیتهای روزمره؛ (همان)

- امیدواری نسبت به آینده؛ (همان)

- عدم خسارت به محیط زیست و پاکسازی آن؛ (همان)

- تلاش در جهت تصحیح قوانین مربوط به زنان؛ (مصباح و همکاران، 1381)

- ثبات زندگی خانوادگی؛ (هاشم زهی و تاج الدین، 1387)

- ترک نکردن خانواده؛ (همان)

- انباشت مشروع ثروت و پس انداز؛ (همان)

- عدم تنبیه بدنی کودکان و زنان؛ (همان)

- داشتن علایق اجتماعی؛ (شاملو، 1382)

- داشتن روابط مناسب بین فردی و اجتماعی؛ (همان)

- مقاومت در برابر همرنگ جماعت شدن و مستحیل نشدن در مقررات و آداب و رسوم؛ (همان)

- مشارکت و سرمایه گذاری درعرصه های صنعت، کشاورزی و خدمات. (مصباح وهمکاران، 1381)

ب) الگوی فرهنگی

- کمک به پیاده کرده احکام اسلام؛ (نهج البلاغه، حکمت 395)

- دفاع از اسلام؛ (اسفندیاری، 1382، ص 2-1)

- التزام به ولایت فقیه؛ (زاهد زاهدانی، 1386)

- امیدوار بودن فقط به رجای خداوند؛ (همان)

- اعتقاد به پلیدی شیطان؛ (همان)

- تلاش برای خود شکوفایی و خلاقیّت؛ (شاملو، 1382)

- نیایش و تضرّع؛ (محدّثی، 1381، ص 154)

- جهاد با نفس؛ (همان، ص 69)

ایمان به خدا؛ (انفال، آیه 62)

- توکّل و تقرّب به درگاه خداوند؛ (نهج البلاغه، حکمت 395)

- شرکت در نماز جمعه و جماعات؛ (زاهد زاهدانی، 1386)

- تلاوت قرآن؛ (همان)

- برپایی نمازهای یومیه؛ (همان)

- روزه گرفتن در ماه رمضان؛ (همان)

- احساس خوشایند در خیر رساندن به دیگران؛ (همان)

- ارزش قائل شدن برای بصیرت، آگاهی و یادگیری؛ (باصری، 1386)

- اعتماد به نفس؛ (زاهد زاهدانی، 1386)

- اعتقاد به غیبت امام زمان؛ (همان)

- اعتقاد و التزام به اصول و فروع دین؛ (همان)

- مهرورزی با مردم، صرف نظر از دین و ظاهرآنان؛ (الهامی نیا و دیگران، 1385، ص 140)

- سادگی و طبیعی بودن رفتار؛ (شاملو، 1382)

- اخلاص و نیت صاف؛ (زاهد زاهدانی، 1386)

- رعایت حجاب از سوی زنان؛ (همان)

- نترسیدن از مرگ؛ (همان)

- دروغ نگفتن در هر شرایطی؛ (الهامی نیا و دیگران، 1385، ص 72)

- مخالفت با بی تفاوتی و تأکید بر آگاهی از امور و حوادث؛ (مرندی، 1382، ص 207)

- پیروی از معصومین و تقلید از مراجع در دستورات دینی؛ (همان)

- مغرورنشدن هنگام پیروزی و شکوه نکردن هنگام شکست؛ (محدّثی، 1381، ص 132)

- اعتقاد به فرشتگان؛ (زاهد زاهدانی، 1386)

- خوف داشتن فقط از خدا؛ (همان)

- شرکت در مراسم مولودی خوانی و عزاداری در اماکن؛ (همان)

- حضور قلب در نماز؛ (همان)

- توبه؛ (همان)

- استفاده از غذای پاک؛ (همان)

- استفاده نکردن از مشروبات الکلی؛ (همان)

- عدم تقلید کورکورانه از مسائل سیاسی و اجتماعی؛ (باصری، 1386)

- خوش زبان و خوش کلام بودن؛ (الهامی نیا و دیگران، 1385)

- دوری از تهمت به دیگران؛ (نور، آیۀ 5)

- مورد اعتماد بودن برای همسایگان؛ (دلشاد تهرانی، 1382، ص 37)

- دوری از غیبت دیگران؛ (سادات، 1368، ص 219)

- داشتن باطن زیبا و هماهنگی حرف و عمل؛ (صفایی، 1378، ص 50)

- فراموش نکردن خوبی های دیگران؛ (سادات، 1368، ص 232)

- تحصیلات عالی؛ (هاشم زهی و تاج الدین، 1387)

- توجه به سلامتی جسم؛ (همان)

- تقویت مهارتهای تحصیلی؛ (باصری، 1387)

- علاقه مندی به مطالعۀ منابع علمی؛ (همان)

- مطالعه در اوقات فراغت؛ (همان)

- استفاده از دستاوردهای علمی؛ (همان)

- مصرف نکردن مواد مخدر و دخانیات؛ (رویدادهای فرهنگی و اخبار زنان، 1382)

- آشنایی مناسب و به موقع با زندگی جنسی؛ (هاشم زهی و تاج الدین، 1387)

- درک صحیح از واقعیتها؛ (شاملو، 1382)

- پذیرش خود، دیگران و طبیعت؛ (همان)

- گرایش به خلوت کردن با خود؛ (همان)

- تعهد در سالم سازی فضای فرهنگی جامعه و دفاع فرهنگی و ترویج فرهنگ اسلامی (خامنه ای، 25 /11/79 به نقل از مصباح و همکاران، 1381)

- پرچمداری در دفاع از ارزشها؛ (همو، 21/8/80، به نقل از همان)

- شجاعت و شهامت؛ (نهج البلاغه، به نقل از لاریجانی، 1378)

- توجه به احساسات و عواطف زنانه در جامعه؛ (مصباح و همکاران، 1381)

- تلاش در جهت تصحیح دیدگاه عمومی نسبت به مسائل زنان؛ (همان)

- دست نینداختن دیگران؛ (سعیدی و کاشانی، 1385، ص 445-340)

- تقلید نکردن از لباس هنرپیشه های خارجی؛ (همان)

- شرکت نکردن در پارتی های دوستانۀ جوانان؛ (همان)

- بیرون نینداختن مو از مقنعه برای زنان و دختران؛ (همان)

- نداشتن ارتباط دوستانه با جنس مخالف بدون حکم شرع؛ (همان)

- تماشا نکردن فیلمهای غیر مجاز؛ (همان)

- گوش نکردن به موسیقی غیر مجاز؛ (همان)

- شوخی نکردن در انظار عمومی؛ (همان)

- نپوشیدن لباس مدل دار و تنگ؛ (همان)

- پاسور بازی نکردن؛ (همان)

- لاک نزدن ناخن و بلند نکردن آن برای خانمها در خارج از محیط خانه؛ (همان)

- آرایش نکردن در خارج از منزل برای زنان؛ (همان)

- بالا نزدن آستین یا شلوار برای دختران در خیابان؛ (همان)

- دست ندادن دختران با مردان نامحرم؛ (همان)

- ابرو برنداشتن پسران؛ (همان)

- رسیدن به نوعی تمرکز و جذبه درونی و نگریستن به فراسوی موضوعات مبتذل و حتّی معمولی زندگی؛ (شاملو، 1382)

- تشخیص هدف و وسیله؛ (همان)

- نفی و مبارزه با هرگونه نگرش فمنیستی و همچنین جنس ستیزی در مسائل زنان؛ (مصباح و همکاران، 1381)

- توسعۀ علمی و سازندگی علمی؛ (همان)

- اطلاع رسانی و آگاهی بخشی اجتماعی، علمی- فرهنگی به مردم؛ (همان)

- ساده زیستی و دوری از اسراف و تجمّلات؛ (همان)

- تبیین چارچوب اسلام ناب؛ (اسفندیاری، 1382، ص 1)

- اهمیت کم به ارزشهای ابزاری؛ (سعیدی و کاشانی، 1385)

- داشتن روش نصیحت و راهنمایی کلامی. (همان)

ج) الگوی دفاعی

- آمادگی حضور در عرصۀ امنیتی شهرها و مقابله با تهدیدها؛ (خامنه ای، 17/2/79، به نقل از مصباح و همکاران، 1381)

- آمادگی حضور در عرصۀ اطلاعاتی؛ (همان)

- آمادگی حضور در عرصه های امنیت مرزها؛ (همان)

- تبعیت کامل از ولی فقیه و مقابله با هر حوزۀ خطرآفرین برای جمهوری اسلامی؛ (مرندی، 1382، ص 207)

- انقلابی گری و مهم دانستن پاسداری از اسلامیت و جمهوریت نظام؛ (همان)

- پشتیبانی از سایر نیروهای مسلّح؛ (نهج البلاغه، ص533)

- سلب آرامش دشمن؛ (نهج البلاغه، به نقل از لاریجانی، 1378)

- آمادگی برای مقابله با نا امنی های ملی؛ (سازمان عقیدتی سیاسی، 1383، ص156- 155)

- استقامت و پایداری؛ (محدّثی، 1381، ص 77)

- حفظ استقلال ملی و نفی سلطۀ بیگانه؛ (مصباح و همکاران، 1381)

- آمادگی حضور در عرصۀ دفاعی خارجی؛ (همان)

- داشتن سعۀ صدر در برابر منتقدان و شدّت عمل در برابر تعدّی قهر آمیز دیگران به ارکان. (الهامی نیا و دیگران، 1385)

د) الگوی سیاسی

- مبارزه با ظلم و استکبار؛ (انفال، آیه 62)

- تلاش در جهت حاکمیت دینی، مردم سالاری دینی و حضور مردم در صحنه؛ (خامنه ای، 8/6/71، نقل از مصباح و همکاران، 1381)

- شناخت تهاجم فرهنگی؛ (باصری، 1386، ص 60-41)

- پیشه کردن بی طرفی در تبلیغات انتخاباتی در ایران؛ (سازمان عقیدتی سیاسی، 1383)

- شرکت نکردن در جلسات جریانات رسمی و غیر رسمی سیاسی؛ (همان)

- گوش ندادن به رادیوهای بیگانه؛ (پرچمی، 1372)

- تلفیق کردن سیاست و دیانت در رفتار؛ (امام خمینی، ج3، 1358، ص 220)

- جانبداری از رأی اکثریت؛ (همان، ج 4، ص502، به نقل از هاشم زهی، 1386)

- اعتقاد به آزادی در چار چوب احکام اسلام؛ (همان، ج 1)

- اعتقاد به استقلال کشور بر اساس تصمیم مردم؛ (همان)

- نرفتن زیر بار ظلم؛ (زاهد زاهدانی، 1386)

- شناخت تفاوتهای حکومت دینی از غیر دینی؛ (باصری، 1386)

- ارتقای بینش و آگاهی سیاسی؛ (مصباح و همکاران، 1381)

- شناخت جهت گیری سیاسی جامعه؛ (باصری، 1386)

- اعتقاد به کارامدی اسلام برای رسیدن به اهداف و ادارۀ جامعه و جهان؛ (زاهدزاهدانی، 1386)

- تأکید بر آزادی و استقلال؛ (محدّثی، 1381، ص 55)

- شناخت فلسفه حکومت دینی؛ (باصری، 1386)

- شناخت مسائل روز؛ (همان)

- شناخت تحوّلات کشور؛ (همان)

- تلاش در جهت حفظ قانون اساسی؛ (مصباح و همکاران، 1381)

- حضور در انتخابات عمومی؛ (همان)

- نگرش اصلاحی داشتن به امور (همان)

- طرفداری از صلح عادلانۀ جهانی. (سعیدی و کاشانی، 1385)

خلاصه و نتیجه گیری

بسیج گرچه یک سازمان اجتماعی پویا و دارای شرایط خاص است، امّا پویایی آن به ساختار جامعۀ بزرگ تر وابسته می باشد. تنوّع و تعدّد در اهداف، مأموریتها، وظایف و نقش آفرینی بسیج میان آن سازمان و جامعۀ ایرانی همگنی برقرار کرده است؛ به طوری که بسیج نمونه ای از کل جامعۀ ایران است که هر الگو و خصلت آن نمی تواند با معدّل کل نظام اجتماعی تفاوت معناداری داشته باشد. بنابراین، هنگام طرّاحی الگو برای اعضای بسیج، طرّاحی الگو برای کلّ مردم ایران مدّ نظر قرار می گیرد. الگوهای مطلوب و آرمانی برای جامعۀ ایرانی یا هر قشری از آن مستلزم استخراج ویژگی های انسان پرورش یافته و شکوفا مطابق با شرایط زمان و مکان است. آنچه در این مقاله آمده، چکیده ای از ویژگی های مطلوب یک ایرانی مسلمان است که از متون مختلف با رویکردهای جامعه شناختی، مذهبی و ملّی تدوین شده است. ضرورت دارد الگوهای پیشنهاد شده در این مقاله به کمک متخصّصان حوزه های مختلف انسانی و دینی، تکمیل و تجدیدنظر شود. گرچه تفاوت میان الگوهای موجود و مطلوب در شرایط کنونی جامعه ایران روشن است، امّا تعیین فاصلۀ ویژگی ها و الگوهای مطلوب و آرمانی پیشنهاد شده با ویژگی ها و الگوهای موجود جامعه یا بسیجیان. نیازمند مطالعات تکمیلی دیگری است که ضرورت آن مورد تأکید قرار دارد.

در شرایط موجود، الگوهای جامعه و بسیجیان را موانعی تهدید می کند که برای تقلیل اثرات این موانع، راههای ذیل پیشنهاد می شود:

الف) شناخت ریشه های موانع؛

ب) تصحیح نظر افراد جامعه نسبت به دنیا و تمتّعات دنیوی و مظاهر آن؛

ج) کنترل و مراقبت از افراد بسیجی؛ بر اساس تعالیم نهج البلاغه هرگز نباید از نظارت و کنترل افراد کارگزار غافل شد. امیر مؤمنان علی(ع) برای مراقبت از عاملان خود در گوشه و کنار، مأموران اطلاعاتی و امنیتی گمارده بود تا اخبار مربوط به کارگزاران را به وی برسانند.

د) حرکت در جهت تحقق اهداف اساسی انقلاب اسلامی واعتماد به مردم واحترام به خواسته های آنان.

برخی از عوامل و دلایلی که به عنوان موانع رشد الگوهای مطلوب در جامعه و بسیج محسوب می شوند نیز عبارتند از:

- امتیاز خواهی و پر توقّعی؛

- حاکم شدن روحیۀ یأس و ناامیدی در بین جوانان و نوجوانان؛

- استحالۀ فرهنگی؛

- کینه های شخصی، نفاق، فساد و بی انضباطی و خونسردی؛

- از دست دادن اخلاص و بروز شائبه هایی از ریا؛

- احساس پایان یافتن کار و رسیدن به اهداف مطلوب؛

- ملاحظات خویشاوندی و دوستی، قوم گرایی و حاکمیت روابط بر ضوابط؛

- خودستایی و غرور، خود رأیی و استبداد؛

- انحصار طلبی و اصرار بر ادارۀ امور به شیوۀ مدیریت متمرکز و پرهیز از واگذاری مسئولیتها به دیگران؛

- تنگ نظری و عدم تحمّل دیگران؛

- حسن نظر و اعتماد بیجا نسبت به عمّال و کارگزاران خود؛

- وجود افراد متملّق، چاپلوس، دروغگو و جلوگیری از ابراز عقاید و انتقادهای مصلحان صاحب اندیشه؛

- بروز اختلافات مذموم در میان افراد بسیجی؛

- کتمان حقایق دینی به هنگام تبلیغ دین به منظور ملاحظات سیاسی و احتیاط کاری ها؛

- جناح بندی های سیاسی مختلف در جامعه و در پی آن، وجود اراده های قابل توجه برای استفادۀ ابزاری از بسیج و قرار گرفتن در خدمت یک جریان و جناح سیاسی خاص؛

- تقلیل اهداف نظام به اهداف فردی از سوی افراد بسیج و قرائتهای خاص از دین و تعمیم پیامدهای آن به بسیج؛

- پیدایش دیوار بی اعتمادی بین دولت و ملّت و ایجاد شرایط تفکیک منافع؛

- عدم توفیق قابل توجه بسیج در تحقّق اهداف و پیدایش شرایط آنومی ناشی از ناکامی که به هنجارگریزی بسیج و عدم استقبال مردم از بسیج می انجامد؛

- ضعف هدف گذاری پویا و متناسب با شرایط محیطی؛

- دشمن ستیزی موهوم در درون مرزهای جغرافیایی؛

- یکنواختی پارادایم حاکم بر بسیج و عدم تغییر راهبردها، علی رغم تغییر شرایط جنگی به شرایط سازندگی و صلح؛

- ضعف انگیزه های درونی برای خدمت در بسیج و پیشی گرفتن معنویت عاری از منطق و مادیت برخی از اعضا؛

- عدم مقبولیت مشی و مواضع سیاسی بسیج و فقدان عرصه های کارکردی مناسب برای آن.

منابع

- قرآن کریم.

- نهج البلاغه.

- اسفندیاری، خلیل (1382)؛ بسیج میراث دار اسلام ناب محمدی است، قم، انتشارات رسالت.

- الهامی نیا، علی اصغر و دیگران(1385)؛ درسهایی از سیرۀ محمد پیامبر اعظم(ص)، تهران، پژوهشکده مطالعات و تحقیقات بسیج.

- اکبری، محمد رضا (1377)؛ سیمای بسیجی، بی جا، پیام عترت، بی جا، بی نا.

- امام خمینی، سید روح الله(1358)؛ صحیفه نور، بی جا، بی نا.

- امام خمینی، سید روح الله(30/4/58)؛ «سخنرانی در جمع دانشجویان دانشکده بابل » بی جا، بی نا.

- باصری، احمد(1386)؛ بررسی نیازهای فرهنگی بسیج و اولویت بندی آنها، تهران، مرکز مطالعات ارتش بیست میلیونی.

- مجلسی، سید محمد باقر؛ بحارالانوار.

- پرچمی، داود (1372)؛ بررسی گرایش مردم به پایگاههای بسیج مساجد، تهران، سازمان تحقیقات و مطالعات بسیج.

- توسلی، غلامعباس (1370)؛ نظریه های جامعه شناسی، تهران، سمت.

- خامنه ای، سید علی (1377)؛ روزنامۀ قدس، سوم آذرماه.

- خامنه ای، سید علی (1381)؛ «تجدد حقیقی، تجدد بیمار »، روزنامه خراسان.

- دلشاد تهرانی، مصطفی(1382)؛ ارباب امانت: اخلاق اداری در نهج البلاغه، تهران، دریا.

- روزنامه قدس، 1374و1376و 1377 و 1378-

- ریتزر، جرج(1374)؛ نظریه های جامعه شناسی در دوران معاصر، ترجمه محسن ثلاثی، تهران، علمی.

- زاهد زاهدانی، سید سعید(1386)؛ «دین گرایی و یا دین گریزی جوانان»، مجموعه مقالات جامعه شناسی دینداری جوانان و نوجوانان، تهران، مرکز تحقیقات اجتماعی کندوکاو و پژوهشکدۀ باقرالعلوم، (منتشر نشده).

- سادات، محمدعلی (1368)؛ اخلاق اسلامی، تهران، سمت.

- ساروخانی، باقر(1373)؛ روشهای تحقیق در علوم اجتماعی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.

- سازمان عقیدتی سیاسی وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلّح(1383)؛ بسیجی و فرهنگ بسیجی از دیدگاه مقام معظم رهبری، تهران، انتشارات دفاع.

- سعیدی، رحمان و کاشانی، مجید(1385)؛ بررسی علل بی تفاوتی دانش آموزان نسبت به ارزشهای دینی، تهران، مرکز مطالعات ارتش بیست میلیونی.

- شارون، جوئل(1380)؛ ده پرسش در جامعه شناسی، ترجمۀ صبوری، تهران، نی.

- شاملو، سعید (1382)؛ مکتبها و نظریه ها در روانشناسی شخصیت، تهران، رشد.

- صفایی، غلامحسین(1378)؛ مؤمن کیست؟، قم، مرکز تحقیقات اسلامی جانبازان.

- طوسی، (1376)؛ التهذیب الاحکام، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات.

- فرهادی، محمد(1379الف)؛ بررسی تحلیل بسیج از دیدگاه امام خمینی(ره)، تهران، سازمان تحقیقات خودکفایی نیروی مقاومت بسیج، مرکز مطالعات ارتش بیست میلیونی.

- فرهادی، محمد(1379ب)؛ بررسی تحلیل بسیج از دیدگاه مقام معظم رهبری، تهران، سازمان تحقیقات خودکفایی نیروی مقاومت بسیج، مرکز مطالعات ارتش بیست میلیونی.

- فی، برایان (1384)؛ فلسفۀ امروزین علوم اجتماعی، ترجمه خشایار دیهیمی، تهران، طرح نو.

- گیدنز، آنتونی (1373)؛ جامعه شناسی، ترجمه منوچهر صبوری کاشانی، تهران، نشر نی.

- لاریجانی، اسماعیل(1378)؛ تفکر سیاسی و دفاعی در نهج البلاغه، (بی جا) مرکز نشر فرهنگی آیه.

- محدّثی، جواد(1381)؛ پیامهای عاشورا، قم، پژوهشکدۀ تحقیقات اسلامی.

- محدّثی، جواد(1374)؛ فرهنگ عاشورا، قم، معروف.

- محمدی، کیوان(1383)؛ آنجا که اعداد تاب نمی آورند: بسیج از نظر آمار، (بی جا)، انتشارات جوان.

- مرندی، مهدی(1382)؛ بسیج در اندیشۀ امام خمینی، تهران، عروج.

- مصباح، حسین و همکاران (1381)؛ بررسی توقعّات و انتظارات مردم و بسیجیان از بسیج، سازمان تحقیقات و مطالعات بسیج.

- مینایی، بهزاد(1377)؛ «بسیج تفکّری نوین در انقلاب اسلامی»، نشریه اسلام .

- نبوی، عبدالامیر (1382)؛ «الگوسازی در دوران جنگ »، فصلنامۀ نگین ایران، سال دوم، ش 5 (تابستان).

- هاشم زهی، نوروز (1386)؛ شرایط اجتماعی و پارادایم های روشنفکری در آستانه دو انقلاب ایران: انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی، تهران، انتشارات عروج.

- هاشم زهی، نوروز و تاج الدین، محمدباقر (1387)؛ جامعه شناسی مسائل اجتماعی ایران، تهران، دانشگاه آزاد تهران شرق، (در دست انتشار).

- یعقوبی، داریوش(1384)؛ بررسی و طراحی الگوهای شادی، نشاط و هیجان در بسیج، تهران، مرکز مطالعات ارتش بیست میلیونی.

- «رویدادهای فرهنگی و اخبار زنان»(1382)، حوزۀ یاس، آذر 1382، ش 9 (آذر)، نقل از: موتور جستجوی Google).

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان