به گزارش ایسنا، آرش نصرتاللهی مانند بعضی دیگر از شاعران، برای آتشنشانان حادثه پلاسکو شعری را با عنوان «من هم سوختم» منتشر کرد. او این شعر را به «پلاسکوی سوخته و آتشنشانان آزادهاش» تقدیم کرده است.
آتشنشان! اینبار من هم سوختم
آوار تو، بسیار، من هم سوختم
رفتی نگاهم رفت، جانم رفت، رفت
آن لحظهی آوار، من هم سوختم
با آخرین پیراهنت، آن زرد و سرخ
در آخرین دیدار، من هم سوختم
بیتاب بود آن آخرین پیغام تو
از پشت آن دیوار، من هم سوختم
***
آتشبیاران در دو سوی معرکه
میساختند اخبار، من هم سوختم
وقتی شدی مشغولِ کمکم سوختن
کردند صد انکار، من هم سوختم
هی شکوههایت بار شب کردند، رفت
دردی نبود انگار، من هم سوختم
***
آتشنشان! برگشتهای از سوختن
از زیستن بیزار، من هم سوختم
***
آتش! چه داری در سرت؟ آتش! برو
دست از سرم بردار، من هم، سوختم
آتشنشانم سوخت، شهرم سوخت، سوخت
از این همه، تکرار، من هم سوختم
این شهر هی میسوزد و میسازد و...
این شهر هی هر بار ...، من هم سوختم
این شهر با این زخمها...، آتش! نکن
برگرد از این پیکار، من هم سوختم
آرش نصرتاللهی - بهمن 95